مجلس ششم

ولایتمداری در قیام عاشورا

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد میرتیار

درآمد

هر نهضتی، دو رکن اساسی دارد: رهبر و پیروان. در آموزه‌های دینی، از این دو به «امام» و «امت» تعبیر می‌شود. موفقیت و شکست قیام، به پیوند و عدم پیوند این دو گره خورده است و در حقیقت، امام و امت، دو بال برای دستیابی به موفقیت می‌باشند؛ اما در صورت شکسته‌شدن یکی از آنها، نهضت نمی‌تواند فرایند پیروزی را طی نماید. در ماجرای کربلا ابتدا مردم با رهبر خویش همراه شدند؛ اما در طی مسیر، برخی از قافله جدا شدند و بعضی نیز عقب ماندند و فقط عده‌ای کمی با سکان‌دار عاشورا همگام شدند و تا آخرین لحظه با امام و ولی خود همراه و هم‌قدم باقی ماندند و در راه او، از جان و مال و آبروی خویش گذشتند.

در این نوشتار، ضمن اشاره به مفهوم ولایت، برخی ویژگی‌های پیروان امام حسین(ع) را ذیل مقوله ولایتمداری تبیین می‌نماییم.


مفهوم ولایت

ولایت، به کسر واو و فتح آن، در لغت از ماده «وَلَی» بر وزن «فَلَس» به معانی نزدیکی، تسلط، محبت، زمامداری و سرپرستی آمده است؛ اما معنای اصلی آن، نزدیکی دو چیز به هم است. این نزدیکی، شامل نزدیکی مادی و معنوی می‌شود. در اصطلاح دینی، مراد از قرب، نزدیکی معنوی است و ولایت، به معنای پیروی، تسلیم و اطاعت از پیشوای الهی و اعتقاد به این مطلب است که امامان معصوم، پس از پیامبر اسلام، از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. ولایت به این معنا، در غدیر خم به حضرت علی(ع) اعطا شد. متأسفانه، این ولایت بعد از رحلت رسول اکرم(ص) غصب گردید و کسانی بر مسند قدرت قرار گرفتند که شایستگی آن را نداشتند. قیام امام حسین(ع) به منظور پاسداری از دین و برگرداندن امامت به صاحبان اصلی آن شکل گرفت. ازاین‌رو، وقتی فرماندار مدینه از امام بیعت خواست، حضرت ولایت را حق خاندان پیامبر دانست و رهبری یزید را به معنای برچیده‌شدن اسلام خواند.[۱] ولایتمداری، یعنی اعتقاد به ولایت امامان معصوم(ع) و پیرو و فرمان‌بردار آنان بودن. در جریان کربلا این ولایتمداری به اوج خود رسید و پیروان امام، به‌شایستگی از دین و امامت دفاع نمودند.


ویژگی‌های ولایتمداری

ولایتمداری، ویژگی‌هایی دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱. معرفت‌شناسی

این ویژگی را در سه محور مهم مورد بررسی قرار می‌دهیم:

الف) خداشناسی

پیروان امام حسین(ع) بینشی عمیق نسبت به خداوند داشتند. این معرفت چنان عمیق بود که نه شبهات در آن خللی ایجاد می‌کرد و نه شک‌ها به حریمش راه می‌یافت. این ویژگی بنیادین، در رفتار و گفتار اصحاب امام تجلی کاملی یافته است؛ مثلاً حبیب بن مظاهر روز عاشورا به هنگام وداع با امام عرض کرد: «ای مولای من! به خدا سوگند که دوست دارم نمازم را در بهشت بخوانم و سلام شما را به جدتان برسانم.» بعد از شهادتش نیز امام به بالین او آمد و فرمود: «لله دَرُّكَ يَا حَبِيبُ! لَقَدْ كُنْتَ فَاضِلًا تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَةٍ»؛ آفرین بر تو ای حبیب! با تو مردی با فضیلت بودی که در یک شب قرآن را ختم می‌کردی.[۲]

خطبه‌های پرشور اهل بیت امام حسین(ع) در کوفه و شام، بیانگر بینش عمیق ایشان نسبت به خداوند است. ایشان با تحمل مصائب و سختی‌ها، خطابه‌هایی اثربخش ایراد کردند و به افشاگری طاغوتیان پرداختند. چنین خطابه‌هایی کمتر شنیده شده است. این مهم به دست نمی‌آید، مگر با بینش عمیق ایشان نسبت به خدا؛ به عنوان مثال، در مجلس ابن زیاد وقتی از زینب(س) پرسیدند: چگونه دیدی آنچه را خداوند با برادر و خاندانت کرد؟ فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا»؛ جز زیبایی ندیدم.[۳]

ب) امام‌شناسی

هر یک از یاران سیدالشهداء(ع) از معرفت عمیقی نسبت به امام برخوردار بودند. این نوع شناخت، با معرفت خداوند ارتباط دارد و نتیجه آن، یاران امام را به وفاداری و اطاعت محض نسبت به حجت الهی وادار کرد. از سوی دیگر، بینش عمیق نسبت به امام، سبب شد که تمام ارزش‌های مادی را رها کنند و در امام محو شوند؛ برای مثال، حر بن یزید ریاحی بعد از پیوستن به امام، به تمام مقامات دنیوی پشت پا زد و در رکاب امام به شهادت رسید[۴] و یا زهیر بن قین بعد از ملاقات با امام، با تمام وجود از حضرت دفاع نمود تا آنکه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.[۵]

ج) عشق به امام حسین(ع)

لازمه شناخت عمیق، عشق به امام حسین(ع) است؛ زیرا این امر سبب گردید که یاران امام بیشتر به مقام حضرت آشنا شوند و ارادت اصحاب ایشان به او، از مرز محبت‌های معمولی فراتر رود؛ به‌گونه‌ای که در مقابل امام، خود را فراموش کرده، برای خشنودی ایشان از جان، مال و آبروی خویش بگذرند. جلب رضایت معشوق، برای ایشان از همه چیز لذیذتر می‌نمود و این‌گونه بود که برای خشنودی امام و پیشوای خویش بزرگ‌ترین ایثارها را به‌آسانی انجام می‌دادند.

این امر، در گفتار و رفتارشان نمایان بود. در شب عاشورا سعید بن عبدالله حنفی خطاب به امام عرض کرد: «قسم به خدا! اگر بدانم کشته می‌شوم، سپس زنده گردیده، آزرده‌آزرده سوزانده می‌شوم و سپس تکه‌تکه می‌شوم و این عمل هفتاد بار با من انجام شود، از شما جدا نمی‌شوم تا در کنار شما با مرگم خدا را ملاقات کنم.»[۶]

آری، امام حسین(ع) محبوب دل‌هاست و در قلب همه بشر، به‌خصوص اهل ایمان، جای گرفته است؛ چنان‌که پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَدًا»؛ همانا شهادت حسین، حرارتی در دل‌های مؤمنان ایجاد کرده که هرگز سرد نمی‌شود.[۷]


۲. راز و نیاز با معبود

یکی از عرصه‌های ولایتمداری، معنویت‌گرایی است و این امر، بیشتر در عبادت حق و راز و نیاز با خداوند نمود پیدا می‌کند. کربلا، تجلی نیایش و عبادت بود؛ چنان‌که عبادت یاران امام در شب عاشورا، جلوه‌ای خاص به خود گرفت و صدای عبادت و نماز شب در خیمه‌ها پیچیده بود: «یاران امام، به‌تبع او، شب تا به صبح مانند زنبور عسل در زمزمه بودند و در حال رکوع و سجود و قیام و قعود به سر بردند.»[۸]

در عصر تاسوعا، امام به برادرش ابوالفضل(ع) فرمود: «نزد دشمن برو و مهلت بخواه تا عبادت نمایم». آن‌گاه فرمود: «إِنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَتَدْعُوهُ وَهُوَ يَعْلَمُ إِنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ»؛ امید است که امشب را نماز گزاریم و با خدای خویش نیایش کنیم؛ چون او می‌داند که من نماز را دوست دارم.[۹]

آری، پیام عاشورا اهمیت‌دادن به نماز و راز و نیاز با معبود است. در وصف سلوک معنوی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء آمده است:

«شیخ برای خواندن نماز شب از خواب برمی‌خیزد. فرزند جوانش را هم از خواب بیدار می‌کند و از او می‌خواهد با هم برای خواندن نماز به حرم مطهر امام علی(ع) بروند. پسرش که در آن وقت شب، برخاستن از خواب برایش سخت بود، بهانه می‌آورد؛ اما شیخ اصرار می‌کند که حتماً باید با هم به حرم بروند. فرزندش با اکراه برمی‌خیزد و وضو می‌گیرد و با پدر به حرم مطهر امام علی(ع) می‌روند. هنگامی که به درب صحن مطهر می‌رسند، مرد فقیری را می‌بینند که نشسته و دست به طرف مردم دراز می‌کند. شیخ جعفر از فرزندش می‌پرسد: این شخص در این وقت شب اینجا چه می‌کند؟ پسرش می‌گوید: برای گدایی از مردم به اینجا آمده. شیخ می‌گوید: این آدم برای مبلغی اندک، این وقت شب، از خواب و آسایش خود دست شسته و دست به سوی مردم دراز می‌کند. آیا تو به اندازه او به وعده‌های خدا درباره شب‌زنده‌داران اعتماد نداری که می‌فرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»؟ فرزند جوانش از شنیدن این جمله، به‌شدت منقلب می‌شود؛ به‌طوری‌که تا آخر عمر نماز شب او ترک نشد.»[۱۰]


۳. اطاعت‌پذیری

اطاعت‌پذیری، دارای درجات گوناگون است و برای رسیدن به مرتبه عالی آن، باید تسلیم محض امام و مقتدای خویش بود؛ آن‌گونه‌که قرآن درباره اطاعت از رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.»[۱۱]

امیرمؤمنان(ع) نیز ولایتمداری را این‌گونه بیان می‌کند: «به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید و بدان سو که می‌روند، بروید و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از هدایت بیرون نبرده، به بدی و گمراهی باز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند [و قیام کردند]، شما نیز برخیزید. بر آنان پیشی نگیرید که گمراه می‌شوید و از آنان بازپس نمانید که هلاک می‌گردید.»[۱۲]

نمونه این گونه ولایتمدار را باید در وجود مؤمنانی همانند «عبدالله بن ابی‌یعفور» یافت که به امام صادق(ع) می‌گوید: «سوگند به خدا اگر اناری را دو نیم بکنید و نیمی را حرام و نیمی را حلال اعلام نمایی، من گواهی می‌دهم آنچه را حلال دانسته‌ای، حلال و آنچه را حرام اعلام کرده‌ای، حرام است.»[۱۳]

پیروان امام حسین(ع) نیز اطاعت‌پذیری خود را به نمایش گذاشتند؛ زیرا با آنکه امام، بیعت خود را از آنان برداشته بود، اما عاشقانه از مقتدای خود اطاعت کردند. عمرو بن قرظه، در هنگام اقامه نماز ظهر، خود را در برابر شمشیرها و تیرهای دشمنان قرار داد تا به امام آسیبی نرسد و آن‌گاه که از شدت جراحات به زمین افتاد، رو به امام کرد و پرسید: «ای پسر پیامبر! آیا وفا کردم؟» امام فرمود: «آری! تو در بهشت، پیش روی منی و زودتر به بهشت می‌رسی. سلام مرا به پیامبر برسان.»[۱۴]

امروز جامعه اسلامی ما، از هر زمان بهتر درک می‌کند که اطاعت از ولی امر، عزت امت را به دنبال دارد و هرکسی دنبال سربلندی است، باید مطیع اولیای الهی و پیشوایان معصوم و جانشینان آن بزرگواران باشد؛ چنان‌که امام سجاد(ع) فرمود: «وَحُبُّ وَلَايَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ تَمَامُ الْعِزِّ»؛ محبت اولیای امر، تمام عزت است.[۱۵]

تبعیت از ولی خدا، نه تنها شرافت و عزت فردی به همراه دارد، بلکه سبب عزت نظام اسلامی نیز می‌شود. دشمنان فهمیده‌اند که برای شکستن عظمت مسلمانان، باید رهبران صالح را از آنان دور کنند؛ زیرا ستون خیمه نظام اسلامی، ولی امر است. ازاین‌رو، تلاش می‌کنند او را تضعیف کرده، بین مردم و رهبری فاصله ایجاد کنند و بدیهی است، رهبری که در میان مردم خریدار ندارد، نمی‌تواند تأثیری هم بر آنان داشته باشد. علی(ع) فرمود: «لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ»؛ کسی که از او اطاعت نمی‌شود، رأیی ندارد.[۱۶]


۴. ایثار

ایثار، مقدم‌داشتن دیگری بر خود و یکی از ارزش‌های والای اخلاقی است که در قرآن و روایات ستایش شده است. قرآن از مؤمنانی یاد می‌کند که با وجود نیازمندی خودشان، دیگران را بر خویش مقدم می‌دارند؛ «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»؛ هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند.[۱۷]

در عاشورا، نخستین ایثارگر، سیدالشهداء(ع) بود که جان خود را فدای دین خدا کرد و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، با او هم‌سفر شوند. اصحاب حضرت نیز هرکدام ایثارگرانه جان خویش را فدای امام خود کردند. ازاین‌رو، در طول حوادث عاشورا، صحنه‌های زیبایی از ایثارگری دیده می‌شود. وقتی نیروهای ابن زیاد آگاه شدند که مسلم بن عقیل در خانه هانی است، هانی را احضار و از او خواستند که مسلم را تسلیم کند. او می‌توانست با سپردن مسلم به دست آنان، جان خویش را نجات بخشد؛ اما هانی حاضر شد کشته شود، ولی او را تسلیم نکند؛ چنان‌که در مقابل درخواست تهدیدآمیز آنان گفت: «به خدا سوگند! اگر تنها و بی‌یاور هم بمانم، هرگز او را تسلیم شما نخواهم کرد؛ مگر آنکه در راه حمایت از او بمیرم.»[۱۸]

وقتی مسلم بن عقیل را به جلادها سپردند، تصمیم به کشتن او گرفتند. مسلم گریست و یکی از حاضران گفت: کسی که در پی چنین خواسته‌هایی باشد، نباید گریه کند. مسلم گفت: بر خودم گریه نمی‌کنم؛ بلکه بر حسین(ع) و خانواده او می‌گریم. این نیز ایثارگری او را نشان می‌دهد که در آستانه شهادت، نه بر حال خویش که بر حسین(ع) می‌گرید.[۱۹]

اظهارات ایثارگرانه یاران امام در شب عاشورا، مشهور است؛ چنان‌که مسلم بن عوسجه به امام عرض کرد: «هرگز از تو جدا نخواهم شد. اگر سلاحی برای جنگ با آنان هم نداشته باشم، با سنگ با آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم.»[۲۰]

جلوه دیگری از ایثار، کار زیبای ابوالفضل(ع) بود. روز عاشورا وقتی با لب تشنه وارد شریعه فرات شد تا آب آورد، پس از پُرکردن مشک، دست زیر آب برد تا بنوشد؛ اما یادآوری کام تشنه کودکان و امام حسین(ع) به او اجازه نداد که آب بنوشد و امام حسین(ع) و کودکان تشنه باشند.[۲۱]


۵. بصیرت

نهضت‌ها و انقلاب‌ها را می‌توان به دو قسم تقسیم نمود: انقلاب‌های ناآگاهانه و انقلاب‌های آگاهانه. انقلاب‌های ناآگاهانه با بهره‌گیری از غفلت پیروان و مردم شکل می‌گیرد. رهبران این قیام‌ها سعی دارند که از غفلت مردم استفاده نمایند و اجازه رشد سیاسی و بصیرت را به پیروان نمی‌دهند. این قیام‌ها، به دلیل عدم بصیرت پیروان، نمی‌توانند الگویی برای نهضت‌های دیگر باشند.

دسته دیگر از انقلاب‌ها، با انتخاب و بصیرت پیروان و مردم به وجود می‌آیند. نهضت‌های انبیاء از این دسته هستند؛ زیرا آنان برای پیروزی در برابر دشمن، هرگز از غفلت پیروان و مردم بهره نمی‌گیرند. قیام کربلا نیز مبتنی بر بصیرت‌افزایی شکل گرفت؛ با این تفاوت که بصیرت در قیام امام، دو سویه است: یک سوی آن، بصیرت رهبری است و سوی دیگر، بصیرت پیروان. امام حسین(ع) اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود و خیانت دشمن را می‌شناخت و می‌دانست که در یک جنگ نابرابر شرکت نموده و آینده جنگ به نفع او نیست.

امام با وصیت‌نامه، خطبه‌خوانی، نامه‌نگاری و گفتمان به بصیرت‌افزایی و رشد فرهنگی پرداخت تا مردم با اهداف قیام حسینی آشنا شوند و آگاهانه تصمیم بگیرند.

از سوی دیگر، پیروان امام نیز با بصیرت بودند. اینان با شناخت عمیق از امام و دشمن یا حق و باطل، به امام حسین(ع) پیوستند و در واقع، قیام آنان به دور از تحریک دشمنان و فریب‌کاری جناح باطل صورت گرفت؛ چنان‌که علی(ع) از بصیرت اصحاب خود یاد نمود و فرمود: «خَطُّوا بِبَصَائِرِهِمْ عَلَى أَسْيَافِهِمْ»؛ بصیرت‌های خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند.[۲۲] یعنی اگر در میدان نبرد ضربه می‌زدند، از روی بصیرت بود. ازاین‌رو، امام سجاد(ع) یکی از ویژگی‌های عباس(ع) را بصیرت بیان کرد: «كَانَ عَمُّنِي الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّ نَافِذَ الْبَصِيرَةِ صَلْبَ الْإِيمَانِ».[۲۳] نافع بن هلال، شب عاشورا پس از سخنان امام حسین(ع) برخاست و ضمن اعلام وفاداری گفت: «إِنَّا عَلَى بَصَائِرِنَا»؛ ما بر همان انگیزه‌ها و بصیرت‌ها هستیم [و آن‌ها از دست نداده‌ایم].[۲۴]

شایان توجه است که پیروان امام، نه تنها تحت تأثیر فریب‌کاری‌های دشمن قرار نگرفتند، بلکه دشمن‌شناسی را از افتخارات خود دانستند. برابر بن سهم هنگام گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُجَاهِدِينَ مَعَكَ وَزَادَنِي فِيكُمْ بَصِيرَةً»؛ سپاس خدایی را که بصیرت و شناخت مرا درباره شما افزون ساخت.[۲۵]

شهید مطهری می‌نویسد: «… [در خصوص] انقلاب امام حسین(ع) در درجه اول باید بدانیم که انقلاب آگاهانه است؛ هم از ناحیه خودش و هم از ناحیه اهل بیت و یارانش.»[۲۶]


۶. تولی و تبری

یکی از ویژگی‌های پیروان امام حسین(ع) تولی و تبری است؛ یعنی با دوستان خدا، دوست هستند و با دشمنان او، دشمن. زندگی یک مسلمان ایجاب می‌کند که خط فکری و سیاسی خود را نسبت به حق و باطل مشخص کند و بی‌طرف نماند؛ بلکه متمایل به ولی خدا باشد و با دشمنان دین و مخالفان رهبر صالح، دشمنی داشته باشد؛ چراکه اکمال دین، در همین امر است. امام رضا(ع) فرمود: «کَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَالْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا»؛ کمال دین، ولایت ما و بیزاری جستن از دشمنان ماست.[۲۷]

در عصر امام حسین(ع) حق در وجود حضرت متجلى بود و باطل در چهره یزید. یاران امام، از فرزند پیامبر حمایت کردند و مخالف جبهه یزید بودند. سخنان و رجزهای ایشان نیز نشان‌دهنده این حقیقت بود. ابوالشمال کندی در رجز خویش می‌گوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَنْصُرُ الْحُسَيْنَ وَأَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ هَذَا السَّعْدِ»؛ ای پروردگار من! من حتماً حسین را نصرت می‌دهم و از این سعد دوری و بیزاری می‌جویم.[۲۸]

در شب عاشورا بریر بن خضیر اظهار می‌کند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ فِعْلِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ»؛ خدایا! من از کار این گروه به پیشگاه تو تبرّی می‌جویم.[۲۹] نافع نیز می‌گوید: «با هرکه دوستدار تو باشد، دوستی می‌کنیم و با هرکه دشمنت باشد، دشمنی می‌نماییم». در زیارت امام حسین(ع) می‌خوانیم: «إِنِّي بِزِيَارَتِكُمْ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَأَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ»؛ من با زیارت و محبت شما به خداوند نزدیک می‌شوم و از دشمنانتان به خدا بیزاری می‌جویم.[۳۰]


پی‌نوشت‌ها

۱. سعید الخوری الشرقونی، اقرب الموارد، ج۵، ص۸۳۲؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۵۵۴.
۲. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «ولی».
۳. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا، ص۲۱۲.
۴. سوره مائده، آیه۶۷.
۵. ابی‌مخنف کوفی، وقعة الطف، ص۱۷۰.
۶. ابن‌نما، مثیر الأحزان، ص۲۵.
۷. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۳۲۷.
۸. شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۹۲-۹۳.
۹. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۱۸.
۱۰. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص۵۳.
۱۱. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۴۱.
۱۲. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴.
۱۳. سوره سجده، آیه۱۷.
۱۴. محمد صباح‌آبادی، شب مردان خدا، ص۴۷-۴۸.
۱۵. سوره نساء، آیه۶۵.
۱۶. صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه۹۷، ص۱۴۳.
۱۷. آیت‌الله خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۹۸.
۱۸. محمد عاملی، أعیان الشیعة، ج۱، ص۶۰۵.
۱۹. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۸۳.
۲۰. کلینی، الکافی، ج۵، ص۶.
۲۱. سوره حشر، آیه۹.
۲۲. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶.
۲۳. خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۲۰.
۲۴. همان، ص۲۱۱.
۲۵. ابی‌مخنف کوفی، وقعة الطف، ص۱۹۷.
۲۶. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا، ص۵۹ به بعد.
۲۷. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۸۹.
۲۸. ابن‌أعثم، الفتوح، ج۵، ص۳۷.
۲۹. ابی‌مخنف کوفی، وقعة الطف، ص۶۷؛ طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۴۹.
۳۰. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۹، ص۶۱۶.
۳۱. ابن‌نما، مثیر الأحزان، ص۲۵۴.
۳۲. سیدبن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۸۰.
۳۳. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵.
۳۴. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۲، ص۲۶۵.
۳۵. ابن‌ادریس، الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۶۴۰.
۳۶. ابی‌مخنف کوفی، وقعة الطف، ص۲۳۸.
۳۷. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵.
۳۸. همان، ج۴۴، ص۲۸۱.
۳۹. ابن‌مشهدی، المزار الکبیر، ص۱۶۳.
۴۰. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا، ص۲۱۶ به بعد.
۴۱. کلینی، الکافی، ج۸، ص۷۶.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=57331

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب