مقدمه
موضوع معیشت و شوونات انسانی مربوط به مساله انتخاب در عرصه مادی، از دیرباز در کانون توجه، نیاز و معرفت پردازی بشر بوده است. با تأملی در تاریخ فکر و مکاتب، هیچ متفکر و فیلسوفی اجتماعی را نمی توان نام برد مگر اینکه به دانشی نظری یا عملی در باب مساله معیشت، نظر داشته و بدان پرداخته باشد. اندیشه های دینی نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. ادیان الهی نیز هر چند به دوگانگی دین و دنیا ( یا دوگان دنیا و آخرت ) تأکید داشته اند، اما با ارزش گذاری های نسبی بین حیات مادی و حیات پس از آن، از طریق طرح الگوریتم های بینشی یا ارزشی چون دوگان های “وسیله- هدف”، “موضوعیت- طریقت”، “موقت- دائمی” و…، در پی تعدیل رفتارها و انتخاب های بشر در این جهان مادی برآمده اند. به عبارت دیگر در یک نگاه کلی به رویکرد ادیان الهی به مساله دنیا ( به مثابه استعاره ای برای جمیع فعالیت های مادی بشر، از جمله حیات اقتصادی- تجاری و مالی )، چنین می توان نتیجه گرفت که هر چند مراجع و منابع دینی، در مواردی که امر دائر بین محظورین واقع شده، به نوعی گویی دنیا را به کنار نهاده و معنا را بر ماده ترجیح داده اند، اما جز در قرائت های افراطی و تحریفی، هیچگاه دنیا را منفی و مطرود ندانسته اند، بلکه تأکیدات خاصی را نیز نسبت بدان معمول داشته و حتی در مواردی و البته بطور موقت، چون اضطرار، منافع مادی را بر مصالح اخروی تقدم نیز داده اند. اسلام در این مساله البته حسابی جداگانه دارد که در متن بحث به پاره از این موارد خواهیم پرداخت.
اما میراث گرانقدر اقوال و افعال و تقریرات معصومین (علیهم السّلام) چیزی نیست که بشر بتواند به سادگی از آن بگذرد. بعد از کتاب قرآن که بی شک کلام خالق و پروردگار عظیم است، گفتمانی این چنینی که از یکسو پای در ساحت عاری از لغزش و اشتباه عصمت الهی داشته باشد و از سوی دیگر در ساحت بشری و با موضوعات و مسائل مبتلا به انسان و وقایع پیش آمده آن، القا شده باشد، برای کل بشریت میراثی است منحصر بفرد. از سوی دیگر حسب معتقدات کلامی مومنین مسلمان، تکامل فردی، خانوادگی و اجتماعی بشر بدون بکارگیری این میراث که کارکردی راهبرانه دارد، امری است قرین به محال وقوعی. از اینروست که همیشه برای اندیشمندان دینی و امروزی بویژه برای عالمان انسانی- اجتماعی مسلمان و خصوصاً آنجا که در مواجهه با تمدن غرب، در پی معرفی رویکردهای رقیب از علوم و نظامات انسانی- اسلامی بر می ایند، بهره گیری از این میراث، از اهمیتی خاص برخوردار می شود.
البته این مهم، پروژه ای است متکامل، که هنوز چه به لحاظ دقائق روش شناختی و چه به لحاظ ملاحظات سمانتیکی و هرمنوتیکی ناظر بر این قبیل تحقیق ها، و چه به لحاظ چارچوب مفهومی و واژگانی برآمده از علوم و مقتضیات جدید، راهی دراز در پیش دارد و امید است این نوشته گامی مؤثر و نو در این مسیر شمرده شود و با نیل به رضایت محضر مبارک و شریف حضرت امام صادف علیه آلاف التحیه و السلام، عهده دار بخشی از مسوولیت های نگارنده در این زمینه باشد.
در این نوشته ابتدا مواردی از تأملات روش شناختی که بر تحقیق سایه افکنده اند را مرور می کنم و سپس با ارائه چارچوب مفهومی و ساخت معرفتی منتخب خود از دانش نظری و عملی اقتصاد، حسب مجال محدود مقاله و دانش محدودتر نگارنده، به دسته بندی و معرفی منتخبی محدود و کوچک از افعال گفتاری و غیرگفتاری مروی از امام صادق (علیه السّلام) می پردازم. همچنین جز در مواردی معدود، از تفسیر و تبیین بیشتر خودداری کرده و مقاله را به مخاطبان اقتصاددان و اقتصادخوان اختصاص می دهم.
1) تأملات روش شناختی
پس از این مقدمه و قبل از ارائه بحث لازم است که به تأملات روش شناختی چندی که در این قبیل پژوهش ها که به استخراج تعالیم اسلامی ناظر بر یک حوزه بشری از قرآن یا سیره معصومین (علیهم السّلام) می پردازد، و لاجرم دامنگیر پژوهشگر است، عنایت داشته و آنها را وسیله ورود به مساله و به مثابه نظرگاه نگارنده بدانیم.
تأمل 1:
بلاشک مطالعه یک اندیشه و نظام معرفتی مثل دانش ها و ایدئولوژی های اقتصادی، اعم از بشری یا وحیانی، بدون توجه به بستر القا یا تکوین آن، قابل تصور نیست. چرا که بدون بازخوانی رویدادهای محیطی و پیرامونی مؤثر یا متأثر در طرح یا شکل گیری یک دانش یا گفتمان، امکان فهم و دستیابی به هسته معناداری گزاره ها، شدیداً دچار آسیب شده و چه بسا پژوهشگر منظر و نگاه برآمده از مقتضیات و وقایع امروزین خود را، بر آن معنا تحمیل کند. این مساله در مورد متون دینی بطور مضاعف وارد است. در این تحقیق فرصتی برای این قبیل تأملات سمانتیکی، زبان شناختی و هرمنوتیکی و بازسازی و شبیه سازی های تاریخی فراهم نبود. همچنین است مقدمات و ضروریاتی اصولی، فقهی- اجتهادی، علوم حدیثی ( درایه و رجال ) و تاریخی که تحقیق حاضر از این مداقه ها فقیر است.
تأمل 2:
این مطالعه و مواردی از این قبیل، از منظر حوزه دوم ( مثل اقتصاد ) لا جرم ماهیتی چند وجهی و چند بعدی دارد. لذا چنین برنامه ی پژوهشی می طلبد که در حصار تنگ تفاسیر و چارچوب های مضیق یک مکتب و قرائت خاص از یک رشته یا دیسیپلین متعین اقتصادی، اسیر نشود و یا حداقل خود در منظر نظر منتخب، خودآگاه بوده و در عین حال زاویه دید خود را به عیان و شفاف به خواننده بنمایاند.
فرار از مشکل فوق به این است که یا زوایای متکثر و متعدد را از مناظر متعدد دریابد و مورد مداقه محققان قرار دهد و یا با روش شناسی هایی خاص، به هسته آن دیسیپلین دست یابد و آن را مطمع نظر رهیافت خود به مساله قرار دهد. این مشکل را در بخش ساختار معرفتی دانش اقتصاد، با معرفی نظرگاه خود، و واگذاری توجیه استدلالی آن به خواننده ی آشنا به اقتصاد، تا حدودی رفع می کنم.
تأمل 3:
معمول و مالوف است که در مطالعات تطبیقی و تجمیعی بین علوم جدید، از جمله اقتصاد، و منابع منقول دینی، هرگونه استشهاد به آیات و روایات، و مقارنه آنها را با یافته های نوین و معارف منبعث از نظریات علمی، مورد طعنه قرار داده و ضمن منفعلانه دانستن این قبیل پژوهش ها نه تنها آنها را دانش افزا نمی دانند، بلکه ریزش معارف حقه و الهیه قرآنی و افعال گفتاری و غیر گفتاری معصومین (علیهم السّلام) را در ظروف تنگ و معیوب نظریه های جدید علمی، جفای بر این اندیشه های فرابشری و نوعی کژتابی روش شناختی سهمگین و در نتیجه معرفت سوزی می دانند. این دقت و تأمل مهم، البته خود پژوهشی مستقل و بزرگ از سوی متخصصان امر را می طلبد، اما در این محال و صرف توضیح ما نحن فیه و توجیه پاره هایی نوشته های بعدی خود، به موارد زیر می پردازیم:
اول، مدلول این دقیقه روش شناختی، بین علوم تجربی و علوم انسانی، در همه موارد یکسان و مشابه نیست.
دوم، در این مقارنه و مقایسه باید دقتی در خور به دوگان و تمایز مباحث نظری از معارف عملی داشت. آنچه در این میان معرفت سوزی می کند عبارت است از:
- تعمیم زمانی و مکانی یافته های نظری علوم استقرائی و آماری جدید، و یا تضییق نابجای زمانی و مصداقی معارف وحیانی
- همسنگ قرار دادن این دو به لحاظ درجه تطابق با نفس الامر واقع و روایت و حکایت از آن، و یا رد یقینیات با ظنیات تجربی
- تفسیر تمامت مدلول ادارکات اعتباری، انشایی و عملی صادره از سوی شارع از منظر و دریچه نظریه های استقرائی و تجربی بشری
سوم،گریزی از قبول این مساله نیست که لاجرم فهم و درک بشر از آیات طبیعی، گفتاری و تشریعی خدایی، تابعی از زمان بوده و دچار نقص نسبی است، و لذا برخورداری و بهره گیری از مرز دانش بشری و آخرین چارچوب های مفهومی و نظری آنها، سیر انقلاب های کشاورزی، صنعتی و اطلاعاتی، تکاملی در فهم و درک ما از معارف الهی در پی داشته و درجه ایصال ما به بطون معنایی عمیقتر را بالا ببرد.
چهارم، اما تضییق و توسعه مصادیق ( و نه موضوع ) البته مرهون پیشرفت دانش بشری است.
پنجم، در مواجهه و مفاهمه با اهل علم ( با رعایت موارد فوق ) چاره ای جز استفاده از واژگان و چارچوبهای مورد فهم و مقبول ایشان نیست. در عین حال شکی هم نیست که نباید ناخواسته و ناخودآگاه، دلالت های بشری نظریه های علمی را بر معارف منقول بار کرد. راه حل همانطور که در بخش دوم این مقاله سعی شده است، عبارت است از واسازی ساختی از دانش مزبور و نیل به مساله هایی بنیادین از آن دانش که از حصار زمان، مکان و جریانات فکری پاسخگو بدان ها، فارغ باشند.
ششم، البته توقف در این مرحله انفعالی، و تداوم در قرائت و بازخوانش دین از منظر دانش تجربی جدید ( علیرغم نیل به مساله های بنیادین )، مقبول و مستحسن تام نیست. هرچند به عنوان گام اول از فهم احکام شرع، چاره ای هم از آن نباشد. منتها آنچه مهم است این است که چه نوع مقارنه ای بین دین و علم اتفاق افتد. اینکه چه ساختاری از علم و چه سطحی از دانش بشری در این مقایسه و تطبیق بکار آید، در نتیجه تحقیقف بسیار تاثیرگذار است. این مهم، شرط هرگونه فهم استقلالی و تأسیسی از معارف وحیانی است.
تأمل 4:
دقت در انقلابی که حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در تعریف و کارکرد فقه کرد و با این تعریف که “فقه تئوری واقعی و کامل اراده انسان و اجتماع از گهواره تا گور است” (1)، آن را از یک گفتمان تکلیف شناختی(2) فردی به یک گفتمان مدیریتی و اداره ای(3) ارتقاء داد، منجر به این نتیجه می شود که رابطه فقه و اقتصاد دیگر صرفا در دایره تنگی به نام ادبیات فقه الاقتصاد مرسوم خلاصه نمی شود، بلکه تمام گفتمان معرفت اسلامی اقتصادی، و همه ابعاد نظری (4) ( در شناخت موضوعات اقتصادی و اخبار از واقع اقتصادی (5)) و ابعاد علمی (7) ( در تدبیر و تمشیت امور اقتصادی جهت اقامه ی حسن ها و ازاله ی قبح های اقتصادی) آن، در دایره گفتمان موسعی به نام فقه می گنجد که البته با فقه مصطلح و رایج در حوزه های علمیه تفاوت ماهوی و کارکردی زیادی خواهد داشت. حال با چنین توصیفی و تذکار این نکته که حضرت امام صادق (علیه السّلام)، بنیان گذار مکتب فقه جعفری هستند، قرائت و بازخوانی فرمایشات و سیره عملی ایشان در حوزه اقتصاد معنا و مفهوم جدیدی می یابد، و ما را به سرمنزلی می رساند که بحق باید ایشان را، پدر علوم انسانی- اسلامی (7) و من جمله اقتصاد اسلامی شیعی نامید. در این صورت تمامی مطالب منقول از ایشان و جمیع تفاسیر و اجتهادات فقهاء عظام شیعه (رحمه ا… علیهم) از این منبع لایزال، در حوزه اقتصادیات، موضوع این مقاله قرار می گیرد که البته بسیار فراتر از وسع علمی نگارنده و مجال این مقال خواهد بود.
تأمل 5:
هر یک از دو ادبیات سیره و احادیث، و دانش اقتصادی بگونه ای هستند که هر یک مستقلا مجموعه ای از ادبیات، زنجیره ای از مفاهیم و ترمینولوژی، نظریه های تخصصی و رهیافت های سیاستی را به خود اختصاص می دهند. بنحوی که اطلاق واژه دیسیپلین (8) به هر یک از این دو، غلط و نامناسب نخواهد بود. از این رو اقتضاء می کند که همانند هر تلفیق موضوعی، گفتمانی و دیسیپلینی دیگری، پژوهش ناظر بر سیره معصومین (علیهم السّلام) و مباحث اقتصادی، و انواع تلفیق ها و تجمیع های جبری و مزجی بین این دو، از منطق و روش شناسی مطالعات و پژوهش های تلفیقی تبعیت کند.
2) ساختار معرفتی منتخب برای دانش اقتصاد
دانش اقتصاد از دیرباز یار و قرین بشر بوده است. نظریه پردازی در باب معیشت و تدبیر و تمشیت شوونات فردی و جمعی بشری، تاریخی معادل تاریخ مکتوب و دانش بشر دارد. البته ماهیت و ساختار روش شناختی گفتمان معرفتی اقتصادی، همیشه یکسان و مشابه هم نبوده است.
از سوی دیگر طی سیصد سال اخیر، مدام فیلسوفان دنیوی و اندیشمندان اجتماعی و اقتصادی با بسط ترمینولوژی و چارچوب های مفهومی، فهم بشری را نسبت به رفتارهای اقتصادی پالایش کرده و توسعه داده اند. بطور مثال در همین دهه های اخیر، با استخدام واژگان و بسته هایی معنایی چون اطلاعات، انگیزه، سرمایه اجتماعی و فناوری های اجتماعی (9)، از آنچه که در بیست سال گذشته قابل توضیح و تبیین بود، فراتر رفته اند.
البته مساله دانش اقتصاد، در معیشت و برآوردن حاجت های مادی و نیازهای اولیه و ثانویه روزمره انسانی محصور نیست، بلکه مساله اصلی عبارت است از مساله و مشکله ی انتخاب. انتخاب که از اولین میوه ها و ثمره های ودایع الهی عقل و اختیار به بشر است که به نوبه خود فصل ممیزه انسان با حیوان نیز محسوب می شوند. از این رو بحث اصلی به چارچوب های معرفتی و ارزشی و الگوریتم های مساله ی انتخاب کشیده می شود، بنحوی که پس از تعیین و تعربف این چارچوب ها، چندان تفاوتی در موضوع سیاسی، حقوقی، جامعه شناختی و یا اقتصادی ( که چندان مرز قابل تمییزی هم ندارند ) دیده نمی شود.
حال نکته مهم این است که در چنین مقاله ای و برای طرح آراء و دیدگاه های معصومین (علیه السّلام) لاجرم باید تعریفی از مرز دانش ( مشتمل بر روش، موضوع، چارچوب های مفهومی و …) اقتصاد با غیر آن ارائه داد و چارچوبی از معیارها و ملاک های مفهومی، موضوعی و روشی در دست داشت که بدان وسیله بتوان روایات و احادیث شریف ایشان را دسته بندی و ارائه کرد. بسادگی و با استقرایی کامل چنین مشاهده می شود که مقالات و تمامی نوشتجات مشابه نیز، خودآگاه یا ناخودآگاه متضمن چارچوبی مفروض، ولو عامیانه، از دانش اقتصاد بوده اند. نتیجه اینکه در طرح دیدگاه های اقتصادی معصومین (علیهم السّلام)، بجای ارائه تعریفی عملیاتی از حوزه اقتصاد، صرفاً به فهرستی محدود از برخی کلمات و موضوعات به ظاهر اقتصادی ( مثل کار، ثروت، کشاورزی، صنعت، فقر و … ) و در واقع فهمی عرفی و عامیانه از دانش اقتصاد و موضوعات اقتصادی، بسنده شده است و در هیچ یک از این پژوهش ها چارچوبی ولو ناقص و یا مورد مناقشه، و زبانی برخاسته از عرف اصطلاحات تخصصی این حوزه، از دانش و ایدئولوژی اقتصاد، آنگونه که اقتصاددانان اندیشمند در دنیا می فهمند، مطمح نظر نبوده و حتی از قرائن حالیه و مقالیه چنین بر می آیدکه با اتخاذ صبغه ای پوزیتویستی و قبول دلالت های معرفت شناختی و روش شناختی آن، انتظار خود از میراث عظیم قولی و فعلی معصومین (علیهم السّلام) را صرفا در مواردی از اخلاقیات و احکام باید- نبایدی اقتصادی و نه دانش و فلسفه اقتصادی، خلاصه کرده اند و بدین ترتیب ظلمی عظیم بر این میراث بزرگ روا داشته اند. از سوی دیگر با نداشتن چارچوبی صحیح و جامع از معرفت اقتصادی و سوالات، مساله ها و مشکله های بنیادین و اصیل این دانش، بسیاری از درر گرانقدر موجود در این میراث عظیم الهی- بشری را، نجسته و نسفته وانهاده اند.
لهذا ناگزیر از ارائه چارچوبی از گفتمان معرفتی اقتصادی ( شامل دانش- اعم از دانش پوزیتویستی یا علم تجری (10) و غیر آن- و ایدئولوزی اقتصادی ) هستم، و به خوبی واقفم که این مهم، خود موضوعی پژوهشی است سترگ و مغفول، و لاجرم خواننده محترم باید در این مختصر و در حد نتایج مقبول بنده، پذیرای آن باشد.
جدول شماره یک: ساخت شناسی معرفت اقتصادی(11)
zasd
ادعا این است که ساختار معرفتی و دانش اقتصادی، فارغ از رویکردهای روش شناختی متعدد، و مکاتب و جریانات فکری مختلفی که دارد، شاکله ای است مشتمل بر مولفه ها، عناصر، مبادی و مساله های مندرج در جدول فوق، و هرگونه بازخوانی از اندیشه ی یک متفکر و صاحب اندیشه، و یا اقامه ی ادعایی مبنی بر ارائه اندیشه اقتصادی از سوی یک متفکر یا جریان اجتماعی منطور به این است که واجد حداقلی از این عناصر، مولفه های معرفتی و مساله های بنیادین این علم، باشد. بدیهی است که هرچه یک نظام و سازه معرفتی، مولفه های بیشتری را مورد توجه داشته باشد، از استقلال و انسجام بیشتری برای معرفی خود به عنوان یک سازه معرفتی اقتصادی، برخوردار خواهد بود.
همسویی و همصدایی خوانندگان و دانش آموختگان محترم از رشته اقتصاد، با ساخت شناسی مورد نظر ما از یک معرفت اقتصادی، منوط است به آشنایی وی با گستره معرفتی و جریان شناسی تاریخی وی از علم اقتصاد و وقوف کامل به مرزهای این دانش بویژه در دهه ای اخیر. لازم به تذکر است که دانش اقتصاد طی سی سال اخیر تحولات ژرفی را شاهد بوده است. امروزه تعریف علم اقتصاد، نه صرفا دانش ناظر بر مصرف، تولید و توزیع، بلکه مطالعه این معناست که چگونه افراد، بنگاه ها، دولت و سایر سازمانها انتخاب های خود را انجام می دهند و این انتخاب ها چگونه نحوه استفاده جامعه از منابع خویش را تعیین می کنند. لذا علم اقتصاد خود را به علم انتخاب ارتقاء داده است. (12)
در هر صورت مهمترین نوآوری های این تحقیق، مقارنه و تطبیقی اخبار رسیده از عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) امام صادق (علیه السّلام) حسب این چارچوب مفهومی و ساختار معرفتی از یک دانش سازمان یافته و منسجم اقتصادی، است، و بنظر می رسد بازخوانی روایات شریف معصومین (علیهم السّلام) از این منظر، نه تنها حرکتی مؤثر و جدید در بین اقتصاددانان متعارف کشور خواهد بود بلکه متضمن طرح زمینه هایی جدید از مباحث اقتصاد اسلامی است که خود منجر به تغییر در مرزهای این دانش نوپا و برون رفت از برخی بن بست ها نیز می شود.
ضمناً منظور ما از سیره اقتصادی امام صادق (علیه السّلام)، آن دسته از گفتار و کردار آن حضرت، یا تاییدات ایشان بر گفتار و کردار دیگران ( از جمله آنها، احکام فقهی ) است که ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با چارچوب معرفتی منتخب اقتصادی ما دارد.
3) دیدگاه های اقتصادی امام صادق (علیه السّلام)
حال در این بخش، معدودی ناچیز از فرمایشات گرانبها حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) را حسب دسته بندی اقتصادی پیش گفته، انتخاب کرده و دسته بندی می کنیم. مدعا این است که نشان دهیم که مروری ساده و استقرائی بسیار ناقص از فرمایشات مشهور حضرت، نیز بیانگر این مهم است که از منظر یک اندیشمند اقتصادی، روایات موجود از ایشان واجد تمامی عناصر و مولفه های رکین یک معرفت منسجم اقتصادی بوده و با پاسخگویی که نسبت به سوالات بنیادین اقتصادی دارد، ظرفیت و پتانسیل معرفتی لازم و کافی را جهت نظریه پردازی های معمول و اعمال روش شناسی های کمی و کیفی مختلف داراست. بدیهی است ربط وثیق این گزاره ها و پاسخ های نظری و عملی مبنایی، به منبع وحی و عصمت، خود این زیربنای معرفتی و روبناهای تئوریک متصور از آن را، از خصیصه ای منحصر بفرد و برجستگی بلارقیب برخوردار می کند.
3 -1) مبادی مابعد الطبیعی و مبانی فلسفی
3 -1 -1) مبانی هستی شناسی اقتصادی (13)
در هستی شناسی اقتصادی، توجه فیلسوفان اقتصاد بر نوع نگرش بر واقعیت ها، پدیده ها و امور اقتصادی متمرکز است. در این خصوص موارد زیر را می توان به عناصر مبانی هستی شناختی اقتصاد اسلامی از دیدگاه امام صادق (علیه السّلام) برشمرد:
الف) اسلام و دوگان دین و دنیا
اسلام برخلاف برخی ادیان بشری و یا تفاسیر بشری از ادیان الهی، و همچنین برخلاف فلسفه اقتصادی مدرن (14)، دین و دنیا را در طول هم و نه در عرض هم می بیند، و بدین ترتیب تعارض ظاهری فی ما بین دین و دنیا از اساس قبول ندارد و با معرفی راهبردها و راهکارهای متعدد نقلی و عقلی، به اجتماع و امتزاج این دو رای می دهد و در این راستا عملاً تا بدانجا می رود که هیچ عمل مادی دنیوی باقی نمی ماند جز اینکه امکان تلبس آن به لباس، رنگ و صبغه دینی تصور شده و مشروعیت یافته اند و یا حتی چه بسا به عملی دینی و عبادی مبدل شده ( مانند مواردی از خوابیدن، خوردن، جنگ و قتال و حتی آمیزه های جنسی که عبادت محسوب می شوند ). و یا حداقل، موارد و مصادیق مشروع و دینی آنها، احصاء نشده باشد ( مانند مصادیقی از دروغ و مفسده در تزاحم با افسد ).
به زبان نظریه بازی ها، از نظر اسلام، تعام و ترابط دین و دنیا در یک بازی جمع مثبت (15) باید دیده شود و نه در یک بازی جمع صفر (16) و تمام تلاش خود را می کند تا بستر شکل گیری تعاملات بین ایندو را از فضای تعارض و تضاد خارج کند. به تعبیر دقیقتر مدل های تحلیلی و چارچوب های تخصیصی (17)، انتخاب و تصمیم گیری (18)، توزیعی (19) و طراحی های مکانیسم (20) اسلامی بین مصادیق متصور از دین و دنیا، حتی الامکان بر اساس مدل های همکاری (21) است و نه مدلهای رقابتی (22). فرمایش ذیل از حضرت به خوبی بیانگر این مبنای هستی شناختی است.
“نعم العون علی الاخره الدنیا یا نعم العون الدنیا علی الاخر” (وسائل الشیعه ج2 ص16) تفصیل دلالت های این امر را در بخش ارزش گذاری امور و شوون اقتصادی، خواهیم دید.
ب) معرفی برخی روابط سببی- مسببی
فیلسوفان اقتصاد در تحقیق از مبادی هستی شناختی اقتصادی سهم مهمی به پیش فرضهای عالمان اقتصادی در مساله سازوکارها و روابط سببی- مسببی در پدیده های اقتصادی دارند. اقتصاددانان مدرن در این مساله قائل به نگرش مکانیسیستی مادی، ماشینی و ریاضی وار، از عالم اقتصاد هستند، اما نگرش اسلامی را می توان در سازوکارهای تکوینی موجود بین پدیده های عالم ماده، روابط موجود بین عالم ماده با عالم غیب، و نقش انسان در انتخاب اینکه کدامیک از این سازوکارها فعال شود، خلاصه کرد. در این باب، موارد متعددی از فرمایشات حضرت حاکی از عنایت و تأکید ایشان بر روابط سببی و مسببی است که بین رفتارها و واقعیت های اقتصادی بشر حاکم است، بنحوی که راه دستیابی به فلاح دنیوی و اخروی و احتراز از فلاکت ها، توجه بر این “سازوکارهای تکوینی” است. بطور مثال:
ایشان اصلاح در مال را برای عامل اقتصادی، مایه شرافت و علو مقام در جامعه می دانند و می فرمایند: علیک باصلاح المال فان فیه منبهه للکریم و استغناء عن الئیم (23) ( الکافی ج5 ص88 ).
و یا رابطه مستقیم بین اقتصاد و یا مواردی چون استغفار، عدم خیانت، ادای امانات، و… با نزول رزق الهی و بهبود اوضاع اقتصادی نشان می دهند:
من اقتصد فی معیشته رزقه الله و من بذر حرمه الله الدر المنثور ج4 ص 178
عن الامام صادق (علیه السّلام) عن آبائه قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): لا تزال امتی بخیر ما لم یتخانوا و ادوا الامانه و آتوا الزکاه و اذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنین (وسائل الشیعه ج6 ص 13 )
اکثروا الاستغفار فانه یجلب الرزق احذروا الذنوب فان العبد یذنب فیحبس عنه الرزق… استنزلوا الرزق بالصدقه ( الخصال ج2 ص 255 ).
ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی ( الامام الصادق (علیه السّلام) و مذاهب الاربعه ج1 ص 370 )
ج) هستی شناسی برخی پدیده های اقتصادی
حضرت برخی از پدیده های اقتصادی را نیز مورد مداقه هستی شناختی قرار داده اند. بطور مثال در روایت زیر، ایشان پدیده رزق را بر دو گونه تقسیم می کنند و برای هر یک مسائلی را بر می شمرند.
الرزق مقسوم علی ضربین: احدهما واصل الی صاحبه و ان لم یطلبه والاخر معلق بطلبه فالذی قسم للعبد علی کل حال آتیه و ان لم سمع له، و الذی قسم له بالسعی فینبغی ان یلتسمه من وجوهه و هم احله الله له دون غیره فان طلبه من جهه الحرام فوجده حسب علیه برزقه و حوسب به ( وسائل الشیعه ج12 ص28 ).
و یا به روابط و آمیختگی های عالم غیب با عالم شهادت اشاره می فرمایند: ان مع الاسراف قله البرکه ( الکافی ج45 ص 56 ).
و یا توجه به این نکته که آغاز ارزش افزوده با کشاورزی است: الکیمیاء الاکبر الزراعه ( وسائل الشیعه ج13 ص 194 )
د) بیشماری نعمتها
ایشان در توحید مفضل می فرمایند: ای مفضل! در این اشیا و موجودات در عالم که رافع نیاز انسان هستند اندیشه کن. خاک برای ساختن بنا، آهن برای استفاده در صنعت، چوب برای ساختن کشتی و جز آن، سنگ برای آسیاب و جز آن، مس برای ساخت ظروف طلا و نقره برای معامله و ذخیره سازی ثروت، حبوبات برای غذا، میوه ها برای استفاده و لذت، گوشت برای خوردن، بوی خوش برای تلذذ، داروها برای بهداشت و درمان، حیوانات و چهارپایان برای حمل بار، هیزم برای سوزاندن، خاکستر برای ساروج ساختن و رمل برای فرش زمین آفریده شد. راستی مگر انسان می تواند این همه و جز آن را در شماره آورد؟! ( توحید مفضل )
ه) گونه شناسی مشاغل
گونه شناسی حضرت از مشاغل اقتصادی نوعی از وجود شناسی عرصه های اقتصادی را نشان می دهد که در تولید ارزش افزوده شناخته می شوند. از نظر ایشان در یک تقسیم بندی کلی تمام شغل های موجود در جامعه به چهار نوع تقسیم می شود: 1. تجارت و معاملات؛ 2. صناعات و حرفه ها؛ 3. کارگزاران حکومتی و کارمندان؛ 4. اجارات ( درآمد املاک و کارگران روز مزد ). امام (علیه السّلام) این چهار نوع شغل را به دو دسته حلال و حرام تقسیم کرده و می فرماید: “خداوند متعال واجب کرده است که بندگانش در موارد حلال اقدام کنند و از مشاغل حرام دوری گزینند.” ( وسائل الشیعه، ج17، ص 83 و تحف العقول ص 331، 338 )
3 -1 – 2) مبانی خداشناسی اقتصادی (24)
در دیدگاه توحیدی حضرت، خداوند متعال از نقش محوری و کلیدی در همه ابعاد تکوینی و تشریعی اقتصاد برخوردار است. بطوریکه این مبدا و منشأ وجود، را در همه موارد و عرصه ها تنها مؤثر واقعی است هر چند ادراک نشود و یا توسط بشر غافل نادیده گرفته شود.
الف) سنت های الهی
بخش عمده ای از این خداشناسی اقتصادی را در حوزه سنت های الهی می توان جستجو کرد. موارد زیر نمونه هایی از سنته ای الهی اقتصادی را از دیدگاه حضرت نشان می دهند:
اربع لایستجاب لهم الدعاء: رجل جالس فی بیته یقول: یا رب ارزقنی فیقول له الم آمرک بالطلب… ( بحار الانوار ج103 ص 12 )
اذا اراد الله عزوجل باهل بیت خیرا، رزقهم الرفق فی المعیشه ( الکافی ج5 ص 88 ).
ان الله تبارک و تعالی لیحب الاغتراب فی طلب الرزق ( وسائل الشیعه ج12 ص 50 ).
ان الله تعالی یحب ان یری عبده تعبا فی طلب الحلال ( کنز العمال ج4 ص4 ).
من جمع مالا من مهاوش اذهبه الله فی نهابر ( بحار الانوار ج103 ص 8 ).
ان الله عزو جل خلق الخلق و خلق معهم ارزاقهم حلالا فمن تناول شیئا منها حراما قص به من ذلک الحلال ( وسائل الشیعه ج12 ص 28 ).
ب) عبادات اقتصادی
در اسلام عبارت به مثابه رابطه عبد با معبود، تعریفی قرین و عجین با مسائل مادی و دنیوی دارد. بنابراین برای فرد مسلمان روابط عبادی اقتصادی متنوع و متعددی با خدا ( علاوه بر تکالیف ) متصور است که بالقوه هر عمل اقتصادی را واجد صبغه الهی می کند. حضرت می فرمایند: العباده سبعون جزء افضلها طلب الحلال ( وسائل الشیعه ج12 ص11 ).
از سوی دیگر همین قرار گرفتن در مسیر حق الهی موجبات نزول برکات و ارزاق می شود. به طور کلی گناه و طاعت، توبه و پرده دری، عدل و ظلم، نیکوکاری و بدکاری، دعا و نفرین و امثال اینها از اموری هستند که در سرنوشت بشر از نظر عمر و سلامت و روزی مؤثر می باشند. امام صادق (علیه السّلام) فرمود: من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال، و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار ( بحار الانوار، چاپ جدید، ج5/ ص 140 ).
ج) ورود بازیگر سوم در تعاملات، خدا
در تمامی تعاملات و معاملات بین الاثنینی مومنان، خداوند نه تنها حاضر و ناظر است بلکه خود بازیگر اصلی است. حضرت در این مورد می فرمایند:
ما من مومن اقرض مومنا یلتمس به وجه الله الا حسب له اجر بحساب الصدقه حتی یرجع ماله الیه ( وسائل الشیعه ج1 ص545 ).
من اراده ان یظله الله یوم لا ظل الا ظله، فقال فلینظر معسرا او لیدع له من حقه ( همان ).
3 -1 -3) مبانی انسان شناسی اقتصادی (25)
انسان شناسی اقتصادی مدرن مبتنی بر دو اصل مهم است. اول اینکه انسان حیوانی است هوشمند، و این هوشمندی تنها ره آوردی که برای معیشت و اقتصاد انسان به بار می آورد، پیچیدگی روابط و سازوکارهاست، والا در کنه و باطن امر امور اقتصادی همان امور حیوانی اند. (26) دوم اینکه انسان اقتصادی، اصالتاً هویتی ذری و جزئی و فردی دارد. (27) انسان شناسی اقتصادی اسلام نقطه مقابل این دو نگرش است.
الف) اقتصاد عامل کمال انسانی
حضرت با تأکید بر اینکه انسان کمالی فراتر از حیثیات حیوانی خود دارد، مساله کمال انسان را منوط به سه حوزه می کنند و می فرمایند:
الکمال کل الکمال فی الثلاثه: التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه، و التقدیر فی المعیشه ( الکافی ج5 ص 87 )
لذا داشتن توانایی در تقدیر معیشت و انجام برنامه ریزی های مالی و اقتصادی ( نمونه ای از عقل عملی ) در سطح فرد، خانواده و اجتماع، شرط به کمال رسیدن بشر در آن سطوح معرفی شده است. ضمن اینکه سه عنصر مورد نظر حضرت، تقارن نزدیک با سه گان شناخت- گرایش یا احساس- رفتار یا عمل، در ساحات انسانی دارد و هر یک به قله ای از این ساحات اشاره دارد.
ب) کمال انسانی منوط است به تلاش اقتصادی
حضرت صادق (علیه السّلام) در باب اهمیت رنج ها و تلاش ها در انسان سازی می فرمایند:
آنان که این رنجها و آزارها را در جهان نمی پسندند در واقع به کودکان شبیه اند که از دواهای تلخ ناگوار بدگویی می کنند، و ممنوع شدن از خوردنی های لذیذی که برایشان زیانمند است موجب خشمشان می شود، و آموختن و تحصیل علوم بر آنان ناگوار است، و دوست دارند که پیوسته به بازی و بطالت بگذرانند، و هر خوردنی و نوشیدنی که مایل هستند بخورند و بیاشامند، و درک نمی کنند که به بازی و بطالت گذراندن چه زیان هایی برای دین و دنیایشان دارد و غذاهای لذیذ زیانمند آنان را به چه بیماریهای مبتلا می سازد، و نمی فهمند که تحصیل علم و ادب نتایج نیکویی برایشان در پی دارد، و خوردن داروهای تلخ موجب بهبودی آنهاست.
انسان این گونه است که اگر مشغول نباشد بر اثر سرمستی و خوشحالی و بیکاری، باعث زیان خود و نزدیکانش می گردد… آیا نمی بینی که طفل را با اینکه به سن آموزش نرسیده است در نزد مربی می گذارند تا از بازی و فسادی که چه بسا او و خانواده اش را در امر ناگواری بیفکند، به دور ماند؟ انسان نیز این گونه است، اگر مشغول نباشد بر اثر سرمستی و خوشحالی و بیکاری، باعث زیان خود و نزدیکانش می گردد. برای درک این واقعیت به کسانی بنگر که رد ثروت، رفاه، بی نیازی و خوشی بزرگ شده اند و ببین که کارشان به کجا کشیده می شود.
بنگر که چگونه تمام نیازهای ضروری انسان آفریده شده ولی انسان باید برای دسترسی به آنها قدری تلاش و حرکت کند ( تا برکت یابد ) این به سود و صلاح اوست؛ زیرا اگر این اشیا بدون هیچ کار و تلاش و حرکتی نیازهای او را بر می داشت، همواره در وادی سرمستی و طغیان سقوط می کرد و چه بسا دست به اعمالی می زد که خود را نیز هلاک کند. اگر تمام نیازهای انسان آماده و کافی بود برای او زندگی، هیچ مزه و لذتی نداشت و گوارا نبود. چنانکه می بینی اگر کسی چند صباحی نزد عده ای مهمان باشد و آنان غذا، نوشیدنی و دیگر نیازهایش را برطرف کنند؛ هر آینه از بیکاری آزرده می شود و با خود منازعه و ناسازگاری می کند که باید به کاری مشغول گردد. حال اگر انسان در تمام عمر برای تحصیل مایحتاج خود به هیچ تلاش و حرکتی نیاز نداشتته باشد کار به مراتب دشوارتر و ناگوارتر می گردد. پس حکمتی عظیم و تدبیری سترگ در این است که نیازهای انسان با حرکت و قدری تلاش به دست آیند تا از سوی بیکاری او را در دشواری نیافکند و از سوی دیگر نتواند که در پی چیزی باشد که به او نمی رسد و یا اگر برسد به سود او نباشد. ( توحید مفضل )
ج) عقل و اختیار انسان اقتصادی
در اندیشه شیعی، انسان واجد عنصری به نام عقل و اختیار است که فصل ممیزه آن با سایر مخلوقات و دلیل خلیفه اللهی وی نیز است. این مساله فلسفی با دیدگاه هیا افراطی و تفریطی که یافته است مرزهای فلسفه را پشت سر گذاشته و وارد عرصه انسانی- اجتماعی شده است. بنحوی که یکی از مهم ترین مباحث فلسفه علوم اجتماعی مبدل شده است. شهید مطهری (رحمه الله) در این زمینه می فرمایند:
“مسأله سرنوشت یا قضا و قدر از غامض ترین مسائل فلسفی است … هر چند این مسأله، به اصطلاح یک مسأله متافیزیکی است و به فلسفه کلی و ماوراء الطبیعه مربوط است، ولی از دو نظر شایستگی دارد که در ردیف مسائل عملی و اجتماعی نیز قرار گیرد: یکی از این نظر که طرز تفکری که شخصی در این مسأله پیدا می کند، در زندگی عملی و روش اجتماعی و کیفیت برخورد و مقابله او با حوادث مؤثر است. بدیهی است که روحیه و روش کسی که معتقد است وجودی است دست بسته و تأثیری در سرنوشت ندارد، با کسی که خود را حاکم بر سرنوشت خود می داند و معتقد است حر و آزاد آفریده شده است، متفاوت است. دیگر، از این جهت که مسائل سرنوشت و قضا و قدر در عین اینکه از نظر پیدا کردن راه حل در ردیف مسائل خصوصی است، از نظر عمومیت افرادی که در جستجوی راه حلی برای آن هستند در ردیف مسائل عمومی است- یعنی این مسأله از مسائلی است که برای ذهن همه کسانی که فی الجمله توانایی اندیشیدن در مسائل کلی دارند، طرح می شود و مورد علاقه قرار می گیرد، زیرا هر کسی طبعاً علاقمند است بداند آیا یک سرنوشت محتوم و مقطوعی که تخلف از آن امکان پذیر نیست، مسیر زندگانی او را تعیین می کند و او از خود در این راهی که می رود اختیاری ندارد؟ … یا چنین سرنوشتی در کار نیست و او خود می تواند مسیر زندگی خود را تعیین کند؟ ” ( انسان و سرنوشت ص 37 ).
این دعوا در بین فرق اسلامی دو قطب جدی معتزلی و اشعری پیدا کرد که اولی طرفدار تفویض و آزادی بود و دومی طرفدار جبر. اما قول امامیه در این زمینه این است که نه جبر و نه تفویض است. و از امام صادق (علیه السّلام) یاد گرفتند که فرمود: لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین. ( بحار ج4 ص 197 ) نه جبر کامل در کار است و نه تفویض کامل بلکه امر بین این دوست. یعنی انسان کاملا دست بسته و مجبور نیست. و از طرفی هیچ امری هم بدون اذن و اراده تکوینی خدا محقق نمی شود، بلکه در حوزه اراده و تقدیر الهی است و انسان آزاد در انتخاب یکی از این دو راه انجام یا ترک است. لازم بذکر است که این مساله ابعاد هستی شناختی ( در باب عدل و توحید ) و زیبایی شناختی ( در باب حسن و قبح ) نیز دارد که از پرداختن بدانها معذوریم.
بدین ترتیب انسان مورد نظر امام صادق (علیه السّلام) در عرصه اقتصادی در ظل اراده های تکوینی خدا آزادانه انتخاب و عمل می کند.
د) کرامت انسان اقتصادی
عبدالاعلی آل سام می گوید: در یکی از کوچه های مدینه، در روزی تابستانی و گرم با امام صادق (علیه السّلام) روبه رو شدم و عرض کردم: فدایت شوم! با مقامی که نزد خدای بزرگ و با خویشاوندی که با رسول خدا داری، چرا در چنین روز داغی، این اندازه خود را آزار می دهی ( و برای خود تلاش می کنی )؟ فرمود: ای عبدالاعلی! در طلب روزی از خانه بیرون آمده ام، تا با این کار، از امثال تو بی نیاز باشم. یا عبدالاعلی! خرجت فی طلب الرزق، لاستغنی به عن مثلک ( وسائل جلد 12 صفحه 10 ).
حضرت همچنین شدیداً یاران خود را از اینکه سربار اجتماع باشند نهی می فرمود. در این زمینه مفضل بن عمر از حضرت صادق (علیه السّلام) نقل می کند که ایشان فرموده اند:
لا تکونوا کلاّ علی الناس یعنی سربار جامعه نباشید. ( میزان الحکمه ص 121 ج4، حدیث 7222 ).
ه) ضرورت کار برای انسان اقتصادی
از مهم ترین رموز توفیق در زندگی، تلاش دائم و پایداری در راه هدف می باشد. تحرک و پویایی که از اعتقاد راسخ انسان به مقاصد خویش سرچشمه می گیرد، ضروری ترین عامل به شمار می آید. انسان مسلمان برای رسیدن به سعادت اخروی باید در امور دنیوی خویش نیز تلاش کند و آن را به عنوان وسیله و پلی برای وصال به مطلوب بنگرد. در واقع سعی و تلاش اقتصادی و دوری از تنبلی و کسالت از مهمترین خصائص انسان اقتصادی مورد نظر اسلام است. تا حدی که اسلام نام مجاهدت را بر آن می نهد و اجر شهید بدان می دهد. آن حضرت نیز کار و تلاش در راه تامین نیازهای ضروری زندگی را همسان با جهاد در راه خدا قلمداد می کرد و می فرمود: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله (1) آن که برای تامین معاش خانواده اش تلاش کند، همانند رزمنده در راه خدا است. »
علی بن عبدالعزیز می گوید: امام صادق (علیه السّلام) روزی از من احوال عمر بن مسلم را پرسید. عرضه داشتم: فدایت شوم او از تجارت دست برداشته و به عبادت و نماز و دعا روی آورده است. امام فرمود: « وای بر او! آیا او نمی داند که هر کس به دنبال دنیا و کسب روزی حلال نرود، دعایش مستجاب نخواهد شد. » سپس امام افزود: « هنگامی که آیه « من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب »؛ ( طلاق/ 2 و 3 ) « هر کس تقوای الهی پیشه کند ( خداوند ) راه خروج از مشکلات را برایش قرار می دهد و از جایی که گمان نمی برد روزی اش می دهد. » نازل شد، تنی اچند از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کسب و کار دست کشیده و درها را به روی خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزی آنان را از طریق عبادت برساند. هنگامی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبردار شد، آنان را احضار نمود و فرمود: شما به چه انگیزه ای از کسب و کار دست کشیده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداخته اید؟! گفتند: یا رسول الله! خداوند روزی ما را تکفل کرده و ما هم به عبادت او روی آورده ایم! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « انه من فعل ذلک لم یستجب له، علیکم بالطلب؛ هر کس چنین کند دعای او پذیرفته نخواهد شد، بر شما باد به کسب [ روزی و درآمد ]. » ( تهذیب الاحکام، ج6، ص 323 )
حضرت امام صادق (علیه السّلام) در سخن دیگری توضیح می دهد که برخی از افراد دعایشان هیچ گاه به اجابت نخواهد رسید، و از جمله فرمود: « رجل جالس فی بیته یقول اللهم ارزقنی فیقال له الم آمرک بالطلب؛ مردی در خانه اش نشسته و مدام می گوید: خدایا! به من روزی عطا کن! به او گفته می شود: آیا تو را فرمان ندادم به طلب [ روزی ] » ( اصول کافی، باب من لا تستجاب دعوته، حدیث 2 )
و نیز ابو عمرو شیبانی می گوید: امام صادق (علیه السّلام) را دیدم که بیلی در دست و پوششی درشت بر تن داشت و در باغچه ای که متعلق به خود او بود کار می کرد، و عرق از او فرو می ریخت. عرض کردم: فدایت شوم! بیل را به من بده تا به جای تو کار کنم. فرمود: من چنان دوست دارم که شخص، در گرمای آزاردهنده آفتاب، برای به دست آوردن نیازهای زندگی کار کند و رنج بیند. انی احب ان یتاذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشه ( بحار الانوار جلد 47 صفحه 57 ).
در روایت دیگری ابوبصیر نقل می کند: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: من در بعضی از زراعت هایم چندان کار کنم که عرق از من بریزد، با این که کسی را دارم که به جای من کار کند، لیکن می خواهم که خدای عزوجل بداند که من خود برای طلب روزی حلال کار می کنم. انی لاعمل فی بعض ضیاعی حتی اعرق، و ان لی من یکفینی، لیعلم الله عزوجل انی اطلب الرزق الحلال ( وسائل جلد 12 صفحه 23 ).
امام صادق (علیه السّلام) به فردی که در اثر جهل و غرور، تن به کار نمی داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمود: برو کار کن! و در بالای سرت بار حمل کن. ( و هر چه می توانی تلاش کن. ) و از مردم بی نیاز باش. سپس به وی فرمود: همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ ها را به دوش خود حمل می کرد و دیوار خانه اش را می ساخت. اعمل فاحمل علی راسک و استغن عن الناس فان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قد حمل حجرا علی عنقه… ( وسائل الشیعه ج12 ص 22 ).
چند نمونه دیگر از روایات منقول از حضرت را در ذیل ملاحظه می فرمایید:
من لم یستح من طلب المنعاش خفت مونته و رخی باله و نعم عیاله ( بحار الانوار ج103 ص7 ).
یا داوود انه لا یصلح المرء السملم الا ثلاثه التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه و حسن التقدیر فی المعیشه ( الکافی ج5 ص 87 ).
… من کسل عما یصلح به امر معیشته فلیس فیه خیر لامر دنیاه ( وسائل الشیعه ج12 ص37 ).
3 -1 -4) مبانی کیهانی شناختی اقتصادی (28)
حضرت در رساله توحید، مفضل را به این نکته توجه می دهند که خداوند حکیم برای غایت مورد نظرش از انسان، تمام کائنات و آفرینش را سازگار و همسو و یار و یاور بشر و لازمه ی موفقیت تلاش های اقتصادی وی قرار داده است. می فرمایند:
فکر یا مفضل فی خلق هذه الارض علی ما هی علیه حین خلقت راتبه راکنه فتکون موطنا مستقرا للاشیاء فیتمکن الناس من السعی علیها فی مآربهم و الجلوس علیها لراحتهم و النوم لهدوئهم و الاتقان لاعمالهم فانها لو کانت رجراجه منکفئه لم یکونوا یستطیعون ان یتقنوا البناء و النجاره و الصناعه و ما اشبه ذلک. ( توحید مفضل )
امام صادق (علیه السّلام) در تایید وجود سازوکارهای تکوینی در عالم می فرمود: زمانی در اوضاع دنیا بی نظمی مشاهده می کنید که ناگهان طوفان می شود و سیل جاری می گردد و زلزله خانه ها را ویران می نماید. این ها را دلیل بر بی نظمی جهان ندانید و آگاه باشید که هر یک از این وقایع غیر منتظره از یک یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر پیروی می نماید و بر اثر آن قواعد ثابت این وقایع روی می دهد. ( منبع: کتاب امام صادق (علیه السّلام) مغز متفکر شیعه، ذبیح الله منصوری )
همچنین ایشان در باب اهمیت حرکت در عالم شهادت، فرموده اند: هر چه هست حرکت دارد و حتی جمادات دارای حرکت هستند و گرچه چشم ما حرکت آنها را نمی بیند، ولی نمی توان چیزی رایافت که حرکت نداشته باشد و هرچه هست مجذوب خالق می باشد. اگر لحظه ای حرکت متوقف گردد انسان می میرد ولی بعد از مرگ هم حرکت بطرزی دیگر ادامه پیدا می کند، چون جسم آدمی می پوسد. ( همان )
3 -1 -5) مبانی معرفت شناختی اقتصادی
بحث در باب مبادی معرفت شناختی اقتصاد اسلامی بویژه از دیدگاه معصومین (علیهم السّلام) بحث دامنه دار، پیچیده ای و خارج از تخصص نگارنده است، که در غالب موارد باید بطور غیر مستقیم و از سایر مبادی فلسفی مورد نظر ایشان استخراج شوند.
ما در خصوص مسائل مربوط به معرفت شناسی اقتصادی از منظر حضرت صادق (علیه السّلام) صرفاً به سه مورد جزئی و مستقیم می پردازیم.
اول:
اینکه حضرت، کار عملی و تجربی در حوزه اقتصاد را شرط لازم برای رشد عقل اقتصادی می دانند: التجاره تزید فی العقل ( وسائل الشیعه ج12 ص4 ). از این فرمایش حضرت چنین می توان استفاده کرد که تلاش علمی و نظری اقتصادی، بازرگانی و مالی، با تمرین عملی تکمیل می شود.
دوم:
با فرمایش حضرت که: من اراده التجاره فلیتفقه فی الدین لیعلم بذلک ما یحل له مما یحرم و من لم یتفقه فی دینه ثم اتجر تورط الشبهات” ( المقنعه: ص 591 کتاب التجاره ب2، وسائل الشیعه ج6 ص 283 ) و تأکید بر اهمیت آشنایی با صلاح و فساد و حلال و حرام الهی در زمینه اقتصاد، می توان چنین نتیجه گرفت که هر بسته و برنامه آموزشی در این زمینه، و هرگونه ورودی به عرصه اقتصادی باید مشتمل بر آشنایی مکفی و مؤثر از فقه الاقتصاد باشد.
سوم:
علوم از جمله علوم مربوط به مصالح دنیوی، اعطایی از سوی خدا هستند. حضرت در توحید مفضل به مجموعه ای از علوم و فنون دنیوی که مصالح و فوائد اقتصادی را در بردارند نام می برد:
فکر یا مفضل فیما اعطی الانسان علمه ما منع، فانه اعطی جمیع ما فیه صلاح دینه و دنیاه،… اعطی علم ما فیه صلاح دنیاه کالزراعه و الغراس و استخراج الارضین و اقتناء الاغنام و الانعام و استنباط المیاه و معرفه العقاقیر التی یستشفی به من ضروب الاسقام، و المعادن التی یستخرج منها انواع الجواهر و رکوب السفن و الغوص فی البحر و ضروب الحیل فی صید الوحش و الطیر و الحیتان و التصرف فی الصناعات و وجوه المتاجر و المکاسب و غیر ذلک مما یطول شرحه و یکثر تعداده… ( توحید مفضل )
3 -1 -6) مبانی تکلیف شناختی اقتصادی (29)
روایات دال بر مبادی تکلیف شناختی اقتصاد اسلامی بر دو دسته تقسیم می شوند، اول مبانی اخلاقی و دوم مبانی قانونی، که روایات رسیده از معصومین (علیهم السّلام) بویژه امام ششم، در این دو باب بسیار فراوان است. و بسیاری از روایاتی که در مواضع دیگر این مقاله آورده شده اند حسب فضای اخلاقی و یا قانونی حاکم بر فرمایش ایشان، در یکی از این دو دسته می گنجد.
قبل از پرداختن به روایات منتخب ذکر این نکته خالی از لطف نیست که برخی از مستشکلین به اندیشه های اسلامی و مستشرقین محقق در باب علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین، برخی از عناصر اخلاقی را مانع رشد و توسعه اقتصادی جهان اسلامی دانسته اند. شهید مطهری در این باب آورده که “در اخلاق اسلامی عناصر زهد، قناعت، صبر، رضا، تسلیم و توکل، به تأثیر در انحطاط مسلمین متهم شده اند.” ( انسان و سرنوشت ص 17 ). این دیدگاه البته در بین علمای اقتصاد غرب ریشه دیرینه دارد و هر عنصری را که به نوعی با منفعت شخصی در تعارض باشد ( از جمله مسائل اخلاقی و نوع دوستانه ) را مخالف پیشرفت اقتصادی می دانسته اند. (30) اما امروزه با معرفی مساله سرمایه اجتماعی که در بحث از محیط اقتصادی بدان خواهیم پرداخت، این تعارض رفع شده است.
در این جا و با توجه به ذکر موارد دیگر در جای جای نوشته، صرفاً به چند مورد اخلاقی درباب دستگیری از مستمندان اشاره کرده و بدان بسنده می کنم.
در سالی که گندم در مدینه نایاب شد، در آن سال امام (علیه السّلام) دستور داد گندم های موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو و گندم که خوراک بقیه مردم بود، تهیه کنند و فرمود: « اشتر لنا شعیرا فاخلطه بهذا الطعام او بعه فانا نکره ان یاکل جیدا و یاکل الناس ردیا » ( وسائل الشیعه ج12 ص 321 ) و این از مکارم اخلاق عالی آن حضرت حکایت دارد. حضرت صادق (علیه السّلام) همیشه همگام با مردم بود و اجازه نمی داد، امتیازی برای وی و خانواده اش در نظر گرفته شود و این ویژگی هنگام بروز بحران های اقتصادی و اجتماعی بیشتر نمایان می گشته است.
صفوان بن ساربان می گوید: در محضر امام صادق (علیه السّلام) بودم. مردی از اهالی مکه به نام « میمون » نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: کرایه راه سفر تمام شده، نیاز به کرایه دارم. اما بی درنگ به من فرمود: برخیز و به کار برادرت رسیدگی کن. برخاستم و به حل مشکلات او پرداختم. خداوند کمک کرد و نیاز او برطرف شد. در این هنگام به محضر امام صادق (علیه السّلام) رسیدم، از من پرسید: در مورد نیاز و مشکل برادرت چه کردی؟ عرض کردم به یاری خدا مشکل او حل شد. آن حضرت فرمود: آگاه باش! که حتماً برادر دینیت را یاری کنی. این کار در نزد من محبوب تر و بهتر از آن است که یک هفته خانه کعبه را طواف نمایی. ( اصول کافی، ج2، ص 198 )
امام همانند مردم معمولی لباس می پوشید و در زندگی رعایت اقتصاد را می کرد. می فرمود: بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول همان زمان است. لذا گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار برتن می کرد. لذا وقتی سفیان ثوری به وی اعتراض می کرد که: پدرت علی لباسی چنین گرانبها نمی پوشید، فرمود: زمان علی (علیه السّلام) زمان فقر و اکنون زمان غنا و فراوانی است و پوشیدن آن لباس در این زمان، لباس شهرت است و حرام… پس آستین خود را بالا زد و لباس زیر را که خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زیر را برای خدا و لباس نو را برای شما پوشیده ام. ( اعیان الشیعه، ج1، ص 660 )
حضرت علاقمند تقسیم دارایی خود با نیازمندان بود. امام درباره باغ خود می فرمود: وقتی خرماها می رسد، می گویم دیوارها را بشکافند تا مردم وارد شوند و بخورند. ده نفر دیگر بیایند و هر یک، یک مد خرما بخورند. آنگاه برای تمام همسایگان باغ ( پیرمرد، پیرزن، مریض، کودک و هر کس دیگر که توان آمدن به باغ را نداشته )، یک مد خرما ببرند. سپس مزد باغبان و کارگران و … را می دهم و باقی مانده محصول را به مدینه آورده بین نیازمندان تقسیم می کنم و در آخر از محصول چهار هزار دیناری، چهارصد درهم برایم می ماند. ( وسائل الشیعه، ج16، ص 488 )
پی نوشت ها :
1- صحیفه نور، ج21، ص 98.
2- Deontological discourse
3- Administrative discourse
4- Epistemic
5- Economic realm
6- Techne
7- این عنوان از همان مقوله است که امام صادق (علیه السّلام) را صاحب مذهب می دانیم و نافی جایگاه سایر معصومین (علیه السّلام) در تولید علوم انسانی اسلامی نیست.
8- Discipline
9- Social technology
10- science
11- علاقمندان به ساخت شناسی از دانش و علم اقتصاد را، به دو مقاله زیر ارجاع می دهم:
- A Framework for Heterodox Economics, Robert Scott Gassler, Vesalius College of the Vrije Universiteit Brussel, Presentation to “ Economics for the Future, Cambridge(UK)2003
- Fundamental Construct of Economic knowledge, Adel Paighami, unpublished paper
12- Principles of Microeconomics, Fourth Edition by Joseph E. Stiglitz, W. Norton; 4 edition 2005, p. 24
13- Economic ontological foundation
14- برای آگاهی در این زمینه به کتاب مهم پروفسور ماندویل با نام افسانه زنبوران (The Fabel of Bees ) مراجعه فرمایید.
15- Positive sum game
16- Zero sum game
17- Allocative
18- Choice and decision making
19- distributive
20-Mechanism design
21-Coperative madels
22-Competitive models
23- در جای دیگر بدین ترتیب نقل شده: انما کان اصلاح المال منبهه للکریم، لان باصلاح المال ینموا المال و بنمو المال یتیسر الکرم و بالکرم یعلوم الکریم و یشرف ( الهادی ص 455 )
24- Economic theological foundation
25- Economic anthropological foundation
26- این اصطلاح را از اقتصادانان شهیر جان مینارد کینز می شنویم.
27- Atomism
28- Economic cosmological foundation
29- Economic deontilogical foundation
30- مهمترین منبع کلاسیک این دیدگاه را در کتاب ماندویل با نام “افسانه زنبوران” می توان یافت.