استنادات قرآنی قیام امام حسین علیه‌السلام

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی
عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیة و از مبلغان نخبه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم

مقدمه

عمل و گفتار پیامبر اکرم ص و ائمۀ معصومین ع : ترجمان و تفسیر قرآن کریم است.
نخستین مفسر قرآن کریم رسول خدا ص است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم.»[1] ایشان اهل بیت: را در حدیث معروف ثقلین، عِدل قرآن قرار داده و با تأکید بر تمسک به قرآن و عترت، بر رابطۀ تفکیک‌ناپذیر این دو تأکید کردند؛ حدیثی که به نظر بزرگان، در زمرۀ احادیث معتبر و متواتر است.[2]

از حدیث ثقلین می‌توان به این حقیقت دست یافت که وجود حجتی معصوم، همواره در کنار قرآن، از زمان ورود به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در کنار حدیث کوثر ضروری است. امام خمینی رحمه‌الله در زمینه تمسک به ثقلین می‌فرماید: «ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین، متواتر بین جمیع مسلمین است و کتب اهل سنت، از صحاح شش‌گانه تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرر از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، به‌صورت متواتر نقل شده است و این حدیث شریف، حجت قاطع است بر جمیع بشر؛ به‌ویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان امام است، جوابگوی آن باشند و اگر عذری برای جاهلان بی‌خبر باشد، بر علمای مذاهب نیست» [3].

صدها روایت تفسیری و هزاران استشهاد قرآنی از کلام ائمه علیهم‌السلام به دست ما رسیده که مبین محور بودن قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام است. امامان معصوم علیهم‌السلام، قرآن را معیار و اساس ارزیابی سخنان خود معرفی کرده‌اند و به صراحت فرموده‌اند: «آنچه از احادیث ما مخالف قرآن است، زخرف و باطل است». در این میدان، مجموعه‌ای از روایت‌ها و استشهادهای قرآنی از امام حسین علیه‌السلام به ما رسیده است که در این نوشتار، به بررسی استنادات قرآنی ایشان در حادثه عاشورا از زمان امتناع از بیعت با یزید تا لحظه شهادت می‌پردازیم.

امام حسین علیه‌السلام یکی از اهداف اصلی قیام خود را احیای قرآن و سنت ذکر کرده است: «إِنِّی أَدْعُوکُمْ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی نَبِیِّهِ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ» [4]؛ شما را دعوت می‌کنم به کتاب خدا و سنت پیامبر؛ زیرا سنت پیامبر مرده است.

همچنین، انگیزه مهلت خواستن شب پایانی را داشتن نماز، قرائت قرآن، دعا و استغفار ذکر می‌کند: «أَنِّی کُنْتُ قَدْ أَحْبَبْتُ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ» [5]؛ به‌راستی که من در این شب، نمازگزاردن، قرآن‌خواندن و دعا و استغفار بسیار را دوست دارم.

امام علیه‌السلام، اصحاب خویش را پس از نماز هر روز عاشورا، امت قرآن خطاب کرده و فرمود: «یَا أُمَّ الْقُرْآنِ هَذِهِ الْجَنَّةُ فَاطْلُبُوهَا وَ هَذِهِ النَّارُ فَاهْرَبُوهَا» [6]؛ ای امت قرآن! اینک این بهشت است، آن را طلب کنید و از جهنم بگریزید.

آن حضرت، روز عاشورا از قاریان و حاملان قرآن به‌صورت ویژه تجلیل کرد. به گواه تاریخ، بر بالین «حبیب بن مظاهر» فرمود: «لِلَّهِ دَرُّکَ یَا حَبِیبَ لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلًا تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَةٍ» [7]؛ خدا خیرت دهد ای حبیب! او مرد فاضلی بودی که قرآن را در یک شب ختم می‌کردی.

همچنین، در روایات می‌بینیم که امام حسین علیه‌السلام، صوت خود را بر سینه «اسلم بن عمرو» که غلامی ترک و قاری قرآن بود، نهاد و با این کار، او را ستود [8].

استنادات قرآنی

امام حسین علیه‌السلام، از زمان امتناع از بیعت با یزید تا حماسه عاشورا، در شرایط و صحنه‌های مختلف و به فراخور مخاطب (اعم از دوست یا دشمن)، به بخشی از آیات قرآن کریم استناد کرده‌اند که به ترتیب زمانی ذکر می‌شود.

۱. آیه استرجاع: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» [9]

هنگامی که ولید بن عتبه خبر مرگ معاویه را به امام داد، حضرت آیه شریفه استرجاع را تلاوت کرد [10]. همچنین هنگامی که مروان بن حکم به حضرت اصرار کرد که با یزید بیعت کند، این آیه را خواند [11]. امام در طی مسیر کربلا نیز، چند مرتبه این آیه را قرائت کرد؛ هنگام شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه [12] و هنگام بیدار شدن از خواب و موقع کوچ از قصر بنی‌مقاتل [13].

نکته تبلیغی: «إِنَّا لِلَّهِ»، اقرار به عبودیت و بندگی و «إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، اقرار به بعث، معاد و رستاخیز است [14]. کلمه «استرجاع»، عالی‌ترین درس توحید و باور به معاد است. معتقد به این کلمه، خود را رها نمی‌داند؛ بلکه وابسته به خدا دانسته و هدفمند است. اثر تربیتی این دو اقرار، آن است که انسان هرگز خود را مالک نمی‌داند، بر فقدان‌ها جزع نمی‌کند و همواره شکیبایی می‌ورزد. باور این دو اقرار، انسان را تسلیم و راضی قرار می‌دهد. اولیای الهی همواره، هنگام بروز مصائب، به ذکر آیه استرجاع می‌پرداختند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرماید: «چهار خصلت در هر که باشد، در نور اعظم الله قرار دارد؛ یکی از آنها این است که: إِذَا أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» [15]! یادکرد امام حسین علیه‌السلام از این آیه، در شرایط و بحران‌های سخت، نشانه وارستگی امام و ایمان قوی ایشان است.

۲. آیه تطهیر: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» [16]

بعد از تهدید مروان و اصرار بر بیعت با یزید، امام حسین علیه‌السلام فرمود: «وَیْلَکَ إِلَیْکَ عَنِّی فَنِکَ رِجْسٌ وَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ الطَّهَارَةِ الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ فِینَا: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» [17]؛ وای بر تو مروان! از من دور شو. تو پلید و آلوده‌ای و ما از خاندان پاک هستیم؛ همان خاندانی که درباره آنها، آیه تطهیر را خدا بر پیامبرش نازل کرد.

نکته تبلیغی: خطاب آیه جمع مذکر است که با «إِنَّمَا» (مفید حصر) آغاز شده است. در اینجا، اراده الهی، اراده تکوینی است نه تشریعی و مصداق انحصاری آیه، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، علی علیه‌السلام، فاطمه علیه‌السلام، حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام هستند. در این باره، بیش از هفتاد روایت، فقط از طریق اهل سنت رسیده است [18]!

امام حسین علیه‌السلام با استناد به این آیه، موقعیت و جایگاه خود را در برابر بنی‌امیه بیان می‌کند که در حقیقت، بیان ملاک حق و باطل است. معنای کلام امام این است که پیروی از حق ومت اهل رجس و بیعت با آنها، باطل و حرام است. در مقابل، پیروی از اهل حق و پاکان، بر همگان واجب و لازم است. امام سجاد علیه‌السلام نیز، در برابر شماتت پیرمرد شامی به همین آیه استناد کردند [19].

۳. آیه: «خَائِفًا یَتَرَقَّبُ» [20]

امام حسین علیه‌السلام در شب شنبه، ۲۸ رجب سال ۶۰ هجری، همراه خانواده و یاران، از مدینه خارج شد؛ در حالی که این آیه را تلاوت می‌کرد: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» [21]؛ (موسی) از شهر خارج شد، در حالی که ترسان و هر لحظه در انتظار حادثه‌ای بود، گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمگر رهایی بخش.

نکته تبلیغی: هنگامی که به حضرت موسی علیه‌السلام خبر دادند که فرعونیان قصد کشتن او را دارند، با ترس از مصر به مدین رفت؛ در حالی که دعا می‌کرد: «رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»! استناد به این آیه از سوی امام حسین علیه‌السلام، ترسیم خط انبیاست. مقابله امام با یزید، مانند مقابله موسی کلیم با فرعون است. امام علیه‌السلام، حرکت خود را هجرتی موسوی و پیامبرگونه و اقتدا به موسی و فرعون، منحصر به زمان آن دو نیست؛ بلکه در طول تاریخ، همواره فرعونیانی در قالب‌های گوناگون آشکار شده و سعی در مانع‌تراشی برای اولیای خدا خواهند داشت. پیروان حق نیز، همواره به اقتدای خود عمل کرده و در برابر فرعونیان ایستادگی خواهند کرد.

۴. آیه: «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ» [22]

امام حسین علیه‌السلام، وقتی به شهر مکه رسید، آیه شریفه «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ» را خواند: چون موسی به سوی مدین روی نهاد، گفت امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرماید.

نکته تبلیغی: هنگامی که موسی از مصر بیرون آمد، به شهر مدین (شهری در جنوب شام و شمال حجاز، نزدیک عیون که آن زمان در قلمرو حکومت فرعون بود) رسید. این نخستین هجرت حضرت موسی علیه‌السلام است که برای فرار از ظلم و کفر صورت گرفت. امام حسین علیه‌السلام نیز با استمداد از خدای متعال و قرائت این آیه، وارد شهر مکه، حرم امن الهی شد.

۵. آیه: «لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا» [23]

هنگامی که امام علیه‌السلام از منزلگاه «بطن الرمه» راه افتاد، عبدالله بن مطیع که از عراق می‌آمد، با ایشان دیدار کرد و پرسید: «پدرم و مادرم بفدایت! چه چیزی باعث شده از حرم جدت خارج شوی؟» حضرت فرمود: «کوفیان مرا دعوت کرده‌اند». ابن‌مطیع اصرار کرد: «تو را به خدا! به کوفه نرو که حتماً تو را خواهند کشت». و امام، این آیه را تلاوت فرمودند: «لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا»؛ مصیبتی بر ما نمی‌رسد، مگر آنچه خداوند نوشته است [24].

نکته تبلیغی: این آیه، ادامه آیاتی است که درباره نبرد احد نازل شد. منافقان گفتند: «اگر ما به احد بیاییم، ممکن است چشممان به دختران رومی بیفتد و گناه کنیم» [25]. و خداوند بر پیامبر وحی کرد: «به آنها بگو، هیچ حادثه‌ای بر ما رخ نمی‌دهد؛ مگر آنچه خداوند مقرر کرده است».

علامه طباطبایی می‌نویسد: «ولایت، تدبیر و اختیار امور ما، فقط به دست خداوند است و این اختیار، نه به دست ماست و نه به دست هیچ یک از اسباب ظاهری؛ بلکه حقیقت امر آنهاست به دست خداست و خداوند سرنوشتی حقیقی از خیر و شر، برای هر کس تعیین کرده است. هنگامی که این مطلب را می‌دانیم، چرا امر او را امتثال نکنیم و در راه احیای امر او سعی و تلاش نکنیم و در راه خدا جهاد نکنیم. خداوند نیز، خواسته خود را اجرا می‌کند و آنچه را از خوبی یا بدی که بخواهد، به ما می‌رساند» [26].

مفهوم آیه که امام حسین علیه‌السلام به آن استشهاد کردند، این است که ما مأمور به تکلیفیم نه ضامن نتیجه! جهاد و تلاش می‌کنیم و به وظایف‌هایی که تشخیص دادیم درست است و معصیت نیست، عمل می‌کنیم؛ اما مقدرات دست خداست. خداوند هرگز برای بندگانش بد نمی‌خواهد؛ معنای ایمان هم همین است! امام سجاد علیه‌السلام هم در برابر یزید ملعون، به همین آیه استناد کردند. امام حسین علیه‌السلام با تمسک به این آیه، گویا می‌فرماید که پیروزی یا شهادت، هر کدام باشد برای ما گواراست! قائل به جبر نیستیم؛ اما وقتی تشخیص دادیم وظیفه‌ای شرعی، دینی و منطبق عقل است، انجام می‌دهیم و نگران نیستیم!

۶. آیه: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَی نَفْسِهِ» [27]

امام حسین علیه‌السلام در منطقه «البیضه»، با حر روبه‌رو شد. حضرت، در جمع یاران حر سخنرانی کرد و در بخشی از سخنانش فرمود: «فَثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ نَفْسِی مَعَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَهْلِی مَعَ أَهْلِیکُمْ فَلَکُمْ فِی أُسْوَةٌ»؛ من حسین بن علی، فرزند فاطمه هستم. خودم و خاندانم با شماییم و من برای شما الگو هستم.

حضرت در ادامه، آنها را به وفاداری و بیعت فراخواند، سخن از نامه‌های کوفیان گفت و در پایان این آیه را قرائت کرد: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَی نَفْسِهِ»؛ هر کس پیمانش را بشکند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است [28].

نکته تبلیغی: «نکث» در این آیه، به معنای بازکردن، نقض و شکستن عهد است. اصحاب جمل را بدین علت «ناکثین» گویند که بیعت خود را شکستند. این آیه در بیعت «رضوان» نازل شده است؛ درباره افرادی که در «صلح حدیبیه» زیر درخت با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از مرز جانبازی و عدم فرار، بیعت کردند. این آیه، پیمان‌شکنی را خود‌شکنی می‌خواند و استناد امام به آن بیانگر این است، راهی که آن حضرت در رویارویی با بنی‌امیه برگزیده، همان راهی است که پیامبر در رویارویی با مشرکان برگزیده بود و همچنان که بیعت با پیامبر، بیعت با خداست، بیعت با امام حسین علیه‌السلام نیز بیعت با خداست. به همین ترتیب، همان‌گونه که شکستن بیعت با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ناپسند است، نقض بیعت با فرزند او نیز، مذموم است. نقض بیعت با امام حسین علیه‌السلام، در شب عاشورا، یارانش را به آن ستود، وفاداری است: «فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَ لَا خَیْرًا مِنْ أَصْحَابِی» [29]؛ من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خویش نمی‌شناسم!

وفاداری در زندگی یاران امام حسین علیه‌السلام و شهدای کربلا موج می‌زند؛ به‌گونه‌ای که حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام، حاضر به نوشیدن آب از شریعه، به یاد تشنگی عموی خویش، او را با این عمل خود، در زیارت‌نامه امام حسین علیه‌السلام وصف ستوده است: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَلِ»؛ گواهی می‌دهم برایت که تسلیم (امر حق) هستی، صداقت و وفاداری و برای فرزندان حضرت رسول خیرخواه هستی [30].

در روایتی آمده است که به امام سجاد علیه‌السلام گفته شد: «أَخْبِرْنِی بِجَمِیعِ شَرَائِعِ الدِّینِ»؛ مرا از همه شرایع دین آگاه کن. حضرت فرمود: «قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُکْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ» [31]؛ حق‌گویی، داوری عادلانه و وفای به عهد.

۷. آیه: «وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا» [32]

مرحوم شیخ صدوق نقل می‌کند که وقتی امام حسین علیه‌السلام به قصر بنی‌مقاتل رسید، خیمه‌ای دید که از آن مردی به نام عبیدالله حر جعفی بود. امام او را به همراهی دعوت کرد و فرمود: «تو گناهان زیادی مرتکب شده‌ای؛ آیا می‌خواهی کاری کنی که گناهانت را از بین ببرم؟» گفت: «چگونه؟» امام فرمود: «با یاری فرزند دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم». گفت: «شمشیر و اسبم را می‌دهم؛ اما مرا از این کار معاف دار». امام فرمود: «لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی فَرَسِکَ» [33]؛ (وقتی جانت را از من دریغ می‌کنی،) ما را به مال و اسب تو نیازی نیست!

سپس امام علیه‌السلام این آیه را تلاوت کرد: «وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا» [34]؛ من هیچ‌گاه گمراه‌کنندگان را دستیار خود قرار نمی‌دهم.

نکته تبلیغی: این آیه، پس از آیاتی درباره سرپیچی شیطان از سجده به حضرت آدم علیه‌السلام آمده است که خداوند می‌فرماید: «من هرگز هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین، ابلیس و فرزندانش را شاهد نگرفتم و گمراه‌کنندگان را به یاری نمی‌طلبم». این آیه، دلالت بر توحید افعالی و نفی ادعای مشرکان در اثرگذاری شیاطین بر آفرینش دارد. استناد امام به این آیه، اشاره به چند نکته دارد:
۱. اصحاب امام علیه‌السلام باید از پاکان، صالحان و از خالص‌ترین و والاترین افراد باشند. اگر عبیدالله حر جعفی توبه می‌کرد، مانند حر در زمره پاکان قرار می‌گرفت؛ اما اکنون که به مال خود می‌نازد و بخل در همراهی امام دارد، حضرت از او کمک نمی‌گیرد.
۲. نقش امام در هدایت افراد و ایجاد تغییر است؛ حتی از بدترین افراد هم نباید ناامید شد!
۳. ضرورت یاری امام و بازو بودن برای دین است.

۸. آیه: «وَ مَا ظَلَمُونَا» [35]

هنگامی که ام‌کلثوم به امام حسین علیه‌السلام عرض کرد: «منزلت جد، مادر و برادرت را به این قوم یادآوری کن»، امام فرمود: «به آنان یادآوری کردم؛ اما نپذیرفتند. آنان را اندرز دادم؛ اما اندرزم در آنان کارساز نبود و سخنم را نشنیدند. آنها اصلاً یومیه کشتن من ندارند و چاره‌ای نیست جز اینکه شما مرا بر این خاک ببینید. «أُوصِیکُنَّ بِتَقْوَی اللَّهِ رَبِّ الْبَرِیَّةِ وَ الصَّبْرِ عَلَی الْبَلَاءِ وَ کَظْمِ نُزُولِ الرَّزِیَّةِ» [36]؛ شما را به تقوای الهی که پروردگار خلایق است، شکیبایی بر بلایا و پنهان کردن نزول بلا توصیه می‌کنم».

یکی از دختران امام حسین علیه‌السلام می‌گوید که ساعتی گریستیم و حضرت این آیه را قرائت فرمود: «وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»؛ آنان به ما ستم نکردند، بلکه بر خودشان ستم روا داشتند [37].

نکته تبلیغی: این آیه، درباره یهودیانی است که به علت ناسپاسی خداوند و مخالفت با دستورهای او و حضرت موسی علیه‌السلام، چهل سال در بیابان‌ها آواره گردیدند و گروهی از آنان که پشیمان شدند، مشمول رحمت الهی قرار گرفتند. در ادامه آیه می‌فرماید: «آنان به ما ستم نکردند، بلکه بر خویش ستم روا داشتند».

امام حسین علیه‌السلام با استناد به این آیه، ضمن یادآوری ناسپاسی سپاه ابن‌زیاد، می‌فرمایند: «این ستم سرانجام دامن‌گیر خودشان خواهد شد». طاعت مطیع و نافرمانی عاصی، هر دو سود و زیانش برای خود آنهاست. خدای تبارک و تعالی نیاز به طاعت و یاری ندارد. این یک قاعده کلی است که هر ستمی به عالم و هر نفعی به مطیع برمی‌گردد. افرادی که امام حسین علیه‌السلام را شهید کردند، دچار خواری شدید شدند؛ به‌گونه‌ای که اجساد بنی‌امیه را «ابوالعباس سفاح»، از قبر بیرون آورد و آتش زد. این وعده الهی است که فرجام ستم، ابطال و سقوط است.

۹. آیه املاء: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ» [38]

ابومخنف نقل می‌کند که در شب عاشورا، امام حسین علیه‌السلام این آیه شریفه را قرائت کرد: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»؛ کسانی که کفر می‌ورزند، گمان نکنند که برای سود رساندن به خودشان به آنان فرصت می‌دهیم؛ به آنان فرصت می‌دهیم که بر گناه و عذاب خویش بیفزایند [39].

نکته تبلیغی: «املاء»، یعنی مهلت دادن و به تأخیر انداختن. این آیه درباره مشرکانی نازل شده است که به ابوطالب می‌گفتند: «اگر محمد راست می‌گوید، به ما خبر دهد کدام‌یک از ما مؤمن و کدام‌یک کافر است. اگر دیدیم درست می‌گوید، به او ایمان می‌آوریم». ابوطالب این سخنان را به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رساند و این آیه نازل شد [40].

آیه بالا، پاسخ به این سؤال است که چرا عده‌ای از کافران از نعمت‌های بی‌کران الهی برخوردارند و خداوند آنان را به سبب کفرشان، از نعمت‌ها محروم نمی‌سازد. آیه پاسخ می‌دهد که مهلت دادن به کافران، برای پر شدن پیمانه آنان و افزایش گناهانشان است تا به عذاب دائم الهی مبتلا شوند. در حقیقت این مهلت دادن، زمینه سقوط قطعی آنان را به تدریج فراهم می‌سازد. این همان سنت استدراج و استمهال است که یکی از سنت‌های خداوند پیش از کیفر است. خداوند به کافران و گمراهان مهلت می‌دهد تا از آزادی و اختیار خویش بیشترین بهره را ببرند و اگر متنبه نشدند، این مهلت موجب می‌شود به بالاترین سقف گناه رسیده و به شدیدترین نوع کیفر مبتلا شوند.

امام حسین علیه‌السلام، سپاه یزید را به کافران و گمراهان تشبیه کرده که با این ستم، پیمانه گناه خود را سنگین‌تر می‌کنند و چنین نیست که این دولت همیشه ادامه پیدا کند. برای ظاهری امروز، دلیلی بر حقانیت آنان نیست. حضرت زینب علیه‌السلام نیز، همین آیه را خطاب به یزید بن معاویه تلاوت کرد. امام با تلاوت این آیه که دشمنان نیز شنیدند، خواستند تذکری بدهند تا کسانی که امید هدایت در آنان هست، هوشیار شده و بازگردند.

۱۰. آیه: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَاءَکُمْ» [41]

روز عاشورا هنگامی که سپاه ابن‌سعد حرکت کرد و به لشکر امام حسین علیه‌السلام نزدیک شد، حضرت بر مرکب خویش سوار شد و با صدای بلند که همگان گمان کنند، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ! إِسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُونِی حَتَّی أَعِظَکُمْ بِمَا لِحَقَّ لَکُمْ عَلَیَّ وَ حَتَّی أَعْتَذِرَ إِلَیْکُمْ مِنْ مَقْدَمِی عَلَیْکُمْ فَإِنْ قَبِلْتُمْ عُذْرِی وَ صَدَّقْتُمْ قَوْلِی وَ أَعْطَیْتُمُونِی النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَدَ وَ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ عَلَیَّ سَبِیلٌ وَ إِنْ لَمْ تَقْبَلُوا مِنِّی التَّعْذَرَ وَ لَمْ تَعْطَوُا النَّصْفَ مِنْ أَنْفَسِکُمْ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً فَاقْضُوا إِلَیَّ وَ لَا تَنْظِرُونِ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ» [42]؛ ای مردم! به سخن من گوش فرا دهید و برای پیکار با من شتاب نکنید تا این که شما را به حق موعظه و علت آمدنم را به سوی شما بیان کنم. اگر عذر دلیلم را پذیرفتید و سخن مرا درست دیدید (قبول کنید) و اگر عذر مرا نپذیرفتید و با من از در انصاف درنیامدید، «پس کار و شریک‌هایتان را جمع کنید، چنان‌که هیچ چیز بر شما پوشیده نماند. آنگاه به حیات من پایان دهید و مرا مهلت ندهید»، «به‌راستی که سرپرست من خدایی است که قرآن را فروفرستاده و او شایستگان را سرپرستی می‌کند».

نکته تبلیغی: امام علیه‌السلام در اینجا به دو آیه استناد کرده‌اند. آیه نخست درباره حضرت نوح علیه‌السلام است. خداوند به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمان می‌دهد که ماجرای خطاب آن حضرت به ادیب‌کنندگان را برای قریش بازگو کند. حضرت نوح علیه‌السلام گفت: «اگر ماندن من بر شما سنگین است، بدانید بر خدا توکل کرده‌ام. شما شریک‌هایتان و افکارشان را جمع کنید و آنچه در توان دارید، به‌کار گیرید و مهلتم ندهید». در واقع حضرت نوح علیه‌السلام، مخالفان خود را با توکل به خدا، ایمان به او و استقامت، به مبارزه طلبیده و آنها را پوچ پنداشت.

استناد امام حسین علیه‌السلام به این آیه نیز، بیانگر آن است که رسالت او در راستای رسالت انبیا و شیخ‌الانبیا، حضرت نوح علیه‌السلام است که همان مبارزه با شرک و بت‌پرستی است. گویا امام لشکر دشمن را مشرکانی می‌داند که با انکار ولایت، دور بت یزید و ابن‌زیاد می‌چرخند و از توحید که از طریق ولایت و امامت امام معصوم آشکار می‌شود، غافل شده‌اند!

آیه دوم نیز درباره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است که در برابر مشرکان فرمود: «سرپرست من خداست و او صالحان را سرپرستی می‌کند». استناد امام حسین علیه‌السلام به این آیه هم، نشان از توکل بالای امام و ایمان به هدف دارد. در واقع، آن حضرت با اصرار به ولایت الهی برای صالحان، به جایگاه عمر سعد و سپاهیانش که جزء فاسقان هستند، اشاره دارد.

۱۱. آیه: «وَ مِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» [43]

امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا و روز عاشورا، بارها به آیه شریفه «وَ مِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» استشهاد کردند؛ از جمله وقتی خبر شهادت «قیس بن مسهر صیداوی (پیک امام به کوفیان)» را شنیدند [44]. هنگام شهادت مسلم بن عوسجه نیز، امام علیه‌السلام این آیه را قرائت کردند [45]. هنگام خداحافظی هر یک از اصحاب نیز، آیه فوق را می‌خواندند.

نکته تبلیغی: این آیه، افراد را دو قسم کرده است؛ کسانی که در راه خدا شهید شدند و مراد شهدای بدر و احد هستند و گروه دوم که منتظر هستند تا شهادت نصیب آنها شود [46]. حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، با استناد به این آیه در موقعیت‌های مختلف، یاران خود را مانند اصحاب راستین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌داند که در انتظار شهادت به سر می‌برند. این به معنای آن است که هر یک از یاران امام با آگاهی امام به این میدان قدم گذاشته و با آگاهی از فرجام کار مبارزه می‌کنند.

۱۲. آیه اصطفاء: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَ نُوحًا» [47]

امام حسین علیه‌السلام روز عاشورا، وقتی فرزند دلبندش، علی‌اکبر علیه‌السلام رهسپار میدان شد، پشت سر او این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».

همچنین در پاسخ «محمد بن اشعث» که گفت: «چرا خویشی با او و است؟» این آیه را تلاوت کرد [48].

نکته تبلیغی: این آیه، به برتری و برگزیدگی آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران اشاره دارد. مراد از آل ابراهیم، اولاد او هستند؛ یعنی موسی و هارون. فیض کاشانی ذیل آیه می‌نویسد: «پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهل بیت او، داخل آیه هستند» [49]. آنچه از آثار تفسیری برمی‌آید، دلالت بر این معنا دارد که اهل بیت علیهم‌السلام، داخل در عموم این آیه هستند [50]. این آیه، دلیلی بر عصمت اهل بیت علیهم‌السلام است. روایات متعددی در این زمینه رسیده است.

امام رضا علیه‌السلام در پاسخ مأمون که پرسید: «آیا خداوند عترت را بر دیگر مردم برتری داده است؟» فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَبَانَ فَضْلَ الْعِتْرَةِ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ». مأمون پرسید: «این آیه کجاست؟» و امام رضا علیه‌السلام، همین آیه اصطفاء را قرائت فرمود [51].

امام حسین علیه‌السلام با استناد به این آیه، خویشاوندی خود با پیامبر و جایگاهش را نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یادآور شد، تا دشمنان بدانند با نواده اسلام و پیامبر، برگزیدگان خاندان او می‌جنگند.


پی‌نوشت‌ها

[1] نحل: آیه ۴۴
[2] عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۶، ص ۳۰۳؛ ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقة، ص ۱۴۹ و ۱۵۰
[3] امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۳۹۴
[4] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۳۹
[5] همان، ص ۳۹۲
[6] محمدمهدی حائری مازندرانی، معالی السبطین، ج ۱، ص ۳۶۲
[7] گروه نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‌السلام، ص ۴۴۶
[8] سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج ۶، ص ۶۰۷
[9] بقره: آیه ۱۵۶
[10] ابن‌کثیر، البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۱۴۰
[11] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۲۶
[12] همان، ص ۳۷۲
[13] همان، ص ۳۸۰
[14] شیخ طوسی، التبیان، ج ۲، ص ۳۹
[15] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۷۰
[16] احزاب: آیه ۳۳
[17] محمد بن أبی‌طالب حسینی موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین)، ج ۲، ص ۱۵۳
[18] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۱۴۶
[19] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۴۶
[20] قصص: آیه ۲۱
[21] همان
[22] قصص: آیه ۲۲
[23] توبه: آیه ۵۱
[24] ابن قتیبه الدینوری، الأخبار الطوال، ص ۱۸۵
[25] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۵۶
[26] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۳۰۶
[27] فتح: آیه ۱۰
[28] همان
[29] شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۹۱
[30] ابن‌قولویه، کامل الزیارات، ص ۲۵۶
[31] عبدعلی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۷۹
[32] کهف: آیه ۵۱
[33] شیخ صدوق، الأمالی، ص ۱۵۵
[34] کهف: آیه ۵۱
[35] همان
[36] گروهی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‌السلام، ص ۴۸۴
[37] همان
[38] آل‌عمران: آیه ۱۷۸
[39] همان
[40] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۵۶
[41] اعراف: آیه ۱۹۶
[42] گروهی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‌السلام، ص ۵۰۷
[43] احزاب: آیه ۲۳
[44] سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج ۱، ص ۶۰۵
[45] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۲۵
[46] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۱۴۵
[47] آل‌عمران: آیه ۳۳ و ۳۴
[48] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۳۰۲
[49] ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۱، ص ۳۲۸
[50] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۷۸
[51] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۱، ص ۲۳۰

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=54061

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب