بقعه از «ب ـ ق ـ ع» در لغت به معناي قسمتي از زمين است كه از نقاط همجوارش متمايز باشد.[1] همچنين بر صومعه، زيارتگاه، مقبره، و مزار امامان دين و بزرگان[2] و اتاقك گرداگرد مزار ايشان[3] اطلاق شده است. بقيع* از همين ريشه و نام مشهورترين قبرستان مسلمانان است كه در جنوب شرقي مسجدالنبي(ص) قرار دارد. با هجرت پيامبر به مدينه و گسترش اين شهر، تعيين قبرستاني براي دفن اموات مسلمانان ضرورت يافت. از اين رو، پيامبر(ص) در پي بازديد از سرزمين‌هاي گوناگون مدينه، بقيع را كه در مسير باب جبرئيل مسجد قرار داشت،[4] برگزيد.[5] از زمان اين رويداد گزارشي در دست نيست؛ ولي با توجه به هنگام وفات اسعد بن زراره خزرجي در شوال سال اول ق. و دفن او در بقيع، شايد بتوان تعيين بقيع را به عنوان قبرستان مسلمانان به سال اول و پس از بناي مسجد يا هم‌زمان با آن دانست.[6] البته برخي نويسندگان به قرينه مرثيه عمرو بن نُعمان بياضي، تاريخ دفن مردگان در بقيع را پيش از اسلام ياد كرده و گفته‌اند كه با ظهور اسلام، اين قبرستان به مسلمانان اختصاص يافت.[7]
با دفن صحابي بزرگ عثمان بن مظعون[8] به سال دوم ق. و سپس دفن ابراهيم فرزند خردسال پيامبر(ص) به سال دهم ق. و نيز با تشويق‌هاي ايشان[9]، اين قبرستان مورد توجه اصحاب قرار گرفت و مدفن بزرگان صحابه و شخصيت‌هاي اسلامي شد؛ جواز و مطلوبيت زيارت قبور اموات افزون بر اين كه از آيات قرآن كريم از جمله آيات 21 كهف/18 و آيه 84 توبه/9 برداشت مي‌شود،[10] در روايت‌هاي گوناگون پيامبر(ص) سفارش شده است.[11] اين روايت‌ها آنچنان فراوان هستند كه در برخي كتاب‌هاي روايي فصلي مستقل به آن‌ها اختصاص يافته است.[12] پيامبر(ص) هر شب جمعه به بقيع مي‌رفت و مدفونان آن را با جملاتي مخاطب قرار مي‌داد.[13] او در واپسين سال زندگاني خود از سوي خداوند مأمور شد تا به بقيع رود و براي اموات طلب آمرزش كند.[14] از عايشه نيز گزارش‌هايي درباره حضور پيامبر در بقيع و طلب آمرزش براي اهل بقيع در دست است.[15] بقيع مورد توجه اهل بيت: نيز بوده و گزارش‌هايي از زيارت بقيع از جانب آن‌ها در منابع ياد شده است.[16] در روايت‌هاي اهل بيت: زيارت قبور مؤمنان مايه خوشحالي آن‌ها دانسته شده و سفارش گشته كه بر مزار پدر و مادر و امامان، از خداوند نياز بخواهند.[17] از اين رو است كه دانشوراني بسيار از شيعه[18] و سني[19]زيارت بقيع را مستحب دانسته و بر استحباب زيارت قبر مطهر پيامبر(ص) اجماع كرده‌اند.[20] بر پايه گفته رفعت پاشا (م.1353ق.) مردم مدينه هر پنجشنبه به زيارت اهل قبور بقيع مي‌رفتند و بر قبرها دسته‌هاي ريحان و كنار آن‌ها شاخه‌هاي گل مي‌چيدند.[21]
رواج دفن مسلمانان و شخصيت‌هاي ديني در بقيع و توجه فراوان مسلمانان به استحباب زيارت قبور بزرگان و مؤمنان، به تدريج موجب شد تا بناهايي بر برخي از اين قبور برپا گردد. از جمله اين شخصيت‌ها مي‌توان به عباس بن عبدالمطلب عموي پيامبر(ص)، چهار امام شيعيان و چهره‌هايي ديگر از بني‌هاشم و بستگان پيامبر(ص)، صحابه بزرگوار او و دانشوران و نخبگان مسلمان در طول تاريخ اشاره كرد. (← ادامه مقاله)
نخستين گزارش‌ها از ساخت بنا بر قبور كه در منابع نخست با عنوان مسجد از آن ياد شده است، به عهد نبوي بازمي‌گردد. بر اين اساس، ابوجندل بن سهيل از تيره بني‌عامر بن لؤي مسجدي بر قبر ابوبصير عتبة بن اَسيد ثقفي (م.قبل از8ق.) ساخت[22] و رسول خدا(ص) با وجود آگاهي از اين كار، آن را نهي نكرد. پس از رحلت پيامبر(ص) و دفن او در خانه خود، حفظ و تعمير اين بنا از همان سال‌هاي آغازين مورد اهتمام مسلمانان و خلفا بوده است. عمر بن خطاب (حك: 13-23ق.) ديواري بر قبر پيامبر ساخت.[23] عمر بن عبدالعزيز، حاكم مدينه به سال 91ق. به دستور وليد بن عبدالملك اموي (حك: 86-96ق.) با هدف گسترش مدفن حضرت، خانه او را ويران كرد و در تجديد بنا، محوطه پيرامون قبر را به آن افزود و حجره او را با سنگ مرمر تزيين كرد.[24] در روزگار ملك منصور نورالدين ايبك صالحي (حك: 655-657ق.) از مماليك مصر در سال 656ق. با استفاده از مصالح ساختماني ارسالي از مصر، مرقد پيامبر(ص) تعمير و تزيين شد[25] و نخستين گنبد به نام «قبه زرقا*» بر حجره شريفه در حكومت سلطان قلاوون مملوكي(حك: 678-689ق.) به سال 678ق. زده شد.[26] از سده دوم ق. ساخت بنا و بارگاه بر قبور در سرزمين‌هاي اسلامي رايج شد.[27] بر قبر امير المؤمنين(ع) گنبدي به دستور خليفه عباسي هارون الرشيد (حك: 170-193ق.) در سده دوم ق. ساخته شد.[28] گنبد جعفر (م.186ق.) پسر منصور عباسي نيز گواه وجود بنا و گنبد بر برخي قبور در ميانه سده دوم ق. است.[29] اعتراض نكردن مسلمانان به اين كار، نشان دهنده صحت عمل خلفا و اتصال سيره مسلمانان در بناي بر قبور* است.[30]

بر اين اساس، در طول تاريخ، بقعه‌ها و گنبدهايي بر قبور بزرگان و شخصيت‌هاي مدفون در بقيع ساخته شد. (تصوير شماره 13) مشهورترين اين بناها عبارتند از:

1. بقعه عثمان بن مظعون صحابي پيامبر و ابراهيم فرزند خردسال رسول خدا(ص).
ابوسائب عثمان بن مظعون جُمحي صحابي بزرگ پيامبر(ص) بود. وي را نخستين مهاجري دانسته‌اند كه در مدينه وفات يافت. هنگام وفات وي را سال دوم يا سوم ق. نوشته‌اند.[31] بر پايه گزارشي، پيامبر(ص) پس از وفات عثمان بن مظعون، وي را در بخش مياني بقيع دفن كرد و فرمود: «هذه الروحاء»؛ «اين جا، مكان راحتي و آسايش است.»[32] از آن پس سنگي را به نشانه اين قبر بر آن نهاد.[33] اين سنگ تا هنگام حكمراني مروان بن حكم بر مدينه، در دوره حكومت معاوية بن ابي‌سفيان (حك: 40-60ق.) بر قبر عثمان قرار داشت تا اين كه به فرمان وي از آن جا برداشته شد[34] و به گزارشي آن را بر قبر عثمان بن عفان نهادند[35] كه تا آن هنگام بيرون از بقيع قرار داشت و تازه به بقيع پيوسته بود؛ پس از وفات ابراهيم پسر 18 ماهه پيامبر(ص) به سال دهم ق. او امر كرد كه وي را كنار قبر عثمان بن مظعون دفن كنند[36] و بالاي قبر ابراهيم نيز سنگي به عنوان علامت نصب كرد.[37] سپس بالاي قبر او ايستاد و بر ساكنان آن سلام داد.[38]
روايتي از دفن رقيه (م.2ق.)[39] و زينب (م.8ق.) دختران رسول خدا نزديك قبر عثمان بن مظعون حكايت دارد.[40]
گزارش‌هايي از دفن افرادي چون عبدالرحمن بن عوف زهري از مهاجران به حبشه و مدينه (م.31/32ق.) كه با عثمان بن مظعون پيمان بسته بود تا كنارش دفن شود[41]، ابو اَمامه اسعد بن زراره خزرجي از حاضران در دو بيعت عقبه و نقيب بني‌نجار (م.اول ق.)، سعد بن ابي‌وقاص زهري از نخستين اسلام آورندگان(م.55ق.)، عبدالله بن مسعود هَذلي از نخستين اسلام آورندگان و از مهاجران به حبشه و مدينه (م.32ق.)،[42] خُنيس بن حذافه سهمي داماد عمر و از مهاجران به حبشه و مدينه و از شهداي احد (م.3ق.) و فاطمه بنت اسد مادر امام علي(ع) (م.3ق.)[43] كنار قبر عثمان و ابراهيم حكايت دارند. بر اين قبور گنبد و ضريحي ساخته شده بود كه منابع پيشين به هنگام ساخت و نيز سازنده آن اشاره ندارند. شماري از محققان با توجه به شباهت ضريح ساخته شده براي قبور امامان شيعه و عباس با ضريح موجود بر اين قبور، ساخت اين بنا را نيز به مجدالملك براوستاني* (م.492/493ق.) وزير ايراني سلطان بركيارق سلجوقي (حك: 486-498ق.) نسبت مي‌دهند.[44]
ابن جبير (م.614ق.) در وصف اين ضريح، آن را از جنس چوب دانسته كه با نقش‌هاي بديع تزيين شده بود و ميخكوبي‌هايي به شكل بسيار زيبا بر آن ديده مي‌شد. اين ضريح به صورت پنجره‌اي چوبي بود كه رو به قبله باز مي‌شد.[45] مطري (م.741ق.) نيز همراه اشاره به مرقد ابراهيم، از ضريح مشبك سمت قبله مرقد ياد كرده است.[46] گنبد ساخته شده بر اين بقعه به رنگ سفيد بود.[47] از گزارش‌ها درباره اين گنبد كه واپسين آن‌ها به رفعت پاشا به سال 1325ق.[48] بازمي‌گردد، برمي‌آيد كه اين بنا تا هنگام ويراني اول بقعه‌هاي بقيع در سال 1220ق. در دولت اول سعودي باقي بوده است.[49] اكنون قبور موجود در اين بقعه نشانه‌‌گذاري شده است.

2. بقعه امامان شيعه: و عباس عموي پيامبر(ص):
عقيل بن ابي‌طالب برادر امام علي(ع) بيرون بقيع و در سمت جنوب آن
خانه‌اي بزرگ[50] در برابر خانه امام علي(ع) داشت.[51] (تصوير شماره 14) به گزارشي، پيامبر(ص) در گوشه‌اي از اين خانه مي‌ايستاد و براي اهل بقيع آمرزش مي‌طلبيد. روايت شده كه دعا كردن در آن مستجاب است.[52] در گذر زمان، اين خانه مكان دفن بزرگاني از بني‌هاشم شد و بعدها به بقيع ملحق گشت. در منابع، اين بخش از بقيع به مقابر بني‌هاشم شهرت يافته است.[53] فاطمه بنت اسد (م.3ق.)، عباس بن عبدالمطلب (م.32ق.) عموي پيامبر(ص)، چهار تن از امامان شيعه، امام حسن (شهادت 49/50ق.)[54]، امام سجاد (شهادت 94/95ق.)[55]، امام محمد باقر (شهادت حدود 114/117ق.)[56] و امام جعفر صادق: (شهادت 148ق.)[57] از مدفونان در اين خانه‌اند. بر پايه روايتي، امام سجاد(ع) اين خانه را در حدود سال 65ق. بازسازي كرد.[58]
از هنگام پيوستن خانه عقيل به بقيع و ساخت بارگاه بر اين قبور، آگاهي دقيقي در دست نيست. با توجه به وجود مدفن عباس بن عبدالمطلب، جدّ عباسيان، در اين خانه، به احتمال مي‌توان گفت كه دهه‌هاي نخست سده دوم ق. كه هم‌زمان با روي كار آمدن عباسيان است، هنگام تقريبي اين امر بوده است. شايد از اين رو است كه در گزارش‌هاي سده دوم ق. و از آن پس، به وجود اين قبور اشاره شده است. ابن زباله (م.199ق) از وجود مسجدي (حرم) بر قبر عباس بن عبدالمطلب و امامان شيعه خبر داده است.[59] ابن شبه (م.262ق) نيز از وجود مسجدي در سده سوم ق. بر قبر فاطمه بنت اسد گزارش داده است.[60] با توجه به نزديكي قبور امامان شيعه و عباس به قبر فاطمه، به نظر مي‌رسد كه همه اين قبور را در بر مي‌گرفت. مسعودي (م.345ق.) عبارت اين سنگ را چنين گزارش داده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد للَّه مُبِيد الأمم و محيي الرمم هذا قبر فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن علي بن ابي‌طالب و علي بن الحسين بن علي بن ابي‌طالب و محمد بن علي و جعفر بن محمد رضي الله عنهم‏».[61]
از ساخت نخستين گنبد بر مزار عباس و امامان شيعه نيز گزارش‌هايي متناقض در دست است. آورده‌‌اند كه در سده پنجم ق. مجدالملك براوستاني گنبدي بر قبور امامان شيعه و عباس ساخت كه بسيار بزرگ بود.[62] مطري به ساخت اين گنبد بزرگ در دوران حكومت ناصر احمد بن مستضيء عباسي (حك: 575-622ق.) اشاره مي‌كند.[63] ابن نجار (م.643ق.) كه هم‌عصر با ناصر عباسي است، به قدمت گنبد تصريح دارد.[64] از اين رو، به نظر مي‌رسد كه گزارش مطري غيرواقعي است. توصيفات ابن جبير از اين گنبد و قبور درون آن، از دقت بيشتر برخوردار است. وي گنبد ساخته شده بر اين قبور را بسيار مرتفع شمرده كه نزديك در ورودي بقيع قرار داشت. قبور درون بقعه، بزرگ و از سطح زمين بلندتر بودند. اين قبور ضريحي چوبين داشتند كه با نقوشي برجسته از جنس مس با ميخ‌كوبي‌هايي تزيين شده بود.[65] عبدري (م.بعد از 700ق.) اين بقعه را همراه با بقعه عثمان بن عفان بزرگ‌ترين و زيباترين بارگاه‌ بقيع دانسته است.[66] ابن نجار از وجود دو در براي بقعه ياد مي‌كند كه تنها يكي از آن دو هنگام زيارت گشوده مي‌شد.[67] از ديگر كساني كه درباره چگونگي بقعه، گنبد و ضريح قبور امامان شيعه به اين مطلب اشاره كرده‌اند، مي‌توان از ابن بطوطه[68]، خالد بن عيسي (زنده به سال 740ق.)[69] و سمهودي (م.911ق.)[70] ياد كرد. محمد حسين فراهاني، از رجال دربار قاجار، در گزارش خود از سفر حج سال 1302ق. از بقعه هشت ضلعي امامان شيعه و عباس خبر مي‌دهد. بر پايه اين گزارش، در اين بقعه صندوقي بزرگ از جنس چوب مرغوب بود و ميان اين صندوق بزرگ دو صندوق چوبي ديگر قرار داشت. درون يك صندوق قبر چهار امام شيعيان و درون صندوق ديگر قبر عباس قرار داشته است.[71]
اين گزارش كه همانند آن در سفرنامه 1292ق. فرهاد ميرزا نيز به چشم مي‌خورد[72]، بيانگر ساخت ضريحي جديد است كه در گزارش‌هاي تا پيش از سده دهم ق. از آن ياد نشده است. بقعه عباس و امامان بقيع طي سده‌هاي پياپي مورد تعمير و مرمت قرار گرفت. منابع از تعمير بقعه به سال 519ق. به دستور مسترشد عباسي (حك: 512-529ق.) و نيز در روزگار مستنصر عباسي (حك: 623-640ق.) گزارش داده‌اند. كتيبه نصب شده بالاي محراب بقعه كه دربردارنده دستور خليفه مستنصر براي تعمير بقعه است، اين ادعا را تأييد مي‌كند.[73] از تعمير اين بقعه به سال 1234ق. به دستور سلطان محمود عثماني (حك: 1223-1255ق.) و به دست محمد علي پاشا و نيز به سال 1292ق. در دوران حكومت عبدالعزيز خان عثماني (حك: 1277-1293ق.) گزارش شده است.[74] آورده‌‌اند كه پس از بازسازي سال 1234ق. اين بقعه و ديگر بارگاه‌هاي بقيع همه ساله تعمير مي‌شدند.[75] (تصوير شماره 15)

3. بقعه حضرت فاطمه بنت اسد:
فاطمه بنت اسد (م.3ق.) از ديگر مدفونان در بقيع است كه بر قبر وي بنايي ساختند. گزارش‌ها حكايت دارند كه پيامبر به دليل علاقه فراوان به فاطمه بنت اسد مادر امام علي(ع) او را مادر خود مي‌دانست.[76] پس از رحلت آن بانو، او را با آداب ويژه دفن كرد. لباس خود را به جاي كفن بر او پوشاند و براي ايمني يافتنش از فشار قبر، لحظاتي در گور او خوابيد. كهن‌ترين مدينه‌شناسان و منابع مدينه‌شناسي قبر وي را نزديك قبر عباس و در خانه عقيل مي‌دانند.[77] در سده 7ق. ابن نجار و پس از وي بسياري از تاريخ‌نگاران و مدينه‌شناسان مكان قبر وي را به اشتباه در شمال شرقي بقيع و شمال بقعه عثمان بن عفان دانسته و از رواج زيارت اين قبر در دوران خود گزارش داده‌اند.[78] منابع پسين نيز اين نظر را تأييد كرده‌اند.[79] سمهودي اين گزارش را مردود و آن را نتيجه برداشت اشتباه ابن نجار از گزارش منابع پيشين دانسته و خود از دفن فاطمه نزديك قبر ابراهيم و عثمان بن مظعون در روحاء گزارش داده است.[80]
با پيوستن خانه عقيل به بقيع و نيز ساخت بنا بر روي قبور امامان شيعه، قبر فاطمه نيز كه در جنوب غربي اين قبور قرار داشت، در اين بنا قرار گرفت. گزارش ابن شبه از وجود مسجدي در سده سوم ق. در اين مكان مي‌تواند از ساخت نخستين بنا بر اين قبر حكايت كند.[81] اين قبر هيچگاه داراي ضريح نبوده و تنها پارچه‌اي گرانبها و گلابتون بر آن كشيده بودند.[82] بر پايه وقف‌نامه سلطان سليمان عثماني به سال 947ق. پرده‌اي ويژه براي اين بقعه و بقاع ديگر فرستاده شد.[83] در سده‌هاي اخير و در هنگام ازدحام حاجيان، شبكه‌اي از فولاد در جلوي طاق‌نما به صورت حائلي ميان قبر و فضاي عمومي درون حرم قرار مي‌گرفت.[84] اين شبكه در زمان ويراني بقاع بقيع در 8 شوال سال1344ق. به هفت قطعه تقسيم شد كه شش قطعه آن را روي ديوار سمت راست و چپ در ورودي محوطه حرم حضرت حمزه(ع) و قطعه ديگر را سمت قبور شهدا نزديك كوه اُحد نصب كردند.[85]

4. بقعه همسران پيامبر:
از ديگر بقاع مهم قبرستان بقيع، بقعه‌اي بود كه بر مزار برخي همسران پيامبر(ص) بنا نهاده شده بود و در فاصله پنج متري جنوب قبر عقيل[86] و شمال قبور امامان شيعه قرار داشت. بناي اين بقعه به سال 852ق. و در دوران حكومت امير جقمق مملوكي (حك: 842-857ق.) به دست امير بردبك معمار ساخته شده بود.[87] اين قبور پيش از آن با ديوار سنگي كوتاه از ديگر قبرها متمايز شده بودند.[88] فرهاد ميرزا (م.1305ق.) در سفر خود به سال 1292ق. به وجود ضريح بر اين قبور اشاره دارد.[89]
به رغم تصريح بسياري از منابع به دفن همه همسران پيامبر جز خديجه و ميمونه در بقيع[90]، در تعيين شمار همسران وي كه در اين بخش از بقيع و در اين بارگاه مدفون شده‌اند، اختلاف نظر دارند. ابن شبه از وجود قبر ام‌حبيبه، دختر ابوسفيان، در خانه عقيل و قبر ام‌سلمه در بيت الاحزان ياد مي‌كند.[91] ابن نجار به وجود چهار قبر برجسته در اين بارگاه بدون اشاره به همسران پيامبر اشاره كرده[92]؛ اما سمهودي آگاهي از وجود اين تعداد قبر را درون بقعه به سبب مسطح بودن كف آن‌ها ناممكن دانسته است.[93] از اين رو، تصريح برخي منابع و سفرنامه‌هاي پسين به نام هشت تن از همسران مدفون در اين بارگاه را بايد فاقد اعتبار دانست.[94]

5. بقعه عثمان بن عفان:
بقعه مهم بعد در انتهاي بقيع، متعلق به عثمان بن عفان است. پس از كشته شدن وي به سال 35ق. از دفن جسدش در قبرستان بقيع پيشگيري شد و پيكرش در شرق بقيع[95] در محلي به نام حُش/حَش (بستان) كوكب كه محل دفن مردگان يهودي بود[96]، دفن شد. در روزگار حكومت مروان بن حكم بر مدينه، به دستور معاويه، ديوار ميان بقيع و حش كوكب* برداشته شد و كوشيدند تا با دفن مردگان مسلمان در فاصله ميان بقيع تا حش كوكب، قبر عثمان به بقيع افزوده شود.[97]
ابن جبير از وجود گنبدي كوچك بر بقعه عثمان گزارش داده است.[98] پس از وي، ابن نجار و نيز ابن بطوطه (م.770ق.) از بزرگ بودن اين گنبد سخن گفته‌اند.[99] به نظر مي‌رسد كه در فاصله ديدار ابن جبير و ابن نجار، گنبدي بزرگ جايگزين گنبد پيشين شده است. ساخت اين گنبد را به اسامة بن سنان صالحي، از اميران سلطان صلاح الدين ايوبي، به سال 601ق. نسبت داده‌اند.[100] عبدري (م. بعد از700ق.) اين بقعه را همراه با بقعه عباس، بزرگ‌ترين و زيباترين بارگاه‌هاي بقيع دانسته است.[101]

6. بقعه عقيل بن ابي‌طالب و عبدالله بن جعفر:
بقعه معروف ديگر، بقعه عقيل (م. حدود60ق.) برادر امير المؤمنين و نيز عبدالله بن جعفر (م.80ق.) برادرزاده عقيل است. اين دو در خانه عقيل و در يك قبر[102] دفن شده‌اند. مزار اينان نزديك به بقعه عباس و امامان شيعه و در فاصله پنج متري با قبور همسران پيامبر(ص)[103] قرار دارد. ابوسفيان بن حارث (م.15/20ق.)، پسر عمو و برادر رضاعي پيامبر (ص) از ديگر مدفونان در اين بارگاه است.[104] درباره زمان ساخت اين بقعه و سازنده آن، آگاهي چندان در دست نيست. گزارش ابن نجار از اين بقعه، از ساخت آن تا پيش از سده هفتم ق. حكايت دارد.[105]

7. بقعه دختران پيامبر:
بقعه منسوب به دختران پيامبر(ص)، رقيه (م.2ق.) و ام كلثوم (م.9ق.) همسران عثمان بن عفان، و زينب (م.8ق.) همسر ابي‌العاص بن ربيع از ديگر بقعه‌هايي بود كه در شمال قبور امامان شيعه و جنوب غربي قبور همسران پيامبر(ص) و نزديك قبر عثمان بن مظعون قرار داشت. منابع از دفن رقيه[106] و زينب[107] در بقيع، نزديك به قبر عثمان بن مظعون، بر پايه سفارش پيامبر(ص) حكايت دارند. اما از مكان دفن ام كلثوم گزارشي در دست نيست. تنها نويسندگان پسين چون فرهاد ميرزا[108] و رفعت پاشا[109] به دفن ام كلثوم كنار ديگر دختران پيامبر اشاره نموده و به بقعه ساخته شده بر قبر اينان توجه كرده‌اند. بر اين قبور ضريحي برنجي قرار داشت.[110]

8 . بقعه حليمه سعديه:
در شمال شرقي بقيع، بقعه‌اي وجود داشت كه به حليمه، دايه پيامبر(ص) منسوب بود. منابع پيشين از زمان وفات اين بانو و مكان دفن وي سخن نگفته‌اند. تنها قاضي عياض (م.544ق.) از ديدار وي با ابوبكر و عمر ياد كرده[111] و مقريزي (م.845ق.) از وفاتش در روزگار پيامبر و تأثر رسول خدا از مرگ او ياد كرده است.[112]
ابن بطوطه از قبر حليمه در بصره گزارش داده؛ اما در سفرنامه‌هاي سده‌هاي اخير[113] از وجود قبر اين بانو در بقيع و در مسير قبر عثمان بن عفان[114] ياد شده است. بر اين قبر، گنبد و بارگاهي ساخته بودند كه تاريخ ساخت آن نامعلوم است. درون اين بارگاه، ضريحي چوبي بر قبر نصب شده بود.[115] نايب الصدر شيرازي (م.1344ق.) در گزارش سفر حج خود به سال 1305ق. از دو بيت شعر تركي نگاشته شده بر در اين بقعه ياد كرده است.[116]

9. بقعه صفيه عمه پيامبر(ص):
ديگر قبري كه در بقيع بر آن بنايي ساخته بودند، قبر صفيه (م.20ق.) دختر عبدالمطلب و عمه پيامبر(ص) است. اين قبر تا نيمه دوم سده 14ق. بيرون از بقيع و در كوچه‌اي در بخش غربي آن قرار داشت.[117] زمين كنار اين قبر از سوي عثمان بن عفان به مغيرة بن شعبه واگذار شد و مغيره در اين زمين براي خود خانه‌اي ساخت.[118] از اين رو، قبر صفيه كنار ديوار اين خانه قرار داشت. مطري (م.741ق.) از كوشش ناموفق معماران براي ساخت گنبد بر اين بنا خبر مي‌دهد.[119] سمهودي (م.911ق.) از بنايي بر قبر صفيه سخن گفته كه فاقد گنبد بوده است. سيد اسماعيل مرندي در سفرنامه‌اش به سال 1255ق. از وجود گنبدي بر بناي اين قبر گزارش داده است.[120] بر اين اساس، بايد ساخت گنبد را در فاصله قرن10 تا 13ق. دانست؛ در سال1373ق. شهرداري مدينه با برداشتن ديوارهاي حائل ميان بقيع و كوچه‌اي كه قبر صفيه در آن قرار داشت، اين كوچه و زمين‌هاي مجاور آن را با مساحت 3494 متر مربع به بقيع پيوند داد.[121] اكنون اين قبر درون بقيع و كنار ديوار غربي قرار دارد؛ وجود قبري گمنام كنار قبر صفيه، برخي نويسندگان پسين را به اشتباه واداشته و سبب شده كه اين قبر را به عاتكه، ديگر عمه پيامبر، نسبت دهند[122]؛ اما منابع سيره و صحابه‌نگاري در اسلام آوردن عاتكه ترديد كرده‌اند.[123]

10. بقعه مالك بن انس:
از ديگر بناهاي ساخته شده در بقيع، بقعه‌اي است متعلق به مالك بن انس (م.179ق.) از امامان مذاهب اهل سنت كه در روحاء بقيع و نزديك بارگاه ابراهيم قرار داشت. اين بقعه با گنبدي كوچك در گزارش ابن جبير ياد شده است.[124] با توجه به اين گزارش، بايد ساخت اين بقعه را به پيش از سده هفتم ق. مربوط دانست. بناي اين بارگاه به حدي كوچك بود كه دفن فردي ديگر در آن امكان نداشت.[125]

11. بقعه نافع مولي ابن عمر:
از ديگر بارگاه‌هاي ساخته شده در بقيع، بقعه‌اي است كه به نافع (م.118/120ق.) از قراء هفت‌گانه مدينه تعلق داشته است. اين بارگاه كنار بقعه مالك بن انس در شمال شرقي بقيع قرار داشت. سمهودي با توجه به آن كه چنين بارگاهي در گزارش مطري در سده 8ق. نيامده، آن را از بناهاي ساخته شده پس از عصر وي دانسته؛ ولي از سازنده بقعه و هنگام ساخت آن گزارش نداده است.[126]

12. بقعه اسماعيل فرزند امام صادق(ع):
قبر اسماعيل (م.133ق.) فرزند بزرگ امام صادق نيز از قبوري بود كه نخست بيرون بقيع و در غرب قبر عباس و امامان شيعه قرار داشت و بر آن بقعه و گنبدي ساخته بودند. ساخت اين بقعه و گنبد را به فاطميان نسبت داده‌اند.[127] فاصله اين آرامگاه تا بقعه امامان شيعه، حدود 15 متر بود. پس از ويراني بقعه‌هاي بيرون بقيع به دست وهابيان، گرداگرد قبر اسماعيل ديواري كشيدند. در سال 1353ش./1394ق. پس از زيرسازي و گسترش خيابان ابوذر، جسد اسماعيل با حضور بزرگان اسماعيليه[128] به درون بقيع انتقال يافت و در سمت شرقي مقابر شهداي حره به سوي قبر حليمه سعديه دفن شد. اكنون اين قبر بر اثر ساخت پياده‌رو‌هاي درون بقيع، محو شده است.[129]

ƒ ديگر بارگاه‌هاي بقيع: از ديگر بقعه‌ها و بارگاه‌هاي بقيع، مي‌توان به اين موارد اشاره كرد: بقعه و گنبدي كوچك بر قبر سعد بن معاذ رئيس اوس (م.5ق.)[130] و ابوسعيد خدري از بزرگان خزرج (م.64ق.) در انتهاي بقيع[131]، بقعه‌اي كوچك بر قبر ابن ابي‌الهيجاء (زنده در سده 6ق.) از اميران دولت فاطمي در غرب بقعه عباس و امامان شيعه[132]، بقعه امير چوپان از اميران ايلخاني (م.723/728ق.)[133] نزديك بقعه ابن ابي‌الهيجاء و قبر شيخ احمد احسايي (م.1243ق.) بزرگ شيخيه، پشت بقعه امامان شيعه كه به سال 1302ق. از وجود ضريحي فلزي براي آن ياد شده[134] است.

ƒ تخريب بقاع بقيع:
برخي اهل سنت به ويژه وهابيان در پرتو افكار ابن تيميه به رواياتي براي تخطئه بناي بر قبور استناد كرده[135] و ساختن بنا بر قبور را بدعت و شرك دانسته‌اند.[136] (← بناي بر قبور) بر پايه اين اعتقاد، در پي قدرت يافتن وهابيان در حجاز و بر خلاف وعده عبدالعزيز بن سعود به مسلمانان و نيز بر خلاف اجماع مذاهب كه نبايد به سبب اختلاف در فروع مذهبي يكديگر را تكفير كنند، آنان حكم ويراني همه بقعه‌ها را در حجاز صادر كردند. در سال 122۰ق. مدينه به محاصره نيروهاي وهابي درآمد و پس از تسليم شدن شهر، سعود بن عبدالعزيز همراه توقيف و تصرف همه اموال موجود درخزائن حرم نبوي، دستور ويران كردن همه گنبدهاي بقيع را صادر كرد.[137] (تصوير شماره 16) با توجه به موج اعتراض مسلمانان كشورهاي اسلامي به اهانت‌هاي سعوديان، دولت عثماني كه به بازپس گرفتن حرمين تمايل داشت، لشكري انبوه براي تصرف مدينه فرستاد و در ذي‌حجه 1227ق. مدينه را بازپس گرفت. برخي از اين بقعه‌ها به سال 1234ق. به دستور سلطان محمود ثاني (حك: 1223-1255ق.) بازسازي شد[138]؛ اما با حمله ديگر بار وهابيان به سال 1344ق. همه آثار تاريخي اين قبرستان به فتواي شيخ عبدالله بليهد، قاضي القضاة سعودي، در هشتم شوال همان سال ويران شد.[139] (تصوير شماره 17) اين بار نيز ويراني بقيع واكنش‌هايي بسيار ميان مسلمانان جهان برانگيخت. دولت ايران روز 16 صفر سال 1344ق. را به مناسبت اين هتك حرمت، عزاي عمومي اعلان كرد. آيت الله مدرس پيگيري‌هايي انجام داد و مجلس ايران كميسيوني را براي بررسي اين موضوع تشكيل داد. مسلمانان در كشورهايي چون هند، پاكستان و نيز بخش‌هاي مسلمان‌نشين شوروي سابق با برپايي همايش و ارسال پيام، به اين اقدام اعتراض كردند و دولت سعودي براي پيشگيري از خشم مسلمانان و توجيه كوشش‌هاي خود، نمايندگان دولت‌هاي مسلمان را به مكه فراخواند. از ايران هيأتي مركب از غفار خان جلال ‏السلطنه، وزير مختار ايران در مصر، و نيز حبيب‏الله خان هويدا در تاريخ 24 شهريور 1304ش. وارد جده شد؛ ولي با ترفندهاي دولت سعودي و عدم پيگيري جدي از سوي مقام‌هاي كشورهاي اسلامي، اين قضيه مسكوت ماند.[140] (← بقيع)
شيخ عبدالرحيم صاحب فصول حائري (م.1327ش.) از دانشوران تهران، در سال 1345ق. همراه گروهي از ايرانيان از راه شام به حج رفت و پس از مذاكراتي با ملك عبدالعزيز توانست رضايت پادشاه سعودي را براي بازسازي بخشي از قبور امامان شيعه جلب نمايد.[141]

منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ اثارة الترغيب: محمد بن اسحق الخوارزمي (م.827ق.)، به كوشش الذهبي، مكه، مكتبة نزار مصطفي الباز، 1418ق؛ اخبار المدينه: محمد ابن زباله (م.199ق.)، به كوشش ابن سلامه، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1424ق؛ الاخنائيه: ابن تيميه (م.728ق.)، به كوشش الداني بن منير، بيروت، المكتبة العصريه، 1423ق؛ ارشاد القلوب: حسن بن محمد الديلمي (م.841ق.)، به كوشش سيد هاشم، دار الاسوه، 1417؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ اسد الغابه: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛ الشفاء بتعريف حقوق المصطفي: قاضي عياض (م.544ق.)، عمان، دار الفيحاء، 1407ق؛ الاعلاق النفيسه: ابن رسته (م. قرن3ق.)، بيروت، دار صادر، 1892م؛ اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل: مجير الدين الحنبلي (م.928ق.)، به كوشش عدنان يونس، عمان، مكتبة دنيس، 1420ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش محمودي، بيروت، اعلمي، 1394ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ بقيع الغرقد في دراسة شامله: محمد امين اميني (م.1341ق.)؛ بقيع الغرقد: حاتم عمر طه و محمد انور البكري، مدينه، مكتبة الحلبي، 1424ق؛ البقيع قصة التدمير: يوسف الماجري، بيروت، مؤسسة بقيع لاحياء التراث، 1411ق؛ بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.699ق.)، به كوشش محمد شوقي، رياض، مكتبة الملك فهد، 1425ق؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاج المفرق: خالد البلوي (م. قرن8ق.)، به كوشش السائح، الامارات، احياء التراث الاسلامي؛ تاريخ حرم ائمه بقيع: محمد صادق نجمي، تهران، مشعر، 1386ش؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ تاريخ مدينة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تاريخ المدينة المنوره: ابن شبّه (م.262ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق؛ تاريخ معالم المدينة المنورة قديماً و حديثاً: احمد ياسين الخياري (م.1960م.)، عربستان، عامه، 1419ق؛ التحفة اللطيفه: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ تخريب و بازسازي بقيع به روايت اسناد: تهران، مشعر، 1428ق؛ تذكرة الخواص: سبط بن الجوزي (م.654ق.)، قم، الرضي، 1418ق؛ التعريف بما آنست الهجره: محمد المطري (م.741ق.)، به كوشش الرحيلي، رياض، دار الملك عبدالعزيز، 1426ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ التنبيه و الاشراف: المسعودي (م.345ق.)، بيروت، دار صعب؛ الجواهر الثمينه: محمد كبريت المدني (م.1070ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ الحصون المنيعه: محسن الامين (م.1371ق.)، 1326ق؛ الخصال: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ الدرة الثمينه: محمد بن نجار (م.643ق.)، به كوشش شكري، بيروت، دار الارقم بن ابي‌الارقم؛ دلائل الامامه: الطبري الشيعي (م. قرن4ق.)، قم، بعثت، 1413ق؛ ذخائر العقبي: احمد بن عبدالله الطبري (م.694ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1974م؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، 1417ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ رحلة العبدري: محمد عبدري (م. بعد از 700ق.)، به كوشش علي ابراهيم كردي، دمشق، دار سعد الدين، 1426ق؛ الرحلة الورثيلانيه: حسن بن محمد ورثيلاني (م.1799م.)، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1429ق؛ الرسائل العشر: ابن فهد الحلي (م.841ق.)، به كوشش رجايي، قم، مكتبة النجفي، 1409ق؛ روح المعاني: الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الزيارة و التوسل: صائب عبدالحميد، قم، الرساله، 1421ق؛ سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ سفرنامه فرهاد ميرزا: فرهاد ميرزا قاجار، به كوشش طباطبايي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علمي، 1366ش؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛ سنن النسائي: النسائي (م.303ق.)، بيروت، دار الفكر، 1348ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ شرح الشفاء: قاضي عياض (م.544ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابي‌الحديد (م.656ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، 1378ق؛ شعب الايمان: البيهقي (م.458ق.)، به كوشش محمد سعيد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ صحيح ابن حبان: علي بن بلبان الفارسي (م.739ق.)، به كوشش الارنؤوط، الرساله، 1414ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ صيانة الآثار الاسلاميه: جعفر سبحاني، معاونية التعليم و البحوث الاسلاميه؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ عنوان المجد في تاريخ نجد: عثمان بن عبدالله بن بشر، رياض، مكتبة الرياض الحديث؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ الفتاوي الكبري: ابن تيميه (م.728ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و مصطفي عبدالقادر، دار الكتب العلميه، 1408ق؛ فرهنگ فارسي: معين (م.1350ش.)، تهران، اميركبير، 1375ش؛ فصول من تاريخ المدينة المنوره: علي حافظ، جده، شركة المدينة المنوره، 1417ق؛ القاب الرسول و عترته: من قدماء المحدثين، قم، مكتبة النجفي، 1406ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.368ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛ كشف القناع: اسد الله بن اسماعيل التستري (م.1237ق.)، آل البيت:؛ لغت‌نامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، مؤسسه لغت‏نامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش حسيني، بيروت، الوفاء، 1403ق؛ مجمع الزوائد: الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1402ق؛ المحيط في اللغه: صاحب بن عباد (م.385ق.)، به كوشش محمد حسن آل ياسين، بيروت، عالم الكتاب، 1414ق؛ المدخل الي موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، الاعلمي، 1987م؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ مروج الذهب: المسعودي (م.346ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ المستدرك علي الصحيحين: الحاكم النيشابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ المعارف: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛ معالم مكة و المدينة بين الماضي و الحاضر: يوسف رغدا العاملي، بيروت، 1431ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ مقابر در معماري ايران دوره اسلامي: رابرت هيلن برند، ترجمه: كرامت الله افسر، تهران، محمد يوسف كياني، 1366ش؛ الملل و النحل: السبحاني، قم، نشر اسلامي، 1420ق؛ من اخبار الحجاز و النجد في تاريخ الجبرتي: محمد اديب غالب، دار اليمامه، 1395ق؛ موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، الاعلمي، 1407ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ نزهة الناظرين: جعفر بن اسماعيل المدني، به كوشش سعيد بن سلمي، مكتبة الرفاعي؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.

پی‌نوشت‌ها
[1]. العين، ج1، ص184؛ المحيط في اللغه، ج‌1، ص195؛ مجمع البحرين، ج4، ص301؛ معجم مقاييس اللغه، ج1، ص281، «بقعه».
[2]. لغت‌نامه، ج3، ص4256، «بقعه».
[3]. فرهنگ فارسي، ج1، ص556، «بقعه».
[4]. بقيع الغرقد، ص21.
[5]. الطبقات، ج3، ص399؛ المستدرك، ج3، ص190؛ تاريخ طبري، ج2، ص177.
[6]. الطبقات، ج3، ص611؛ الاستيعاب، ج4، ص1601.
[7]. معالم مكة و المدينه، ص407-408.
[8]. الطبقات، ج1، ص144.
[9]. تاريخ المدينه، ج1، ص121؛ وفاء الوفاء، ج3، ص83.
[10]. الحصون المنيعه، ص27؛ الملل و النحل، ج4، ص253؛ الزيارة و التوسل، ص14.
[11]. صحيح مسلم، ج3، ص65؛ سنن النسائي، ج4، ص94؛ بحار الانوار، ج79، ص170.
[12]. صحيح ابن حبان، ج7، ص439؛ شعب الايمان، ج7، ص14.
[13]. تاريخ المدينه، ج1، ص132؛ كامل الزيارات، ص529؛ وفاء الوفاء، ج3، ص111.
[14]. ارشاد القلوب، ج1، ص33.
[15]. صحيح مسلم، ج3، ص63؛ تاريخ المدينه، ج1، ص90؛ انساب الاشراف، ج2، ص213-214.
[16]. الخصال، ج1، ص273؛ البداية و النهايه، ج5، ص243؛ القاب الرسول و عترته، ص58.
[17]. وسائل الشيعه، ج3، ص223.
[18]. المهذب، ج1، ص283؛ شرائع الاسلام، ج1، ص210؛ مسالك الافهام، ج2، ص383.
[19]. مغني المحتاج، ج1، ص513؛ كشف القناع، ج2، ص601.
[20]. الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج2، ص194؛ شرح الشفا، ج2، ص150؛ وفاء الوفاء، ج4، ص187.
[21]. مرآة الحرمين، ج1، ص426-427.
[22]. الاستيعاب، ج4، ص1614؛ تاريخ دمشق، ج25، ص300؛ اسد الغابه، ج5، ص150.
[23]. وفاء الوفاء، ج2، ص544؛ كشف الارتياب، ص314.
[24]. الاعلاق النفيسه، ص69؛ الانس الجليل، ج1، ص305؛ اثارة الترغيب، ج2، ص378.
[25]. تاريخ المدينه، ص177، 230؛ بهجة النفوس، ج1، ص540؛ وفاء الوفاء، ج2، ص154.
[26]. وفاء الوفاء، ج2، ص157.
[27]. مقابر، ج1، ص27.
[28].كشف الارتياب، ص308؛ اعيان الشيعه، ج1، ص536.
[29]. المدخل الي موسوعة العتبات المقدسه، ص158.
[30]. صيانة الآثار، ص79-80.
[31]. الاستيعاب، ج3، ص1053-1055.
[32]. تاريخ المدينه، ج1، ص100.
[33]. تاريخ المدينه، ج1، ص102؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص498.
[34]. تاريخ المدينه، ج1، ص102؛ وفاء الوفاء، ج3، ص84؛ الدرة الثمينه، ص168.
[35]. وفاء الوفاء، ج3، ص84.
[36]. اخبار المدينه، ص207؛ انساب الاشراف، ج2، ص88.
[37]. الطبقات، ج1، ص144؛ انساب الاشراف، ج2، ص88؛ سبل الهدي، ج11، ص24.
[38]. الطبقات، ج1، ص144؛ انساب الاشراف، ج2، ص88؛ تاريخ المدينه، ج1، ص99.
[39]. تاريخ المدينه، ج1، ص103.
[40]. مسند احمد، ج1، ص237؛ مجمع الزوائد، ج3، ص17.
[41]. الدرة الثمينه، ص168؛ وفاء الوفاء، ج3، ص88.
[42]. الطبقات، ج3، ص151.
[43]. وفاء الوفاء، ج3، ص88.
[44]. اعيان الشيعه، ج3، ص299؛ تاريخ حرم ائمه بقيع، ص193.
[45]. رحلة ابن جبير، ص174.
[46]. التعريف بما آنست الهجره، ص119-120.
[47]. رحلة ابن جبير، ص173-174؛ رحلة ابن بطوطه، ص119.
[48]. مرآة الحرمين، ج1، ص426.
[49]. من اخبار الحجاز و النجد، ص1۰4؛ عنوان المجد، ص137؛ البقيع قصة التدمير، ص84.
[50]. الطبقات، ج4، ص44؛ المعارف، ص204.
[51]. وفاء الوفاء، ج3، ص82.
[52]. وفاء الوفاء، ج3، ص82.
[53]. تاريخ المدينه، ج1، ص127.
[54]. الكافي، ج1، ص472؛ البداية و النهايه، ج8، ص48.
[55]. الكافي، ج1، ص469؛ تاريخ‏ طبري، ج11، ص631.
[56]. مروج الذهب، ج3، ص219؛ دلائل الامامه، ص215-216.
[57]. ذخائر العقبي، ص141؛ مروج الذهب، ج3، ص219.
[58]. بحارالانوار، ج45، ص344-345.
[59]. تاريخ المدينه، ج1، ص126-127.
[60]. تاريخ المدينه، ج1، ص123.
[61]. مروج الذهب، ج3، ص285؛ التنبيه و الاشراف، ص260؛ تذكرة الخواص، ص311.
[62]. الكامل، ج10، ص352.
[63]. التعريف بما آنست الهجره، ص119.
[64]. الدرة الثمينه، ص166.
[65]. رحلة ابن جبير، ص174.
[66]. رحلة العبدري، ج1، ص423.
[67]. الدرة الثمينه، ص166.
[68]. رحلة ابن بطوطه، ص125.
[69]. تاج المفرق، ج1، ص289.
[70]. وفاء الوفاء، ج3، ص100.
[71]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص237.
[72]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص141.
[73]. وفاء الوفاء، ج3، ص100.
[74]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص141.
[75]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص237.
[76]. تاريخ المدينه، ج1، ص124؛ شرح نهج البلاغه، ج1، ص14.
[77]. تاريخ المدينه، ج1، ص123-124.
[78]. الدرة الثمينه، ص168؛ التعريف بما آنست الهجره، ص43؛ اثارة الترغيب، ج2، ص351.
[79]. تاريخ معالم المدينة المنوره، ص352؛ الجواهر الثمينه، ص205؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص722.
[80]. وفاء الوفاء، ج3، ص85.
[81]. تاريخ المدينه، ج1، ص123.
[82]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص156؛ پنجاه سفرنامه، ج5،
ص238.
[83]. التاريخ القويم، ج4، ص17، 20.
[84]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص237؛ سفرنامه فرهاد ميرزا، ص141.
[85]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص107-109.
[86]. فصول من تاريخ المدينه، ص167-168.
[87]. وفاء الوفاء، ج3، ص101.
[88]. التعريف بما آنست الهجره، ص120.
[89]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص156.
[90]. الدرة الثمينه، ص165؛ التعريف بما آنست الهجره، ص119؛ بهجة النفوس، ج2، ص101.
[91]. تاريخ المدينه، ج1، ص120.
[92]. الدرة الثمينه، ص166.
[93]. وفاء الوفاء، ج3، ص101.
[94]. فصول من تاريخ المدينه، ص167-168؛ پنجاه سفر‌نامه، ج5، ص241.
[95]. التعريف بما آنست الهجره، ص120.
[96]. تاريخ طبري، ج3، ص438.
[97]. اخبار المدينه، ص209؛ تاريخ المدينه، ج1، ص112-113؛ تاريخ طبري، ج3، ص438.
[98]. رحلة ابن جبير، ص174.
[99]. الدرة الثمينه، ص166؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص361.
[100]. التعريف بما آنست الهجره، ص120؛ وفاء الوفاء، ج3، ص102.
[101]. رحلة العبدري، ج1، ص423.
[102]. وفاء الوفاء، ج3، ص100-101.
[103]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص235.
[104]. تاريخ المدينه، ج1، ص127؛ نك: الاستيعاب، ج4، ص1673.
[105]. الدرة الثمينه، ص166.
[106]. تاريخ المدينه، ج1، ص103؛ الكافي، ج3، ص241؛ الطبقات، ج8، ص37.
[107]. مسند احمد، ج1، ص237؛ الاستيعاب، ج3، ص1056؛ المستدرك، ج3، ص190.
[108]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص156.
[109]. مرآة الحرمين، ص478.
[110]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص241.
[111]. الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج2، ص115.
[112]. امتاع الاسماع، ج2، ص6.
[113]. الرحلة الورثيلانيه، ج2، ص539؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص282؛ پنجاه سفرنامه، ج5، ص478.
[114]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص478-479.
[115]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص242.
[116].پنجاه سفرنامه، ج5، ص479.
[117]. مدينه‌شناسي، ص394.
[118]. تاريخ المدينه، ج1، ص126-127.
[119]. التعريف بما آنست الهجره، ص121.
[120]. ميقات حج، ش5، ص118، «توصيف مدينه».
[121]. فصول من تاريخ المدينه، ص173.
[122]. مرآة الحرمين، ج1، ص426.
[123]. المعارف، ص128-129؛ الاستيعاب، ج4، ص1778-1779؛ مروج الذهب، ج2، ص286.
[124]. رحلة ابن جبير، ص174.
[125]. رحلة العبدري، ج1، ص423؛ بهجة النفوس، ج2، ص1049.
[126]. وفاء الوفاء، ج3، ص102.
[127]. التعريف بما آنست الهجره، ص121؛ وفاء الوفاء، ج3، ص103.
[128]. آثار اسلامي، ص348؛ تاريخ حرم ائمه بقيع، ص301-302.
[129]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص301-303.
[130]. تاريخ المدينه، ج1، ص125؛ التحفة اللطيفه، ج1، ص42.
[131]. وفاء الوفاء، ج3، ص99؛ تاريخ معالم المدينه، ص352.
[132]. نزهة الناظرين، ص318.
[133]. وفاء الوفاء، ج3، ص100.
[134]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص239-240.
[135]. الاخنائيه، ج1؛ ص150؛ الفتاوي الكبري، ج5، ص292؛ تفسير قرطبي، ج11، ص379.
[136]. الاخنائيه، ج1، ص150؛ الفتاوي الكبري، ج5، ص287-292؛ روح المعاني، ج8، ص225.
[137]. من اخبار الحجاز و النجد، ص1۰4؛ عنوان المجد، ص137؛ البقيع قصة التدمير، ص84.
[138]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص141.
[139]. البقيع قصة التدمير، ص113-139؛ بقيع الغرقد، ص49.
[140]. تخريب و بازسازي بقيع به روايت اسناد، ص41-60.
[141]. مجله خرد، سال 1328ش، ش2، به نقل از سايت خبر آنلاين.

نویسنده: سيدعلي خيرخواه علوي
شماره جلد: جلد 4

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=18923

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب