فصلنامه علمی ـ تخصصی ویژه مبلغان
تابستان ۱۳۹۹ ـ محرمالحرام ۱۴۴۲ ـ شماره دوم
نگاهی به ویژگیهای شخصیتی حضرت ابوالفضل العباس (ع)
میرتقی قادری *
مقدمه
حضرت ابوالفضل العباس نه تنها ستاره شهدای کربلا، بلکه تنها شهید واقعه عاشورا بعد از سیدالشهدا است که صاحب زیارتنامه مأثوره از سوی امام صادق است. این امر حضرت را کانون توجه دلها و قلبهای فراوانی کرده است. رمزگشایی از شخصیت ایشان، نیازمند شناخت خصوصیاتی است که در کلمات کوتاه و رجزهای حماسی ایشان در واقعه عاشورا، بیان شده و در زیارتنامه آن حضرت و نیز گواهیهای امام حسین و امام سجاد نسبت به این ویژگیها آمده است. در این مقاله به پنج ویژگی برجسته آن حضرت که میتواند برای ما الگو باشد، پرداختهایم.
۱. اصالت خانوادگی
در میان تمامی ویژگیهای برجسته حضرت ابوالفضل، اصالت خانوادگی و تربیت ویژه مادر، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای تحلیل این ویژگی مهم، ذکر دو نکته ضروری است.
نکته اول: حکمت زوجیت در انسانها بر خلاف دیگر موجودات، افزون بر تکثیر نسل و جلوگیری از انقراض آن، آرامش روحی میان همسران است: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛[۱] و از نشانههای او آن است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما و همسرانتان علاقه شدید و رحمت قرار داد؛ بیشک در این نعمت الهی برای گروهی که میاندیشند، نشانههای قطعی است. به وجود آمدن نسل صالح، یکی دیگر از حکمتهای زوجیت در میان انسانهاست؛ چنان که خداوند از زبان عبادالرحمن میفرماید: «وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛[۲] و کسانی که میگویند: پروردگارا! به ما از ناحیه همسران و فرزندانمان، مایه روشنی چشم عطا کن و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده.
نکته دوم: نسل صالح، حاصل نطفه مرد به منزله بذر و رحم زن به منزله زمین و محل کاشت بذر است. قرار گرفتن نطفه از صلب شامخ مرد در رحم پاک زن، حاصلی جز تولد شخصیتی چون حضرت ابوالفضل العباس ندارد؛ زیرا از زمین مستعد، باید محصول مفید برداشت نمود؛ چنان که خداوند نیز میفرماید: «الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا»؛[۳] سرزمین پاک و آماده، گیاهش به اذن پروردگارش بیرون میآید، اما زمینی که خبیث و شورهزار است، جز محصولی اندک و بیفایده بیرون نمیدهد. رسولخدا نیز در این باره فرموده است: «إِیَّاکُمْ وَخَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ»؛[۴] بپرهیزید از سبزههایی که در مزبله میرویند. عرض شد: یا رسولالله! سبزههایی که در مزبله میرویند، چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانواده پست و ناشایست به وجود آمده است.
حضرت ابوالفضل العباس، حاصل ازدواج امام علی به عنوان امام معصوم با بانوی عارفه متدینهای، چون امالبنین است که نه تنها مصداق بارز «ارحام مطهره» است؛ بلکه معرفت وجودیاش تا جایی است که اگر چه در واقعه کربلا چهار فرزندش را از دست داده است، اما هنگامی که از بشیر پیگیر احوال امام حسین میشود و بشیر خبر شهادت چهار فرزندش را به او میدهد، میگوید: «قَطَّعْتَ نِیَاطَ قَلْبِی، أَخْبِرْنِی عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ أَوْلَادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْرَاءِ کُلُّهُمْ فَدَاءٌ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْنِ…»؛[۵] ای بشیر! با این خبر ناگوار بندهای دلم را پاره کردی. از حسین برایم خبر بده. فرزندانم و هر آنچه در زیر آسمان کبود است، فدای اباعبدالله الحسین باد.
۲. ادب
رعایت ادب و احترام خاص حضرت ابوالفضل العباس نسبت به امام زمانش، امام حسین از دیگر ویژگیهای برجسته آن حضرت است.
یکی از وظایف و تکالیف هر فرد مسلمان در کنار واجباتی چون نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، آراسته شدن به مکارم اخلاق و صفاتی، چون «مروت»، «انصاف»، «حیا»، «گذشت»، «ایثار»، «عنف و گذشت»، «احترام»، «ادب»، «عدل» و … است؛ اهمیت اخلاق به گونهای است که آیات فراوانی در قرآن به آن اختصاص یافته است. رسولخدا درباره اهمیت مکارم اخلاق به عنوان فلسفه بعثت خود فرموده است: «عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ رَبِّی بَعَثَنِی بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ یَعْفُوَ الرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ یَعُودَ مَنْ لَا یَعُودُهُ»؛[۶] بر شما باد رعایت مکارم اخلاق که خداوند مرا بر آنها مبعوث کرد و از مکارم اخلاق است که کسی که بر تو ظلم کند ـ به جهت غرض شخصی ـ او را ببخشی، کسی که تو را نسبت به چیزی محروم گرداند، کمکش کن؛ با شخصی که با تو قطع دوستی کند، رابطه دوستی برقرار کن و شخصی که به دیدار تو نیاید، به دیدارش برو.
هر انسانی با مراجعه به فطرت و باطن خویش، در مییابد که لازمه زندگی انسانی سالم و آرامش روحی داشتن، متصف شدن به اخلاق فردی و اجتماعی و داشتن مکارم اخلاق است؛ چنان که امام علی فرموده است: «لَوْ کُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى نَارًا وَ لَا ثَوَابًا وَ لَا عِقَابًا لَکَانَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِیلِ النَّجَاحِ»؛[۷] اگر هم به بهشت امید و باور نمیداشتیم و از دوزخ نمیهراسیدیم و پاداش و کیفرى در میان نمیبود، باز شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق برآییم؛ زیرا راه موفقیت و پیروزى در به دست آوردن مکارم اخلاق است.
همانگونه که متصف شدن به مکارم اخلاق سبب محبوبیت آدمی در میان افراد جامعه میشود، عاری بودن وجود آدمی از این صفات و متصف شدن به صفاتی، همچون «حسادت»، «تکبّر»، «بدزبانی»، «عجب»، «حرامخواری»، «آزار و اذیت دیگران»، «ریاکاری»، «رشوهخواری»، «تملّق و چاپلوسی»، «نفاق و دروغگویی» و … موجب میشود آدمی از چشم همگان ساقط شود. از همین رو است که امام علی میفرماید: «عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا رِفْعَةٌ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْأَخْلَاقَ الدَّنِیَّةَ فَإِنَّهَا تَضَعُ الشَّرِیفَ وَ تَهْدِمُ الْمَجْدَ»؛[۸] به مکارم اخلاق پایبند باشید که مایه سربلندی است و از اخلاق پَست دورى کنید که انسانهاى شریف را پَست میکند و بزرگوارى را از بین میبرد.
از نگاه اسلام، اهمیت رعایت ادب و احترام نسبت به دیگران و بهویژه امام معصوم تا آن جاست که خداوند در آیات قرآن به صراحت آن را بیان کرده و فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»؛[۹] ای کسانی که ایمان آوردهاید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید آنگونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا میکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد؛ در حالی که نمیدانید.
همانگونه که رعایت ادب در گفتار و رفتار و تعبّد و تسلیم در برابر امام معصوم، اجر عظیمی را برای فرد به دنبال دارد؛ بیادبی در گفتار و رفتار و عدم تسلیم در برابر امام معصوم موجب حبط عمل و عذاب الهی خواهد شد؛ چنان که خداوند نیز میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛[۱۰] ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزی را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست.
حضرت ابوالفضل العباس به عنوان عضوی از خانواده امیرالمؤمنین و نیز صفات وجودی خود، از جایگاه رفیع و بلند مرتبهای برخوردار بود، اما به سبب معرفت وجودی، همواره در مقابل امام حسین مأموم بود، خود را پشت امام پنهان میکرد تا امام بیشتر دیده شود، ادب و احترام نسبت به امام را در گفتار و رفتار در بالاترین مرتبه رعایت میکرد و هیچگاه در برابر امام برای خود نظری قائل نبود. از همین رو بود که در میان شهدای کربلا، به جایگاه والاتری دست یافت تا آنجا که به بابالحوائج مشهور شد.
یکی از کرامات آن حضرت چنین نقل شده است:
در سال ۱۳۹۰ از سوی بعثه مقام معظم رهبری به عنوان سخنران حرم سیدالشهدا به کربلا رفته بودم. صبح تاسوعا زن و مرد جوانی را در بینالحرمین دیدم که فرزند خردسالشان را که فلج بود، وسط بینالحرمین گذاشته بودند و با بیتابی خاصی شفای او را از سیدالشهدا و حضرت ابوالفضل طلب میکردند. بعد از ظهر نزدیک مغرب به حرم قمر بنیهاشم مشرف شدم و جمعیت زیادی را در حرم دیدم که یکصدا فریاد میزدند: «یا ابوالفضل». از فردی علت ازدحام مقابل حجره کنار در نهم را پرسیدم و فهمیدم بیماری شفا گرفته است. خودم را به آن جا رساندم و از خدّام خواستم تا اجازه دهند داخل حجره شوم. خدّام به احترام روحانی و سادات بودنم اجازه دادند داخل حجره شوم. داخل حجره که شدم، همان کودک فلج را دیدم که سالم بود و والدینش بیهوش بودند. از مردی که کنارش بود، قصه را جویا شدم. مرد گفت: من دایی این کودک هستم. ما برای خداحافظی به حرم حضرت ابوالفضل آمدیم. همسر خواهرم کودکش را بر دوشش نهاد و از او خواست ضریح را ببوسد. فرزند خواهرم گفت که او را بر زمین بگذارد و هر چه اصرار کرد، پدرش حاضر نشد. ناگاه پدرش عصبانی شد و او را رها کرد. کودک نیز سالم روی دو پایش ایستاد. پدرش نیز با دیدن این صحنه بیهوش شد. خدّام نیز او را برای تبّرک به این جا آوردند.[۱۱]
۳. آزادی و آزادگی
برخورداری انسان از نعمت اختیار، اراده و انتخاب، سبب برتری او بر حیوان و ملائک شده است؛ چنان که خداوند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»؛[۱۲] به راستی ما راه (حق) را به او نمایانیدیم، خواه شاکر و پذیرا باشد، یا ناسپاس. امام علی درباره تفاوت انسان با ملائک و حیوان میفرماید: «رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ»؛[۱۳] خداوند متعال فرشته را آفرید و او را از عقل محض ساخت و حیوان را آفرید و او را از شهوت محض ساخت و انسان را آفرید و در انسان این دو را، یعنی سرشت فرشته و سرشت حیوان را با یکدیگر ترکیب کرد و از او انسان آفریده شد.
اگر چه انسانها موجوداتی مختار و انتخابگر هستند، اما عملکرد آنها را از نظر آزادی و آزادگی میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
ـ دسته اول کسانی که اگر چه از آزادی اجتماعی برخوردارند و هیچ شخصی آنان را به امری مجبور نمیکند، اما آزاده نیستند؛ بلکه اسیر زندان هواهای نفسانیاند؛ چنان که قرآن میفرماید: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»؛[۱۴] پس آیا دیدى کسی را که هواى خویش را معبود خود قرار داده است.
ـ دسته دوم کسانی که اگر چه آزادی اجتماعی ندارند و تحت سلطه زورمندان هستند، اما اسیر نفسانیّات خود نیستند و از آزادی معنوی برخوردارند؛ مانند فضیل بن عیاض و بشر حافی که پس از توبه، از بند نفسانیات رها شدند و به آزادی معنوی رسیدند.
ـ دسته سوم کسانی که هم آزادی اجتماعی دارند و تحت سلطه هیچ سلطهگری نیستند و هم آزادهاند و در مقابل خواستههای نفسانی تسلیم نمیشوند. امام علی در توصیف این افراد میفرماید: «الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا»؛[۱۵] دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن و مردم در آن دو دستهاند: یکی آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد.
حضرت ابوالفضل العباس مصداق بارز انسانهای آزاده است که وقتی شمر برایش اماننامه آورد، خطاب به او فرمود: «لا حاجة لنا فی أمانک فإن أمان الله خیرا من أمان ابن مرجانة»؛[۱۶] ما به امان تو احتیاج نداریم. امان خدا از امانی که عبیدالله فرزند مرجانه میدهد، بهتر است.
۴. بینش ژرف
یکی دیگر از ویژگیهای شاخص حضرت ابوالفضل العباس، بصیرت نافذ و بینش ژرف آن حضرت بود که در زیارتنامه ایشان منقول از امام صادق درباره ایشان آمده است.
«نافذ البصیرة» بدین معناست که شعاع درک عقلی سالک و عارف به دلیل طی کردن مراتب سلوک آنچنان انبساط پیدا میکند و او به مرحلهای از روشنبینی و ژرفاندیشی میرسد که عالم ماده و معنا، غیب و شهادت برایش یکسان میشود و آنچه را که دیگران در آینه نمیبینند، وی در خشت میبیند. این مرتبه از روشنبینی و درک، موجب میشود که به عالم قدس و معنا وصل و جاودانه شود. منشأ چنین امری نیز طی کردن سه مرتبه از منازل تقواست که زمینه قوّه، قدرت و چنین مرتبهای از شعاع درک را برای او فراهم میسازد.
اولین مرتبه، تقوای عام است؛ بدین معنا که عمل حرام برای سالک جاذبهای ندارد و نمیتواند دامن او را لکهدار کند. چنان که قرآن عکسالعمل حضرت یوسف را در برابر عمل حرام چنین بیان میکند: «لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»؛[۱۷] و همانا همسر عزیز مصر قصد یوسف را کرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را نمیدید، بر اساس غریزه قصد او را میکرد. اینگونه ما او را با دلیل و برهان کمک کردیم تا بدى و فحشا را از او دور کنیم؛ چرا که او از بندگان برگزیده ماست.
دومین مرتبه، تقوای خاص است؛ بدین معنا که سالک نه تنها از محرّمات الهی، بلکه از مشتبهات و اموری نیز که حلال و حرام بودن آن برایش روشن نیست، پرهیز میکند. مرحوم محقق، داماد آیتالله گلپایگانی میگوید: پس از رحلت معظمله جهت تشکر، خدمت آیتالله اراکی رسیدیم. ایشان فرمود: مادر آیتالله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، خدمتگزار میرزای بزرگ، شیرازی بود. روزی از جانب همسایه غذایی را برای آنان آوردند. کنیز بعد از تحویل گرفتن غذا به خدمت میرزا رسید و عرض کرد من در غذا فضله موش دیدم. میرزا فرمود: فضله موش و سوسک شبیه هم هستند، شاید فضله سوسک باشد؛ ولی این بانو عرض کرد: اجازه میفرمایید من این غذای شبههناک را نخورم؟ میرزا فرمود: تصمیم با شماست. آیتالله اراکی فرمود: آن زن به دلیل اجتناب از غذای شبههدار، خداوند فرزندی چون شیخ عبدالکریم به وی عنایت کرد که این شخصیت، مراجعی چون حضرت امام و آیتالله گلپایگانی را تحویل جامعه بدهد.
سومین مرتبه، تقوای خاصالخاص است؛ بدین معنا که سالک حتی از مباحات هم میگذرد و تنها حداقل از آن را استفاده میکند که در انجام واجبات و مستحبات باز نماند.
سردار شهید قاسم سلیمانی یکی از اولیای الهی بود که از حلال الهی جهت تقرب بیشتر به خدا میگذشت. نقل شده است: یکبار همکارانش متوجه شده بودند که شهید مشکل مالی دارد. با امور مالی سپاه قدس صحبت کردند که سردار حق مأموریت نمیگیرد؛ برایش محاسبه و به حسابش واریز کنند. وقتی سردار متوجه شد، نه تنها تمام وجه را که شرعی و قانونی به وی تعلق میگرفت، برگرداند؛ بلکه فرمود: مسائل داخلی زندگی من نباید با حق مأموریت گره بخورد.[۱۸]
حضرت ابوالفضل العباس دارای تقوای خاصالخاص بود و حقایق را آنگونه که بود، میدید. وقتی که امام حسین در ۲۷ رجب سال ۶۰ هجری نهضتش را آغاز و از مدینه به سمت مکه حرکت کرد، حضرت ابوالفضل بر خلاف هفتصد تن از صحابه رسولالله، حق را از باطل تشخیص داد و با شهادت در رکاب امام زمانش، نام خود را جاودانه ساخت. از همین رو بود که امام صادق فرمود: «کَانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ نَافِذَ الْبَصِیرَةِ صُلْبَ الْإِیمَانِ جَاهَدَ مَعَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ وَ أَبْلَى بَلَاءً حَسَنًا وَ مَضَى شَهِیدًا»؛[۱۹] عموى ما عباس، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود. همراه با امام حسین جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید.
امام سجاد نیز درباره آن حضرت فرمود: «وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛[۲۰] عباس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان برآن رشک میبرند.
۵. عبد صالح
امام صادق در زیارتنامه حضرت ابوالفضل العباس، ایشان را با عنوان «عبد صالح» مورد خطاب قرار داده است که از دیگر خصوصیات و ویژگیهای خاص آن حضرت است. در تحلیل این ویژگی آن حضرت باید توجه داشت که میان «عبادت» و «عبودیت»، نسبت مقدمه و ذیالمقدمه وجود دارد. «عبادت» که پرستش حق تعالی است، مقدمهای است تا بنده به «عبودیت» که به معنای بندگی حضرت حق است، برسد؛ چنان که یکی از اهداف بعثت انبیا نیز آموختن راه رسیدن به مقام عبودیت و عبد خدا شدن به بندگان بوده است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ»؛[۲۱] و در حقیقت در میان هر امتی فرستادهاى برانگیختیم تا بگوید خدا را بپرستید و از طاغوت فریبگربپرهیزید؛ پس از ایشان کسی است که خدا او را هدایت کرد و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است.
انسانهایی را که در مسیر عبادت قرار میگیرند، به اعتبار انگیزه در عبادت میتوان آنان را به سه گروه تقسیم کرد:
ـ گروه اول کسانی که چون میدانند عبادت، بهترین عمل صالح الهی است و هر عمل صالحی پاداش مضاعف اخروی دارد، تمام همت خود را در انجام بیشتر عبادت صرف میکنند تا اجر بیشتری ببرند.
ـ گروه دوم کسانی که بر این باورند که عبادت، انجام دادن واجبی از واجبات و فریضهای از فرایض است که اگر ترک شود، مجازات سخت اخروی را به دنبال خواهد داشت؛ از این رو به سبب ترس از جهنم عبادت میکنند.
ـ گروه سوم کسانی که به دلیل طمع به بهشت، یا ترس از جهنم عبادت نمیکنند؛ بلکه چون حق تعالی را شایسته عبادت میدانند، او را عبادت میکنند؛ چنان که امام علی در توصیف این سه گروه از انسانها فرموده است: «إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللَّهَ شُکْرًا فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ»؛[۲۲] گروهی خدا را از روى رغبت و میل به بهشت پرستش کردند، این عبادت تاجران است و عدهاى از روى ترس او را پرستیدند و این عبادت بردگان است و جمعى دیگر خدا را براى شکرانعمتها و این که شایسته عبادت است، پرستیدند. این عبادت آزادگان است.
این گروه سوم را که در مسیر سلوک، عبادت احرار و آزادگان هستند، میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
ـ دسته اول کسانی که هنگام عبادت، هیچ گونه معرفت و آگاهی نسبت به مفاهیم و معانی و پیامهایی که در واژگان و جملات و افعال نماز وجود دارد، ندارند؛ اما واقعیت شیرین و دلچسب نهفته در آنها را مییابند و باور دارند که در برابر ذات اقدس مطلق ایستاده و با او سخن میگویند.
ـ دسته دوم کسانی که نه تنها میدانند که در برابر ذات اقدس الهی قرار دارند؛ بلکه با مفاهیم بلند واژگان و اسرار افعال نماز آشنایند و وجودشان عبادی میشود. چنین انسانهایی، همان عبد صالح حق تعالی هستند که تا مرز «عبودیت» و بندگی پیش میروند و از هر گونه تعلقات نفسانی رها میشوند.
حضرت ابوالفضل العباس یکی از بارزترین مصادیق این دسته از عبادتکنندگان است که در سیره و احوالش آمده است: «بَیْنَ عَیْنَیْهِ أَثَرُ السُّجُودِ»؛[۲۳] در پیشانی و بین چشمان او اثر سجده نمایان بود. از همین رو است که امام صادق به عنوان امام معصوم در برابر تربت مطّهر آن حضرت ایستاد و به ما آموخت که اینگونه بر علمدار شهدای کربلا سلام دهیم: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ».[۲۴]
فهرست منابع
کتب
- ابنحیون مغربی، نعمان بن محمد؛ شرح الاخبار فی فضائل ائمهالاطهار؛ تصحیح محمدحسین حسینی جلالی؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ ق.
- ابنقولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ تصحیح عبدالحسین امینی؛ چاپ اول، نجف: دار المرتضویه، ۱۳۶۵ ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ تصحیح مؤسسه آلالبیت؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آلالبیت، ۱۴۰۹ ق.
- شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: نشر هجرت، ۱۴۱۴ ق.
- صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرایع؛ چاپ اول، قم: کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ ش.
- ــــــــــــــــــــــ؛ الامالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچی، ۱۳۷۶ ش.
- گروهی از نویسندگان؛ موسوعة الامام الحسین؛ تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی دفتر انتشارات کمک آموزشی؛ ۱۳۷۸ ش.
- مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
- نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آلالبیت، ۱۴۰۸ ق.
سایت
- خبرگزاری مشرقنیوز؛ «سردار سلیمانی یک ریال یا دلار حق مأموریت نگرفت»؛ ۱۳۹۸/۱۰/۱۳، کد خبر ۱۰۲۶۳۱۰: https://www.mashreghnews.ir/news/1026310
پینوشتها
- روم: ۲۱.
- فرقان: ۷۴.
- اعراف: ۵۸.
- محمد بن حسن حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۲۰، ص ۳۵.
- نعمان بن محمد مغربی؛ شرح الاخبار فی فضائل ائمهالاطهار؛ ج ۳، ص ۱۸۶.
- محمد بن حسن حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۲، ص ۱۷۴.
- حسین بن محمدتقی نوری؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج ۱۱، ص ۱۹۳.
- محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۷۵، ص ۵۳.
- حجرات: ۲.
- حجرات: ۱.
- از مشاهدات نویسنده مقاله.
- انسان: ۳.
- محمد بن علی صدوق؛ علل الشرایع؛ ج ۱، ص ۵.
- جاثیه: ۲۳.
- محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ حکمت ۱۳۳.
- گروهی از نویسندگان؛ موسوعه الامام الحسین؛ ج ۳، ص ۱۲.
- یوسف: ۲۴.
- خبرگزاری مشرقنیوز؛ «سردار سلیمانی یک ریال یا دلار حق مأموریت نگرفت»؛ ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ https://www.mashreghnews.ir/news/1026310
- نعمان بن محمد ابنحیون مغربی؛ شرح الاخبار فی فضائل ائمهالاطهار؛ ج ۳، ص ۱۸۴.
- محمد بن علی صدوق؛ الامالی؛ ص ۴۶۲.
- نحل: ۳۶.
- محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص ۵۱۰.
- گروهی از نویسندگان؛ موسوعه الامام الحسین؛ ج ۹، ص ۱۴۱.
- جعفر بن محمد ابنقولویه؛ کامل الزیارات؛ ص ۲۵۷.








