اقتدار و عزتمندی در گفتار و رفتار حضرت زینب (س)

محمدکاظم کریمی[1]

اشاره

در ادبیات سیاسی امروز، اقتدار یکی از مؤلفه‌های اصلی مشروعیت سیاسی حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی به‌شمار می‌رود. وجود اقتدار در نظام سیاسی، علاوه بر بالا بردن توان دفاعی در برابر بیگانگان، باعث حفظ ارزش‌ها و باورهای سیاسی جامعه، پذیرش و حمایت اعضای جامعه و در نتیجه، تداوم و ثبات حاکمیت سیاسی خواهد شد. نهضت سیاسی و فکری امام حسین (ع) در طراز حرکت‌های سیاسی‌ای است که مشروعیت آن، منبعث از رسالت دینی آن است و اقتدار و عزتمندی آن که ریشه در این مشروعیت دارد، چنان عمیق و ریشه‌دار است که پس از قرن‌ها از وقوع آن، همچنان ماندگار است.

الف) مفهوم‌شناسی

۱. مفهوم اقتدار

اقتدار در لغت به‌معنی توانمند شدن، توانایی، قدرت، عزت، جاه و جلال است[2] و در اصطلاح به‌معنی «سلطه و نفوذ مشروع» است[3]. از نظر برخی، اقتدار استعداد قانع کردن دیگران و کسب توافق آنان است[4]. جایگاه فرد، تخصص، تحصیلات و نقش اجتماعی خاص، از اسباب ایجاد اقتدار به‌شمار می‌روند[5].

۲. مفهوم عزت

عزت، مقابل ذلت، در لغت به‌معنی سربلندی، سرافرازی و گرامی شدن، عظمت، بزرگی و ارجمندی است[6] و در اصل از «أرض عزاز» به‌معنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است[7]. عزت در اصطلاح، حالتی است که انسان را از مغلوب شدن بازمی‌دارد[8]. صفت عزت، بالذات از آن خداوند است و انسان‌ها به دلیل ماهیت امکانی خویش، تنها در پرتو عزت مطلق، بهره‌ای از آن دارند؛ از این‌رو قرآن می‌فرماید: «فإن العزة لله جمیعاً»[9]؛ «تمام عزت از آن خداست» و در پرتو عزت خدا، پیامبر و مؤمنان واجد آن می‌شوند: «ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین»[10]؛ «عزت برای خداوند، رسول و مؤمنان است». عزتمندی، حالت و کیفیت فرد دارای عزت است[11] و منظور از آن در اینجا هم عزتمندی اجتماعی است و هم عزتمندی فردی.

ب) عزتمندی در نهضت عاشورا

عاشورا درس زیست عزتمندانه برای بشریت است. خداوند انسان را عزیز داشته است و او باید در پهنه هستی سربلند، با عزت و افتخار زندگی کند و به آنچه دون شأن انسانیت و مایه ذلت و زبونی است، تن ندهد. فریاد «هیهات منا الذلة» ابی‌عبدالله (ع) پیامی برای همه عصرها و نسل‌هاست که چه در برابر دشمن خارجی و چه در برابر دشمن درونی (نفس)، نباید به خواری تن دهند.

امام حسین (ع) در تمام موقعیت‌ها نشان داده است که خود، الگوی زیست عزتمندانه است؛ چنانکه فرموده: «فإنی لا أری الموت إلا السعادة والحیاة مع الظالمین إلا برماً»[12]؛ «من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز بدبختی نمی‌بینم».

اکنون که دیده هیچ نبینـد به‌غیـر ظلـم
باید ز جان گذشت، کزین زندگی چه سـود؟![13]

ج) عوامل و زمینه‌های عزتمندی و اقتدار حضرت زینب (س)

۱. ایمان استوار

ایمان استوار حضرت زینب (س) به خدا باعث شد که ایشان پیام عزت و اقتدار قیام حسینی را استمرار بخشد. علی (ع) فرمود: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم»[14]؛ «بزرگی خداوند چنان دل آنان را فرا گرفته است که غیر او را در چشمانشان کوچک ساخته است».

ایمان حضرت زینب (س) به مقام عظمت الهی چنان در اوج است که جایی برای ورود غیر او در دلش باقی نگذاشته است. یکی از جلوه‌های ایمان آن بزرگوار، ارتباط دائمی با معبود از طریق عبادت و راز و نیاز بود، به‌گونه‌ای که هیچ‌گاه نماز شب او حتی در شرایط سخت ترک نشد. امام سجاد (ع) فرمود: شام عاشورا عمه‌ام زینب را دیدم که در محراب نماز، مشغول عبادت است[15]. همچنین امام حسین (ع) هنگام وداع با آن حضرت فرمود: «یا أختاه لا تنسینی فی صلاة اللیل»[16]؛ «خواهرجان! در نماز شب، فراموشم نکن». بدین‌سان، کرنش و خضوع در برابر پروردگار، غیر او را در دلش کوچک ساخت تا آنجا که برای بیان حقیقت و دفاع از آن، عزتمندانه سخن گفت.

مرحوم مامقانی درباره شخصیت حضرت زینب (س) فرموده است: «زینب و ما زینب و ما أدراک ما زینب»[17]؛ «زینب؛ و کیست زینب؟ چه دانی زینب کیست؟» این سخن، ناظر به ایمان استوار و عزتمندی زینب است. رهبر انقلاب نیز فرمود: «زینب کبری مجسمه عزت است، همچنان‌که حسین بن علی در کربلا، در روز عاشورا مجسمه عزت بود»[18]. زنان جامعه ما در انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، عزتمندانه فداکاری کردند؛ زیرا الگوی ایشان زینب بود.

۲. علم و معرفت

زینب (س) در محیط فضیلت و مهبط علوم الهی پا به دنیا گذاشت و رسول خدا را درک کرد و در مکتب علی و فاطمه زهرا (س) به کسب علم و معرفت پرداخت. مقام بلند علمی آن حضرت، مورد اتفاق همگان بوده است و حتی برخی از نویسندگان اهل سنت نیز بدان تصریح کرده‌اند. عایشه بنت‌الشاطئ، نویسنده مصری می‌نویسد: «بنا بر آنچه بعضی روایات می‌گویند، زینب مجلس علمی مهمی داشته که گروهی از زنان دانش‌پژوه و بانوانی که می‌خواستند در دین خدا تفقه پیدا کنند، در آن مجلس شرکت می‌کردند»[19].

برخی نیز نوشته‌اند: زینب در زندگی علی (ع) در کوفه مجلسی داشت که برای بانوان، قرآن تفسیر می‌کرد. روزی علی (ع) وارد شد و ایشان مشغول تفسیر حروف مقطعه «کهیعص» از سوره مریم بود. در این هنگام امام فرمود: شنیدم که «کهیعص» تفسیر می‌کردی؟ عرض کرد: چنین است. فرمود: این کلمه، رمز مصیبتی است که به شما ثمره رسول خدا می‌رسد. آنگاه آن مصائب را شرح داد و زینب بلندبلند گریه کرد. در مقام علمی آن حضرت همین بس که شیخ صدوق سند خطبه فدکیه را به حضرت زینب منسوب کرده است[20].

بدیهی است با توجه به اینکه حضرت زینب (س) در زمان بیان خطبه فدکیه توسط حضرت زهرا (س)، در سن پنج یا شش سالگی بوده، حفظ و انتقال آن کلمات، بر کمال فهم و رشد علمی آن حضرت دلالت می‌کند؛ و این بهره، با عنایات الهی به او رسیده است[21].

نقل است که روزی حضرت زینب (س) مشغول تلاوت قرآن کریم بود؛ پدر بزرگوارش علی (ع) به تلاوت ایشان گوش می‌دادند. در این هنگام حضرت زینب فرصت را مغتنم یافت و تفسیر برخی آیات را از پدر بزرگوارش سؤال کرد و امام پاسخ دادند. در اثنای این گفت‌وگو، امام تحت تأثیر ذکاوت و هوش سرشار زینب کبری قرار گرفتند و راجع به آینده دختر عزیزش اشاراتی فرمود. زمانی شگفتی پدر به اوج رسید که حضرت زینب گفت: «أعرف ذلک یا أبی، أخبرتنی به أمی کی تهیئنی لغدی»[22]؛ «این مطالب را می‌دانم، مادرم مرا به این امور آگاهی داده است تا مرا برای فردایم آماده سازد».

زن مگو مردآفرین روزگار
زن مگو بنت‌الجلال أخت‌الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین[23]

۳. خانواده و تربیت

خاندان عصمت و طهارت الگوی عزتمندی، شجاعت و اقتدار بودند و در تمام مراحل زندگی، در گفتار و کردار خویش، این خصوصیات را به نمایش گذاشته‌اند. امام علی (ع) می‌فرماید: «آیا آزادهای نیست که این دنیا را که در کم‌ارزشی همچون ته‌مانده طعامی است، برای آنان که در خور آن هستند، بیفکند. همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نیست، پس آن را جز به بهشت مفروشید»[24].

امام حسین و زینب (س) نیز که در مکتب آن الگوی شجاعت و انسانیت تربیت یافته‌اند، همه سعی‌شان ابلاغ پیام عزتمندی و اقتدار به جهانیان بوده است. در واقع، پیام عزتمندی نهضت عاشورا بیش از همه، در قالب خطبه‌های آتشین حضرت زینب (س) در کوفه و شام جلوه نمود. هنگامی که خاندان رسالت وارد دارالاماره کوفه شدند، ابن‌زیاد خطاب به زینب گفت: «سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد و دروغ‌هایتان را آشکار ساخت!»[25] حضرت زینب (س) با رد کلام ابن‌زیاد نسبت به اهل‌بیت، آن را به خود او نسبت داد و فرمود: «خداوند را سپاس می‌گویم که ما را به‌واسطه پیامبر، گرامی داشت و از پلیدی پاک ساخت. همانا فاسق رسوا می‌شود و فاجر دروغ می‌گوید؛ و خدا را سپاس می‌گویم که فاسق و فاجر، دیگری است!»[26]

د) جلوه‌های عزتمندی

ایفای نقش پیام‌آوری واقعه عاشورا توسط حضرت زینب (س)، بیش از همه در قالب دو خطبه آن حضرت در کوفه و شام صورت گرفت. خطبه اول در کوفه و در جمع مردمی که برای تماشای اسیران آمده بودند، بیان شد و خطبه دوم، در مجلس یزید در شام. این خطبه‌ها و دیگر سخنان ایشان را باید الگوی عزتمندی و اقتدار به‌شمار آورد.

خطبه‌های حضرت زینب (س) هر کدام موقعیت و زمینه خاصی دارند و در شرایط خاصی بیان شده‌اند. خطبه ایشان در جمع مردم کوفه، به قصد آگاهی‌بخشی به آن مردم بود تا آنان را متوجه فساد دستگاه حکومت سازد و به این دلیل، به معرفی خود و خاندان خود و ستمی که از قبل حاکمیت بر آنان رفت، پرداخت و اثر خود را نیز بر جای گذاشت. سید بن‌طاووس به نقل از یکی از شاهدان صحنه ایراد خطبه زینب در کوفه می‌نویسد:

به خدا قسم، آن روز مردم حیران و سرگردان بودند و گریه‌کنان دستشان را بر دهان خود می‌گذاشتند و انگشت می‌گزیدند. پیرمردی را دیدم که در کنار من ایستاده بود و آن‌قدر گریه کرده بود که محاسنش از اشک تر شده بود. در همین حال می‌گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! پیروان شما بهترین پیروان، جوان‌های شما بهترین جوانان، زنان شما بهترین زنان و خاندان شما بهترین خاندان است که هرگز خوار نمی‌شوند و شکست‌ناپذیرند[27].

۱. نکوهش مردم کوفه

اقتدار حضرت زینب (س) آنگاه تبلور پیدا کرد که شکست ظاهری را با پیروزی جابه‌جا و پیروزی ظاهری را به شکست واقعی تبدیل کرد. در واقع، او با ایراد خطبه در جمع مردم کوفه و پس از آن در کاخ ابن‌زیاد، دشمنی را که به حسب ظاهر در جنگ پیروز شده بود، در مقر قدرت خود، تحقیر و ذلیل کرد و پیروزی او را به شکست مبدل کرد. عقیله بنی‌هاشم در اولین مواجهه با مردم کوفه، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر جدش رسول خدا و خاندان نبوت فرمود:

«یا أهل الکوفة یا أهل الختل والغدر والخذل ألا فلارقأت العبرة ولا هدأت الزفرة إنما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة أنکاثاً تتخذون أیمانکم دخلاً بینکم»[28]؛ ای مردم کوفه! ای مردم خیانت‌کار و پیمان‌شکن و بی‌حمیت! اشکتان خشک نشود و ناله‌هایتان آرام نگیرد؛ مثل شما همانند زنی است که رشته‌های خود را محکم می‌بافت و سپس آن را از هم بازمی‌کرد. شما سوگندهایتان را دستاویز فساد قرار دادید!

در ادامه فرمود:

شما مانند گیاهان بین زباله‌ها هستید که قابل خوردن نیستند و مانند نقره‌ای هستید که زینت قبرها هستند. به‌راستی که بد توشه‌ای برای خود پیش فرستادید که خشم خدا بر شماست و در عذاب، جاویدان خواهید ماند[29].

بی‌شک فریادهای دردناک حضرت زینب و خطاب او به اهل کوفه، به سان فریادهای پدر گرامی‌اش بود که در سرزنش کوفیان فرمود: «یا أشباه الرجال ولا رجال، حلوم الأطفال وعقول ربات الحجال، لوددت أنی لم أرکم ولم أعرفکم معرفة والله جرت ندماً وأعقبت سدماً، قاتلکم الله لقد ملأتم قلبی قیحاً وشحنتم صدری غیظاً»[30]؛ ای مردنمایان نامرد، که تخیل کودکانه و فکر نوعروسان پرده‌نشین دارید. ای کاش من شما را نمی‌شناختم که به خدا پایان این آشنایی، ندامت، و نتیجه‌اش اندوه و حسرت بود. خدا شما را بکشد که دلم را پرخون و سینه‌ام را مالامال از خشم ساختید.

بشیر بن خزیم اسدی می‌گوید: «در آن روز به زینب دختر علی نگاه کردم، به خدا زنی سخنورتر از او ندیدم. گویا علی بود که سخن می‌گفت. با دست به مردم اشاره کرد و فرمود: ساکت باشید؛ ناگاه نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و زنگ‌های کاروان از صدا افتاد و او شروع به سخن گفتن کرد»[31].

این سخنان در حالی از سوی حضرت زینب (س) ادا می‌شد که او به‌تازگی داغ عزیزان دیده بود و سربازان دشمن آنان را تحت محاصره داشتند و هنوز دید مردم نسبت به اهل‌بیت تغییر نکرده بود.

۲. رفتار بردبارانه

ماجرای شهادت عزیزان و اسارت خاندان رسالت و آزار و اذیت‌ها و بی‌احترامی‌هایی که از سوی دستگاه سفاک بنی‌امیه بر حضرت زینب کبری در کوفه روا داشته شد، به اندازه‌ای سنگین و جانکاه بود که تنها با صبر و شکیبایی فوق‌العاده‌ای که منبعث از ایمان استوار آن حضرت بود، هموار می‌شد.

حضرت پس از مواجهه با ابن‌زیاد در مرکز خلافت کوفه، در پاسخ به سؤال سفسطه‌آمیز و جبرمسلکانه او که پرسید: «کیف رأیت صنع الله بأخیک وأهل بیتک»[32]؛ «رفتار خدا را درباره برادر و خانواده‌ات چگونه دیدی؟!»، اصلی‌ترین پیام واقعه کربلا را که نشان از ایمان و تسلیم در برابر اراده الهی بود، با بانگ رسا به گوش جهانیان رساند تا نشان دهد که حسین (ع) حامل امر الهی بود و همه آنچه اتفاق افتاد، جلوه‌ای از جلوه‌های حق بود: «ما رأیت إلا جمیلاً»[33]؛ «جز زیبایی چیزی ندیدم».

بر اساس آموزه توحید افعالی، در دنیا فاعلی جز خدای متعال وجود ندارد و همه کارها به او ختم می‌شود؛ از این‌رو، همه پیشامدها کار خداست و همه کارهای خدا زیباست؛ از این‌رو، کشته شدن در راه خدا مایه مباهات و سرنوشت محتوم بندگان خاص است: «هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبروا إلی مضاجعهم»[34]؛ «اینان کسانی هستند که خداوند شهادت را سرنوشت آنان قرار داده است و آنان در منزلگاه اصلی خود جای گرفتند». در ادامه در رد سخن جبرمسلکانه ابن‌زیاد که می‌خواست خود را از تکلیف برهاند و کار خود را به گردن خدا بیندازد، عالمانه فرمود: «به زودی خداوند آنان را با تو جمع می‌کند و برای عمل پلیدت محاکمه خواهی شد؛ آن روز نظر کن و بنگر چه کسی از پا افتاده است؛ مادرت به عزای تو بنشیند، ای پسر مرجانه!»[35]

۳. تحقیر و تهدید دشمن

حضرت زینب (س) در اولین دیدار با یزید در کاخ شام، هنگامی که با وی رو‌در‌رو شد، پس از حمد و سپاس خداوند و درود بر رسول خاتم، با استناد به آیه شریفه قرآن، پیامدهای سرپیچی از دستورهای خداوند و ستمکاری بر بندگان را خطاب به او یادآور شد: «صدق الله کذلک یقول: ثم کان عاقبة الذین أساءوا السوأی أن کذبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزئون»[36]؛ «سخن خداوند راست است که فرمود: سرانجام کسانی که بدی‌ها را به بدترین وجه مرتکب شدند، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند» و در ادامه در برابر درباریان شام، با شجاعت تمام لب به سخن گشود و او را نسبت به رفتار زشت و غیرانسانی‌اش در شهادت و اسارت آل‌الله نکوهش کرد: «ای یزید! آیا اکنون که زمین و آسمان را بر ما تنگ کردی و ما را همانند اسیران به هر سو کشاندی، می‌پنداری ما به نزد خدا خوار شدیم و تو نزد او گرامی می‌باشی و تصور کردی این نشانه قدر و منزلت تو در نزد خداست؟!»[37]

دستگاه حکومت یزید به زعم خویش، با شهادت امام حسین (ع) و اسارت خاندانش، آوازه آنان را خاموش و نامشان را از دل‌ها پاک ساخت، اما این تصور باطلی بیش نبود؛ چراکه دست انتقام الهی در کمین ستمکاران است و دیر یا زود آنان را به سزای عمل خویش خواهد رساند؛ از این‌رو، فرمود: «فمهلاً مهلاً، أنسیت قول الله عزوجل: ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لأنفسهم إنما نملی لهم لیزددوا إثماً ولهم عذاب مهین»[38]؛ «قدری آهسته‌تر! آیا سخن خداوند را فراموش کردی که فرمود: آن‌ها که کافر شدند و راه طغیان پیش گرفتند، تصور نکنند اگر به آنان مهلت می‌دهیم، به سودشان است؛ به آنان مهلت می‌دهیم تا بر گناهان خویش بیفزایند و برای آن‌ها عذاب خوارکننده‌ای در پیش است».

۴. ناتوان جلوه دادن دشمن

دستگاه بنی‌امیه با شهادت امام حسین (ع) و اسارت خاندانش تصور می‌کرد او را از دل‌های مردم خارج خواهد کرد، اما زینب (س) با اقتدار تمام، از ریشه دواندن نام اهل‌بیت در دل‌های مردم سخن گفت و خطاب به یزید فرمود: «کد کیدک واسع سعیک، ناصب جهدک، فوالله لا تمحو ذکرنا ولا تمیت وحینا»[39]؛ «هر نقشه‌ای داری به کار ببر و سعی خودت را به کار گیر، ولی به خدا قسم نمی‌توانی نام ما را محو کنی و پیام ما را نابود سازی».

سپس زینب سخنان کوبنده‌اش را با این جملات به پایان برد: «اگر مصیبت‌های بزرگ روزگار کارم را به اینجا کشاند که با تو سخن بگویم، ولی بدان که من ارزش تو را ناچیز و سرزنش تو را بزرگ می‌شمارم و فراوان تو را توبیخ می‌کنم؛ ولی چه کنم که دیده‌ها گریان و سینه‌ها سوزان است؛ جای شگفتی است که گروهی الهی و برگزیده، به دست حزب شیطان و بردگان آزادشده، کشته شوند»[40].

پانوشت‌ها

  1. پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  2. محمد معین، فرهنگ معین، ج ۱، ص ۳۲۱.
  3. علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ج ۲، ص ۲۶۶۶.
  4. علیرضا شایان‌مهر، دایرة‌المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، ج ۳، ص ۱۹۲.
  5. جولیوس گولد و ویلیام کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص ۸۲.
  6. کرامت‌الله راسخ، فرهنگ جامع جامعه‌شناسی و علوم انسانی، ج ۱، ص ۱۰۵.
  7. محمد معین، فرهنگ معین، ج ۲، ص ۲۲۹۸.
  8. علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ج ۱۰، ص ۱۳۹۸۹.
  9. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۵۶۳.
  10. همان.
  11. نساء، آیه ۱۳۹.
  12. منافقون، آیه ۸.
  13. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج ۲، ص ۲۲۹۸.
  14. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۴۵.
  15. محمود اکبرزاده، حسین پیشوای انسان‌ها، ص ۲۷، شاعر: نعمت میرزازاده (آزرم).
  16. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳، ص ۳۰۳.
  17. ذبیح‌الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۶۱.
  18. همان، ص ۶۲.
  19. مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ص ۷۹.
  20. http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=4972.
  21. بنت‌الشاطئ، بطلة کربلا زینب بنت‌الزهراء، ص ۵۳.
  22. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۳۶.
  23. ر.ک: رسولی‌محلاتی، نگاهی کوتاه به زندگی زینب کبری، ص ۱۴ـ۱۵.
  24. بنت‌الشاطئ، بطلة کربلا، ص ۳۲.
  25. نورالله (عمان) سامانی، گنجینه اسرار، ص ۶۰.
  26. نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۶.
  27. ابن‌طاووس، اللهوف، ص ۱۷۰.
  28. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۵.
  29. ابن‌طاووس، اللهوف، ص ۱۶۱.
  30. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۳۰۴.
  31. ابن‌طاووس، اللهوف، ص ۱۵۹.
  32. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۷، ص ۷۰.
  33. ابن‌طاووس، اللهوف، ص ۱۶۰.
  34. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۵.
  35. همان، ص ۱۱۶.
  36. همان.
  37. روم، آیه ۱۰.
  38. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۱۲۲.
  39. آل‌عمران، آیه ۱۷۸.
  40. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۱۲۳.
  41. همان، ص ۱۲۵.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=67248

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب