جابه‌جایی ارزش‌ها در جامعه معاصر
حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سبحانی‌نیا[1]

اشاره
گاهی گذری به تاریخ زندگی اجتماعی بشر، بر این واقعیت شهادت می‌دهد که جوامع انسانی همواره در حال تغییر و دگرگونی یا جهد و جهد در این زمینه‌اند. این دگرگونی‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار است، اما سؤالم این است که چه چیزی و به چه صورتی و در کدام جهت، در حال تغییر است؟ اگر هسته اصلی هر جامعه را فرهنگ آن بدانیم، می‌توان گفت: قاعده اصلی تغییر در جامعه‌ها باید تغییر در فرهنگ آن‌ها باشد و اگر گروهی بخواهند جامعه‌ای را به دلخواه خود تغییر دهند، قاعده شروع آن‌ها از فرهنگ و به‌خصوص اندیشه‌ها و ارزش‌های آن قرار می‌گیرد.
از دیدگاه امام علی علیه‌السلام با دگرگونی اندیشه‌ها، هرگونه جابه‌جایی اخلاقی ظهور می‌کند؛ به‌گونه‌ای که خیانت و پیمان‌شکنی، ممدوح و پسندیده می‌شود؛ دروغگویی، موجب خودنمایی می‌گردد و ادراک و خداباوری و ساده‌زیستی‌ها و بی‌اخلاقی‌ها درگیر خواهد شد[2]. آنچه در این نوشته پیش روی شما قرار می‌گیرد، بررسی جابه‌جایی اندیشه‌ها در جامعه معاصر است. در این باره، موضوع‌هایی چند را بررسی می‌کنیم.

جابه‌جایی ارزش‌ها در صدر اسلام
جابه‌جایی و واژگونه کردن اندیشه‌ها، در هر زمانی ممکن است اتفاق بیفتد. گاهی تاریخ اسلام نشان می‌دهد که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با این رویکرد وارد اجتماع بادیه‌نشین شدند که به قول امیر مؤمنان علیه‌السلام در حیرت و گمراهی سرگردان و در فتنه و جهل و فساد زبانه‌کشیده بودند[3]. امتی غریب بودند که شهرت فرهنگ و ادب و مدنیت همه آفاق را در خود دیده؛ اما متأسفانه، پس از آن همه تحول، بعدها در تجاوزاتی چند، موجب انحراف مسلمانی از مسیر اصلی شد. در این باره می‌فرماید: «فَمُنِيَ النَّاسُ لَزِمَتْهُمُ اللَّهَ عَجَبْطٍ وَ شَمَاسٍ وَ لَهَوٍّ وَ ازْتِرَاقٍ»[4]؛ به ذات خدا سوگند! مردم پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، گرفتار بیراهه‌ها و چموشی و گناه‌گری و بی‌اعتدالی شدند.
امام علی علیه‌السلام دوران پس از خود را چنین پیش‌بینی کرده بود: «وَلُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوَ مَقْلُوبًا»[5]؛ مردم جامه اسلام را به تن می‌کنند؛ ولی آن‌چنان که پوستین را واژگونه به تن کنند.

جابه‌جایی ارزش‌ها، ابزار جنگ نرم
امروزه جابه‌جایی اندیشه‌ها و تغییر سبک زندگی، یکی از مهم‌ترین ابزارهای جنگ نرم دشمن محسوب می‌شود. شاید بتوان گفت: دیگر دوران حرمت سیاسی و سلطه قدرت‌های نظامی به پایان رسیده و تسخیر اذهان افراد، تماماً با سلاح امواج و رسانه‌ها در حال شکل‌گیری است. گفتنی است که این نوع سلاح، به‌همراه مخرب‌تر و مبهم‌تر بودن انگیزه‌های پیچیده و پنهانی‌اش، خطرناک‌تر است. در واقع، در این برد، آنچه شکل می‌شود، گلوله سربی نبوده، هدف آن نه قامت انسان در برابر رشته شدن او می‌شود، بلکه؛ در جنگ رسانه‌ها، گلوله‌ها از جنس پیام، به قلب اندیشه و اذهان هدف‌گیری می‌شود. در این باره، می‌توان به ظواهرگرایی به جای محتواگرایی، زیبایی چهره به جای زیبایی اندیشه، ظاهر آراسته به جای شخصیت آراسته، مصرف‌گرایی و مدگرایی به جای قناعت و ساده‌زیستی، سبک‌سری و جلف‌گرایی به جای متانت و به‌گونه‌ای، برهنگی و بی‌محبابی جسمی و جنسی به جای حیاء و حرمت جسمی و جنسیتی، اشاره کرد.

جلوه‌هایی از جابه‌جایی ارزش‌ها

۱. جابه‌جایی معروف و منکر
یکی از مصیبت‌هایی که امروز تقریباً گریبان‌گیر جامعه شده، رمزآلود شدن خیر و شر و تبدیل معروف به منکر است. روایتی در این باره درباره وضع معروف و منکر در آخرالزمان آمده است؛ اینکه انسان، به گناه افتخار می‌کند، می‌خندد و از آن ستایش دارد و کسی به او اعتراض نمی‌کند! یا اینکه انسان، در راه‌هایی که خدا دوست دارد، خسته می‌شود. یا اگر کسی سخن حق بر زبان بیاورد و امر به معروف و نهی از منکر کند، دیگران از روی طعنه و خیرخواهی به او می‌گویند: «وظیفه داری این‌ها را بگویی»[6].
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در پیش‌بینی خود از وضعیت آخرالزمان فرموده: «چگونه خواهد بود آن زمانی که در آن، جوان‌های شما فاسد شوند؛ در حالی‌که شما امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید؟ اصحاب ترسیدند: ای رسول خدا! آیا چنین زمانی پیش می‌آید؟ فرمود: آری، بدتر از آن هم می‌شود؛ زمانی که امر به منکر و نهی از معروف می‌کنید. ترسیدند: ای رسول خدا! آیا راه ما به این‌ها می‌رسد؟ فرمود: آری، و بدتر از آن می‌شود که حق و باطل شما واژگونه می‌شود؛ معروف در نظر شما منکر، و منکر در نظر شما معروف می‌شود»[7].
در این حدیث، حضرت مسیر انحرافی را سه مرحله می‌دهد: ۱. افراد وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را فراموش می‌کنند؛ ۲. به منکر امر می‌کنند و از معروف نهی می‌کنند؛ ۳. باور انسان تغییر خواهد یافت؛ یعنی راه بد در نظرش مایه افتخار و شأن شخصیتی و مدنیت است و راه خوب در نظرش بی‌ارزش و شأن بی‌مدنی و تعصب‌طلبی می‌باشد.

۲. تغییر نگرش به حجاب
دشمن برای نفوذ در فرهنگ و تغییر اندیشه‌ها و گرایش‌های زنان و دختران ایرانی، راهبردهایی را طراحی کرده است، از جمله اندیشه‌هایی چون حجاب را که عامل مهم در تمدن‌سازی امت‌ها محسوب می‌شود، بی‌معنا ساخته. متأسفانه، هر سالی که می‌گذرد، بدحجابی‌ها شکلی و شمایل جدید را به خود می‌گیرند، جایی که دیگر باید با چهره‌ای به نام «درمه» در محافل خداحافظی کنیم. مانتو، معنای خود را از دست داده و بیشتر شبیه شنلی شده که نه راه و رسم شأن‌ها را افاده می‌کند. شلوارهای گشاد هم جای خود را به پوششی به نام «لیگینگ» داده است؛ پوششی که هیچ حفاظتی برای شخص مصرف‌کننده ندارد و حتی جذاب‌تر از برهنگی برای افراد است. شال و روسری هم نه تنها پوشش کامل نیستند، بلکه وسط سر را می‌پوشانند و موها و گردن را جذاب‌تر از بی‌حجابی به نمایش می‌گذارند. به نظر می‌رسد، عامل مهم بدحجابی در دختران جوان جامعه، پیش‌تر در تغییر گرایش‌ها به مقوله حجاب دارد. آن‌ها عموماً بر این باورند که حجاب، امری شخصی است و آن‌ها دوست دارند با ظاهری آراسته و زیبا وارد جامعه شوند. این بدحجابی به یک ارزش فرهنگی و به اصطلاح، «بارز شدن»، معضلی بسیار جدی است. راه به جایی رسیده که بعضی، مقوله حجاب را از تقوا جدا ساخته و معتقدند: «حجاب، یک حکم دینی و جزئی از هویت است؛ یعنی مبادا تصور شود شخص بی‌حجاب، شخص بی‌تقوا است؛ اصلاً حجاب، ربطی به تقوا ندارد. این دو را باید کاملاً از همدیگر جدا کرد»[8].
در حالی‌که در ده‌ها مورد از آیات قرآن و گفتار امامان معصوم علیهم‌السلام به‌صراحت به وابستگی متقابل ایمان و تقوا اشاره شده است. همان‌گونه که درد پس از دارا بودن ایمان، خودبه‌خود رعایت از ضوابط می‌یابد، خوش‌حجابی و بدحجابی نیز نشان ایمان را می‌دهد. تلاش برای حیا و ارزشمند دانستن تقوا، ضامن اصلی می‌شود که رعایت حجاب، گواه آن باشد. امیر مؤمنان علیه‌السلام فرموده است: «بدان که هر ظاهری، باطن متناسب با خود دارد. آنچه ظاهرش پاکیزه باشد، باطنش نیز پاک و پاکیزه است و آنچه ظاهرش پلید و آلوده باشد، باطن آن نیز آلوده است»[9].
در بیان چگونگی وابستگی تقوا و حجاب گفته شده است: «حیا و تقوا، دو بال مرغ ایمان است؛ همان‌گونه که هر دختری با حجاب را می‌توان کاملاً با حیا شمرد و هر دختری بی‌حجاب را کاملاً بی‌حیا؛ اما طبیعی است که وقتی حیا و تقوا ضعیف باشد، رعایت اجتماعی و اخلاقی دختر ضابطه‌مند و «سجاده به حجاب» برده می‌شود. حجاب، میوه درخت حیا و تقوا است. چگونه می‌توان میان درخت و میوه آن جدایی باشد! حجاب اگر به‌درستی مراعات شود، از صفات حیا و تقوا در فرد نشأت گرفته است. حجابی که از درون‌مایه حیا برخوردار باشد، چنان‌چه دوام دارد و با ارزش است؛ همان‌گونه که حیای بدون حجاب نیز اگر رعایت شود، در امان از آسیب است. وابستگی حیا و حجاب، به مغز گردو و پوست آن بی‌شباهت نیست. ارزش حقیقی گردو، به مغز آن است؛ ولی این به آن معنا نیست که پوست گردو هیچ ارزشی ندارد. مغز گردو، در محافظت کامل توسط پوست حفظ می‌شود. مغز گردوی بدون پوست، در مقابل ضعیف‌ترین موجودات در معرض دستبرد است. در آن صورت، مورچه‌ها، خاک و حتی هوا و رطوبت، آن را فاسد می‌کنند»[10].

۳. کم‌رنگ شدن غیرت مردان
یکی از ارزش‌های مهم اخلاقی که با حفظ شرافت و آبرو و شخصیت فرد مرتبط می‌گردد، خصلت غیرت است. در حقیقت، غیرت، همچون یک پلیس مخفی هوشیار و بیدار در روح و روان انسان، مراقب حدود و خط قرمزها است و انسان را به جهت حفظ در این راستا وامیدارد، تا به پاسداری و حراست از حریم‌ها بپردازد. غیرت، نیروی بازدارنده‌ای است که مرد را در مقابل انحراف اعضای خانواده‌اش حساس می‌کند و اجازه نمی‌دهد از هنجارهای شناخته‌شده اخلاقی سرپیچی کنند. در روایات اسلامی، از غیرت و مسئولیت مرد در معاشرت‌ها و رفتار و نوع پوشش همسر و دختران، موارد بسیار به چشم می‌خورد.
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: «إِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الْإِيمَانَ»[11]؛ غیرت، از ایمان است. امام صادق علیه‌السلام نیز فرموده است: «خداوند، غیرت دارد و هر غیرتمندی را دوست دارد و به جهت غیرتش، بسیاری راه‌های دشوار و پنهان را حرام کرده است»[12]. همچنین، آن حضرت فرمود: «إِذَا لَمْ يَغِرَ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنْكُوسُ الْقَلْبِ»[13]؛ کسی که غیرت نورزد، قلبش واژگونه است. یعنی چشم‌بسته و روحش وارونه است و قابلیت پذیرش وحی الهی و صلاح دین را ندارد.
متأسفانه، امروزه تبلیغات رسانه‌ها شدیداً در جهت غیرت‌زدایی در جامعه به‌کار گرفته می‌شود و پدرانِ نمونه را پدری می‌دانند که در امور شخصی و دوست‌گزینی دختر و همسر خود دخالت نمی‌کنند. این روش است که غیرت‌زدایی، راه را برای افتادن دختر و همسر در دام افراد بی‌بندوبار و محرم‌ناشناس باز می‌کند. روزی بود که هر دختری عکسی که صورت خود را روی اینترنت قرار می‌داد، شکایت می‌کرد؛ ولی اکنون در فضای مجازی، بعضی از افراد رسماً عکس‌های برهنه خود و همسر و اعضای خانواده را چه بسا نیمه‌برهنه بر صفحه نمایش یا اینستاگرام می‌گذارند و دیگران از دیدن عکس‌های برهنه همسر یا اعضای خانواده لذت می‌برند! به‌راستی جامعه ما را چه شده است که پدران، همسران و یا برادران می‌بینند که دختر یا عضو خانواده در خیابان با پوششی تحریک‌آمیز راه می‌روند؛ ولی فقط تماشاگر هستند و حتی در برخی موارد، شریک جرم می‌باشند؟ جامعه ما را چه شده که برخی مردان با وجود آگاهی از این که دختران خانواده با افراد غریبه ارتباط دارند، نه تنها جلوگیری نمی‌کنند؛ بلکه با سکوت خود و سر در برف کردن، آن‌ها را به ادامه این روند تشویق می‌کنند؟

۴. تقدس‌زدایی از کانون خانواده
از منظر اسلام، نهاد خانواده دارای جایگاه و قداست ویژه‌ای است که قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگری نیست. در این باره، سخنی والا‌تر از سخن رسول نمی‌توان گفت که می‌فرماید: «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ التَّزْوِيجِ»[14]؛ در اسلام، بنیادی بنا شده است که در نزد خدا، از ازدواج محبوب‌تر باشد. حکمت قداستی که اسلام به خانواده بخشیده، ارزش‌گذاری معنوی بر پیوند خانوادگی، زمینه‌سازی برای استحکام این پیوند و پیشگیری از فروپاشی آن است. قداست خانواده، سدّ محکمی در برابر سوء استفاده جنسی از زن به عنوان یک کالا یا ابزار در دست مردان و در واقع، عامل برداری جنسی زنان است.
خطری که در جهان امروز، سر بشر را تهدید می‌کند، قدس‌زدایی از نهاد خانواده است. دشمنان که قداست خانواده را مانعی در برابر خواسته‌های نامشروع خود می‌بینند، با همه توان با آن مقابله می‌کنند. در این راستا، چنان‌چه اصطلاحی به نام «ازدواج سفید» شکل گرفته که با وجود توجیهات مثبت ظاهری، باطنی چرکین و دور از اخلاق و عرف دارد. این موضوع، به یکی از بحث‌انگیز‌ترین موضوعات در رسانه‌ها بدل شده است. منظور از «ازدواج سفید»، زندگی مشترک زن و مرد بدون ازدواج رسمی است؛ یعنی زن و مرد بدون اینکه بین آن‌ها خطبه عقد یا صیغه جاری شود، برای زندگی با همدیگر، زیر یک سقف می‌روند. این مسئله، پدیده‌های زیان‌باری است که در برخی از خانواده‌های امروزی رخنه کرده است.

۵. بی‌ارزش نشان دادن خانه‌داری
سبک زندگی اسلامی و ایرانی، نه‌تنها خانه‌داری را شغلی بسیار مهم می‌داند، بلکه آن قدر برای نقش‌های مادر و همسر زنان، ارزش قائل است که دیگر نقش‌ها را در سایه این دو وظیفه حساس تعریف می‌کند؛ زیرا این نقش‌ها، برخلاف دیگر وظایف تعریف‌شده در ساختار جامعه، هیچ جایگزینی ندارد.
پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله هنگامی که بین زن و مرد، تقسیم وظایف کرد، فرمود: «کارهای بیرون از خانه مانند آبرسانی و مواد غذایی، سهم مرد است و کارهای درون خانه مانند آشپزی و نظافت منزل، سهم زن است». زنی حاضر بود و فرمود: «خدا می‌داند چقدر از این تقسیم کار، شادمان شدم که پیامبر سختی کار بیرون را از عهده من برداشت»[15].
در ارزش معنوی خانه‌داری، همین بس که در روایتی از امام صادق از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌کنند که فرمود: «هر زنی که چیزی را در خانه شوهر از زمین بردارد و قصدش نظافت و آبادی خانه باشد، خداوند به او نظر می‌کند و هر کسی که خدا به او نظر کند، او را عذاب نمی‌دهد»[16].
در گذشته، زنان با افتخار می‌گفتند تمام وقت‌شان را صرف خدمت به همسر و فرزندان خود می‌کنند؛ اما حالا وقتی از او می‌پرسید: چه می‌کنی؟ اگر بگوید خانه‌دار است، شرمنده می‌شود! چون در حال حاضر برای زنان امروزی، خانه‌داری به عنوان یک ارزش تلقی نمی‌شود. متأسفانه، امروزه در میان زنان، رقابتی برای موقعیت‌های شغلی به وجود آمده و گاهی حتی برخی از خانه‌ها هدفشان فقط داشتن شغل است؛ هرچند این شغل، رفاه زندگی و هزینه‌های اولیه خانواده را ندهد؛ چراکه فقط حضور در اجتماع برای‌شان ارزشمند است.
اسلام با اشتغال زنان در جامعه مخالفتی ندارد و چه بسا در مواردی ضرورت نیز پیدا کند؛ اما این به معنای کم‌ارزش کردن خانه‌داری نیست. نقش اصلی زن، به عنوان مدیر داخلی خانواده است؛ در صورتی که در جامعه نقش اجتماعی و اقتصادی زن، پررنگ گردد و نقش خانوادگی او کمرنگ شود، استحکام خانواده دچار مشکل خواهد شد. خانواده‌ها به این نکته توجه نکنند که خانه‌داری، به معنای بی‌کاری نیست؛ بلکه خانه‌داری و ایفای نقش مادر و همسر، بستر اصلاح اجتماع و رشد انسان‌ها را فراهم می‌کند. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌گوید:
«زن ایرانی، یک زن اسلامی است، زنی در بالاترین سطح زن اسلامی؛ یعنی در حدّ یک رهبر؛ اما همین زنی که از لحاظ فضایل و مناقب در حدّ وجودی بالایی است، همین زن، مادر می‌شود، همسر می‌شود، خانه‌دار می‌شود؛ ببینید، این‌ها را باید درک کرد. این دلالان زرق و برق حرفه‌های پوچ غربی، این‌قدر خانه‌داری را حقیر کنند. معنای خانه‌داری زن، پرورش انسان است، معنایش تولید والا‌ترین و بالا‌ترین محصول و متاع تمدن وجود است؛ یعنی بشر…»[17].

۶. قبح‌زدایی از طلاق
با بررسی آیات و روایات اسلامی درمی‌یابیم به همان اندازه که در اسلام بر ازدواج و شکل‌گیری خانواده تأکید شده، به همان اندازه نیز به حفظ و حراست از آن سفارش شده است؛ چراکه کانون خانواده برای ادامه حیات و به تعالی رسیدن خود، به رسیدگی و مراقبت ویژه‌ای نیاز دارد. ضرورت‌هایی سبب شده است که خداوند به طلاق مشروعیت بخشد؛ اما سیاست‌های دینی بر مبنای تشویق مرد و زن برای حفظ خانواده و پرهیز از طلاق شکل گرفته است. آموزه‌های روایی، طلاق را مبغوض‌ترین حلال در نزد خدا می‌شمارد[18] و خانه‌ای را که در آن طلاق واقع شده باشد، به خرابه شبیه می‌کنند[19] و مردی که بدون دلیل، همسر خویش را طلاق می‌دهد، ملعون می‌شمارد[20].
روزی بود که طلاق در میان افراد جامعه ما، واژه سنگینی به شمار می‌رفت و خانواده‌ها به‌آسانی با آن کنار نمی‌آمدند و پر شدن صفحه طلاق شناسنامه، امری مذموم و زیرقبضه داشت؛ اما امروز با سهولت و سادگی هرچه بیشتر، مکروه‌ترین حلال خدا، در دفاتر ثبت طلاق رقم می‌خورد. حتی، داستان‌هایی است که علاوه بر اعلام این معضل، در جهت قبح‌زدایی از این مسئله، برای گسست بنیان خانواده، مهمانی جشن طلاق می‌گیرند. برخی سریال‌ها و فیلم‌ها، با قبح‌زدایی از طلاق به مخاطب القا می‌کنند که یک انسان هر وقت خواست می‌تواند به زندگی مشترک خود پایان دهد. این روش، به مفهوم عادی‌سازی طلاق در منظر مخاطبان است. قدس‌زدایی از ازدواج، سبب شد که ازدواج از شکل‌گیری بنایی مقدس که در متون دینی از آن به ارزشمند‌ترین نهاد اجتماعی و زمینه استحکام دینداری و راه گناه‌گریزی یاد برده می‌شود، به قرارداد اختیاری، به مثابه یک معادله اقتصادی، تنزل یابد.

جابه‌جایی ارزش‌ها و قیام امام حسین علیه‌السلام
با مرگ معاویه و حاکم‌شدن یزید، جریانی انحرافی به بهره‌گیری از انواع و اقسام روش‌های فرهنگی و سیاسی اقدام کرد و گمان کرد که زمان مناسب برای بهره‌برداری کامل از تمام سرمایه‌های چندین‌ساله و روایی کامل از ساختارهای جدید اخلاقی و فرهنگی فرا رسیده و چون ذائقه جامعه تغییر یافته، می‌توانستند در این‌جا جابه‌جایی ارزش‌ها را تسریع کنند و با بهره‌مندی از ظواهر و احساسات دینی، قدرت خویش را برای همیشه تثبیت نمایند.
در سال ۶۱ هجری، به جای ارزش‌های الهی، ارزش‌های پوچ بر جامعه حاکم گردید و رفتار و کردار مردم حول محور ثروت و قدرت، سبک اجتماعی آن‌ها مادی‌گرایی شده بود. در این دوره پیراهن و انگشتر به جای انگشت به زور می‌فروخت؛ چراکه ثروت و ثروت‌گرایی ارزش است و دیگر هیچ. نویسنده مقتل الحسین علیه‌السلام قضیه را از زبان یکی از شاهدان عینی نقل می‌کند که خود گواهی بر این گفته است. ایشان می‌نویسد:
«مردی به سراغ زنی، دختر امام حسین علیه‌السلام آمد و خلخال پای او را بیرون آورد و در آن حال، می‌گریست. زن گفت: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: برای این که می‌روم و اموال دختر رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله را به زور می‌برم. زن گفت: اگر چنین است، پس مرا رها کن. گفت: می‌ترسم دیگر آن را نبرم»[21]!
شاهد عینی، حاضر شکستن قداست‌ها و تعرض به حریم اعتقادات و دیگر پایه‌ها و حدود و جابه‌جایی ارزش است. روزی آب وضوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را حرمت می‌شمردند و امروز تمامی تبار آن حضرت در نسل امام حسین علیه‌السلام، جسارت می‌شود! آن روز، حسین علیه‌السلام از «احباب» به شمار می‌رفت و بر دوش پیامبر و مورد احترام امت بود؛ ولی امروز نه ایستاده و ندای «هَلْ مِنْ نَاصِرٍ يَنْصُرُنِي» او را پاسخ دهنده‌ای نیست!
در چنین شرایطی، امام حسین علیه‌السلام وظیفه خود می‌دانست در برابر این انحراف بایستد و مردم را نیز آگاه سازد. در این راستا، حضرت در نامه خود به پنج نفر از اشراف بصره نوشته است:
«إِنَّنِي أَدْعُوكُمْ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةٍ، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْيِيَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ»[22]؛ اکنون درستاده خود را با این نامه به سوی شما می‌فرستم و من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش دعوت می‌کنم؛ چراکه [این گروه،] سنّت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را از بین برده، بدعت [در دین] را احیا کرده. اگر سخنم را بشنوید و امرم را اطاعت کنید، شما را به راه رستگاری هدایت می‌کنم.


پینوشت‌ها
[1] استادیار دانشگاه کاشان.
[2] صبحی صالح، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲.
[3] همان، خطبه ۲۶.
[4] همان، خطبه ۵.
[5] همان، خطبه ۱۰۸.
[6] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۷۸.
[7] همان، ص ۷۶.
[8] یوسف غلامی، «حیا بدون حجاب»، ماهنامه معارف، ش ۵۷، ص ۲۲.
[9] صبحی صالح، نهج‌البلاغه، خطبه ۸۶.
[10] یوسف غلامی، «حیا بدون حجاب»، ماهنامه معارف، ش ۵۷، ص ۲۲.
[11] شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۳۰.
[12] شیخ کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۵۳۶.
[13] همان، ص ۵۳۷.
[14] شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۳.
[15] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۵.
[16] همان، ج ۱۰۳، ص ۲۴۲.
[17] پایگاه اینترنتی رهبر معظم انقلاب، تاریخ دسترسی ۱۳۹۴/۰۹/۲۳، آدرس: www.leader.ir.
[18] شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۲، ص ۵.
[19] همان، ص ۱۰.
[20] همان، ص ۶.
[21] عبدالرزاق مقرم، مقتل‌الحسین، ص ۳۲۵.
[22] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=62196

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب