تاریخ اسلام از آغاز تا امروز، مسیر پرفراز و فرودی را پشت سر نهادهاست. در مجموع آنها را در اداوار و اعصار زیر میتوان نمودار ساخت: عصررسالت، عصر خلافت، عصر امامت، عصر سلطنت و عصر سقوط و انحطاط.
عصر سلطنت موروثی، زمان معاویه از سال 41 هجری تا سال 656 سقوطعباسیان را شامل است. در این عصر که متأسّفانه به نام خلافت اسلامی مشهوراست، حکومت بر پایه وراثت پایهریزی و با (ملاک خلافت) فرزند خلیفهبودن، بدون هیچگونه محوریّت علم و تقوا و لیاقت، از زمان معاویه آغاز، و بإ؛++نصککپیدایش عباسیان ادامه یافت و با سقوط بغداد و سقوط عثمان در سال 1918میلادی پایان پذیرفت.
این عصر، عرصه مُبارزه منفی و مثبت و نظری و عملی با سیره و سنت نبویو پیدایش بدعتهای تلخ و ناگوار دینی و عصر ضعف و هرج و مرج اجتماعی وسیاسی است.
موقعیت خاصّی که حکومت دینی چون کوه عظیم برف در برابر آفتاب، بهنمایش درمیآمد و روز به روز به تحلیل میرفت در حدی که از سال 232هجری حکومت مرکزی، خلافت بغداد عملاً متلاشی شده، خلیفه صرفاً یکعنوان تشریفاتی به خود گرفت، بدون آنکه نقشی در سیاست ایفا کند. در چنینموقعیتی، امام حسن عسگری علیهالسلام در مدینه منوره، تولد یافت.
فضای سیاسی زمان امام علیهالسلام
امامان شیعه، قطبنمای رهبری، فعالیتهای فکری و تربیتی خود را بهمقتضای زمان و متناسب با فضای سیاسی جامعه، تنظیم میکردند. از این روبرای دستیابی به سیره سیاسی امام حسن عسکری علیهالسلام باید جوّسیاسی حاکم بر زمان آن حضرت را به دست آوریم:
حاکمان اشغالگر بنیعباس، گرچه از بدوِ سلطه اهریمنانه، شیعیان را به ویژهرهبران معصوم علیهمالسلام را در اختناق شدید قرار میدادند و از اِعمالهرگونه فشار و اختناق نسبت به ابْناءُ الرضا علیهمالسلام (امام جواد(ع) ،امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) ) فروگذار نمیکردند.
ایشان در مدت امامت خود با سه تن از خلفای عبّاسی: معتز، مهتدی ومعتمد معاصر بود. هر یک از آنها در جنایت از دیگری بدتر بود. به همین جهت،شرایط سیاسی، برای امام عسکری علیهالسلام بدتر و تنگتر میگشت، درحدی که خود آن حضرت میفرماید:
هیچ یک از پدرانم چون من گرفتار شک و تردید شیعیان در امامت نشدند.[1]
فشارها و محدودیّتهای امام حسن عسکری(ع) به دو علّت بیشتر از دوپیشوای دیگر بود:
- در زمان امام عسکری علیهالسلام، شیعه به صورت یک قدرت عظیم درعراق درآمده بود. همه مردم میدانستند که این گروه به خلفای وقت، مُعترضبوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونی نمیداند؛ بلکه معتقداست که امامت در فرزندان علی علیهالسلام باقی است. در آن زمان شخصیّتممتاز این خانواده امام حسن عسکری (علیهالسلام) بود.
گواه قدرت شیعیان، اعتراف (عبیداللّه) ، وزیر (معتمد عباسی) ، بهاین موضوع است. توضیح اینکه بعد از شهادت حضرت عسکری(ع) ، برادرشجعفر (کذّاب) نزد عبیداللّه رفت و گفت: منصب برادرم را به من واگذار. مندر برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو میدهم. وزیر به او پرخاش کرد وگفت: احمق! خلیفه آنقدر به روی کسانی که پدر و برادر تو را امام میدانند،شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولی نتوانست. و باتمام کوششهایی که کرد توفیقی به دست نیاورد. اینک اگر تو در نظر شیعیانامام باشی نیازی به خلیفه و غیر خلیفه نداری. و اگر در نظر آنان چنین مقامینداشته باشی کوشش ما، در این راه کوچکترین فایدهای نخواهد داشت.
- خاندان عباسی و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، میدانستندمهدی موعود که تار و مار کننده کلیه حکومتهای خودکامه است، از نسلحضرت عسکری – علیهالسلام – خواهد بود. به همین جهت پیوسته مراقب وضعزندگی او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را بهچنگ آورده و نابود کنند. (همچون تلاش بیهوده فرعونیان برای نابودیموسی!) [2]
پس به دلایل یاد شده، فشار و اختناق در مورد امام یازدهم فوقالعاده شدیدبود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت مستقیم داشتند. نمونههای زیرشاهد این مدعاست:
الف. حکومت، امام عسکری(ع) را به جبر و اکراه واداشت تا هر هفتهروزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود غیبت او به معنای داشتنفعالیت سیاسی تلقی میشد. (معتزّ) و سپس (مهتدی) عباسی به اینمقدار بسنده نکرده بلکه او را زندانی کردند و دستور ترور و نابودی او را به(سعید حاجب) صادر نمودند.[3]
ب. داشتن دیدار با امام(ع) یک حرکت سخت سیاسی و یک اقدامخطرآفرین شده بود تا حدی که یکی از یاران امام(ع) میگوید:
ما گروهی بودیم که وارد سامرّاء شدیم و مترصّد روزی بودیم که امام از منزلخارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام، نامهای بدین مضموناز طرف امام به ما رسید: هیچ کدام از شما بر من سلام نکند، و با دست خود به سوی مناشاره ننماید (فانکم لا تأمنون علی انفسکم) زیرا شما در امان نیستید.[4]
شیوههای سیاسی امام علیهالسلام
سیره سیاسی امام حسن عسکری علیهالسلام، بر چهار روش استوار بود ودر طول امامت ششساله خود، با این شیوهها توانست موقعیّت خود را تثبیت وجامعه تشیع را به چشمهسار سعادت رهبری نماید:
- روش ارتباطی
در زمان امام عسکری علیهالسلام تشیع در مناطق مختلف و شهرهای متعددیگسترش و شیعیان در نقاط فراوانی تمرکز یافته بودند. مناطقی مثل کوفه، بغداد،نیشابور، قم، آوه، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامرّاء، جرجان، بصرهو حلّه، از پایگاههای شیعیان به شمار میرفت.
این گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطیمنظّمی را ایجاب میکرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو و ارتباطآنان را با یکدیگر از سوی دیگر برقرار سازد. و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی وسیاسی رهبری و سازماندهی کند و آن از راههای مختلف وکالت، پیک و پیام وشبکه مکاتبه صورت میگرفت.
الف. شبکه وکالت: بدینمنظور، شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان درمناطق گوناگون به مورد اجرا گذاشته شد و این روش در آن زمان بهترینسیستم ارتباطی بود. به گواهی اسناد و شواهد تاریخی، امام عسکریعلیهالسلام نمایندگانی از میان چهرههای درخشان و شخصیتهای برجستهشیعیان برگزیده، در مناطق متعدد منصوب کرد و با آنان در ارتباط بود. از اینطریق پیروان تشیّع را در همه مناطق زیر نظر داشت و نمایندگان نسبت بهمناطق شیعهنشین زیاد بودند که ما به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف. ابراهیم بن عبده: او نماینده امام علیهالسلام در نیشابور بود که خودامام به صراحت طی حکمی او را به نیابت از جانب خود تعیین و به عبداللّه بن(حَمْدویه بیهقی) نوشت:
من ابراهیم بن عبده را برای دریافت حقوق مالی آن سامان و ناحیه شما منصوبکردم و او را وکیل امین و مورد اعتماد خویش نزد پیروان خود قرار دادم. تقوا در پیشگیرید و مراقب باشید و وجوه مالی واجب را بپردازید که هیچ کس در ترک یا تأخیرپرداخت آن معذور نیست.[5]
ب. احمد بن اسحاق قمی اشعری، استاد شیخ صدوق، رابط رسمی بین امامو قمیها بود و از اصحاب خاص و نماینده امام ابو محمد عسکری(ع) بود.[6]
ج. (ابراهیم بن مهزیار) اهوازی و محمد بن عثمان عَمری از دیگر وکلا ونمایندگان رسمی آن حضرت بودند.[7]
ب. شبکه پیک و پیام: امام عسکری(ع) افزون بر شبکه ارتباطی و کالت ونصب نماینده، از راه اعزام پیک با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرارمیساخت. از این رهگذر مشکلات آنان را برطرف میساخت و در این زمینهمیتوان از فعالیتهای دو تن از یاران امام(ع) یاد کرد: یکی، (ابوالادیان) ازنزدیکترین یاران امام(ع) که پیکها و پیامهای امام(ع) را به پیروان آنحضرت میرساند و متقابلاً مشکلات، خُمس و دیگر وجوه ارسالی شیعیان رادریافت و در سامرا به محضر امام عسکری میرساند.
دوم، (داود بن اسود) خدمتگزار امام و مأمور هیزمکشی و گرم کردنحمّام خانه حضرت عسکری بود. او علاوه بر آن در مواردی هم پیک و پیامامام(ع) را میرساند. او یکی از مأموریتهایش را به امام گزارش میدهد:میگوید: روزی امام مرا خواست و چوب مدور و بلند و کلفتی مانند پایه در به منداد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد (عثمان بن سعید) ببر و به او بده. منچوب را گرفته، روانه شدم. در راه به یک نفر سقّا برخوردم. قاطر او راه مرا بست.سقّا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم و به قاطر زدم.چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامههاییافتاد که در داخل چوب بوده است. به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم وسقّا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت. وقتی به خانه امام رسیدم (عیسی)خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت میگوید: چرا قاطررا زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمیدانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود:چرا کاری میکنی که مجبور به عذرخواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاریکنی.
اِذا سَمِعْتَ لَنا شاتِماً فَامْضِ لِسَبیلِکَ الَّتی اَمَرْتُ بِها وَ اِیّاکَ اَنْ تُجاوَبَ مَنْ یَشْتُمَنا، اَوْتَعرّفُهُ مَنْ اَنْتَ.[8]
اگر شنیدی کسی به ما ناسزا میگوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن وخود را به وی معرفی مکن تا بداند که تو چه کسی هستی.
امام در ادامه فرمود: ای داود! ما در شهر و دیار بدی زندگی میکنیم. تو فقطکار خود را بکن و یقین بدان که گزارش کارهایت به ما میرسد.[9]
ج. شبکه مکاتبه: با نظر به شرایط سیاسی و اختناق شدید، آن حضرت از راهمکاتبه و ارسال نامههای فوری، پیوسته با دوستان و پیروانش در ارتباط بود و ازاین طریق، آنان را در زیر چتر هدایت خود قرار میداد.
این نامهها، غالباً محرمانه ارسال میشد. زیرا به منزله اعلامیههایی بود کهدست به دست میگشت و موجب بیداری شیعیان در برابر طاغوتها و گروهکهایباطل و منحرف میشد.
بعضی از آنها نامههای طولانی بود که برای اشخاص میفرستاد. مجموعآنها، به صورت میراث مهم فرهنگی و به نام (مکاتبات الرجال) در ردیفتألیفات ارزشمند امام حسن عسکری(ع) به یادگار مانده است.[10] کهنامههای حضرت به مردم قم و آوه و نیز نامه وی به شیخ ابن بابویه قمی پدرشیخ صدوق قدس سره معروف است.[11]
امام(ع) حتی ساعاتی پیش از شهادتش، نامههایی به مردم مدینهنوشت و هدف از نگارش آنها، ارائه رهنمود در موضوعات مختلف به منظورآگاهی دادن آنها، در مقوله غیبت صغرا و آمادهسازی برای غیبت کبرا بود.
- روش سرّی و تقیّهمحور
امام حسن عسگری(ع) به رغم محدودیّت شدید دوستان خود را رهانمیکرد. بلکه حتی از زندان حال آنان را تفقد میکرد و مشکلات فکری آنها راحل و فصل مینمود. ابویعقوب میگوید:
ابو محمد از زندان به اصحاب و شیعیان خود پیام میداد که در تاریخ معیّن،در فلان نقطه یا در خانه فلانی اجتماع کنند و مرا در آنجا ببینند.
با اینکه مأموران زندان که مراقب او بودند یک لحظه از او جدا نمیشدند وپیوسته عوض میشدند و به شدّت او را کنترل میکردند و شب و روز نگهبانانحرکات او را زیر نظر داشتند با این همه، وقتی که اصحابش به آن وعدهگاهمیرسیدند، میدیدند که امام(ع) زودتر از همه در آنجا حضور یافته است.
اصحاب نیازهای فکری اجتماعی و اقتصادی خود را با آن حضرت در میانمیگذاشتند و رهنمودهای لازم را به آنان ارائه میداد. سپس آنها با سلامتی بهخانههای خود و امام به زندان برمیگشت.[12]
(عبدالعزیز بلخی) – یکی از یاران امام(ع) – میگوید: روزی در خیابانمنتهی به بازار نشسته بودم. ناگهان امام حسن عسکری(ع) را دیدم که بهسوی دروازه شهر حرکت میکرد. در دلم گفتم خوب است فریاد کنم که: مردم!این حجت خداست، او را بشناسید ولی با خود گفتم در این صورت مرا میکشند.امام(ع) وقتی به کنار من رسید و من به او نگریستم، انگشت سبّابه را بردهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت! من به سرعت پیش رفتم و بوسه بر پاهایاو زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنی، هلاک میشوی. شب آن روز بهحضور امام رسیدم. فرمود:
باید رازداری کنید وگرنه کشته میشوید. خود را به خطر نیندازید.[13]
در اثر محدودیتهای شدید دستگاه خلافت، نه تنها خود امام(ع) با تقیّهو به صورت سرّی فعالیت میکرد، بلکه حتّی وُکلا و نمایندگان آن حضرت نیز،با شیوههای پنهانکاری و به دور از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، دست بهفعّالیّتهای سیاسی میزدند. برای نمونه؛ (عثمان بن سعید عَمْری) که ازنزدیکترین یاران امام بود، با پوشش روغنفروشی فعّالیّت میکرد. شیعیانحضرت عسکری علیهالسلام، اموال و وجوهی را که میخواستند به امام تحویلدهند، به او میرساندند و او آنها را در ظرفها و مشکهای روغن قرار داده و بهحضور امام(ع) میرساند.[14]
امام(ع) خود در حال تقیه بود و سرّی عمل میکرد و حتی شاگردان وشیعیان آن حضرت(ع) نیز بر محور تقیه اقدام میکردند و امام(ع) عملکرد آنان را تأیید میکرد. برای نمونه:
(علی بن عاصم کوفی) میگوید: به خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و بردست مبارک او بوسه زدم و گفتم: من از نصرت شما عاجزم و عملی ندارم غیر ازموالات و دوستی شما و بیزاری جستن از دشمنان شما و لعن بر آنها، آن هم درخلوت. حال من چگونه خواهد بود؟! امام عسکری(ع) فرمود:
پدرم از جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله حدیث کرد که فرمود: هر که از نصرتما اهل بیت(ع) ضعف پیدا کند – یعنی شرایط او را در نقطه ضعف قرار دهد ونتواند در اثر خفقان شدید به یاری ما بشتابد – و در پنهان دشمنان ما را لعن کند؛ خداوندتبارک و تعالی، صورت او را به جمیع ملائکه میرساند. پس هر زمانی که یکی از شمادشمنان ما را لعن کند، فرشتگان بالا بروند و لعنت کنند کسی را که دشمنان ما را لعنتنمیکند. و هرگاه صدای دوست ما به ملائکه برسد برایش استغفار کنند و در حقّش دعامیکنند و میگویند: پروردگارا به روح این بندهات که در راه یاری ما میکوشد درودبفرست که اگر بیشتر از این قدرت داشت انجام میداد. آنگاه ندا از جانب پروردگارمیآید که ای ملائکه من، استجابت کردم دعای شما را در حق این بندهام و شنیدم ندایشما را، صلوات و درود فرستادم بر روح او و او را از نیکسیرتان قرار دادم.[15]
- روش حمایتی
از جالبترین فعالیتهای سیاسی امام عسکری علیهالسلام تقویت، حمایتو توجیه سیاسی رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختیهای مبارزاتسیاسی، در جهت حمایت از آرمانهای بلند تشیّع بود. از آنجا که شخصیتهایبزرگ شیعه در فشار بیشتری بودند، امام(ع) به تناسب مورد، هر یک از آنانرا به نحوی دلگرم و راهنمایی میکرد و روحیّه آنان را بالا میبرد تا میزانتحمل و صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها، فزونی یابد و بتوانند مسئولیت بزرگاجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را انجام دهند.[16] و آن در دو محورفکری و عقیدتی و مالی و اقتصادی بود.
الف. حمایت فکری و عقیدتی: هدف امام(ع) از پشتوانه فکری و عقیدتیشیعیان تقویت روحیّه مذهبی آنان بود. او با حمایت نظری خود، آنها را ازتهاجم شبهات و از شک و تردید نجات میداد. در اینجا به یک نمونه اشارهمیکنم.
محمد بن ربیع شیبانی میگوید: در شهر اهواز با مردی مشرک که قائل بهثنویّت بود مناظره کردم و بعد راهی شهر سامرا شدم در حالی که مقداری ازحرفهای آمیخته به شک او بر دلم اثر گذاشته بود. بر در خانه (احمد بنخضیب) نشسته بودم که ناگهان وجود نازنین امام عسکری(ع) را مشاهدهکردم که از خانه خارج شد و نگاهی به من کرد و بدون آنکه من آغاز به سخن کنمبا انگشت سبّابه به من اشاره کرد و فرمود:
اَحَدْ، اَحَدْ، فَوَحِّدْ!
خدا یکی است، خدا یکی است. او را یکتا بدان.
من با شنیدن این جمله از شدّت احساسات و هیجان بیهوش شده وافتادم.[17]
ب. حمایت مالی: اقتصاد و تأمین معیشت، قوام زندگی است و در تعدیلحیات معنوی نقش مهمی دارد. اختلال در نظام مالی افراد، اختلال در ابعادمعنوی آنها را به دنبال دارد. فقر و تنگدستی، اکثر افراد را به سوی فساد وانحراف دینی، اخلاقی و ضلالت و گمراهی سوق میدهد. با توجه به این اصلمهم اجتماعی است که امام حسن عسگری(ع) ، از یک سو پیروان خود را ازفقر و فلاکت پرهیز میداد و از طرفی آنان را تحتالحمایه مالی قرار میداد وبرای رفع نیاز و کمبود زندگی آنها، همّت میگماشت. به امور مالی شیعیانآسیبپذیر، سامان میبخشید تا بدین سان بتواند آنان را در گرایشهای مذهبیسیاسی خود تثبیت و حاکمان و زمامداران عباسی شیعیان را تحقیر ننمایند واز مراجعه به حاکمان و زمامداران بنیعباس بینیاز سازد و حاکمان عباسی نیزچشم طمع به جذب و جلب آنها، ندوزند:
ابوهاشم جعفری – از نوادگان جعفر طیّار – میگوید: از نظر مالی در مضیقهبودم. خواستم وضع خود را طی نامهای به امام عسکری(ع) بنویسم ولیخجالت کشیدم و صرف نظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام(ع) صددینار برای من فرستاد و طی نامهای نوشت:
هرگاه احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن. از ما بخواه که به خواست خدا بهمقصود خود میرسی.[18]
- روش تمهیدی
زمامداران عباسی با توجّه به اخبار قطعی که در مورد امام زمان(عج) اززبان رسول خدا صلی الله علیه وآله دریافت کرده بودند، میدانستند که اودوازدهمین وصیّ پیامبر و از فرزندان امام حسن عسکری علیهالسلام است کهبعد از او، رهبری شیعیان را برعهده میگیرد و پس از غیبت طولانی، ظهورنموده، جهان را پر از عدل و داد میکند. از این رو عبّاسیان تلاش گستردهای راآغاز کردند، تا او را شناسایی نموده و به شهادت برسانند.
امام یازدهم(ع) با آگاهی از این توطئه دشمن، سیاست تمهیدی خود رادر مورد امام آینده شیعیان، در سه محور مهم پیریزی کرد: بسترسازی برایمیلاد مهدی(ع) ؛ حفظ و حراست از آن وجود مبارک و آمادهسازی افکارشیعه، برای غیبت طولانی.
الف. بسترسازی برای میلاد مهدی(عج) :
امام عسکری علیهالسلام در میان دشمنان بیرحم و دوستان سادهاندیشقرار گرفته بود. به همین جهت با در نظر گرفتن حسّاسیّت دشمن در تولّد اماممهدی(عج) با تمام وجود میکوشید تولد او همچنان مکتوم و ناگفته بماند.در حدّی که خدمتگزار منزل آن حضرت نیز پس از مدت دو سال از تولد آنمولود مبارک هنوز آگاهی نیافته بود.[19]
از طرفی هم امام بیم داشت تولد آن حضرت رفته رفته بر خواصّ هم، درهالهای از ابهام بماند. به همین جهت طبق مصلحت، برخی از خواص را در جریانامر قرار میداد. چنانکه میلاد مهدی را به محمد بن اسحاق خبر داد و به او تأکیدنمود که به کسی نگوید و همچنین تعدادی از چهرههای برجسته شیعه، بهحضور امام(ع) رسیدند در حالی که چهل نفر دیگر از شیعیان نزد آنحضرت بودند. امام پیش از آن که آنان سخن بگویند، فرمود: شما بدین جاآمدهاید تا از حجت بعد از من بپرسید. در این هنگام، پسربچهای را به حاضران،نشان داد و فرمود:
این پیشوای شما پس از من و جانشین من در میان شما است. از او فرمان برید و پساز من دچار پراکندگی نشوید که هلاکت دینی دامنگیرتان خواهد شد.[20]
ب. حفظ و حراست امام غائب:
امام عسکری(ع) بر صیانت و حفظ و حراست مهدی موعود بیشتراهتمام میورزید و در این مسیر، سیاستهای خاصّی به کار میگرفت از جمله:
- اعزام امام به حج: در سال 259 امام عسکری(ع) دریافت که حکومتجائر وقت با تلاش گسترده و جدّیت تمام، درصدد دستیابی به امام آیندهشیعیان حضرت مهدی(عج) است. امام(ع) به منظور خنثیسازی اینتوطئه خطرناک، فرزندش را همراه مادر بزرگش در موسم حجّ به مکّه معظمهفرستاد تا بدینوسیله او را از منظر دشمن دور نگه دارد و در پناه خدا از گزنددشمن درامان بماند.
- نیابت مادر: امام یازدهم، برای انحراف افکار دشمنان، مادر خود را که اززنان نمونه بود به عنوان وصیّ خود قرار داد تا افکار مردم را بیش از پیش به ویجلب کند و دشمنان به یقین دریابند که امام(ع) همچنان فاقد فرزند ووصیّ معصوم(ع) است.[21]
ج. آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت:
غائب شدن امام و پیشوای هر قومی، یک حادثه غیر طبیعی، شگفتآور و ازطرفی باور کردن آن و تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار بود. ازاین رو غیبت امام زمان(عج) از صدر اسلام مطرح میشد و نام و یاد او و حتیکیفیت ظهور او به سر زبانها میافتاد. پیامبر اعظم(ص) بیش از هر کسی اورا به عنوان آخرین خلیفه خود معرفی و حقایقی از زندگانی آن حضرت را بهنسل حاضر و نسلهای آینده اسلام منعکس میکرد. پس از رسول خدا(ص)امامان و پیشوایان معصوم(ع) یکی پس از دیگری مردم را با مهدویت آشنا وافکار عوام و خواص را برای پذیرش غیبت آن حضرت، آماده میکردند.
این کار، در زمان امام عسکری(ع) جلوه بیشتری یافت. آن حضرت باتوجه به شرایط خاصّ زمان خویش، افکار عمومی به ویژه خواصّ شیعه رابرای پذیرش غیبت آماده میساخت تا مبادا مردم با شنیدن غیبت کبرایمهدی(عج) آن را انکار کنند. برای نمونه:
(احمد بن اسحاق) یکی از یاران خاص و گرانقدر امام یازدهم علیهالسلاممیگوید: به حضور امام عسکری(ع) رسیدم. میخواستم درباره امام بعد از اوبپرسم. حضرت پیش از سؤال من فرمود:
(ای (احمد بن اسحاق!) خداوند از زمانی که آدم را آفرید تا روز قیامت،هرگز زمین را از (حجت) خالی نگذاشته و نمیگذارد. خداوند از برکت وجود(حجت) خود در زمین، بلا را از مردم جهان دفع میکند و باران را میفرستدو برکات نهفته در دل زمین را آشکار میسازد. عرض کردم: پیشوا و امام بعد ازشما کیست؟ حضرت به سرعت برخاست و به اتاق دیگر رفت. طولی نکشید کهبرگشت؛ در حالی که پسر بچّهای را که حدود سه سال داشت و رخسارشهمچون ماه شب چهارده میدرخشید به دوش گرفته بود.
فرمود: (احمد بن اسحاق!) اگر پیش خدا و امام محترم نبودی، این پسرمرا به تو نشان نمیدادم. او همنام و همکنیه رسول خدا است. زمین را پر از عدل وداد میکند. چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. او در میان امت من (از نظرطول غیبت) همچون (خضر) و (ذی القرنین) است. او غیبتی خواهدداشت که (در اثر طولانی بودن آن) بسیاری به شک خواهند افتاد و تنهاکسانی که خداوند آنان را در اعتقاد به امامت او ثابت نگه داشته و توفیق دعاجهت تعجیل قیام و ظهور او را بخشیده، از گمراهی نجات مییابند.[22]
فشردهسازی و نتیجهگیری
امام حسن عسکری(ع) در دوره چهارم تاریخ اسلام و عصر سلطنت درسال 232 متولد شد. و در ستمکده سه خلیفه عباسی (معتز، مهتدی ومعتمد) و محیط نظامی زندگی 28 سالهاش شکل گرفت.
امام حسن عسکری(ع) به علت محدودیت سیاسی و جوّ خفقان،نمیتوانست به صورت آزاد و مستقیم با پیروان خود در تماس باشد و از مذهبتشیع مرزبانی کند. به ناچار با چهار روش علیه حکومت وقت موضع گرفت وتوانست به گسترش فرهنگ تشیع و رهبری تشکیلات شیعه بپردازد: روشارتباطی، سرّی، حمایتی و تمهیدی.
روش ارتباطی: ایجاد ارتباط با شیعیان در مناطق مختلف، از راه تعییننمایندگی و نیابت در شهرستانها، از راه پیک و پیام و از راه مکاتبه و مبادله نامه واعلامیهها، انجام میشد.
روش سرّی و تقیهای که در شرایط خاص و به صورت سنجیده وهوشمندانه، صورت میپذیرفت.
روش حمایتی که در امور فکری، عقیدتی، اجتماعی و اقتصادی انجاممیپذیرفت. و این روش بیشتر از راه علم امامت، اعجاز و کرامت شکل میگرفت.
روش تمهیدی که در راستای حفظ و حراست فرزندش حضرت مهدیموعود(عج) و آمادهسازی شیعه و مسلمانان برای غیبت صغرا و کبرای آنبزرگوار بود.













