شبهه شرکت حسنین (ع) در جنگ اعراب و ایران

حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی محسنی[1]

اشاره

امروزه یکی از شبهاتی که در فضای مجازی به گستردگی طرح می‌شود، بحث فتح ایران به دست مسلمانان است. هدف اسلام‌ستیزان از دامن زدن به این شبهات، این است که چهرۀ اسلام را خشن جلوه دهند. یکی از این شبهات، حضور امام حسن و امام حسین در این فتوحات است. شبهه‌افکنان با استناد به گزارش‌های مجعول و گاهی مغرضانه بر آنند که با اثبات حضور این بزرگواران در آن جنگ‌ها از قداست آنان در جامعۀ ایرانی و مخصوصاً جوانان بکاهند. اگر هیچ دلیلی بر رد این گزارش‌ها نداشته باشیم، عدم حضور حضرت علی در این جنگ‌ها می‌تواند دلیل محکمی بر جعلی بودن حضور حسنین باشد. علی در تمام جنگ‌های زمان پیامبر حضور فعال داشت؛ اما در فتوحات شرکت نکرد[2]. تنها به خلفا مشورۀ می‌داد که این مشوره نیز برای مصلحت اسلام و مسلمانان بود. با عدم حضور حضرت علی به راحتی می‌توان دریافت که فرزندان ایشان نیز در این فتوحات حضور نداشته‌اند. در این نوشتار، به نقد و بررسی چند گزارش مجعول دربارۀ حضور حسنین در فتوحات یادشده پرداخته می‌شود.

منابع شیعی

منابع اولیه شیعی اعم از جوامع حدیثی و آثار تاریخی، اشارهای به نقش و حضور امام حسن و امام حسین در فتوحات ندارند. با توجه به اهمیت موضوع و حساسیت منابع شیعی در ثبت و ضبط فعالیت‌های اجتماعی ائمۀ معصوم، چگونه می‌توان تصور کرد که این دو امام چنین سفر مهمی انجام داده باشند، اما منابع شیعی هیچ اشارهای به آن نکرده باشند. منابعی که گاهی مطالب و حوادث بسیار کوچک‌تر از این موضوع را دربارۀ این دو امام معصوم، ثبت کرده‌اند، نمی‌توانند نسبت به این موضوع، چنین غفلت کرده باشند. یکی از مورخان محلی طبرستان به نام اولیاءالله آملی در کتاب تاریخ رویان، همین دلیل را برای اثبات عدم حضور آنان در جنگ‌های یادشده ذکر کرده است[3]. علامه سیدجعفر مرتضی پژوهشگر برجستۀ معاصر نیز که این گزارش‌ها را فاقد اعتبار دانسته، معتقد است این گزارش‌ها مبنای استوار تاریخی ندارد[4].

در نیمۀ دوم قرن سوم، سادات حسنی به طبرستان رفتند و در آنجا حکومت علویان طبرستان را تشکیل دادند. حسن بن زید از نوادگان امام حسن مجتبی و پس از وی محمد بن زید، مدت‌ها در شمال ایران حکومت کردند. با توجه به اینکه این دو برادر از نوادگان امام حسن مجتبی بودند، جا داشت اشارهای به حضور جدشان در این منطقه می‌کردند، وحال آنکه آن‌ها کوچک‌ترین اشارهای به این حضور نداشته‌اند.

منابع اهل سنت

در منابع اهل سنت نیز گزارش صحیحی دربارۀ این حضور دیده نمی‌شود. البته طبری، بلاذری، مقدسی و ابن‌فقیه گزارش‌هایی در این باره دارند که گزارش‌های آن‌ها علاوه بر ضد و نقیض بودن، از نظر سندی نیز مخدوش است. طبری در وقایع سال سی‌ام دربارۀ فتح طبرستان، دو گزارش را با یک سند و با چند سطر فاصله نقل می‌کند. در گزارش اول به حضور حسنین و افراد دیگر در فتح طبرستان اشاره دارد و در گزارش دوم، به‌رغم ذکر افراد دیگر، نامی از امام حسن و امام حسین نمی‌برد.

گزارش اول:

حدثنی عمر بن شبة، قال: حدثنی علی بن محمد، عن علی بن مجاهد، عن حنش بن مالک، قال: غزا سعید بن العاص من الکوفة سنة ثلاثین یرید خراسان، و معه حذیفة بن الیمان و ناس من اصحاب رسول الله، و معه الحسن و الحسین و عبدالله بن عباس و عبدالله ابن عمر و عبدالله بن عمرو بن العاص و عبدالله بن الزبیر؛ عمر بن شبة برایم نقل کرد از علی بن محمد از علی بن مجاهد از حنش بن مالک که: سعید بن عاص به سال سی‌ام، از کوفه به منظور جنگ راهی خراسان شد. حذیفة بن یمان و کسانی از یاران پیامبر خدا با وی بودند. حسن و حسین و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمرو بن عاص و عبدالله بن زبیر نیز با وی بودند[5].

گزارش دوم:

حدثنی عمر بن شبة، قال: حدثنا علی بن محمد، قال: أخبرنی علی بن مجاهد، عن حنش بن مالک التغلبی، قال: غزا سعید سنة ثلاثین، فاتی جرجان و طبرستان، معه عبدالله بن العباس و عبدالله بن عمر و ابن‌الزبیر و عبدالله بن عمرو بن العاص: عمر بن شبة برایم نقل کرد از علی بن محمد از علی بن مجاهد از حنش بن مالک که: سعید به سال سی‌ام، به قصد جنگ و به گرگان و طبرستان رفت. عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و ابن‌زبیر و عبدالله بن عمرو بن عاص با وی بودند[6].

برخی تصور کرده‌اند که گزارش اول، مرتبط به فتح خراسان است، اما این گفته پذیرفتنی نیست؛ زیرا طبری هر دو گزارش را ذیل فتح طبرستان ذکر کرده است و اگر گزارش اول به فتح خراسان مربوط می‌شد، باید ذیل فتح خراسان می‌آمد. از طرف دیگر، اگر کسی از عراق یا عربستان به سوی شرق ایران حرکت کند، گفته می‌شود به سوی خراسان می‌رود؛ به همین دلیل در گزارش اول، نام خراسان آمده و گفته شده: «آهنگ خراسان کرد» (یرید خراسان)؛ و از آنجا که مقصد نهایی، طبرستان بوده، در گزارش دوم نام طبرستان آمده است و گفته شده: «به گرگان و طبرستان آمد» (فأتی جرجان و طبرستان).

البته با بررسی سندی درمی‌یابیم که هر دو گزارش مخدوش است؛ زیرا علی بن مجاهد در منابع اهل سنت تضعیف شده[7] و حنش بن مالک نیز مجهول است[8]. بنابراین، این گزارش حتی بر مبنای اهل سنت نیز صحیح نیست. بلاذری نیز در جریان فتح طبرستان می‌نویسد:

گفته می‌شود دو پسر علی بن ابی‌طالب در این جنگ با وی همراه بودند. به قولی سعید، بی‌آنکه از کسی فرمانی دریافت کند، از کوفه به قصد جنگ طبرستان رفت. و الله اعلم[9].

چند ایراد بر این روایت، وارد است؛ از جمله:

  1. بلاذری نه تنها سندی برای این گزارش ذکر نکرده، بلکه آن را با تردید بیان کرده است؛ زیرا از فعل مجهول «یقال» استفاده کرده است و یکی از کارکردهای فعل مجهول در ادبیات عرب، مشعر به ضعیف بودن مطلب است؛ یعنی خود نویسنده، به گزارش اعتماد ندارد.
  2. در ابتدای این روایت، بلاذری می‌گوید: «قالوا؛ گفته‌اند» که فعل ماضی است، آنگاه که به حضور حسنین در طبرستان رسیده، می‌نویسد: «یقال؛ می‌گویند» که فعل مضارع ـ حال و آینده ـ است. یعنی قسمتی از گزارش در منابع قبل از بلاذری آمده و بلاذری گزارش را از آن‌ها نقل کرده‌است، ولی قسمت دوم که به حسنین مربوط می‌شود در زمان حیات بلاذری گفته می‌شده‌است.

مقدسی نیز به این مطلب اشاره کرده[10] ، اما سندی بر گزارش خود نیاورده است. البته بر فرض صحت، او به صراحت از صلح در این فتح سخن می‌گوید که نشان از عدم درگیری و کشتار است. ابن‌فقیه مورخ نیز می‌گوید: «سعید از کوفه درآمد و به جهاد با طبرستان پرداخت. در این جنگ، حسن و حسین، دو فرزند علی با سعید بودند[11] .» با کمی تأمل در این گزارش نیز به بی‌سند بودن آن پی می‌بریم؛ افزون بر این نویسنده در اینجا تنها به نام امام حسن و امام حسین اشاره کرده و از دیگر مشاهیر که در گزارش طبری از آن‌ها یاد شده، ذکری به میان نمی‌آورد و این خود می‌تواند دلیل خاصی داشته باشد.

علاوه بر آنچه گذشت، دلایل دیگری نیز بر رد این نظر وجود دارد که به بعضی از آن‌ها اشاره خواهد شد:

شاهد اول: پیش از طبری ۳۱۰) ق)، خلیفة بن خیاط ۲۴۰) ق) ضمن نقل فتح طبرستان به دست سعید بن عاص، به حضور حسنین اشارهای نکرده[12] و یعقوبی ۲۹۲) ق) نیز در وقایع سال سی‌ام اسمی از فتح طبرستان نیاورده و فقط به مسابقۀ سعید بن عاص، حاکم کوفه با عثمان بن عامر، حاکم مصر برای فتح خراسان اشاره کرده است[13].

شاهد دوم: علی در عصر خلافت خویش نیز از شرکت حسنین در برخی میدان‌های جنگ جلوگیری می‌کردند. در برخی جنگ‌های دیگر که حسنین حضور داشتند، امام علی مانع رفتن آن‌ها به معرکۀ جنگ می‌شد. امام علی می‌فرماید: «از رفتن امام حسن و امام حسین به میدان نبرد دریغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو، نسل رسول خدا قطع شود[14] .» حال آنکه خود امام علی در صحنۀ جنگ حضور داشتند و فاصلۀ چندانی میان ایشان و فرزندانشان نبود.

شاهد سوم: تمام روایات تاریخی که متعرض شرکت حسنین در فتح طبرستان شده‌اند، ناظر به حضور آنان در فتوحات عصر عثمان هستند؛ عصری که علی بیشترین فاصله را با دستگاه خلافت داشت. اینکه در زمان دو خلیفۀ اول، علی بیشتر ملاحظۀ شرایط و خلفا را داشت؛ اما در زمان خلیفۀ سوم ملاحظات به حداقل رسیده بود. چگونه ممکن است در چنین شرایطی، امام علی اجازه دهند دو فرزندشان در فتوحات عصر خلیفۀ سوم شرکت کنند.

شاهد چهارم: سعید بن عاص یکی از دشمنان حضرت علی بود. وی علت حضور در جنگ جمل به نفع عایشه را، خارج کردن خلافت از دودمان عبدمناف عنوان می‌کند[15] . بنابراین، سعید بن عاص یکی از دشمنان سرسخت اهل‌بیت بود و همراہی حسنین تحت فرماندهی وی، آن هم به صورت سرباز بسیار مشکل است؛ همان‌طوری که پیش از این اولیاءالله آملی نیز به این مطلب اشاره کرد.

نتیجه‌گیری

گزارش‌هایی که در منابع، از حضور حسنین در فتح طبرستان سخن می‌گویند، همگی مخدوشند؛ و علاوه بر این، شواهد متعدد دیگری بر عدم حضور آن حضرات در این فتح وجود دارد.

به نظر می‌رسد به دلایل خاص مذهبی، نام این دو امام در این گزارش جعل شده است؛ چراکه از یک طرف همراہی ائمه با خلفا را به نشان می‌دهند و از طرف دیگر تخریب شخصیت ائمه در ایران، از طرف رقبای آنان پی‌ریزی می‌شود.

برخی با استناد به این گزارش‌های مخدوش، برآنند تا حضور آنان در این فتوحات را قطعی جلوه دهند؛ حتی این گروه، به بیان عین گزارش‌های مخدوش بسنده نکرده و بر خلاف امانت‌داری در نقل، وانمود می‌کنند که امامان شیعه در کشتار مردم سهیم بوده‌اند؛ در صورتی که چنین برداشتی حتی از این گزارش‌های مخدوش نیز به دست نمی‌آید.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مدرس حوزه و دانشگاه.
  2. مسعودی، مروج الذهب، ج ،۱ ص .۳۱۰
  3. اولیاءالله آملی، تاریخ رویان ، ص .۴۵
  4. جعفر مرتضی عاملی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی ، ص .۱۷۰
  5. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری ، ج ،۴ ص .۲۶۹
  6. همان، ص .۲۷۰
  7. ابن‌حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب ، ج ،۷ ص ۳۳۰ ؛ و تقرییب التهذیب ، ج ،۱ ص ۷۰۲ ؛ جمال‌الدین یوسف المزی، تهذیب الکمال ، ج ،۲۱ ص ۱۱۸ ـ .۱۱۹
  8. علی بن محمد شمشاطی، الأنوار و محاسن الأشعار، ص .۹۸
  9. بلاذری، فتوح البلدان، ص :۳۲۶
  10. مقدسی، البدء و التاریخ ، ج ،۵ ص .۱۹۸
  11. ابن فقیه، البلدان ، ص .۵۷۰
  12. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة ، ص .۹۶
  13. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی ، ج ،۲ ص .۵۹
  14. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج ،۱ ص ۲۴۴ ؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار ، ج ،۴۲ ص .۹۹
  15. ابوعلی ابن‌مسکویه، تجارب الامم ، ج ،۱ ص .۴۷۰

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=67286

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *