فصلنامه علمی – تخصصی ویژه مبلغان

بهار ۱۳۹۹ – رمضان ۱۴۴۱ – شماره اول

راه‌های رشد و پیشرفت در قرآن و حدیث

(به مناسبت شب‌های قدر)

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی محمدی[۱]

مقدمه

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، شبی است که احتمال دارد از شب‌های قدر، نزول ملائکه و قرآن باشد:

«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ۝ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ۝ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[۲]

بنا بر این آیات، قرآن در شب قدر «یک‌جا به لوح محفوظ یا به پیامبر اکرم (پیش از بعثت)» فرستاده شده و پس از آن جبریل در مدت بیست و سه سال به تدریج آن را برای پیامبر آورد. شب قدر نیز بهتر از هزار ماه، و معادل هشتاد و سه سال و چهار ماه است.[۳] این شب که فرشتگان، میهمان و زمینیان، میزبان هستند؛ با شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین نیز همراه شده است.

مهم‌ترین سلاح شیطان برای انحراف انسان‌ها از راه حق و اولین راه نفوذش در وجود آدمی، غافل کردن است. او می‌کوشد با استفاده از ضعف و گناهی که آدمی مرتکب می‌شود، او را اسیر خود کند؛ اما برخی به‌واسطه اعمالی که انجام می‌دهند و توجهی که به سوی حق دارند، اسیر و گرفتار وسوسه‌های شیطان نمی‌شوند. این افراد در حدیثی از پیامبر این‌گونه معرفی شده‌اند:

«ثَلاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْلِیسَ وَجُنُودِهِ الذَّاکِرُونَ اللَّهَ وَالْبَاکُونَ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَالْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ»[۴]

سه گروه از وسوسه‌های شیطان در امان هستند. این سه گروه عبارتند از:

  • «الذَّاکِرُونَ اللَّهَ؛ کسانی که خدا را یاد می‌کنند».
  • «الْبَاکُونَ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ؛ کسانی که از خوف خدا گریانند».
  • «الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ؛ کسانی که در سحرها استغفار می‌کنند».

در سحر شب قدر، این سه مورد با هم جمع می‌شود؛ چرا که شما هم یاد خدا می‌کنید، هم در سحر استغفار می‌کنید و هم اشک می‌ریزید.

رسول خدا در روایت دیگری فرمود:

«ثَلاثَةُ أَصْوَاتٍ یُحِبُّهَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ صَوْتُ الدِّیکِ وَصَوْتُ الَّذِی یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَصَوْتُ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ»[۵]

سه صداست که خداوند آن‌ها را دوست دارد: بانگ خروس که باعث بیداری مردم می‌شود؛ صدای قاری قرآن، وقتی قرآن می‌خواند؛ صدای کسی که در سحرها استغفار می‌کند.

در شب قدر این صوت‌ها طنین‌انداز می‌شود؛ هم صدای قرائت قرآن و دعا و هم صدای استغفار. اگر کسی وقت مردم را در شب‌های قدر بیهوده بگیرد، دینی که بابت این کار بر گردنش می‌آید، در هزار ماه ضرب می‌شود؛ چرا که این شب‌ها، مطابق هزار ماه است. بالعکس اگر آدمی از این لحظات برای دعا و نماز و مناجات استفاده کند، در هزار ماه ضرب می‌شود. در روایت معنای بهتر بودن شب قدر از هزار ماه چنین آمده است:

«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ أَیُّ شَیْءٍ عُنِیَ بِذَلِکَ؟ فَقَالَ: الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا، مِنَ الصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَأَنْوَاعِ الْخَیْرِ»[۶]

شب قدر بهتر از هزار ماه است، مقصود از این جمله قرآنی چیست؟ پس فرمود: یعنی عمل شایسته در آن از نماز و زکات و اقسام خیرات بهتر است. از چنین فرصتی باید در مسیر پیشرفت و رشد استفاده کرد.

همه افراد خواستار رشد در زمینه‌های مختلف هستند. برای مثال دوست دارد در حوزه اقتصاد، سرمایه پولی‌اش چند برابر شود. در دیگر زمینه‌ها نیز همین‌گونه است، اما آیا در دین هم رشد کرده‌ایم؟ آیا حضور قلبمان در نماز بیشتر شده است؟ آیا نسبت به قبل کمتر گناه کرده‌ایم؟ خداوند می‌فرماید:

«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[۷]

در قبول دین اکراهی نیست؛ زیرا راه درست از راه انحرافی مشخص است. البته «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» برای فروع دین نیست، برای اصل دین است. کسی که اسلام را پذیرفته است، باید نمازش را بخواند، خمس‌اش را بدهد، روزه‌اش را بگیرد و … . «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» مانند این است که برای اثبات خورشید، به زور به مردم بگوییم خورشید داریم. مردم خورشید را می‌بینند، نیازی به گفتن ما نیست. اکراه نبودن در پذیرش دین، از این روست که راه درست از راه انحرافی مشخص شده است.

عوامل رشد دینی

۱. قرآن

اولین عامل از عوامل و نشانه‌های رشد از نظر قرآن و روایات، خود قرآن است. اجنه در مکه خدمت پیامبر آمدند. پیامبر برایشان قرآن خواند. آن‌ها کمی گوش کردند، سپس گفتند:

«إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ»[۸]

ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم که به راه خیر و صلاح دعوت می‌کند. بنابراین انس با قرآن، سبب رشد ما می‌شود. قرآن فقط برای خواندن نیست؛ بلکه برای توجه و تدبر است:

«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[۹]

مقام معظم رهبری می‌فرماید: «تلاوت قرآن، مقدمه عمل است، مقدمه معرفت است، مقدمه آشنایی است»[۱۰]. تاریخ شاهد مثال‌های بسیاری دارد که این آیه، یک جمعیتی را عوض کرده است.

داستان اول

اکثم سیفی، طبیب، شاعر و عالم مسیحی در یمن بود. وقتی خبر بعثت رسول خدا را شنید، دو نفر را برای فهمیدن حقانیت سخن پیامبر به مکه فرستاد. آن دو خدمت رسول خدا آمدند و خودشان و هدفشان از آمدن را بیان کردند. رسول خدا برایشان این آیه شریفه را خواند:

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ»[۱۱]

خداوند در این آیه، همگان را به «عدالت»، «احسان» و «بخشش به خویشاوندان» امر کرده و از «فحشا»، «منکر» و «ظلم» نهی نموده است. وقتی آنان به نزد اکثم بازگشتند و آیه را برای او خواندند، او مردم را جمع کرد و گفت: «ای مردم! محمد مردم را به مکارم اخلاق امر می‌کند و آنان را از اخلاق زشت و نکوهیده باز می‌دارد. در این امر پیش‌قدم باشید و از آخرین کسانی که به او ایمان می‌آورند، نباشید. پیش از این مردم به انتظار او بودند و بعضی اسم فرزندان خود را محمد می‌گذاشتند که شاید خلعت نبوت بر قامت آنان مرتّب گردد»[۱۲].

داستان دوم

فضیل، فردی بود که عمری را با راهزنی و سرقت مشغول بود. شبی برای دزدی از دیوار خانه‌ای بالا رفت. صاحب‌خانه داشت قرآن می‌خواند، این آیه را خواند:

«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»[۱۳]

آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل‌هایشان به یاد خدا و قرآنی که نازل شده، نرم و فروتن شود؟ همان لحظه پشیمان شد. از دیوار پایین آمد، توبه کرد و سر به بیابان گذاشت. قبیله‌ای را دید که می‌خواستند اموالشان را برای فروش ببرند، اما می‌ترسیدند که فضیل، اموالشان را سرقت کند. وقتی این حرف را شنید، در حالی که شرمگین و پشیمان بود، به آنها گفت: «خاک بر سر فضیل که شما باید از او بترسید. به خدا او فضیل دیگری شده است». او چنان تغییر کرد که بعدها درس اخلاق می‌گفت. هارون الرشید در درس اخلاقش شرکت می‌کرد و با موعظه‌هایش می‌گریست[۱۴].

داستان سوم

روزی شخصی به مسجد آمد و به پیامبر عرض کرد: «ای پیامبر خدا! به من قرآن بیاموز». حضرت او را به یکی از یارانش سپرد. صحابی، سوره «زلزال» را برایش تلاوت کرد. وقتی به آیه:

«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»

رسید، آن مرد به فکر فرو رفت و از صحابی پرسید: «آیا این جمله از جانب خداست؟». صحابی گفت: «آری». مرد گفت: «بس است! من درس خود را از این آیه گرفتم. اکنون که خدا ریز و درشت کارهای ما را می‌داند و حساب همه اعمال ما را دارد، تکلیفم روشن شد. این جمله برای زندگی من کافی است». پس از این سخن نیز خداحافظی کرد و رفت. صحابی نزد پیامبر برگشت و با تعجب گفت: «عجب مرد کم‌حوصله‌ای بود» و سخن مرد را برای پیامبر بازگو کرد. پیامبر فرمود: «او به مقام فقاهت و شناخت عمیقی که باید برسد، رسید»[۱۵].

گفتمان قرآنی

گفتمان ما در همه عرصه‌ها باید قرآنی باشد. در گفتمان قرآنی، نه اقتصاد دچار ربا می‌شود، نه آمار طلاق در جامعه بالا می‌رود و نه دروغ در جامعه وجود دارد. اگر قرآن می‌فرماید، قرآنی حرف بزنید:

«وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»[۱۶]

سخن و گفتار مردم، استوار می‌شود. اگر معامله‌ها قرآنی باشد:

«یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا»[۱۷]

دیگر در جامعه ربا وجود نخواهد داشت. اگر همسران به شیوه قرآنی با یکدیگر زندگی کنند:

«عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»[۱۸]

دیگر طلاق و دادگاهی وجود نخواهد داشت. مشکلات امروزی جامعه و زندگی ما، از این روست که از گفتمان قرآن فاصله گرفته‌ایم. مقام معظم رهبری می‌فرماید: «مشکلات کنونی دنیای اسلام از جمله شرایط تأسف‌بار فلسطین و جنایات رژیم صهیونیستی به‌ویژه در روزهای اخیر، نتیجه دوری امت اسلامی از قرآن است»[۱۹].

۲. دعا

دومین عامل رشد، دعا و گفت‌وگو با خداست:

«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»[۲۰]

و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند، اجابت می‌کنم. پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.

امام خمینی همیشه در آغاز درس گفتن می‌فرمود:

«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ»[۲۱]

خدایا مرا به کمال گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت، برسان. از همین رو بود که از هیچ قدرتی ترسی نداشت. ایشان اولین بیانیه سیاسی خود را با این آیه صادر کردند:

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی»[۲۲]

بگو: من شما را فقط به یک حقیقت اندرز می‌دهم [و آن] این‌که دو دو و یک یک برای خدا قیام کنید. اگر کسی برای خدا کار کند، خسته نمی‌شود و سرزنش، سرزنش‌کنندگان او را از انجام کار باز نمی‌دارد.

قبل انقلاب افرادی از تهران، خدمت ایشان آمدند و خواستند امام برای مسجد تازه تأسیس‌شان روحانی بفرستد. امام طلبه جوانی را انتخاب کرد و او را به سه شرط فرستاد: اسمی از امام نبرد، به بانیان مسجد تکیه نکند و برای خدا در آن مسجد فعالیت کند. یکی از برنامه‌های منظم امام، دعا بود؛ به‌طوری که در ۱۵ سال حضور در نجف، هر شب زیارت جامعه کبیره می‌خواند. وقتی در بیمارستان بستری بود، یک مفاتیح کنار ایشان بود. بعد از رحلت امام مفاتیح را که برداشتند، دیدند دعای عهد را نشانه گذاشته‌اند که مرتب بخوانند. در ماه رمضان، ارتباطشان را با مسئولین قطع می‌کرد و می‌گفت: «من برنامه دعا دارم».

هدف از دعا فقط اجابت نیست؛ بلکه گفت‌وگو با خداست. گاهی انسان هر چه دعا می‌کند، به اجابت نمی‌رسد؛ در حالی که دعا و حرف زدن با خدا، اجابت است. از همین روست که در برخی روایات از ثواب‌های عجیبی در پرونده‌ها سخن به میان آمده است. وقتی فرد علت این ثواب‌ها را جویا می‌شود، می‌گویند: «ثواب آن دعاهایی است که اجابت نشد». در قرآن ۱۶۰ آیه وجود دارد که دعاست؛ مانند:

«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا»[۲۳]

«رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا»[۲۴]

«رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا»[۲۵]

«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا»[۲۶]

دعاهای کوتاه یک خطی که اگر شرایط آن‌ها رعایت شود، سبب رشد و پیشرفت می‌شود.

امام علی درباره ویژگی‌ها و شرایط اجابت دعا می‌فرماید:

«إِنَّ لِلدُّعَاءِ أَرْبَعَ خِصَالٍ إِخْلَاصَ السَّرِیرَةِ وَإِحْضَارَ النِّیَّةِ وَمَعْرِفَةَ الْوَسِیلَةِ وَالْإِنْصَافِ فِی الْمَسْأَلَةِ»[۲۷]

دعا چهار ویژگی می‌خواهد: خلوص باطن، نیت کردن، شناخت وسیله و انصاف در درخواست.

۱. ایمان و اخلاص

شرط اول اجابت دعا، ایمان به رحمت بی‌منتهای ذات احدیت است و این‌که از ناحیه او هیچ منعی از فیض نیست و در رحمت الهی، هیچ‌گاه به روی بنده‌های بسته نمی‌شود. اگر نقص و قصور است، از ناحیه بنده است. امام زین‌العابدین در دعای معروف ابوحمزه می‌فرماید:

بارالها! من جادّه‌های طلب را به سوی تو باز و صاف، و آبشخورهای امید به تو را مالامال می‌بینم. کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز، و درهای دعا را به روی آنان که تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند، باز و گشاده می‌بینم و به یقین می‌دانم که تو آماده اجابت دعای دعاکنندگان و در کمین پناه دادن به پناه‌خواهندگان هستی و نیز یقین دارم که به پناه بخشندگی تو رفتن و به قضای تو رضا دادن، کمبودهای بخل و امساک بخل‌کنندگان و ظلم و تعدی ستمکاران را جبران می‌کند و یقین دارم که آن کس که به سوی تو کوچ کند، راه زیادی تا رسیدن به تو ندارد و یقین دارم چهره تو در پرده نیست، این آمال و اعمال ناشایست بندگان است که حجاب دیده آن‌ها می‌گردد[۲۸].

۲. جدی بودن نیت

هنگام دعا، از سویی باید واژه‌ها را متناسب با موضوع دعا انتخاب نمود و از سوی دیگر باید بر خواسته و نیت خود جدی بود؛ بدین معنا که تمام وجود آدمی خواستار و طالب مضمون دعا و نیت باشد. از همین روست که شهید مطهری می‌گوید:

دعا شرایطی دارد. شرط اولش این است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد. واقعاً آنچه می‌خواهد، به صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت درآید. فرق است بین خواندن دعا و دعای واقع. تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد، دعای واقعی نیست. باید در دل انسان جدّاً و واقعاً خواست و طلب پیدا شود، حقیقتاً در وجود انسان احتیاج پدید آید که:


هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
هر که جو یا شد بیابد عاقبت
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور به دست
مایه‌اش درد است و اصل مرحمت
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا پستی است آب آنجا رود
تا بجوشد آبت از بالا و پست
[۲۹]

۳. شناخت وسیله

سومین شرط اجابت دعا، شناخت وسیله اجابت است. شخصی به امام صادق گفت: «من در خانه می‌نشینم و دعا می‌کنم تا خدا روزی من را بدهد». حضرت فرمود: «این مرد یکی از سه نفری است که دعایش مستجاب نمی‌شود»[۳۰].

۴. رعایت انصاف در دعا

گاهی آنچه آدمی در دعا، آن را طلب می‌کند؛ سودی برایش ندارد. بنابراین باید در دعا کردن و درخواست از خداوند، جانب انصاف را رعایت کرد. یکی از موارد رعایت انصاف در دعا، ننوشتن خطای دیگران به پای دین است. نباید مسائل دینی را به مشکلات گره زد و به خاطر مشکلات دنیوی، دین را کنار گذاشت. با رعایت این شرایط چهارگانه است که دعا باعث رشد و پیشرفت می‌شود.

خدا در آخر سوره توبه، به پیامبر دستور می‌دهد که از دشمن نترسد:

«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»[۳۱]

پس اگر روی برتافتند، بگو خدا مرا بس است؛ هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است. این انقلاب نیز اکنون چهل سال است که با اتکای به خدا و به پشتوانه مردم، بی هیچ هراسی از ابرقدرت‌ها، به مسیر خود ادامه می‌دهد. مقام معظم رهبری می‌فرمود: «وقتی کار بر ما مسئولین نظام سخت می‌شد، خدمت امام می‌رفتیم. نگاه به امام، ما را آرام می‌کرد». امام سجاد نیز می‌فرماید در روز عاشورا وقتی شرایط سخت و پیچیده می‌شد، اصحاب به امام حسین که نگاه می‌کردند، آرام می‌شدند[۳۲].

امام علی نیز می‌فرمود:

«کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ»[۳۳]

هنگامی که کارزار سخت می‌شد، ما خود را در پناه رسول‌الله حفظ می‌کردیم و از میان ما، کسی نزدیک‌تر از او به دشمن نبود. رهبر معظم انقلاب می‌فرمود:

در دوران مسئولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله امیرالمؤمنین می‌افتادم که می‌فرماید: «وقتی در جنگ‌ها کار بر ما سخت می‌شد و احساس می‌کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه می‌بردیم». وقتی این جمله امیرالمؤمنین به یادم می‌آمد، می‌دیدم بر وضع ما نیز صادق است[۳۴].

۳. فکر و اندیشه

فکر کردن، سبب رشد آدمی می‌شود؛ چنانکه امام علی فرموده است:

«عَلَیْکَ بِالْفِکْرِ فَإِنَّهُ رُشْدٌ مِنَ الضَّلَالِ وَمُصْلِحُ الْأَعْمَالِ»[۳۵]

فکر کن؛ زیرا فکر، راه‌یابی از گمراهی و اصلاح‌کننده اعمال است. جوانی که گرفتار اعتیاد می‌شود، زندگی‌ای که به جدایی و طلاق منتهی می‌شود، فردی که به زندان می‌رود و … ناشی از عمل کردن بدون فکر است.

روزی فردی نزد پیامبر آمد و از حضرت خواست او را موعظه کند. رسول خدا به او فرمود: «تو را موعظه کنم، عمل هم می‌کنی؟». گفت: «بله». رسول خدا سه مرتبه از او اعتراف گرفت، آنگاه به او فرمود:

«فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ یَکُ رُشْدًا فَامْضِهِ وَإِنْ یَکُ غَیًّا فَانْتَهِ عَنْهُ»[۳۶]

سفارش می‌کنم هرگاه در کاری تصمیم گرفتی، پایان آن را بنگر. اگر پایانش خیر و نیکی است، انجام بده و اگر گمراهی است، از آن خودداری کن. اغلب مشکلاتی که برای ما به وجود می‌آید، از این روست که ابتدا عمل را انجام می‌دهیم و بعد از خراب شدن، درباره‌اش فکر می‌کنیم. تفکر سازنده، سبب نجات حر بن یزید ریاحی شد. فکر و اندیشه درست و منطقی، بسیاری از شبهات مطرح شده توسط شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی دشمن را حل می‌کند؛ جوان را از تماشای صحنه‌های مبتذل باز می‌دارد و او را به خدا نزدیک‌تر می‌کند.

۴. مشورت

مشورت، اصل مهمی است که اسلام نیز به آن تأکید دارد؛ چنانکه رسول خدا فرمود:

«مُشَاوَرَةُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ رُشْدٌ وَیُمْنٌ وَتَوْفِیقٌ مِنَ اللَّهِ فَإِذَا أَشَارَ عَلَیْکَ النَّاصِحُ الْعَاقِلُ فَإِیَّاکَ وَالْخِلَافَ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ الْعَطَبَ»[۳۷]

در مشورت با عاقل خیرخواه، سعادت و برکت و رشد و توفیق از خداست. پس همین که دانای خیرخواه به تو مشورت داد، بر خلاف آن عمل مکن؛ زیرا موجب نابودی تو می‌شود. مشورت، فواید بسیاری دارد که از جمله می‌توان به «بهره‌مندی از اندیشه دیگران»، «استفاده از تأیید و حمایت دیگران»، «جلوگیری از سرزنش دیگران»، «شناسایی افراد صاحب‌نظر و مؤمن»، «رشد فکری مردم»، «پرهیز از استبداد رأی» و «گسترش فرهنگ مشاوره و ایجاد تفاهم» اشاره کرد.

امیرالمؤمنین، شهید رمضان، درباره اهمیت مشورت در سیره پیامبر می‌فرماید:

«سِیرَتُهُ الْقَصْدُ وَسُنَّتُهُ الرُّشْدُ»[۳۸]

سیره پیامبر اکرم، میانه‌روی و سنت او، راهنمایی است.

فهرست منابع

کتب

  1. ابن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی؛ مجموعه ورام؛ چاپ اول، قم: مکتبة فقیه، ۱۴۱۰ ق.
  2. ابن‌طاووس، علی بن موسی؛ اقبال الاعمال؛ چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۹ ق.
  3. احمدی میانجی، علی؛ مکاتیب الرسول؛ چاپ اول، قم: دار الحدیث، ۱۴۱۹ ق.
  4. امام زین‌العابدین، ابن حسین بن علی؛ الصحیفة السجادیة؛ ترجمه و شرح سید علی‌نقی فیض‌الاسلام؛ چاپ دوم، تهران: فقیه، ۱۳۷۶ ش.
  5. شاه عبدالعظیمی، حسین؛ تفسیر اثنی عشری؛ چاپ اول، تهران: میقات، ۱۳۶۳ ش.
  6. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.
  7. صدوق، محمد بن علی؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ قم: دار الشریف الرضی للنشر، ۱۴۰۶ ق.
  8. طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق؛ چاپ چهارم، قم: الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ق.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ ق.
  10. لیثی واسطی، علی بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ چاپ اول، قم: دار الحدیث، ۱۳۷۶ ش.
  11. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
  12. مطهری، مرتضی؛ بیست گفتار؛ چاپ بیستم، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۸۳ ش.
  13. نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ چاپ اول، قم: مؤسسة آل البیت، ۱۴۰۸ ق.

سایت

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای.

پی‌نوشت‌ها

  1. عضو هیئت علمی جامعة‌المصطفی و مبلغ نخبه دفتر تبلیغات اسلامی.
  2. قدر، ۱-۳.
  3. علی بن الحسین؛ الصحیفة السجادیة؛ ترجمه و شرح سید علی‌نقی فیض الإسلام؛ ص ۲۰.
  4. حسین بن محمدتقی نوری؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج ۱۲، ص ۱۴۷.
  5. حسن بن فضل طبرسی؛ مکارم الأخلاق؛ ص ۳۱۳.
  6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۴، ص ۱۵۸؛ محمد بن علی صدوق؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ ص ۶۷.
  7. بقره، ۲۵۶.
  8. جن، ۱ و ۲.
  9. نساء، ۸۲؛ محمد، ۲۴.
  10. بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن، ۱۳۹۸/۰۱/۲۶، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42253.
  11. نحل، ۹۰.
  12. علی احمدی میانجی؛ مکاتیب الرسول؛ ج ۲، ص ۳۷۶.
  13. حدید، ۱۶.
  14. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۷۵، ص ۲۵۶.
  15. حسین شاه عبدالعظیمی؛ تفسیر اثنی‌عشری؛ ج ۱۴، ص ۳۰۸.
  16. احزاب، ۷۰.
  17. بقره، ۲۷۶.
  18. نساء، ۱۹.
  19. بیانات در محفل انس با قرآن کریم، ۲۷/۰۲/۱۳۹۷، http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=39609.
  20. بقره، ۱۸۶.
  21. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۹۱، ص ۹۹.
  22. سبأ، ۴۶.
  23. بقره، ۲۵۰: «پروردگارا! پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز و قدم‌های ما را ثابت بدار».
  24. آل عمران، ۸: «پروردگارا! دل‌هایمان را بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان».
  25. آل عمران، ۱۹۳: «پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم».
  26. فرقان، ۷۴: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرارده».
  27. مسعود بن عیسی ابی‌فراس؛ مجموعه ورام؛ ج ۱، ص ۳۰۲.
  28. علی بن موسی ابن‌طاووس؛ اقبال الاعمال؛ ج ۱، ص ۶۶.
  29. مرتضی مطهری؛ بیست گفتار؛ ص ۲۳۸ و ۲۳۹.
  30. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۵، ص ۷۷.
  31. توبه، ۱۲۹.
  32. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۶، ص ۱۵۴: «چون کار بر حسین بن علی بن ابی‌طالب دشوار شد، همراهانش به او نگریستند و دریافتند که او بر حالی دیگر است؛ زیرا هر چه کار دشوارتر می‌شد، رنگ آنان دگرگون می‌گشت و اندامشان می‌لرزید و ترس دل‌هایشان را فرامی‌گرفت، در حالی که روی حسین و برخی نزدیکانش می‌درخشید و اندامشان آرام می‌گشت و دل‌هایشان قرار می‌گرفت».
  33. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغة؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص ۵۲۰.
  34. بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، ۱۳۶۸/۰۵/۱۲، http://farsi.khamenei.ir/newspart-print?tid=1466&npt=9.
  35. علی بن محمد لیثی واسطی؛ عیون الحکم و المواعظ؛ ص ۳۳۴.
  36. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۶۸، ص ۳۳۹.
  37. همان، ج ۷۲، ص ۱۰۲.
  38. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغة؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص ۱۳۹.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=71543

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب