فصلنامه علمی ـ تخصصی ویژه مبلغان
بهار ۱۳۹۹ ـ رمضان ۱۴۴۱ ـ شماره اول
اعتدال در بخشش اموال از دیدگاه قرآن و روایات
حجتالاسلام والمسلمین کاظم دلیری1
مقدمه
اسلام، آیین اعتدال است و قرآن کریم و اهلبیت انسان را در همه ساحتهای زندگی، به سوی اعتدال و میانهروی فرا میخوانند. از جمله این ساحتها، انفاق یا بخشش اموال خود به دیگران است. در این ساحت، انسان باید ضمن پرهیز از بخل و خساست و تفریط در بخشندگی، از زیادهروی، اسراف و تبذیر و افراط در بخشندگی اجتناب کند. اعتدال در انفاق بدین معناست که انسان آنچنان به فکر خود و خانوادهاش باشد که از بخشیدن به دیگران امتناع ورزد یا در بخشش به دیگران آنچنان زیادهروی کند که از توجه به خود و خانوادهاش بازماند. اگر مازاد نیاز و کفایت خود و خانوادهاش را به نیازمندان ببخشد، به فضیلت جود و سخاوت متصف شده است. در این مقاله درباره اعتدال که مقابل افراط بخشندگی (اسراف در انفاق) است سخن میگوییم و برخی جوانب آن را با بهرهگیری از آیات و روایات تبیین میکنیم.
الف) تأکید قرآن بر اعتدال در انفاق
خداوند درباره میانهروی در انفاق و پرهیز از اسراف، خطاب به پیامبر اکرم و در حقیقت خطاب به همه امت اسلامی میفرماید:
وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا2 إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا3: دستت را بر گردنت زنجیر مکن و آن را تمام مگشای تا سرزنش شده و از کار فرو مانده بنشینی! پروردگارت برای هر که بخواهد، روزی را گشایش میدهد و [برای هر که بخواهد] تنگ میگیرد، به درستی که او به [حال] بندگانش آگاه بیناست.
زنجیر کردن دست بر گردن، کنایه از بخل است؛ زیرا فرد بخیل همیشه دستش بسته است و دست دهنده ندارد، گویی دستش به گردنش زنجیر شده و از باز کردن آن ناتوان است. گشودن همه دست نیز کنایه از گشادهدستی تمام یا همان زیادهروی در انفاق است. در برابر این دو حالت، دست نیمهباز قرار دارد که بخشی از آنچه را در دست دارد، نگه میدارد و بخشی از آن را برای دیگران فرو میفرستد.
.۱ شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیه روایتی زیبا از امام صادق وارد شده است، چنانچه یکی از اصحاب آن حضرت به نام عجلان میگوید:
نزد امام صادق بودم که سائلی آمد [و از ایشان درخواست کمک کرد]. حضرت برخاست و از زنبیل پیش رویش که در آن خرما بود، مشتش را پر کرد و به او داد. سائل دیگری آمد، دوباره [حضرت] برخاست و مشتی خرما به او داد. به همین منوال به چهار سائل عطا کرد. سائل پنجم که آمد، امام به او فرمود: خداوند روزیدهنده ما و شماست [و چیزی به او نداد]. سپس فرمود: رسولخدا چنین بود که هر کس چیزی از دنیا را از ایشان میخواست، به او میداد. روزی زنی پسرش را به سوی او فرستاد و گفت: نزد پیامبر برو و از او درخواست کن؛ اگر گفت الان چیزی ندارم، بگو پیراهنت را بده! [آن پسر نزد پیامبر آمد و چون پیامبر در آن هنگام چیزی در دست نداشت، آن پسر پیراهن ایشان را طلب کرد]. حضرت هم پیراهنش را درآورد و به او داد. پس خداوند تبارک و تعالی ادب میانهروی را به وی آموخت و فرمود: «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ… مَّحْسُورًا4».
.۲ شرح مفاد آیه
عبارت «فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» در آیه کریمه، علت نهی از گشادهدستی تمام است. زیادهروی در انفاق، دست انسان را خالی و زندگی او را فلج میکند و چنان او را از کار و زندگی باز میدارد که به ملامت خود مینشیند. آیه «إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ»… نیز سنت قبض و بسط الهی را نسبت به روزی بندگان بیان میکند که هم دهندگان و هم گیرندگان انفاق را در بر میگیرد و از یک سو بیان علت برای نهی از بخل است؛ زیرا بخل در ترس از فقر ریشه دارد و علت این ترس نیز ضعف ایمان به خداوند است؛ در حالی که روزیرسان و قبض و بسطدهنده روزی، تنها خداست. بنابراین در هیچ حالی نباید از انفاق ترسید و باید به تناسب توان خود انفاق کرد.
عبارت فوق، مخاطبان را از دلسوزی افراطی نسبت به حال نیازمندان نیز باز میدارد و آنان را متوجه سنت روزیرسانی خداوند میکند که اگر خدا بخواهد، از راه دیگر به آنان میرساند. همچنانکه در روایت شأن نزول آیه نیز امام صادق پس از اعطای به چهار سائل در یک روز، سائل پنجم را به روزیرسانی خداوند حواله کرد و فرمود: «اللَّهُ رَازِقُنَا وَ إِيَّاكَ؛ خدا روزیرسان ما و شماست»؛ یعنی من وظیفه امروزم را انجام دادهام و بیش از آن وظیفهای ندارم و اگر خدا بخواهد، از سببی دیگر تو را بینیاز خواهد کرد. بنابراین خداوند متناسب با آنچه به بندگانش عطا کرده است، از آنها میخواهد که عطا کنند و آنان را مکلف نمیکند که غذا یا لباس یا مرکب یا مسکن مورد نیاز ضروری خودشان را به دیگران ببخشند.
ب) تدوام زندگی در سایه ترک اسراف و بخل
خداوند متعال در مدح «عباد الرحمان» که از بندگان برگزیده او و صاحب صفات برجستهاند، میفرماید:
وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا5: و آنان که چون انفاق میکنند، نه زیادهروی میکنند و نه تنگ میگیرند و میان این دو حالت، قوام است.
مضمون و ادبیات این آیه، شبیه آیه سوره اسراست که در بخش قبل شرح آن گذشت.
.۱ تفسیر روایی و عینی آیه
محتوای این آیه نیز انفاق است. سه تعبیر «اسراف»، «قُتُر» و «قَوام» در آیه ذکر شده است که اسراف به معنای زیادهروی، قُتُر به معنای بخل و قَوام به معنای عدل و اعتدال6 و حد وسط اسراف و قُتُر است. امام صادق با ذکر مثالی عینی و عملی، معنای این سه واژه را به خوبی تشریح کرده است. راوی میگوید:
روزی امام پس از تلاوت آیه فوق، مشتی ریگ از زمین برداشت و با دست آن را نگه داشت و فرمود: این قُتُری است که خداوند در کتابش از آن یاد کرده است. دوباره مشت دیگری برداشت و دستش را چنان سست گرفت تا همه ریگها به زمین ریخت و فرمود: این اسراف است و باز مشت دیگری برداشت و برخی از آنها را سست گرفت [تا ریخت] و برخی از آنها را نگه داشت و فرمود: این قوام است7.
.۲ بایستگی اعتدال در امور خیر
تجاوز از حد مطلوب انفاق و بذل مال حتی اگر در راه حق هم باشد، ناپسند و مصداق اسراف است. امام زینالعابدین فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيُنْفِقُ مَالَهُ فِي حَقٍّ وَ إِنَّهُ لَمُسْرِفٌ؛8 گاهی فرد با اینکه مالش را در راه حق خرج میکند، اسرافکار است». در روایت دیگری ابوبصیر از معنای آیه «لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» از امام صادق پرسید و آن حضرت فرمود: «بَذَّرَ الرَّجُلُ مَالَهُ وَ يَقْعُد [يقعده] لَيْسَ لَهُ مَالٌ؛ این است که مرد مالش را ریخت و پاش کند و بنشیند9، در حالی که مالی ندارد». ابوبصیر پرسید: «آیا تبذیر، در کار حلال هم هست؟» حضرت فرمود: «آری10». تبذیر در حلال مانند ریخت و پاش در میهمانی، عروسی، خانهسازی و حتی در مسجدسازی و مدرسهسازی است. برای مثال گاه با هزینهای که برای کاشیکاری گسترده فضای درون و بیرون برخی مساجد شده است، میتوان مسجد بزرگ دیگری را هم در محلههای بیمسجد بنا کرد یا بخشی از هزینههایی را که برای یک جشن ازدواج یا تهیه جهیزیه صرف میشود، میتوان برای ازدواج دختران و پسران نیازمندی که به سبب فقر در خانه ماندهاند و توان ازدواج ندارند، هزینه کرد.
.۳ پیامدهای زیادهروی در انفاق
کسی که اموالش را بیرویه برای دیگران خرج میکند و به مقدار نیاز خود و خانوادهاش برنمیدارد، کار شایستهای نمیکند؛ زیرا وقتی خداوند به کسی مالی میدهد، آن را در درجه اول برای مصرف و نیاز خود او میدهد و از او میخواهد که به مقدار نیازش از آن بردارد و مقدار مازاد بر نیازش را به دیگران بدهد. امام صادق فرمود:
اگر کسی مالی داشته باشد که به سی یا چهل هزار درهم برسد و دلش بخواهد همه آن را در راه حق قرار دهد و چیزی از آن را باقی نگذارد و چنین کند تا دستش از مال خالی شود، چنین کسی از زمره سه گروهی است که دعایشان رد میشود. راوی پرسید: اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: یکی از آنها کسی است که مالی دارد و آن را ناروا مصرف، و پس از آن دعا میکند که پروردگارا روزیام کن. پروردگار عزوجل به او میگوید: «أَلَمْ أَرْزُقْكَ: آیا روزیات نکردم؟!»11
بنابراین انفاق همه اموال ـ حتی اگر در راه خدا هم باشد ـ از مصادیق انفاق نابجا و ناموجه است که خداوند به آن خشنود نیست و دعای چنین کسی را نسبت به طلب روزی دوباره مستجاب نمیکند. در روایت مشابه آمده است که وقتی بندهای مالی دارد و آن را تباه میکند و میگوید: خدایا به من روزی بده؛ خداوند به او میفرماید: «أَلَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَادِ أَلَمْ آمُرْكَ بِالإِصْلاَحِ: آیا تو را به میانهروی امر نکردم؟ آیا تو را به اصلاح امر نکردم؟12»! سپس امام به آیه محل بحث استشهاد کرد که میفرماید: «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا.13»
ج. توجه به امانت الهی بودن اموال
مالک اصلی همه اموال روی زمین، خداوند متعال است و او این اموال را به امانت به بندگانش سپرده و از آنها خواسته است که آنها را بهجا و بهاندازه مصرف کنند و چه در خرج کردن بر خود و خانواده و چه در بخشش بر دیگران، نباید به دلخواه خود در آنها تصرف کنند؛ بلکه باید به گونهای مصرف کنند که رضایِت صاحب اصلی مال و امانتدهنده آن را جلب کنند. امام صادق در این باره میفرماید:
آیا میپنداری اگر خداوند به کسی [مالی] عطا کرده، به خاطر کرامت او بر خداوند بوده و کسی را که منع کرده، به خاطر خواری او بر او بوده است؟ خیر، هرگز چنین نیست؛ بلکه مال، مال خداست که آن را نزد انسان به ودیعت مینهد و به آنان اجازه داده است که از آن با میانهروی بخورند و با میانهروی بنوشند و با میانهروی بپوشند و با میانهروی زناشویی کنند و با میانهروی سوار شوند [مرکب تهیه کنند] و مابقی آن را به فقرای با ایمان بدهند و نابسامانی زندگی آنان را التیام بخشند. پس هر که چنین کند، آنچه میخورد و مینوشد و سوار میشود و زناشویی میکند، حلال است و هر که از آن تعدی کند، بر او حرام خواهد بود.
سپس امام این آیه قرآن را تلاوت کرد: «لاَ تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ:14 اسراف نکنید که او مسرفان را دوست ندارد».
آن حضرت در ادامه با ذکر دو مثال این مطلب را بیشتر توضیح میدهد و میفرماید:
آیا میپنداری چون خدا کسی را در مالی که به او عطا کرده، امین قرار داده است؛ اسبی را به دههزار درهم بخرد، در حالی که اسبی به بیست درهم برایش کافی است و کنیزی را به هزار بخرد، در حالی که کنیزی به بیست دینار برایش کفایت میکند [اسراف نکرده است]؛ در حالی که خداوند فرمود: «لاَ تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ15».
این روایت، حاوی نکات پایهای و بسیار ارزشمندی است که به دو نمونه از آنها اشاره میکنیم:
نکته اول: مالک حقیقی همه چیز خداست و اعطای مال از سوی خداوند، نشانه کرامت بنده نزد او و اعطا نکردن مال و گرفتن آن از بنده نیز نشانه خوار بودن او نزد خداوند نیست؛ بلکه آنچه خداوند به انسان عطا میکند، امانتی است که باید به درستی آن را حفظ و رعایت کند؛ یعنی باید به مقدار نیاز خود و خانوادهاش از آن بردارد و مازاد بر آن را به فقرا بسپارد. بنابراین همچنانکه در آیات ۱۵ و ۱۶ سوره مبارکه فجر نیز آمده است چه اعطای مال و چه منع آن از جانب خداوند، برای امتحان بنده است که ببیند در هر یک از این دو موقعیت چگونه رفتار میکند16.
نکته دوم: کسی که حق دیگران را از اموالش نمیدهد، همه امانتهای الهی را برای خود بر میدارد و بخل میورزد؛ در امانت الهی خیانت کرده است. انسان در رفع نیازهای خود، باید همیشه حد اعتدال را در نظر بگیرد و به دنبال تجملات و تشریفات و ولخرجی نباشد. بر این اساس، بسیاری از هزینههای امروزه زندگی مانند خودروها و خانههای لوکس و مجلل و شاهانه و لباسهای فاخر و جز آنکه بر سر رسیدن به آنها با یکدیگر رقابت میکنیم، فراتر از حد نیاز ما و از حق پدر و مادر و خویشاوندان و همسایگانی است که در اطراف ما زندگی میکنند و ما از حالشان غافلیم.
د. غنا و عافیت در سایه میانهروی در انفاق
اسراف و تبذیر چه در راه حرام و چه در راه حلال، انسان را به فقر و حاجت مبتلا میکند و میانهروی و تدبیر و اندازهگیری در زندگی، او را به سمت غنا و بینیازی سوق میدهد. امیرالمؤمنین فرمود: «الْقَصْدُ مَثْرَاةٌ وَالسَّرَفُ مَتْوَاةٌ؛17 میانهروی، سبب ثروتمندی و اسراف، سبب از دست رفتن مال است». امام صادق نیز فرمود: «إِنَّ السَّرَفَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ يُورِثُ الْغِنَى؛18 اسراف، فقر را و میانهروی، غنا را به جا میگذارد». همچنین فرمود: «ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لاَ يَفْتَقِرَ؛19 برای کسی که میانهروی کند، ضمانت میکنم که فقیر نشود».
عقل نیز این مطلب را تأیید میکند که سرانجام اسراف حتی در انفاق، فقر و تنگدستی و سرانجام میانهروی، ثروتمندی و بینیازی از دیگران است. از سوی دیگر دست عنایت و نظر لطف خداوند همواره با انسانهای میانهروست. همچنانکه رسولخدا میفرماید: «مَنِ اقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ؛20 کسی که در زندگی میانهروی پیشه کند، خدا روزیاش دهد و کسی که تبذیر کند، خدا محرومش کند». امام زینالعابدین نیز میفرماید:
لِيُنْفِقِ الرَّجُلُ بِالْقَصْدِ وَ بُلْغَةِ الْكَفَافِ وَ يُقَدِّمْ مِنْهُ فَضْلاً لآخِرَتِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَبْقَى لِلنِّعْمَةِ وَ أَقْرَبُ إِلَى الْمَزِيدِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْفَعُ فِي الْعَافِيَةِ؛21 مرد باید با میانهروی و به اندازه کفاف خرج کند و مقدار زائدی از آن را برای آخرتش پیش بفرستد که این کار، نعمت را پایندهتر و زیاد شدن نعمت از جانب خداوند عزوجل را نزدیکتر میکند و در عافیت، سودمندتر است.
در این روایت شریف سه پیامد میانهروی در مصرف و انفاق بیان شده است:
.۱ ابقای نعمت موجود که به صورت طبیعی نیز با میانهروی نعمت بهتر میماند.
.۲ افزایش نعمت که هم میانهروی در خرج و هم انفاق از آن، نوعی شکرگزاری از نعمت است که سبب افزایش نعمت است. «شکر نعمت، نعمتت افزون کند».
.۳ تأثیر انفاق در عافیت و سلامت جسمی و روحی که از آثار طبیعی و غیبی انفاق است.
هـ. لزوم مشارکت همگانی، برای ریشهکنی فقر از جامعه
از مرور کلی دیگر آیات انفاق در قرآن کریم، میتوان دریافِت که خداوند متعال هرگز از ما نمیخواهد همه اموالمان را به دیگران ببخشیم؛ بلکه طبق آیات مختلف باید بخشی از اموال را بخشید. احکام اقتصادی اسلام مانند خمس و زکات و اعطای حق معلوم نیز همواره به بخش کمتر درآمد و سرمایه مثل بیست درصد یا پنج درصد و ده درصد آن یا مقدار کمتر و بیشتر تعلق میگیرد که تفصیل آن در کتب فقهی آمده است. بنابراین علت وجود نیازمندان در جامعه، این نیست که عدهای از مردم همه اموالشان را نمیبخشند؛ بلکه این است که برخی از مردم، از ادای حق واجب اموال خود بهویژه از پرداخت زکات و صدقات واجب، طفره میروند. اگر همه مردم همه حقوق اموالشان را ادا کنند، دیگر نیازمندی در جامعه یافت نمیشود. چنانکه امام صادق فرمود:
أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ مَا يَكْتَفُونَ بِهِ الْفُقَرَاءُ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الَّذِي فَرَضَ لَهُمْ لاَ يَكْفِيهِمْ لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا يُؤْتَى الْفُقَرَاءُ فِي مَا أُتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حُقُوقَهُمْ لاَ مِنَ الْفَرِيضَةِ؛22 خداوند عز و جل در اموال اغنیا، به مقدار کفایت فقرا قرار داده است و اگر میدانست که آنچه برای فقرا واجب کرده است، به مقدار کفایتشان نیست؛ بر حق آنان میافزود. آنچه بر سر فقرا میآید، تنها از جهت کسانی است که حقوق فقرا را نمیپردازند، نه از جهت واجب الهی.
بنابراین مشکل وجود فقر در جامعه، به سبب نقص در قانون خداوند نیست که مقدار کمی را برای فقرا قرار داده باشد؛ بلکه به سبب تخلف از قانون خداست.
فهرست منابع
.۱ ابنشعبه حرّانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ تحقیق: علیاکبر غفاری؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین ۱۴۰۴ ق.
.۲ اهوازی، حسین بن سعید؛ الزهد؛ تحقیق: غلامرضا عرفانیان یزدی؛ چاپ دوم، قم: المطبعة العلمیة ۱۴۰۲ ق.
.۳ صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ تحقیق: علی اکبر غفاری؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین ۱۳۶۲ ش.
.۴ ـــــــ، ــــــــــــــــ؛ کتاب من لا یحضره الفقیه؛ تحقیق: علی اکبر غفاری؛ چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی ۱۴۱۳ ق.
.۵ عیاشی، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر؛ تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی؛ چاپ اول، تهران: المطبعة العلمیة ۱۳۸۰ ق.
.۶ فیض کاشانی، ملا محسن؛ الصافی؛ چاپ دوم، تهران: انتشارات صدر ۱۴۱۵ ق.
.۷ فیومی، احمد بن محمد؛ المصباح المنیر؛ چاپ دوم، قم: مؤسسه دار الهجرة، [بتا].
.۸ کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة ۱۴۰۷ ق.
پینوشتها
- دانشآموخته سطح ۳ حوزه علمیه قم. امام صادق احسار را به «فاقة» یعنی فقر و نیازمندی معنا کرده است، محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص . ۵۵
- اسراء ۲۹
- و .۳۰
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص ۵۶-۵۵؛ نیز ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی؛ کتاب التفسیر؛ ج ،۲ ص . ۲۸۹
- فرقان .۶۷
- احمد بن محمد فیومی؛ مصباح المنیر؛ ص .۵۲۰
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص ،۵۵-۵۴ ح ۱ و ص ،۵۶ ح .۹
- محمد بن علی صدوق؛ کتاب من لایحضره الفقیه؛ ج ،۳ ص .۱۶۷
- نشستن در اینجا اشاره به زمینگیر شدن انسان است.
- محمد بن مسعود عیاشی؛ کتاب التفسیر؛ ج ،۲ ص .۲۸۸
- محمد بن علی صدوق؛ کتاب من لایحضره الفقیه؛ ج ،۲ ص ،۶۹ ح ۱۷۴۷؛ محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص .۱۶ -۱۵
- همان، ج ،۲ ص ،۵۱۱ ح ۲ و ح ۳؛ همان، ج ۴ ص ،۵۶ ح .۱۱
- فرقان .۶۷
- انعام .۱۴۱
- محمد بن مسعود عیاشی؛ کتاب التفسیر؛ ج ،۲ ص .۱۳
- ر.ک: ملا محسن فیض کاشانی؛ تفسیر الصافی؛ ج ،۵ ص .۳۲۵
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص ،۵۳-۵۲ ح ۴؛ محمد بن علی صدوق؛ الخصال؛ ج ،۲ ص .۵۰۵
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص ،۵۳ ح ۸؛ محمد بن علی صدوق؛ کتاب من لایحضره الفقیه؛ ج ،۳ ص . ۱۷۴
- همان، ج ،۴ ص ،۵۳ ح ۶؛ همان، ج ،۲ ص ،۶۴ ح ۲ و ج ،۳ ص ۱۶۷؛ محمد بن علی صدوق؛ الخصال؛ ج ،۱ ص . ۹
- محمد یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص ،۵۴ ح ۱۲ و ص ،۱۲۲ ح ۳؛ حسین بن سعید اهوازی؛ الزهد؛ ص ۵۵؛ ابنشعبه حرّانی؛ تحف العقول؛ ص .۴۶
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۴ ص ،۵۲ ح .۱
- حمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ،۳ ص ،۴۹۸-۴۹۷ ح ۴ و ح ۷ و ص ،۵۰۹-۵۰۷ ح ۱ و ۳ و .۴





