فصلنامه علمی ـ تخصصی ویژه مبلغان
بهار ۱۳۹۹ ـ رمضان ۱۴۴۱ ـ شماره اول
راههای پیشگیری از گناه
حجتالاسلام والمسلمین علی خادمی1
مقدمه
جذابترین و نافذترین موضوعی که متولیان ادیان مختلف در دنیای امروز برای جذب مردم به کار میبرند، «مهربانی و رحمت الهی» است؛ آنگونه که متأسفانه برخی ادعا میکنند که ماجرای جهنم و عذابهای اخروی، خیلی جدی نیست؛ حرفی که با متون اصیل همه ادیان مخالفت آشکار دارد. به جای این سخنان بیمدرک، باید جلوههای آشکار و پنهان رحمت الهی را از متون اصلی دین استخراج کرد. برخی الطاف و مهربانیهای خداوند در پِس عناوین دیگر پنهان شده است و باید با دقت و تأمل آنها را آشکار کرد. یکی از این مهربانیهای نهان، «راههای متعدد پیشگیری از انجام گناه و معصیت» است که در شکلهای مختلف در اختیار ما قرار داده شده است. برخی از آنها را خدای متعال مستقیماً انجام میدهد و برخی دیگر را با هدایتهای طبیبانه خود و اولیائش برایمان مهیا مینماید. در این مقاله به برخی از راههای پیشگیری از گناه اشاره میشود.
۱. عصمت عمومی
خداوند متعال سطحی از عصمت را در نهان بشر قرار داده است؛ به گونهای که اگر تخریب نشود، میتواند او را از ارتکاب گناه باز دارد و اگر تقویت شود، میتواند انسان را تالی تلو معصوم نماید. نیروی شهوت یا همان خواهشهای درونی و همگانی، از جمله مقدّماتی است که رسیدن به کمال، بر آن استوار است؛ چراکه بهرهمندی از عقل و خرد تنها، موجودی فراتر از ملائکه و فرشتگان را شکل نمیداد. از این رو، پروردگار موجودی غیر از ملائکه و حیوانات را با ترکیب برترین صفات آن دو، به نام انسان خلق کرد. عقل و شهوت در کنار هم میتوانند بشر را در رسیدن به کمال یاری کنند. آنچه میتواند شهوت را به مانعی خطرناک در این راه تبدیل کند، طغیان و سرکشی آن است. از همین روست که خداوند نیروی «عصمت» را در کنار شهوت قرار داده تا به منزله یک ترمز، در هنگامه انحراف و سقوط عمل کند و مانع از انجام گناه گردد.
معنای عصمت
«عصمت» در لغت به معنای «منع کردن و بازداشتن» است. از همین روست که وقتی شخصی دهانه مشک آب را با نخ میبندد، میگوید: «أعْصَمْتُ الْقِرْبَة2». در اصطلاح نیز به معنای «فیض الهی برای نگه داشتن همه بشر از گناه و گروه خاصی از بشر (انبیاء و أئمه) از گناه و خطا» است. «شرم و حیا» به عنوان خمیرمایه عصمت، هدیه ویژه الهی به انسان است3. عصمت را میتوان به دو بخش عمومی و خصوصی تقسیم کرد.
عصمت عمومی و خصوصی
این رحمت الهی دارای دو بخش است که میتوان آنها را به عمومی و خصوصی تقسیم کرد. عصمت خصوصی به پیامبران و امامان دوازدهگانه و حضرت صدیقه طاهره اختصاص دارد4، ولی عصمت عمومی در نهان همه انسانها وجود دارد؛ هر چند درجات آن مختلف است. اولیای الهی به سبب نگسستن اصل آن و با تقویتش، مراحلی بالایی از آن را دارا بوده و هستند؛ مانند زینب کبری و نیز سلمان فارسی که علامه مجلسی در توصیف او میگوید: «او در درجهای نزدیک به عصمت، بلکه در خود عصمت قرار دارد5». نیمنگاهی به افراد عادی و یا حتی مجرمان، این مطلب را تأیید میکند. آنان نیز همه گناهان را مرتکب نمیشوند. مطابق آمارهای رسمی، مجرمان حرفهای در مناسبتهایی چون ماه رمضان و محرم، جرم کمتری مرتکب میشوند. نویسنده مفاهیم القرآن که به داشتن تخصص در علوم مختلف اسلامی مشهور است، ضمن تأیید تقسیمبندی فوق، توضیح مفیدی ارائه کرده است6.
حافظ نیز بر همین اساس، یک انسان معمولی به نام زلیخا را دارای عصمت عمومی دانست که عشق به یوسف، باعث شد پرده عصمتش دریده شود:
من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اهلبیت در دعاهای مختلف از جمله دعای کمیل، آمرزش گناهانی را خواستهاند که باعث از بین رفتن پردههای عصمت میشوند: «اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمْ؛ خداوندا، بیامرز برای من آن گناهانی را که پردههای عصمت را پاره میکنند». این عبارت افزون بر دعای کمیل، در صحیحه یعقوب بن شعیب از امام صادق7، صحیحه علی بن رئاب کوفی از امام کاظم8 و صحیحه سعد بن سعد از امام رضا نیز نقل شده است9.
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی درباره تقسیمبندی نعمتهای الهی مینویسد:
نعمتهای الهی، یا مادی و یا معنوی است. نعمتهای مادی نیز دو بخش است: نعمت نفع و نعمت دفع. نعمتهای معنوی هم بر دو قسم میباشد: نعمت توفیق و نعمت عصمت. نعمت عصمت مانند: بیزاری از شرک و عصیان10.
در کتاب رحمت واسعه، مجموعه سخنان آیتالله بهجت درباره سیدالشهدا، چندین مطلب پیرامون عصمت عمومی آمده است11. تنظیمکنندگان کتاب مذکور، از مجموعه بیانات آن عالم عارف چنین نتیجهگیری کردند:
مطابق فرمودههای حضرت آیتالله بهجت، عصمت دو مرحله دارد: عصمت از خطیئه (گناه) و عصمت از خطا (اشتباه) و خطیئه. از این نظر، انبیای الهی، فاطمه زهرا و دوازده امام صاحب مرحله دوم عصمت هستند؛ یعنی هم از گناه و هم از اشتباه معصوم هستند، اما عصمت از گناه، به انبیا و اوصیا اختصاص نمییابد؛ بلکه بزرگانی دیگر همچون جناب زید بن علی و برخی اولیای الهی در عصرهای مختلف بودهاند که عصمت از گناه داشتهاند؛ هر چند ممکن است دچار اشتباهاتی شده باشند. حضرت آیتالله بهجت درباره امکان به دست آمدن چنین عصمتی میفرماید: «گواه بر این مطلب آنکه هر یک از ما، مکلف به ترک همه معاصی در همه جا و هر زمان تا آخر عمر هستیم. لازمة قسمی از این مطلب، عصمت است و در این صورت، آیا ممکن است که همه مکلف به امری باشند که برای غیر انبیا و اوصیا محال است؟!12».
انسانی که قدرت ترک نمودن مباح و مکروه را دارد، توان اجتناب از حرام قطعی و گناه را نیز داراست. شهید اول در این زمینه مینویسد: «صرف کردن زمان در کارهای مباح، هر چند کم باشد، خسران به حساب میآید؛ زیرا باعث کم شدن ثواب و پایین آمدن درجات معنوی میشود13». درباره ملا عبدالله شوشتری که معاصر شیخ بهایی و علامه مجلسی بود، نقل میکنند: «در مقام موعظه فرزندش حسنعلی فرمود: فرزندم، از زمانی که اساتیدم اجازه اجتهاد به من دادند، کار مباح یا مکروهی انجام ندادم؛ حتی در خوردن، آشامیدن، خوابیدن و ازدواج14».
نشانههای عصمت
۱. سخت بودن گناه
در منابع روایی، فراهم نشدن مقدّمات گناه به عنوان نوعی از عصمت نام برده شده است؛ مانند نابینایی که نمیتواند نگاه هوسآلود به نامحرم داشته باشد یا شرابی که نیست تا بنوشد. چنانکه امام علی فرموده است: «مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعاصي15؛ آسان نبودن انجام گناهان، بخشی از عصمت است». در سخنی منسوب به حضرت عیسی نیز آمده است: «أَكْثِرْ حَمْدَ اللّٰهِ عَلَى الْفَقْرِ فَإِنَّ مِنَ الْعِصْمَةِ أَنْ لا تَقْدِرَ عَلَى ما تُريدُ16؛ زیاد حمد الهی بر فقر داشته باش؛ زیرا یکی از اسباب عصمت، این است که قدرت بر انجام هر آنچه اراده میکنی، نداشته باشی».
ابنمیثم در شرح نهجالبلاغه مینویسد: «از جمله وسایل عصمت، آن است که انسان وقتی دسترسی به گناه ندارد، خود را به ترک گناه عادت دهد تا این حالت برای او به صورت ملکهای در آید17».
داستان نابینایی ابوبصیر، صحابی مشهور امام باقر و معجزه آن حضرت در شفا دادنش، میتواند تببینکننده روایت علوی فوق باشد. ابوبصیر میگوید:
روزی به امام باقر عرض کردم: «شما فرزندان رسولخدا هستید؟». فرمود: «بله». گفتم: «رسولخدا وارث تمامی انبیاست؟». فرمود: «بله! تمام علوم آنها را به ارث برده است». گفتم: «شما تمام علوم رسولخدا را به ارث بردهاید؟». فرمود: «بله!». سپس فرمود: «ای ابابصیر! به من نزدیک شو!». من به ایشان نزدیک شدم، دستش را بر صورتم کشید و من زمین هموار و کوه و آسمان و زمین را دیدم. آنگاه به من فرمود: «دوست داری مثل الان که بینا شدی باشی، در حالی که حساب و کتابت با خدا باشد و یا مثل سابق (نابینا) باشی و بهشت به صورت قطعی پاداشت باشد؟». گفتم: «دوست دارم مثل قبل نابینا باشم و بهشت برایم محبوبتر است». امام نیز دستش را بر صورتم کشید و مثل قبل شدم و هیچ چیزی را نمیدیدم.
علی بن حَکَم که از راویان جریان فوق است، میگوید: «این ماجرا را برای ابن ابیعمیر گفتم. پاسخ داد: شهادت میدهم که این ماجرا مانند روز روشن حق است18».
چگونه شکر این نعمت گزارم
که زور مردمآزاری ندارم
چند پیام
سخن امام علی در نهجالبلاغه، حاوی چند پیام مهم به ما و حاکمان است:
۱. فراهم نبودن زمینه گناه، لطف خفی الهی برای انسان است؛ بنابراین نباید به هر نداشتنی، با دید منفی نگریست.
۲. اگر تغییر وضعیت سکونت، شغل و… به دور شدن ما از گناه کمک میکند، لازم و ضروری است.
۳. یکی از آثار و برکات هجرت مسلمانان از مکه به مدینه یا از مکه به حبشه نیز همین بود که از محیط شرک ـ که آنها را به گناه مجبور میکرد ـ دور بمانند و خدا را آزادانه بندگی و عبادت کنند19.
۴. حاکمان جامعه برای دور ماندن مردم از گناه باید کاری کنند که اسباب معصیت از میان آنها برچیده شود و از طریق اقدامات تأمینی و تربیتی، جامعه را از گناه دور دارند.
رهبر حکیم جمهوری اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب، در توضیح سر فصل اخلاق و معنویت نوشتند:
اخلاق و معنویت، البته با دستور و فرمان به دست نمیآید؛ پس حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، اولاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهادهای اجتماعی در این باره میدان دهند و کمک برسانند. با کانونهای ضد معنویت و اخلاق، به شیوه معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنمیها، مردم را با زور و فریب جهنمی کنند.
۲. نعمت ولایت
یکی از اصحاب امام صادق که از برخورد غیر شیعیان گلایهمند بود، به حضرت گفت: «ای فرزند پیامبر! مردم رفتار خوبی با ما ندارند، ما را اذیت میکنند و نسبت به ما بغض و کینه نشان میدهند و با طعنه و ملامت سخن میگویند؛ گویی ما شیعیان در زمره مسلمانان نیستیم». امام او را دلداری داد و فرمود: «آیا به خاطر این اتفاقات، خدا را سپاس نمیگویید و شکر او را به جا نمیآورید؟! بدانید که شیطان هنگامی که از خارج کردن محبّت ما خاندان از قلب و جان شما و از دور کردن شما از ولایت ما ناامید شد، شروع به تحریک مردم به حسدورزی و آزار شما کرد». سپس به یکی دیگر از نشانههای عصمت، یعنی پایداری شیعیان بر ولایت اهلبیت اشاره کرد و فرمود: «فَاحْمَدُوا اللّٰهَ عَلَى ما وَهَبَ لَكُمْ مِنَ الْعِصْمَةِ؛ پس خدا را شکر کنید بر عصمتی که به شما اهدا کرد (و به برکت آن عصمت، حملات شیطان و رفتار مردم، آسیبی به ایمان شما نمیرساند)». سپس فرمود:
هر زمان این سختیها و دشواریها در نظرتان بزرگ و سنگین آمد، به رنجها و مشکلاتی که بر ما و دیگر انبیا و اولیای الهی وارد شده است، بیاندیشید. شخصی از پیامبر پرسید: «سختترین و سنگینترین امتحانات و بلاها در دنیا به چه کسانی وارد میشود؟». ایشان فرمود: «انبیا، سپس اوصیای ایشان، سپس ائمه و سپس مؤمنان؛ پس هر کس از لحاظ درجه ایمان و مقام قُرب الهی بالاتر باشد، بلا و امتحانش سختتر و سنگینتر خواهد بود». بدانید که خداوند برای ما و شما عیش و آسایش ناب و به دور از رنج و سختی را در آخرت برگزیده است (نه در دنیا)؛ همانطوری که پیامبر فرمود: «دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است20».
تخریب عصمت
این نعمت الهی به سبب گناهانی که انجام میدهیم، تضعیف و تخریب میشود. در روایتی از امام زینالعابدین به گناهانی که سبب پاره شدن این نعمت بزرگ الهی میشوند، اشاره شده است: الذُّنُوبُ الَّتي تَهْتِكُ الْعِصَمْ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ اللَّعِبُ بِالْقِمارِ وَ تَعاطي ما يُضْحِكُ النَّاسَ مِنَ اللَّغْوِ وَ الْمِزاحِ وَ ذِكْرُ عُيُوبِ النَّاسِ وَ مُجالَسَةُ أَهْلِ الرَّيْبِ؛21 نوشیدن مشروبات مست کننده، بازی کردن با آلات قمار، خندانیدن مردم به وسیله سخنان لغو و شوخیهای نابجا، بازگو کردن عیب دیگران و همنشینی با انسانهای گنهکار.
تقویت عصمت
عصمت از گناه این قابلیت را دارد که توسط خودمان تقویت و یا بازسازی و ترمیم شود. برای این کار، راههایی وجود دارد:
۱. تقوی
امیرمؤمنان در بیانی زیبا فرموده است: «إِنَّ التَّقْوى عِصْمَةٌ لَكَ في حَياتِكَ وَ زُلْفى لَكَ بَعْدَ مَماتِكَ؛22 به درستی که تقوا سبب عصمت تو در دوران زندگانی و نزدیکیات (به رحمت الهی) بعد از مرگت خواهد شد».
۲. خوشنیتی
امام باقر در اینباره فرموده است: «إِذا عَلِمَ اللّٰهُ تَعالى حُسْنَ نِيَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اكْتَنَفَهُ بِالْعِصْمَةِ؛23 هنگامی که خدای متعال از کسی حُسن نیت ببیند، او را در سایه عصمت خود قرار میدهد».
۳. عبرتآموزی
در حدیثی کوتاه از امام علی آمده است: «الإعْتِبارُ يُثْمِرُ الْعِصْمَةَ؛24 عبرتآموزی (از دیگران و اطراف) باعث عصمت میشود».
۴. صبر
در بخشی از نامه بینظیر امیرمؤمنان به امام مجتبی آمده است: «… التَّصَبُّرُ عَلَى الْمَكْرُوهِ يَعْصِمُ الْقَلْبَ…؛25 به زحمت انداختن خود در صبر کردن هنگام ناملایمات، سبب عصمت قلب و روح انسان میگردد».
۵. ذکر کثیر، گریه و سحرخیزی
در حدیثی از رسولخدا به سه مورد دیگر از عوامل تقویت عصمت اشاره شده است: «ثَلاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْليسَ وَ جُنُودِهِ الذّاكِرُونَ اللّٰهَ وَ الْباکُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللّٰهِ وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالأَسْحارِ؛26 سه نفرند که از شر شیطان و لشکرش در امانند: ذکر گویندگان برای خدا؛ گریه کنندگان از ترس خدا، استغفار کنندگان در سحرها».
۶. دعا
امام سجاد در ضمن ۱۳۳ خواسته خود در دعای عرفه، به پیشگاه الهی عرض میدارد: «وَ هَبْ لي عِصْمَةً تُدْنيني مِنْ خَشْيَتِكَ وَ تَقْطَعُني عَنْ رُكُوبِ مَحارِمِكَ وَ تُفَكَّني مِنْ أَسْرِ الْعَظائِمِ؛27 و به من عصمتی هدیه کن که مرا به ترسیدن از (عذاب) تو نزدیک کند و از ارتکاب گناهان جدا نماید و از گرفتار شدن به گناهان بزرگ رهایم سازد».
در دعای رسیده از سوی امام زمان برای خواندن در ماه رجب نیز میخوانیم: «… وَ اعْصِمْنا مِنَ الذُّنُوبِ خَيْرَ الْعِصَمْ…؛28 خدایا! ما را از گناهان، معصوم بگردان با بهترین عصمتها».
در روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان نیز اینگونه دعا میکنیم: «اللّٰهُمَّ غَشِّني فِيهِ مِنَ الرَّحْمَةِ، وَ ارْزُقْني فِيهِ التَّوْفيقَ وَ الْعِصْمَةَ، وَ طَهِّرْ قَلْبي مِنْ غَياهِبِ الْتُّهَمَةِ، يا رَحيمًا بِعِبادِهِ الْمُذْنِبينَ؛29 خداوندا! در این روز مرا با رحمت خود فرا گیر و توفیق و عصمت را روزیام کن و دلم را از تاریکیهای بدگمانی پاکیزه گردان؛ ای مهرورز به بندگان گناهکار».
در بخشی از مناجات مفصل و زیبایی است که منسوب به امام سجاد و به نام مناجات انجیلیه مشهور است، میخوانیم: «أَسْأَلُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أَقْسَطَها وَ مِنَ الْعِبادَةِ أَنْشَطَها… وَ مِنَ الْعِصْمَةِ أَكْفاها…؛30 از تو عادلانهترین شهادت دادنها و باانشاطترین عبادتها و کافیترین عصمتها را درخواست میکنم».
۲. جریمه حکیمانه
از دورترین دوران زندگی بشر برای پیشگیری از وقوع جرم، جریمه و قوانین کیفری وضع شده است. کیفرهای جزایی، یکی از مهمترین عوامل ایجاد ترس در برابر انجام جرم است و نقش مهمی در کاهش مفاسد و جرایم دارد. آیین اسلام که تمام مقررات لازم برای انسان را در بر دارد و قوانین آن برای جلب مصلحت و دفع مفسده به نفع بشر وضع شده است، جزاهای دقیق، عادلانه و مؤثری را مقرر کرده تا از رهگذر آن، جرمهای بعدی کاهش یابد؛ جرمهایی که ممکن است توسط فرد مجرم و یا دیگران اتفاق بیفتد. با دقت عاقلانه میتوان رحمت الهی را در این دستورات مشاهده کرد.
اجرای حد الهی، هم برای مجرم و هم دیگران رحمت است. دیگران با دیدن آن، از گناه منصرف میشوند و مجرم نیز از دو جهت مشمول رحمت خفیه حضرت حق میشود. از سویی اجرای حد، سبب تطهیرش میشود. حُمران میگوید: از امام باقر پرسیدم: «کسی که حد رجم بر او جاری شده است، آیا در قیامت نیز دوباره عقاب خواهد شد؟». حضرت فرمود: «إِنَّ اللّٰهَ أَكْرَمُ مِنْ ذَلِكَ؛31 خداوند کریمتر از آن است». از سوی دیگر باعث میشود آن گناه و حتی گناهان دیگر در آینده زندگیاش تکرار نشود و بار گناهانش کاهش یابد. امام موسی کاظم در تفسیر آیه …يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها…32 فرموده است:
لَيْسَ يُحْييها بِالْقَطْرِ وَ لَكِنْ يَبْعَثُ اللّٰهُ رِجالاً فَيُحْيُونَ الْعَدْلَ فَتُحْيا الأَرْضُ بِإِحْياءِ الْعَدْلِ وَ لِإِقامَةِ الْحَدِّ اللّٰهِ أَنْفَعُ فِي الأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعينَ صَباحاً؛33 منظور این نیست که خداوند زمین را به وسیله باران زنده میکند؛ بلکه مردانی را بر میانگیزد که عدالت را احیا کنند و زمین با احیای عدالت، زنده میشود و قطعاً اقامه عدل در زمین، از چهل روز باران نافعتر است.
خودجریمهای
نقش جریمه و کیفر در بازداشتن از خطا، به قدری است که علمای علم اخلاق به صورت جدی به خودجریمهای سفارش میکنند. در حالات مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی نقل شده است: «زمانی که در بروجرد بودند، نذر کردند اگر خشم و عصبانیت خود را کنترل نکردند و به دیگران تندی نمودند، یک سال روزه بگیرند. روزی به یکی از شاگردان خود ـ به خاطر اینکه آن شاگرد مطالب غیر منطقی و بیارتباط با موضوع درس میگفت ـ تندی نمودند. پس از آن، یک سال روزه گرفتند تا نذر خود را ادا کنند34».
۳. بخشودن نیت گناه
مرحله قبل از ارتکاب گناه، «نیت و قصد» آن است. اگر انسان خود را از فکر کردن درباره معصیت دور نکند، کم کم مرتکب آن نیز میشود. داشتن نیت گناه، نشانه جرأت و جسارت در برابر خالق متعال است. مرحوم شیخ انصاری در ابتدای کتاب رسائل و در مبحث تجّری (نیت گناه بدون انجام اصلش)، دو نوع دلیل قرآنی و روایی درباره عقاب داشتن یا نداشتن آن مطرح میکند: دلایلی که بر عقاب دلالت دارد و دلایلی که گویای عفو الهی نسبت به آن است. سپس دو شیوه برای جمع کردن میان آن ادله ذکر میکند35. نکته قابل توجه این است که حتی مطابق دلایل دسته دوم، گنهکار استحقاق عقاب را پیدا کرده است، ولی فضل الهی باعث آمرزشش شده است. از جمله دلایل مذکور، این آیه شریفه است: …وَ إِنْ تُبْدُوا ما في أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللّٰهُ…36: اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه میکند». رسولخدا نیز فرموده است: «إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمانِ بِسَيْفَيْهِما عَلَى غَيْرِ سُنَّةٍ الْقاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِي النَّارِ؛ وقتی دو مسلمان شمشیر به دست، با یکدیگر روبهرو شوند و یکی از آنها دیگری را بکشد، قاتل و مقتول به جهنم میروند». گفته شد: «ای رسولخدا! قاتل که معلوم است؛ مقتول چرا جهنمی میشود؟». فرمود: «لأَنَّهُ أَرادَ قَتْلاً؛37 چون او نیز نیت کشتن دیگری را داشت».
در دنیای کنونی با کسی که قصد کودتا داشته باشد، هر چند هنوز کودتا را عملیاتی نکرده باشد، برخورد تندی میکنند؛ ولی خدای مهربان از نافرمانی و بیحرمتی ما نسبت به خودش گذشت میکند و با اینکه میتواند برای نیت گناه جزایی در نظر بگیرد، ما را با عفو خودش مورد لطف و تشویق قرار میدهد تا شاید از همین گام اول به عقب برگردیم و مرتکب اصل گناه نشویم.
برجستهترین صفت انبیای الهی در قرآن، تقواست؛ چنانکه درباره حضرت یحیی میفرماید: «وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا38: و رحمت و محّبتی از ناحیه خود به او بخشیدیم و پاکی (دل و جان)؛ و او پرهیزگار بود».
مفسران، تقی بودن این پیامبر الهی را به «دوری او از گناهان» و نیز «نیت گناه نداشتن» معنا نمودند؛39 چرا که بالاترین مرتبه تقوا که از آن به ورع تعبیر میشود، «دوری کردن از نیت و قصد معصیت» است. امیرالمؤمنین علی ضمن روایتی مفصل که به ذکر فضایل پیامبر اعظم پرداخته است، میفرماید:
پروردگار متعال به رسول خود فرمود: هر کار نیکی از امتهای سابق، یک حسنه داشت و در برابر هر گناهی نیز یک سیئه برایشان نوشته میشد و این از سختیهای آنان محسوب میشد؛ ولی برای امت تو آن را تغییر دادم و هر کار نیکی از افراد امت تو را ده برابر پاداش و هر گناهی از آنان را فقط یک سیئه مقرر کردم. در امتهای گذشته اگر کسی نیت کار خیری داشت، ولی آن را به مرحله عمل نمیرساند، هیچ حسنهای برایش ثبت نمیشد و چنانچه موفق به عمل کردن به آن نیت خیر میگشت، یک حسنه محسوب میشد؛ ولی امت تو اگر نیت خیری داشته باشند، چنانچه موفق به عمل کردن نشوند، یک حسنه برایشان محسوب خواهد شد و در صورت عمل به آن، ده حسنه برایشان ثبت میشود و این از سختیهای امتهای پیشین بود که از امت تو برداشتم. در امتهای سابق اگر کسی نیت گناهی میکرد، ولی اصل گناه را انجام نمیداد، ثبت نمیشد و اگر انجام میداد، یک گناه برایش نوشته میشد؛ ولی اگر امت تو قصد گناهی کنند، ولی آن را انجام ندهند؛ یک حسنه برایشان ثبت میشود. این نیز دستور سختی برای امتهای پیشین بود که از امت تو برداشتم40…
۴. الگوهای عملی
خداوند حکیم و مهربان، بشر را به وسیله قرآن و سخنان پیامبر و اهلبیت به بهترین شکل هدایت کرده است. در ابتدای سوره کهف، قرآن را به «قیّم بودن» توصیف کرده است؛ یعنی این کتاب با توجه به محتوای جامعی که دارد، سرپرستی بشر را به درستی انجام خواهد داد. روایات معصومین ـ که در کتاب کافی ۱۶ هزار مورد از آنها جمعآوری شده است ـ به خوبی هدایتگری قرآن را کامل نموده است. با این حال لطف الهی تا آنجا پیش رفته که افزون بر این دو گنج گرانبها، مکملی را نیز در کنار آن دو قرار داده تا سریعتر و کاملتر به مقصود برسیم و آن مکمل، چیزی جز «سیره و سبک زندگی حضرات معصومین» نیست. عصمت کامل و ویژهای که در وجود آن دردانههای آفرینش نهادینه شده است، اعمال بزرگ و کوچکشان را نقشه راه عملی بشریت قرار داده است.
آیه صادقین، نمونهای از دستورات قرآنی است که اهلبیت بهترین و کاملترین مصداق آن هستند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقينَ41: ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید». فخر رازی، مفسر شهیر اهلتسنن، افزون بر اینکه معتقد است «صادقین» باید معصوم باشند؛ بر این باور است که این آیه به عصر نبوی اختصاص ندارد و در هر عصری لازم است «صادق معصوم» وجود داشته باشد تا مردم بتوانند امر الهی را در همراهی با او عمل نمایند: «خداوند مؤمنان را به همراه بودن با صادقین دستور داده است. بنابراین، آیه بر این دلالت دارد: آنهایی که جایزالخطا هستند، باید به کسی اقتدا کنند که معصوم از خطا باشد تا در پرتو او از خطا مصون بمانند، و این معنا در هر زمانی خواهد بود و هیچ دلیلی بر اختصاص آن به عصر پیامبر نداریم42». امیرالمؤمنین فرموده است: «أَنا مَعَ رَسُولِ اللّٰهِ ص وَ مَعِي عِتْرَتي وَ سِبْطايَ عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ أَرادَنا فَلْيَأْخُذْ بِقَوْلِنا وَلْيَعْمَلْ عَمَلَنا؛43 من به همراه عترتم و دو سبطم با رسولالله بر حوض کوثر اشراف داریم. هر کس ما را میخواهد، باید گفتار ما را بگیرد و به عمل ما عمل کند». امام صادق نیز در حدیثی خطاب به مفضل، ضمن دستهبندی شیعیان از نظر محبت به اهلبیت به سه گروه، دوستداران واقعی را اینگونه معرفی کرده است: «وَ فِرْقَةٌ أَحَبُّونا وَ حَفِظُوا قَوْلَنا وَ أَطاعُوا أَمْرَنا وَ أَرادُونا فَهُمْ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ؛44 و گروهی دیگر ما را دوست دارند و سخن ما را حفظ، و فرمان ما را پیروی میکنند و با کار ما مخالفت نمیکنند. اینان از ما هستند و ما از آنانیم».
۵. محبت اهلبیت
یکی دیگر از تدابیر حکیمانه حضرت حق برای دور کردن بندگانش از معصیت، قرار دادن محبت اهلبیت به عنوان تنها اجر رسالت پیامبر است. خداوند درباره این اجر میفرماید: «أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ45: آیا تو از آنها پاداشی بر ادای رسالت خواستهای که بر دوش آنها سنگینی میکند؟!». در آیه دیگری میفرماید: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى46: بگو من از شما پاداشی نمیطلبم، جز دوستی خویشاوندانم».
همچنین فرموده است: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ47: بگو هر اجر و پاداشی از شما خواستم، برای خودتان است».
در آیه نخستین، هر گونه اجر و پاداشی را در برابر زحمات پیامبر منتفی میداند و آن را یکی از نشانههای صداقتش برمیشمرد. آیه دوم که اجر معنوی مودت خاندان پیامبر را از همگان میطلبد، نشان از آن دارد که در آیه پیشین، اجر مادی منتفی شده بود، نه هر اگری. آیه سوم نیز حکایتگر اوج رحمت و تلاش الهی برای هدایت بشر است که همان اجر معنوی را ضامن هدایت انسانها قرار داد؛ یعنی مودت ذیالقربی که به جریان امامت و ولایت میانجامد و خط نبوت را زنده نگه میدارد، میوهای جز استمرار هدایت بشر در پی نخواهد داشت. چنانکه امام باقر فرموده است: «أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذي لَمْ أَسْأَلْكُمْ غَيْرَهُ فَهُوَ لَكُمْ، تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ؛48 معنای سخن خدا این است: مودتی که من از شما غیر از آن را به عنوان مزد رسالت نخواستم، به نفع خود شما است؛ زیرا به وسیله آن هدایت میشوید و از عذاب روز قیامت نجات پیدا میکنید».
به واقع یکی از مهمترین آثار محبت، توانایی فاصله گرفتن از گناهان و روی آوردن به بندگی حضرت حق است و معنای این سخن پیامبر بهتر روشن میگردد: «أَثْبَتُكُمْ قَدَماً عَلَى الصِّراطِ أَشَدُّكُمْ حُبًّا لأَهْلِ بَيْتي؛49 پابرجاترین شما بر صراط، کسی است که محبتش به اهلبیت من بیشتر باشد». بنابراین هر چه محبت به اهلبیت پیامبر بیشتر باشد، دوری از نافرمانی حضرت حق نیز بیشتر خواهد شد و به این وسیله، امان از لغزش بر صراط روزی محب میگردد. درباره این محبت چند نکته قابل توجه است:
۱. مراد از مودت، دوستی خاصی است که آثار ظاهری مانند معرفت و تأثیرپذیری از محبوب را به دنبال دارد؛ زیرا دوست داشتن عادی و معمولی نمیتواند اجر رسالت باشد؛ اگری که خداوند آن را تعیین نموده و پاداش سختترین دورانهای نبوت در طول تاریخ بوده است. در واقع هدف اصلی از تعیین این اجر، «مرجع قرار گرفتن قُربی» برای استمرار هدایت بشر است.
۲. مودت نسبت به اهلبیت، پرتوی و مقدمهای برای محبت ورزیدن به محبوب اهلبیت یعنی پروردگار عالم است. از همین روست که در مناجات شعبانیه میخوانیم: «إِلٰهي لَمْ يَكُنْ لي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلا في وَقْتٍ أَيْقَظْتَني لِمَحَبَّتِكَ؛50 خداوندا، برایم نیرویی نیست که خود را به وسیله آن از عرصه نافرمانیات بیرون ببرم، مگر آنگاه که به محبتت بیدارم سازی».
۳. صفحات تاریخ مملو از جریانهای گوناگونی است که نقش محبت ورزیدن به اولیای الهی در ترک گناه را لمس میکند. ماجرای زهیر بن قین بجلی که در گناه و انحراف غرق بود، تنها یک نمونه از این موارد است. روز تاسوعا که لشکر ایمان و کفر آماده نبرد شدند، عُروة بن قیس فرمانده سوارهنظام سپاه ابنسعد، به زهیر گفت: «كُنْتَ عندنا عثمانيًّا فما لك؛ تو نزد ما عثمانی بودی (عثمان را مظلوم و قاتلش را علی میدانستی)، چرا اینقدر تغییر کردی؟!». زهیر پاسخ داد: «واللّٰه ما كتبت إلى الحسين و لا أرسلت إليه رسولاً، و لكن الطريق جمعني و إياه، فلما رأيته ذكرت به رسول اللّٰه…؛51 به خدا سوگند من (بر خلاف تو) نامهای به حسین ننوشتم و پیکی به سویش نفرستادم، اما مسیر راه ما را به هم رسانید. هنگامی که او را دیدم، به یاد رسولخدا افتادم…».
مِهر پاکان در میان جان نشان
دل مده الا به مِهر دلخوشان
۶. توبهپذیری
یکی از مهمترین حکمتهایی که در باز بودن دَر توبه برای همه مجرمان وجود دارد، نقش بازدارندگی آن در پیشگیری مجرم نسبت به گناهان آتی اوست. نگاهی به زندگانی توبهکنندگان مشهور تاریخ، گویای تأثیر شگرف توبه در پیشگیری از گناهان است. اگر فضیل بن عیاض موفق نمیشد که توبه کند، اموال بسیاری به غارت میرفت، مسافران بسیاری آواره میشدند و دلهای بسیاری میشکست. در زندگینامهاش نقل شده است:
همراه عالم بزرگ، مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی از نجف تا شیراز بودم. شبها که اتراق میکردیم، ایشان در یک چادر خصوصی تنها مینشست و کسی را هم نمیپذیرفت و تا یک ساعت در تاریکی میماند. علت را از ایشان سؤال کردم، فرمود: «در شیراز به شما میگویم». وقتی که به شیراز رسیدیم، فرمود: «روزی یک ساعت برای محاسبه اعمال روزم اختصاص دادهام تا اگر کار بدی کردهام، جبرانش کنم و اگر کار خوبی انجام دادم، به خاطر توفیقی که خداوند به من داده، او را شکر کنم52».
تَّواب در قرآن
در ۳۵ آیه، توبه خداوند به سوی بندگانش مطرح شده است که یازده مورد آن با کلمه «تَّواب» است. نکته قابل تأمل آنکه در بیشتر آن آیات یازدهگانه پس از تَّواب، رحیم بودن پروردگار مطرح شده است؛ مگر در آیه دهم سوره نور که حکیم بودنش را آورده است: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللّٰهَ تَوَّابٌ حَكيمٌ53: و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اینکه او توبهپذیر و حکیم است، (هرگز از شقاوت رهایی نداشتید و همیشه به معصیت و خطا دچار بودید و به خاطر جهالت، نظام امورتان مختل میشد)». شاید بتوان مهمترین پیام قرار گرفتن کلمه حکیم پس از تواب را اثر بازدارندگی توبه دانست که خداوند حکیم به مقتضای حکمت خویش، راه توبه را به همین جهت باز گذاشته است54.
شاید یکی از حکمتهایی که در نپذیرفتن توبه محتضر وجود دارد، همین نکته است؛ یعنی کسی که در واپسین روزها یا لحظات عمرش توبه میکند، اثر بازدارندگی بر توبهاش بار نمیشود. درباره چرایی حذف جواب «لو» در آیه شریفه، مفسران گفتهاند: «به خاطر عظمت جواب بود؛ یعنی ظرفیت محدود کلمات نمیتوانست مفهوم واقعی آن جواب را برساند55».
گر توبه مددکار گنهکار نبودی
او را که به سر حَدِّ کرم راه نمودی
ور توبه نبودی که دَر فیض گشودی
زنگ غم از آئینه عاصی که زدودی
۷. بهداشت ذهن
فکر کردن به انجام یک کار، اثر بسزایی در انجام آن دارد؛ چنانکه امیرمؤمنین فرموده است: «فِكْرُكَ في الطّاعَةِ يَدْعُوكَ إِلَى الْعَمَلِ بِها وَ فِكْرُكَ في الْمَعْصِيَةِ يَحْدُوكَ عَلَى الْوُقُوعِ فيها؛56 فکر کردنت درباره طاعت، تو را به عمل نمودن به آن طاعت، و فکر کردنت درباره گناه، تو را به عمل نمودن به آن گناه میکشاند».
قرآن کریم، فکر گناه یا همان وسوسه شیطانهای اِنسی و جنی را یک حقیقت و امری طبیعی دانسته است، ولی عملیاتی نکردن آن را از صفات اهالی تقوا بر شمرده است: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ57: پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند».
نیت گناه دو گونه است: گاهی فقط خطور در قلب است؛ یعنی بیاختیار بر قلب انسان گذر میکند و ادامه ندارد. گاهی نیز به عزم و تصمیم جدی بر گناه میرسد. مقصود از مطالب فوق، همین بخش است. امام صادق در اینباره فرموده است: «حضرت عیسی به حواریون فرمود: موسی بن عمران به شما دستور داد که زنا نکنید، ولی من به شما امر میکنم که روح خود را به زنا خبر هم ندهید (فکر زنا نکنید)، تا چه رسد به انجام آن؛ زیرا کسی که روح و فکرش را به زنا خبر دهد، مانند کسی است که در اطاق رنگینی آتش روشن کند. دود آتش نقشهای رنگی آن اطاق را کثیف میکند؛ گر چه خانه را نسوزاند58».
۸. سالمسازی محیط
از راهکارهای پیشگیری از گناه، سالمسازی محیط پیرامون است. از نظر اسلام، برخی مکانها و کارها سبب گرفتار شدن انسان در باتلاق گناه میشود. از این رو باید از آنها دوری کرد و اگر برای انسان مهیا شد، باید با آنها مقابله نمود. برخی از آنها عبارتند از:
الف. دوستان ناباب
در آیات و روایات بسیاری به دوری کردن از دوستان ناباب و لزوم داشتن یاران واجد شرایط تأکید شده است؛ زیرا دوست و رفیق، در سعادت و شقاوت انسان نقش بسزایی دارد:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّٰهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّٰهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً59: و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هر گاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند، و گر نه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و همه کافران را در دوزخ جمع میکند.
اهمیت این مسأله تا آنجاست که اگر محیط پیرامونی انسان به اندازهای آلوده باشد که امکان دینداری و دوری از گناه را از انسان بگیرد، هجرت و دوری از محل زندگی، وظیفهای است که عقل و قرآن بر آن تأکید دارند:
إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا في مَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً60: کسانی که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صَف کافر جای داشتید؟!). گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی دارند.
امام علی در ضمن خطبه دیباج میفرماید: «مُجالَسَةُ أَهْلِ اللَّهْوِ يُنْسي الْقُرْآنَ وَ يُحْضِرُ الشَّيْطانَ؛61 همنشینی با اهل لهو و گناه، باعث فراموشی قرآن و حاضر شدن شیطان میشود».
مصداق این سخن امیرالمؤمنین را میتوان در زندگی نجاشی شاعر دانست. او که یکی از شعرایی بود که در جنگ صفین به نفع لشکر حق شعر سروده بود، در اثر همنشینی با دوست بد و اثرپذیری از رفیق ناباب به معاویه پناهنده، و عاقبت به شر شد62.
ب. خلوت نکردن با نامحرم
امام صادق در حدیثی به نقل از پیامبر فرمود: «ابلیس نزد حضرت موسی بن عمران رفت و به او سفارشهای مهمی کرد و از جمله گفت: ای موسی! نه تو با زنی خلوت کن و نه او با تو خلوت کند؛ زیرا هیچ مرد و زنی با هم خلوت نمیکنند، مگر اینکه من خودم همدم آنان خواهم شد، نه یاران من63».
فردی به نام «محمد طیار» میگوید:
وارد مدینه شدم و به دنبال خانهای میگشتم تا آن را اجاره کنم. به خانهای وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آنها فقط یک در بود. در آن خانه، زنی تنها زندگی میکرد. او از من پرسید: این خانه را اجاره میکنی؟ گفتم: میان این دو اتاق فقط یک در است و من هم جوانم. زن گفت: در را میبندم. من نیز وسایلم را به آن خانه بردم و از زن خواستم در را ببندد، اما زن خواست که در باز باشد؛ زیرا از بسته شدن در و تنها ماندن وحشت داشت. من دوباره خواستم که در را ببندد؛ زیرا هم او جوان بود و هم من. زن دوباره امتناع کرد و گفت که در اطاقش میماند و نزد من نمیآید. وقتی وضعیت را چنین دیدم، نزد امام صادق رفتم و از حضرت کسب تکلیف کردم. حضرت فرمود: «تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ إِذَا خُلِّيا في بَيْتٍ كانَ ثالِثُهُما الشَّيْطانَ؛64 از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنی در خانهای خلوت کنند، سومین نفر شیطان است».
ج. کنترل چشم
از دیگر راههای سالمسازی محیط از مقدمات گناه، کنترل چشم است که میتواند از گناهان زیادی جلوگیری کند. امام علی فرموده است: «نِعْمَ صارِفُ الشَّهَواتِ غَضُّ الأَبْصارِ؛65 چشمپوشی از حرام، چه عامل خوبی برای برگرداندن انسان از شهوات است».
شاید این سؤال مطرح شود که علت این همه تأکید بر کنترل چشم چیست؟ مقام معظم رهبری در سخنانی حکیمانه، علت آن را اینگونه تشریح کرده است:
اینکه اسلام اینقدر گفته چشمتان را ببندید، به نامحرم نگاه نکنید، به زن یک جور گفته و به مرد یک جور دیگر گفته، برای این است که وقتی چشم به یک طرفی رفت، آن وقت بخشی از سهم آن کسی که همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشید و چه زن، فرقی نمیکند. یک قسمت میرود آنجا. وقتی اینجا کم گذاشتی، محبت ضعیف خواهد شد. محبت که ضعیف شد، بنای خانوادگی متزلزل میشود. آن وقت آنچه که برای تو لازم است، از دستت میرود و آنی که برایت مضر است، به خیال خودت به دست آوردهای!66
فرد چشمچران پس از آنکه به خانه باز میگردد، مجموعهای از ویژگیهای نامحرمان را در ذهنش مجسم میکند. سپس در مقام مقایسه آنها با همسرش بر میآید و به او بیرغبت میشود؛ زیرا اُنس و مصاحبت دائمی با همسر، زیبایی و جذابیت و امتیازاتش را عادی جلوه میدهد و از آنجا که «مرغ همسایه غاز است»، امتیازات عادی دیگران نزدش چشمگیرتر و مهمتر میشود. خردهگیری از همسر، سبب دلسرد شدن همسر و کوتاهی در انجام وظایف خود میشود. اگر زندگی آنان به جدایی نیانجامد، کمترين حاصل آن این است که همسرش را زودرنج و شکننده کرده و رفتارش را تنشآور و بهانهجو میکند.
نمونه این چشمچرانی و عاقبت شوم آن را میتوان در این داستان مشاهده کرد. رسولی محلاتی میگفت:
روزی مؤذنی که سابقه چهل سال اذان گفتن داشت، برای گفتن اذان بالای مناره رفت و پس از اتمام اذان، نگاهی به خانههای اطراف مسجد کرد. ناگهان چشمش به دختری در یکی از خانهها افتاد که مشغول شستن سر و بدن خود بود. تا وقتی که دختر در حیاط خانه بود، با نگاه او را تعقیب کرد. وقتی دختر به داخل اطاق رفت، او نیز از بالای مناره پایین آمد و به در آن خانه رفت و دختر را از پدرش خواستگاری کرد. صاحبخانه که او را میشناخت، با تعجب گفت: ما بر اساس آیین خود نمیتوانیم به مسلمان دختر بدهیم. باید به دین ما در آیی. مؤذن که سرتاپای وجودش را شهوت فرا گرفته بود، برای رسیدن به خواستهاش حاضر شد به دین آنان در آید. از این رو ابتدا به آیین آنها وارد شد و سپس برای رفتن به حجله عروسی که در طبقه بالای خانه بود، با عجله از پلهها بالا رفت. وقتی به پله آخر رسید، پایش لغزید و از همانجا به درون حیاط پرت شد و در دم جان سپرد و به کام دل نرسید و به حالت کفر از این جهان چشم بربست!67
۹. اندیشه و یادآوری
از دیگر راهنماییهایی که برای آلوده نشدن به معصیت مطرح شده است، استفاده از نعمت بینظیر تفکر و اندیشه برای یادآوری همیشگی است؛ یادآوری نعمتها، مرگ، حساب قیامت و تبعات گناه. اگر انسان از این راه خدادادی بهره نبرد و نصیحتگر خویشتن نشد، هیچ نصیحتگر دیگری نمیتواند او را به سعادت برساند؛ چنانکه امام صادق فرموده است: «مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّٰهُ سُبْحانَهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَواعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُ شَيْئاً؛68 کسی که خداوند سبحان برایش از درونش واعظی قرار نداده باشد، قطعا موعظههای مردم هیچ نفعی برایش نخواهد داشت».
الف. یادآوری نعمتهای الهی
حضرت هود در موعظه قومش، آنان را به یادآوری نعمتهای الهی سفارش میکرد: «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللّٰهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ69: پس نعمتهای خدا را به یاد آورید تا رستگار شوید». یاد نعمتهای الهی، سبب شکر و سپاس از خداوند میشود. سپاسگزاری مراتبی دارد که کمترین مرتبه آن، به کار نگرفتن نعمتهای الهی در نافرمانی خداوند مُنعم است؛ چنانکه امام علی فرموده است: «أَقَلُّ ما يَلْزَمُكُمُ اللّٰهَ أَلّا تَسْتَعينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعاصيهِ؛70 کمترین حقی که خداوند بر شما دارد، این است که به وسیله نعمتهایش او را نافرمانی نکنید».
ب. یادآوری مرگ
یاد مرگ، از دیگر ابزارهای جلوگیری از انجام معصیت الهی است؛ چنانکه امیرمؤمنین در ضمن نامه خود به محمد بن ابیبکر و مردم مصر، نوشت: «مرگ را بسیار یاد کنید و مرگ، برای اندرزگویی کافی است. رسولخدا فراوان یاران خود را به یادآوری مرگ سفارش مینمود و میفرمود: بسیار یاد مرگ کنید؛ چراکه یاد مرگ، شکننده لذتها و فاصلهای میان شما و شهوتهاست71».
حسن صیقل میگوید: از امام صادق پرسیدم: مردم از پیامبر روایت میکنند که اندیشیدن یک ساعت، بهتر از عبادت یک شب است. امام صادق فرمود: آری، پیامبر چنین فرمود. گفتم: این چه اندیشهای است و چگونه باید فکر کرد؟ حضرت فرمود: «يَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ وَ بِالدّارِ فَيَتَفَكَّرُ فَيَقُولُ أَيْنَ ساكِنُوكِ وَ أَيْنَ بانُوكِ ما لَكِ لا تَتَكَلَّمينَ؛72 هنگامی که انسان از کنار خرابهای میگذرد، بگوید: آنها که در تو سکونت داشتند، کجایند؟ آنها که تو را ساختند، کجایند؟ چرا سخن نمیگویی؟».
ج. یادآوری قیامت
مولای متقیان در عهدنامه مالک اشتر، یاد معاد و قیامت را راه فرو بردن خشم معرفی کرده و فرموده است:
خشم و شدت و غضب و سرکشی و قدرت و تیزی زبانت را در اختیار بگیر و از تمام این امور به وسیله باز داشتن خود از شتاب در انتقام و تأخیر انداختن حمله، خود را حفظ کن تا اینکه خشم آرام شود و عنان اختیارت را به دست گیری، و هرگز حاکم بر نفس خود نخواهی شد تا اینکه بسیار به یاد معاد و بازگشت به سوی خداوند بیفتی73.
شاید این سؤال مطرح شود که آیا زیاد یاد مرگ و قیامت بودن، سبب تلخکامی و افسردگی آدمی نمیشود؟ واقعیت آن است که این مسأله کاملاً بالعکس است. همه انسانها در زندگی خود گرفتار مشکل یا مشکلاتی هستند74. این مشکلات باعث تلخی زندگی آنها میشود، اما اگر یاد مرگ و قیامت یکی از صفات همیشگیشان باشد، باعث تقویت ایمان به پایان آن مشکلات و جبران الهی در قیامت خواهد شد و شادمانی را برایش به ارمغان میآورد.
باور به پاداش و کیفر اعمال و اعتقاد به اینکه هیچ کدام از نیکیها و بدیها نابود نمیشود، میتواند عامل بازدارنده از گناهان باشد. حتی گمان به وجود معاد نیز موجب میشود انسان جانب احتیاط را رعایت، و از گناهان دوری کند. فرد باوری به معاد دارد، معتقد است تمام کارها در روز قیامت محاسبه میشود و به حساب ریز و درشت اعمالش رسیدگی خواهد شد و جزای آنها را خواهد دید. بنابراین مراقب رفتار خود خواهد بود.
د. یادآوری پیامد اعمال
یکی دیگر از عواملی که میتواند در پیشگیری از گناه مؤثر باشد، به یاد آوردن زودگذری لذت گناه و باقی ماندن تبعات آن است؛ چنانکه امام علی فرموده است: «لَوْ لَمْ يَنْهَ اللّٰهُ سُبْحانَهُ عَنْ مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ يَجْتَنِبَها الْعاقِلُ؛75 اگر خدای سبحان از گناهان نهی هم نمیکرد، بر انسان عاقل لازم بود که از آنها دوری کند».
واژه عاقل در این روایت، به این معناست که بهره بردن از نعمت تعقل و اندیشه، سبب دوراندیش و عاقبتنگر شدن انسان میشود؛ به طوری که هنگام آماده شدن زمینه گناه، به آثار و پیامدهای منفی زیادی که یک گناه دارد، توجه میکند و میفهمد که این همه پیامد، ارزش چند لحظه شیرینی زودگذر را ندارد. بنابراین اندیشیدن درباره حسابرسی کردار، نقش مهمی در بازدارندگی از گناه دارد. از همین رو رسولخدا فرموده است: «حاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الأَكْبَرِ؛76 پیش از آنکه به حساب شما برسند، خودتان به حساب خویش برسید و پیش از آنکه مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید و خود را برای بزرگترین امتحان آماده سازید».
هـ. جهانگردی
قرآن حکیم به صورت مکرر، همگان را به جهانگردی و عبرتآموزی از پیشینیان دعوت کرده است؛ چنانکه در آیه ۴۶ سوره حج فرموده است: «آیا آنان در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؛ یا گوشهای شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمیشود؛ بلکه دلهایی که در سینههاست، کور میگردد77».
امیرمؤمنین در کلامی کوتاه ولی پُر معنا فرموده است: «كَفى بِما سَلَفَ تَفَكُّراً؛78 اندیشه کردن در آنچه گذشته است، (برای سعادت انسان) کافی است».
استخوان و پشم آن گرگان عیان
بنگرید و پند گیرید ای مِهان
عاقل از سر بنهد این هستی و باد
چون شنید انجام فرعونان و عاد
امام علی در نامه خود به امام حسن که در واقع «رساله سعادت» است، فرموده است:
فرزندم، اخبار پیشینیان را بر قلبت عرضه کن و آنچه را بر سرشان آمده، به یادش آور. در شهرهای آنان و در میان آثارشان سفر کن و نگاه کن در آنچه انجام دادند و اینکه از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند و منزل کردند. اگر این کار را انجام دادی، در مییابی که آنان از کنار دوستان خود رفتند و به دیار غربت وارد شدند و گویی تو هم به اندک زمانی چون یکی از آنان خواهی شد79.
۱۰. پرهیز از مقدمه گناه
شیعیان دوازدهامامی و معتزلیان از اهلتسنن، معتقدند که همه احکام الهی دارای مصلحت آشکار یا پنهان هستند. برخی دستورات الهی، مقدمهای برای دستوری بزرگتر و مهمتر میباشند؛ برای مثال وضو گرفتن دارای مصلحت است، ولی خود مقدمهای برای مصلحتی بزرگتر یعنی نماز است. در حوزه نهیها و هشدارها نیز برخی رفتارها، از آن جهت که موجب ارتکاب گناه میشود، مورد نهی و هشدار الهی قرار میگیرند؛ برای مثال با توجه به خطرات ناشی از زبان، کمگویی و پرهیز از سخنان غیر ضروری به عنوان یکی از طرق پیشگیری از خطرات زبان، مورد توصیه اَکید قرار گرفته است. از این رو عدّهای از بزرگان، نخستین گام در تهذیب نفس را مسأله «کنترل زبان» میدانند. در روایات اسلامی از دروغ شوخی نیز نهی شده است؛ هر چند گناه نمیباشد. امام سجاد به فرزندانش میفرمود: «اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغيرَ مِنْهُ وَ الْكَبيرَ في كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذَبَ في الصَّغيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبيرِ؛80 از دروغ بپرهیزید، خواه کوچک باشد و خواه بزرگ، جدی باشد یا شوخی؛ زیرا دروغ کوچک، انسان را دلير میکند که از دروغ بزرگ نترسد».
رعایت حجاب کامل، مقدمهای برای به هم نخوردن نظام خانوادهها، پیشگیری از روابط نامشروع، جلوگیری از افزایش طلاق و… است. حساسیت بسیار بزرگان دینی نسبت به این موضوع، به سبب تبعات و پیامدهای خانمانسوز آن است. کارشناسان معتقدند بدحجابی، بهخصوص در افراد و خانوادههای مذهبی، نوعی بدبینی را در میان همسران ایجاد میکند که اختلافبرانگیز است. بنا بر بعضی مطالعات، نابسامانیهای خانوادگی در ردیف نخست علل طلاق قرار دارد. این نابسامانیها میتواند در مسائل بین فردی همسران ریشه داشته باشد. برخی کارشناسان نیز بدحجابی را علت ۱۰ تا ۱۵ درصد طلاقها دانستهاند81. بر اساس بررسیهای انجام شده، ۴۹ درصد طلاقها به علت بدحجابی و رعایت نکردن مسائل عفاف است. بدحجابی، سبب شکسته شدن حریم روابط زن و مرد در اجتماع و گسترش افکار انحرافی در جامعه میشود و در نتیجه، آمار طلاق و فحشا افزایش مییابد82.
خلوتگریزی
همانگونه که برخی گناهان به صورت گروهی و همراهی با رفیق ناباب امکانپذیر است، برخی دیگر از گناهان در تنهایی افراد اتفاق میافتد83. بنابراین باید اوقات تنهایی و فراغت را با کارهای عبادی، هنری، ورزشی و… پُر کرد و از لذتهای حلال به عنوان جایگزین استفاده نمود. اجرایی شدن این مسأله افزون بر تلاش فردی، به خانوادهها و حاکمیت نیز مرتبط است.
۱۱. نماز
عبادت بندگان، هیچ سودی برای ساحت پروردگار غنی و قادر ندارد و همه آثارش متوجه بنده میشود. یکی از مهمترین آثاری که در همه عبادتها وجود دارد، پیشگیری از گناه است؛ چنانکه خداوند میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ84: ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزگار شوید». همچنین درباره اثر بازدارندگی روزه از گناه میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ85: ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما واجب شده؛ چنانکه بر کسانی که قبل از شما بودند واجب شد؛ شاید پرهیزگار شوید».
از آنجا که نماز نقشی ویژه و بسیار زیاد در پیشگیری از گناه دارد، به صراحت آن را مایه پیشگیری از نافرمانیها معرفی نموده است: «وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ…86: و نماز را برپا دار که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز میدارد».
جوشش و افزونی زر در زکات
عصمت از فحشا و منکر در صلات
منبر نماز
آیتاللهالعظمی اراکی درباره دامادشان مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمدتقی خوانساری گفته بود:
روزی علما و مبلغان و وعاظ را گرد آورد و گفت: «خدا یک نعمت بزرگی به شما داده و آن، نعمت طلاقت لسان و فصاحت کلام است و این را خدا به شما داده که میتوانید این منبرها را تحویل مردم دهید. خوب است یک منبر را مخصوص نماز کنید؛ چون نماز در انظار مردم خفیف شده و مردم با نظر کوچکی به آن نگاه میکنند. با این قدرتی که خدا به شما داده است، میتوانید این اهمیت نماز را به مردم بفهمانید و آن را درنظرشان بزرگ کنید87».
چگونگی بازدارنگی نماز
درباره چگونگی این اثر نماز، تحلیلهای متعددی مطرح شده است که برخی از آنها بیان میشود88:
۱. بازدارندگی محدود
بازدارندگی نماز از گناه، معلول رعایت احکام صحت و قبولی آن است؛ یعنی نمازگزار باید به خاطر صحت نمازش، دستوراتی را مانند غصبی نبودن مکان و لباس، طهارت بدن و… رعایت کند. این تحلیل مردود است؛ زیرا این اثر، عادی و معمولی است؛ در حالی که آیه در صدد بیان اثری خاص و ویژه است.
۲. بازدارندگی تشریعی
بنا بر برخی روایات، نماز انسان را به صورت تشریعی از فحشا و منکر نهی میکند و انسان در اطاعت کردن یا نکردن، مخیر است. رسولخدا فرموده است: «لا صَلاةَ لِمَنْ لَمْ يُطِعِ الصَّلاَةَ وَ طاعَةُ الصَّلاَةِ أَنْ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؛89 کسی که از فرمان نماز اطاعت نکند، نمازش نماز نیست و اطاعت از فرمان نماز، آن است که از فحشا و منکر دوری کند».
شاید بتوان نماز را به انسانی تشبیه کرد که دیگری را از فحشا و منکرات نهی میکند، اما همانگونه که لازمة نهی این نیست که شنونده حتماً گفته نهیکننده را عملیاتی کند؛ در نماز نیز چنین است و اینگونه نیست که نمازگزار (به صورت تکوینی) از گناهان دور شود؛ زیرا انسانی که بر خلاف دستورات خداوند عمل میکند، نماز نیز نمیتواند بازدارنده او از گناهان باشد.
۳. بازدارندگی تکوینی و طبیعی
برخی تحلیلگران معتقدند نماز، نمازگزار را هر چند در آینده به واسطه تقویت ملکه ایمان، از گناه باز میدارد. در روایتی آمده است: جوانی از انصار با رسولخدا نماز میخواند، ولی اهل ارتکاب فواحش نهی میشود. اتفاقاً چنین شد و چیزی نگذشت که او توبه کرد. نیز بود. پیامبر در باره او فرمود: «إِنَّ صَلاتَهُ تَنْهاهُ يَوْماً؛90 باالاخره روزی نمازش او را از فحشا و منکر باز میدارد».
علامه طباطبایی مینویسد:
از آنجا که نماز مشتمل بر ذکر خداست و این ذکر، اولاً ایمان به وحدانیّت خدای تعالی و رسالت و جزای روز قیامت را به نمازگزار تلقین میکند و به او میگوید که خدای خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار بده و از او درخواست کن که تو را به سوی صراط مستقیم هدایت کرده و از ضلالت و غضبش دور نماید. ثانیاً او را وادار میکند که با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبریایی خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد آورد و در آخر، بر خود و هممسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد. افزون بر این، او را وادار میکند به اینکه از حدث – که نوعی آلودگی روحی است – و از خبث یعنی آلودگی بدن و لباس، خود را پاک کند و نیز از اینکه لباس و مکان نمازش غصبی باشد، بپرهیزد. پس اگر انسان مدتی کوتاه بر نماز خود پایداری کند و در انجام آن تا حدی نیت صادق داشته باشد، ملکه پرهیز از فحشا در او پیدا خواهد شد؛ به طوری که اگر فرضاً انسان یک نفر را موکّل بر خود کند که دائماً ناظر بر احوالش باشد و او را آنچنان تربیت کند که این ملکه در او پیدا شود و به زیور ادب عبودیت آراسته شود، قطعاً تربیت او مؤثرتر از تربیت نماز نیست و به بیش از آنچه که نماز او را دستور میدهد، دستور نخواهد داد و به بیش از آن مقدار که نماز به ریاضت وادارش میکند، وادار نخواهد کرد91.
شاید این سؤال مطرح شود که با توجه به تصریح قرآن به نقش ویژه نماز در بازدارندگی از گناهان، چرا شاهد گناه برخی از نمازگزاران هستیم؟ چند احتمال در پاسخ به این پرسش مطرح است:
الف. بطلان نماز
ادا نکردن نماز صحیح با شرایط لازم، میتواند یکی از دلایل این مسأله باشد؛ برای مثال وضو، تیمم، غسل و یا بخشهای دیگری مانند قرائت، رکوع و سجود و دیگر اجزا و شرایط نماز صحیح نباشد. هر گاه نمازی از اصل باطل باشد، توقع اثرگذاری کامل از آن نامعقول خواهد بود. در روایتی آمده است: ممکن است شخصی شصت و یا هفتاد سالش باشد، ولی نمازش مورد قبول خداوند نباشد. راوی پرسید: «چگونه چگونه میشود که نمازش مقبول واقع نمیشود؟». حضرت فرمود: «زیرا خداوند دستور داده است در وضو پاها را مسح کند، ولی به جای مسح، پاها را میشوید92».
ب. قبول نشدن نماز
ممکن است نمازی دارای شرایط ظاهری باشد، ولی مقبول درگاه الهی نباشد. بنابراین اگر نمازی مقبول واقع نشده است، نباید توقع داشت اثرگذاری کامل داشته باشد. امام صادق فرموده است: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ فَبِقَدْرِ ما مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ؛93 هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز داشته یا خیر؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته است، مقبول واقع شده است».
چرایی قبول نشدن نماز، مبحث مستقلی است که بیش از بیست عامل مختلف برایش ذکر شده است؛ از جمله امام صادق فرموده است:
به خدا سوگند ممکن است پنجاه سال بر انسان بگذرد و خداوند یک نماز از او نپذیرد و چه چیزی سختتر از این است. سوگند به خدا، شما از همسایگان و یاران خود کسی را میشناسید که اگر برای یکی از شما نماز بخواند، به سبب سبک شمردنش، آن را نخواهید پذیرفت. خداوند نیز جز چیز خوب و شایسته را قبول نمیکند. چگونه ممکن است چیزی را که خفیف شمرده شده است، بپذیرد؟!94
ج. بیروح بودن نماز
برخی افراد نماز را میخوانند، نه اینکه آن را اقامه کنند. لفظ «صلاة» در قرآن، با واژههایی همچون «یقیمون» و «أقیموا» آمده است که به معنای «بر پا داشتن نماز» است. مسلمانی که نماز را بر پا میدارد، نماز در تمام زندگی او دیدنی است؛ چنانکه پیامبر فرموده است: «إِنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلّي الصَّلاَةَ لا يُكْتَبُ لَهُ سُدْسُها وَ لا عُشْرُها وَ إِنَّما يُكْتَبُ لِلْعَبْدِ مِنْ صَلاتِهِ ما عَقَلَ مِنْها؛95 ممکن است انسانی نماز بگزارد، ولی یک ششم و بلکه یک دهم آن را هم برای او ننویسند؛ زیرا آن مقدار از نماز را برای انسان مینویسند که از روی توجه و تعقل خوانده شده باشد».
د. وجود مانع
بازدارندگی از گناه، اثر طبیعی و اقتضایی نماز است، نه اثر قهری و حتمی؛ یعنی اگر مانع و مزاحمی در بین نباشد، نماز اثر خود را میگذارد و نمازگزار را از فحشا باز میدارد. حال اگر مانع و مزاحمی جلو اثر آن را بگیرد، دیگر اثر نمیکند. در واقع نماز و موانع، مانند دو کفة ترازو هستند که هر گاه کفة یاد خدا سنگینتر شد، نمازگزار گناه نمیکند؛ اما هنگامی که کفة موانع سنگینی کند، نمازگزار از حقیقت یاد خدا غافل، و مرتکب معصیت میشود.
۱۲. یاد خدا
در آیه ۴۵ سوره عنکبوت، افزون بر اینکه نماز به عنوان یک بازدارنده مهم از گناه معرفی شده است؛ به یاد خدا نیز اشاره شده است. مفسران پیرامون یاد خدا نظرهای گوناگونی مطرح کردند. بر پایه حدیثی منسوب به امام صادق، یاد خدا بر خلاف نماز، به وقت و شرایط خاصی اختصاص ندارد و در نگه داشتن انسان از فحشا و منکر، بزرگتر از نماز است و نقشی بیشتر دارد. امام صادق درباره «وَ لَذِكْرُ اللّٰهِ أَكْبَرُ» فرمود: «مراد، یادآوری خدا به هنگام روبهرو شدن با حلال یا حرام الهی است96». رسولخدا نیز فرموده است:
خداوند سبحان فرمود: هر گاه بدانم که بندهام غالباً به من مشغول و در حال یاد و ذکر من است، او را به مناجات با خود متمایل مینماییم. وقتی بندهام چنین شد، اگر بخواهد خطایی مرتکب شود، مانعش میشوم. به درستی که آنان دوستان واقعی من هستند. آنان دليران واقعی هستند. آنان کسانی هستند که هر گاه بخواهم زمین را هلاک نمایم و عقاب کنم، به خاطر آنها هلاکت و عقوبت را از مردم بر میدارم97.
نشانه ذکر
فلسفه ذکر و یاد خدا، دور کردن انسان از گناه است؛ چنانکه رسولخدا فرموده است: «مَنْ أَطاعَ اللّٰهَ فَقَدْ ذَكَرَ اللّٰهَ وَ إِنْ قَلَّتْ صَلاتُهُ وَ صِيامُهُ وَ تِلاوَتُهُ وَ مَنْ عَصى اللّٰهَ فَقَدْ نَسِيَ اللّٰهَ وَ إِنْ كَثُرَتْ صَلاتُهُ وَ صِيامُهُ وَ تِلاوَتُهُ لِلْقُرْآنِ؛98 کسی که خدا را اطاعت کند، خدا را به یاد داشته است؛ اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش اندک باشد و آن کس که خدا را نافرمانی کند، خدا را فراموش کرده است؛ اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش زیاد باشد».
اگر چه باید توجه داشت که یاد خدا، در حقیقت اولین و مهمترین مواردی است که در پیشگیری از گناه مؤثر است.
ازدواج یک دزد
در زمان رسولخدا، در شهر مدینه مردی با چهرهای آراسته و ظاهری پاک و پاکیزه بود؛ بهگونهای که گویی در میان اهل ایمان، انسانی نخبه و برجسته است. او در بعضی از شبها، به دور از چشم مردمان به دزدی میرفت. شبی برای دزدی از دیوار خانهای بالا رفت و میان خانه اثاث زیادی را دید و زن جوانی که در خانه تنهاست. با خودش گفت: مرا امشب دو خوشحالی است، یکی بردن این همه اثاث قیمتی، یکی هم درآویختن با این زن! در این حال و هوا بود که ناگهان برقی غیبی به دلش زد و با خود فکر کرد مگر بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمیشود؟ مگر بعد از مرگ خداوند او را مؤاخذه نمیکند؟ آیا در آن روز از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزی هست؟ پس از اندیشه و تأمل، به سختی پشیمان شد و با دست خالی به خانه برگشت. وقتی که صبح شد، به محضر پیامبر آمد. ناگهان مشاهده کرد صاحبخانه شب گذشته، یعنی آن زن جوان به محضر پیامبر شرفیاب شد و گفت: «زنی بدون شوهر هستم و ثروت زیادی در اختیار من است. قصد داشتم شوهر نکنم، اما شب گذشته به نظرم آمد دزدی به خانهام آمده است؛ اگر چه چیزی نبرده، ولی مرا در وحشت و ترس انداخته است. جرأت اینکه به تنهایی در آن خانه زندگی کنم، برایم نمانده است. اگر صلاح میدانید شوهری برای من انتخاب کنید». حضرت به آن دزد اشاره کرد و به زن فرمود: «اگر میل داری تو را هم اکنون به عقد او در آورم». زن گفت: «از جانب من مانعی نیست». حضرت آن زن را برای آن شخص عقد بست. وقتی زن و شوهر به خانه رفتند، شوهر گفت: «آن دزد، من بودم و اگر دست به دزدی زده بودم و با تو چند لحظه به سر میبردم، هم مرتکب گناه مالی شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانی؛ و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمیرسیدم، آن هم از طریق حرام؛ ولی چون به یاد خدا افتادم و گناه نکردم، خداوند چنین مقدر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگی خوشی داشته باشم99».
راهب و زن پاکدامن
در روایتی از امام سجاد آمده است:
مردی با خانواده خود به سفر دریایی رفت، اما کشتی شکست و فقط آن زن نجات یافت. زن بر تخته پارهای، خود را به جزیرهای رسانید. در آن جزیره، راهزنی بود که از هیچ گناهی باک نداشت. وقتی راهزن زن را دید، پرسید: «انسان هستی یا جِن؟». زن گفت: «انسان هستم». راهزن که قصد نزدیکی با آن زن را کرده بود، وقتی او را پریشان دید، پرسید: «چرا پریشان و نگراني؟». زن گفت: «از او میترسم» و با دست خود به آسمان اشاره کرد. راهزن گفت: «آیا تا به حال چنین کاری کردهای؟». زن گفت: «به عزت خدا سوگند، نه». راهزن تحت تأثیر خداترسی زن گفت: «تو که تا کنون چنین کاری نکردی، اینگونه میترسی؛ به خدا سوگند که من به پریشان احوالی و ترس، سزاوارترم». سپس برخاست و به سوی خانوادهاش بازگشت؛ در حالی که به توبه و اصلاح خود فکر میکرد. در راه راهبی را دید. راهب به او گفت: «از خداوند بخواه که برایمان ابری بفرستد». جوان گفت: «من کار خوبی نزد خدا ندارم که جرأت درخواست چیزی از او داشته باشم!». راهب گفت: «پس من دعا میکنم، تو آمین بگو». طولی نکشید که ابری آمد و بر سر آنها سایه انداخت. مدتی را زیر سایه ابر راه رفتند تا به دو راهی رسیدند و جوان به راهی و راهب به راهی دیگر رفت. ابر با جوان همراه شد. راهب رو به جوان کرد و گفت: «تو از من بهتری؛ چون دعای تو اجابت شد، ولی دعای من اجابت نشد. ماجرایت چیست؟». جوان ماجرای خود با آن زن پاکدامن و خداترس را برایش بازگو کرد. راهب گفت: «چون ترس از خدا همه وجودت را فرا گرفته، گناهان گذشتهات آمرزیده شده است. اکنون مواظب کارهای آینده خود باش100».
فهرست منابع
- استاد سطح عالی حوزه علمیه قم.
- محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغة؛ ج ۲، ص ۳۵ – ۳۴.
- ر.ک: مفضل بن عمر؛ توحید مفضل؛ ص ۷۹.
- محمدحسن مظفر نجفی؛ دلائل الصدق لنهج الحق؛ ج ۴، ص ۲۱۷، هفت دلیل بر لزوم عصمت مطلق در حضرات معصومین ذکر کرده است.
- محمدباقر مجلسی؛ مرآة العقول؛ ج ۱۰، ص ۸۰.
- ر.ک: جعفر سبحانی؛ مفاهیم القرآن؛ ج ۵، ص ۴۹.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۵، ص ۲۱۹.
- همان؛ ج ۴، ص ۷۲.
- محمد بن حسن طوسی؛ تهذیب الأحکام؛ ج ۳، ص ۹۵.
- محسن فیض کاشانی؛ منهاج النجاة؛ ص ۱۱۶.
- ر.ک: محمدتقی بهجت؛ رحمت واسعه؛ ص ۱۸۳، ۶۴، ۶۲ و ۲۲۶.
- محمدتقی بهجت؛ رحمت واسعه؛ ص ۶۲؛ پاورقی ۲.
- محمد بن جمالالدین مکی عاملی؛ القواعد و الفوائد؛ ج ۱، ص ۱۱۹.
- محمدهاشم خراسانی؛ منتخب التواریخ؛ ص ۱۹۴.
- محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغه؛ حکمت ۳۴۵، ص ۵۳۵.
- محمد بن عیسی ابن ابیفراس؛ مجموعه ورام؛ ج ۲، ص ۲۲۹.
- میثم بحرانی؛ شرح نهج البلاغه؛ ج ۵، ص ۴۱۱.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۱، ص ۴۷۰.
- ر.ک: نساء ۹۷.
- نعمان بن محمد ابنحیون مغربی؛ دعائم الإسلام؛ ج ۱، ص ۴۷.
- محمد بن علی صدوق؛ معانی الأخبار؛ ص ۲۷۱.
- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۲۲۵.
- حسن بن محمد دیلمی؛ أعلام الدین؛ ص ۳۳۱.
- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۵۰.
- محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج ۷۴، ص ۲۰۷ و ۲۲۷.
- حسن بن محمد دیلمی؛ إرشاد القلوب؛ ج ۱، ص ۱۹۶.
- امام زینالعابدین؛ صحیفه سجادیه؛ دعای ۴۷، ص ۲۲۶.
- محمد بن حسن طوسی؛ مصباح المتحجد؛ ج ۲، ص ۸۰۴.
- علی بن موسی ابنطاووس؛ الإقبال بالأعمال الحسنة؛ ج ۱، ص ۴۱۰.
- همان، ج ۹۱، ص ۱۵۵.
- محمدبن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۴۴۳.
- روم ۱۹.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۷، ص ۱۷۴.
- خبرگزاری رسمی حوزه؛ «ماجرای یک سال روزه پشت سر هم آیتالله العظمی بروجردی»؛ ۱۳۹۸/۰۲/۲۱.
- مرتضی انصاری؛ فرائد الأصول؛ ج ۱، ص ۴۸.
- بقره ۲۸۴.
- محمد بن حسن طوسی؛ تهذیب الأحکام؛ ج ۶، ص ۱۷۴.
- مریم ۱۳.
- محمد بن محمد رضا قمی مشهدی؛ کنز الدقائق؛ ج ۸، ص ۲۰۴.
- احمد بن علی طبرسی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج؛ ج ۱، ص ۲۲۱؛ محمد باقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج ۱۰، ص ۴۳ و ج ۱۷، ص ۲۹۰.
- توبه ۱۱۹.
- محمد بن عمر فخر رازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج ۱۶، ص ۲۲۰.
- محمد بن علی صدوق؛ الخصال؛ ج ۲، ص ۴۲۴.
- حسن بن علی ابنشعبه حرّانی؛ تحف العقول؛ ص ۵۱۴.
- ر.ک: طور ۴۰؛ قلم ۴۶.
- شوری ۲۳.
- سبأ ۴۷.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۸، ص ۳۷۹.
- محمد بن علی صدوق؛ فضائل الشیعة؛ ص ۶.
- علی بن موسی ابنطاووس؛ اقبال الاعمال؛ ج ۳، ص ۲۹۸.
- احمد بن یحیی بلاذری؛ أنساب الأشراف؛ ج ۳، ص ۱۸۴.
- سید عبدالحسین دستغیب؛ داستانهای شگفت؛ ص ۱۴.
- نور ۱۰.
- ر.ک: محمد طاهر ابنعاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج ۱۸، ص ۱۳۵.
- ر.ک: نساء ۱۸.
- محمود بن عبدالله آلوسی؛ روح المعانی؛ ج ۹، ص ۳۰۸.
- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۴۸۳.
- اعراف ۲۰۱؛ ق ۱۶.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۵، ص ۵۴۲.
- نساء ۱۴۰؛ انعام ۶۸.
- نساء ۹۷.
- حسن بن علی ابنشعبه حرّانی؛ تحف العقول؛ ص ۱۵۱.
- محمد بن مکرم ابنمنظور؛ لسان العرب؛ ج ۸، ص ۴۱۵؛ عبدالحمید بن هبةالله ابی ابیالحدید؛ شرح نهجالبلاغه؛ ج ۴، ص ۸۷.
- محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ ص ۱۵۷.
- محمد بن علی صدوق؛ کتاب من لا یحضره الفقیه؛ ج ۳، ص ۲۵۲.
- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۷۱۷.
- بیانات در خطبه عقد؛ ۱۳۷۵/۰۲/۱۲.
- سید هاشم رسولی محلاتی؛ کیفر گناه؛ ص ۳۲۵.
- محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ ص ۲۸.
- اعراف ۶۹.
- محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص ۵۳۳، حکمت ۳۳۰ و نیز ر.ک: خطبه ۱۹۸ و حکمت ۲۹۰.
- محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ ص ۲۶۴.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۵۴.
- محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ نامه ۵۳.
- در آیه ۴ سوره بلد فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ؛ ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگی او پر از رنجهاست)». همچنین در صفحه ۱۱۳ کتاب غررالحکم میخوانیم: «الدُّنْيا مَلِيئَةٌ بِالْمَصائِبِ طارِقَةٌ بِالْفَجائِعِ وَ النَّوائِبِ؛ دنیا پر از مصیبتهاست و میهمانی است که همراه با دردها و حادثهها نزد میزبان میآید».
- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۵۶۸.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۲۷۵.
- در ۱۲ آیه دیگر نیز به جهانگردی، با هدف عبرتآموزی امر شده است.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۲۷۵.
- محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص ۳۹۲، نامه ۳۱.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۳۳۸.
- خبرگزاری جوان آنلاین؛ «بدحجابی به طلاق دامن میزند»؛ ۲۹ مرداد ۱۳۸۹.
- همان.
- ر.ک: نساء ۱۰۸.
- بقره ۲۱.
- بقره ۱۸۳.
- عنکبوت ۴۵.
- محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج ۷۹، ص ۱۹۸.
- ر.ک: علی صدایی خویی؛ آیتالله اراکی، یک قرن وارستگی؛ ص ۶۴.
- فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۸، ص ۴۴۷.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۳، ص ۲۶۹.
- محمد بن زینالدین ابن ابیجمهور؛ عوالی اللئالی؛ ج ۱، ص ۳۲۵.
- سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۱۶، ص ۱۳۳.
- ر.ک: همان، ص ۱۳۴.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۳، ص ۲۶۹.
- محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ ص ۲۶۴.
- محمد بن زینالدین ابن ابیجمهور؛ عوالی اللئالی؛ ج ۱، ص ۳۲۵.
- علی بن موسی ابنطاووس؛ محاسبة النفس؛ ص ۱۳.
- محمد بن مسعود عیاشی؛ تفسیر عیاشی؛ ج ۲، ص ۳۲۷.
- احمد بن محمد ابنفهد حلی؛ عدة الداعی؛ ص ۲۵٠.
- محمد بن علی صدوق؛ معانی الأخبار؛ ص ۳۹۹.
- حسین انصاریان؛ عبرتآموز؛ ص ۹۷.
- محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۶۹.







