مجلس یازدهم

زمینه‌ها و عوامل شقاوت دشمنان امام حسین(علیه‌السلام)
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی آزادیان

درآمد

ماجرای عاشورا، حادثه‌ای تکان‌دهنده، عبرت‌بخش و تحرک‌آفرین است. قیام امام حسین(علیه‌السلام) برای هر اندیشمندی، صحنه‌ای تعلیمی است و این جایگاه، تکریم‌یافته است. عاشورا به انسان می‌آموزد که برای حفظ دین، باید در میدان مبارزه حاضر شد و در صحنه‌ای که ارزش‌های معنوی و انسانی در خطر است، ایستادگی کرد؛ یعنی خود را با این اسوه‌ی تابناک مقایسه کند و بفهمد در چه حال و وضعیتی است، چه چیزهایی او را تهدید می‌کند و چه چیزهایی برای او لازم است.[1]

در این نوشتار، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که چه زمینه‌ها و عواملی موجب شقاوت انسان می‌گردد. رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یاران باوفایش به شهادت رسیدند، مسلمان و اهل نماز بودند؛ اما تلخ‌تر این‌که دشمنانشان نیز مسلمان و اهل نماز بودند. چه شد که آن‌ها به جنگ با ولیّ خدا برخاستند و در نهایت، به عذاب سوزان الهی گرفتار شدند و از سعادت دنیا و آخرت محروم گشتند؟


معنای شقاوت و اقسام آن

«شقاوت» در لغت، از ماده «شقو» به معنای حالتی سخت و دشوار است که انسان را از پیمودن راه خیر، شایسته و رفتار مناسب معنوی بازمی‌دارد.[2] در مقابل، «سعادت»، از ماده «سعد» است که به معنای خوشبختی و شادمانی قلبی دلالت دارد.[3] شقاوت به دو نوع دنیوی و اخروی تقسیم می‌شود. آنچه در اینجا مورد نظر است، شقاوت اخروی است که در اصطلاح قرآن، به معنای دوری از رحمت الهی و گرفتار شدن در عذاب الهی است:

«یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ»[4]
(روز قیامت، هیچ‌کس جز به اذن او سخن نمی‌گوید. گروهی بدبخت و گروهی خوشبختند. اما آن‌هایی که بدبخت شدند، در آتشند و برایشان در آنجا ناله‌های بلند و حسرت است.)

در قرآن کریم، سعادت اخروی به معنای ورود به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌های آن است:

«وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا»[5]
(اما آن‌هایی که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند.)

شقاوت و سعادت اخروی، پیامد رفتارها، کردارها و سبک زندگی انسان در این دنیاست:

«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»[6]
(پس هرکس به اندازه ذره‌ای کار خیر انجام دهد، آن را می‌بیند و هرکس به اندازه ذره‌ای کار بد کند، آن را می‌بیند.)


عوامل و زمینه‌های شقاوت

پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که چرا برخی با وجود ایمان به خدا و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حتی قیامت، همانند دشمنان امام حسین(علیه‌السلام)، گمراه و بدبخت می‌شوند؟

عوامل شقاوت انسان بر دو نوع درونی و بیرونی است. عوامل درونی، اموری است که در درون انسان ریشه دارد و شامل جهان‌بینی و اخلاق، یعنی اوصاف و ملکات درونی او می‌شود. این عوامل نقش مهمی در انتخاب سبک زندگی دارند و در واقع، انسان‌ها بر اساس بینش‌ها و اخلاقیات و ملکات درونی‌شان عمل می‌کنند: «آنچه درون برون همان‌گونه است که در اوست.»

اما عوامل بیرونی، یعنی اموری که از بیرون بر انسان تحمیل می‌شود و او را به راه‌های نادرست وادار می‌کند؛ مانند دشمنی و اجبار دستگاه حکومتی عبیدالله بن زیاد که با تهدید به زندان، شکنجه، قتل و تطمیع به پول و مقام، مردم را وادار به جنگ با امام حسین(علیه‌السلام) کرد.

در این میان، آنچه نقش اساسی در شقاوت انسان دارد، عوامل درونی است؛ یعنی ضعف ایمان و اخلاق؛ زیرا کسی که ایمان قوی و مبانی اعتقادی محکمی داشته و از فضایل اخلاقی برخوردار باشد، هرگز دچار گمراهی و شقاوت نخواهد شد و می‌تواند با همه‌ی عوامل شقاوت مقابله کند:

«فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى»[7]
(هرکس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه در عذاب خواهد بود.)

چنان‌که امام حسین(علیه‌السلام) با شجاعت در برابر دستگاه ستمگر یزیدی ایستاد و خط روشن‌اش را برای همگان ترسیم کرد:

«وَمِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»[8]
(کسی مانند من، با کسی مانند یزید بیعت نمی‌کند.)

امام خمینی(ره) نیز با الگوپذیری از حسین بن علی(علیه‌السلام) در برابر حکومت شاهنشاهی و دستگاه پهلوی قیام کرد و به پیروزی رسید. به همین دلیل، دشمنان اسلام امروز در تلاشند تا با لشکر جنگ، ایمان، بینش و اخلاق پاک جوانان مؤمن را تضعیف کنند. آن‌ها به خوبی می‌دانند اگر مردم و به‌ویژه جوانان یک ملت، از درون سست و توخالی شوند، به‌راحتی می‌توانند درون آن‌ها نفوذ کرده، هم‌چنین ثروت‌های معنوی و مادی‌شان را چپاول کنند.[9]

در ادامه، به بررسی مهم‌ترین عوامل شقاوت می‌پردازیم:

۱. ترس

ترس، یکی از رذایل اخلاقی است. این صفت نکوهیده، مایه ذلت و ضعف و تسلیم‌طلبی انسان می‌شود. نقطه مقابل ترس، شجاعت و شهامت است که مهم‌ترین رکن پیروزی و اساسی‌ترین پایه سربلندی و عزت انسان‌هاست و نه‌تنها در میدان جنگ، بلکه در میدان‌های سیاسی، اجتماعی و حتی علمی، نقش‌آفرینی می‌کند.[10]

قرآن در بیان شجاعت و استقامت یاران پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید:

«قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ»[11]
(بگو آیا برای ما، جز یکی از دو نیکی [پیروزی یا شهادت] را انتظار دارید؟)

یاران پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر پایه معرفت و ایمان به این‌که در نظام هستی، تنها پناهگاه و مؤثر حقیقی، خداست و دیگران در برابر قدرت او هیچ‌کاره و بی‌اثرند، به خوبی می‌دیدند که در میدان جنگ بر سر دو راهی قرار دارند: هر دو راه، بهشت و خشنودی حضرت تعالی است؛ راهی به سوی شهادت که آن هم سعادت است و راهی به سوی دنیا که آن هم با انتخاب درست، در دنیا و آخرت سعادت است.

خداوند در ستایش ایمان و شهامت اهل ایمان می‌فرماید:

«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»[12]
(این‌ها کسانی بودند که [بعضی از] مردم به آن‌ها گفتند: «مردم [لشکر دشمن] برای [حمله به] شما اجتماع کرده‌اند؛ از آن‌ها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.»)

امام حسین(علیه‌السلام) نیز یارانی شجاع و باایمان داشت که نمونه‌ی کامل این صفات بودند. شب عاشورا، وقتی زینب(سلام‌الله‌علیها) از امام(علیه‌السلام) پرسید: آیا یاران خود را آزموده‌ای و به وفا و استقامت آن‌ها پی برده‌ای؟ حضرت در پاسخ فرمود:

«وَاللَّهِ لَقَدِ اخْتَبَرْتُهُمْ فَمَا وَجَدْتُ فِیهِمْ إِلَّا الْأَشِدَّاءَ الْأُولِیَاءَ یَسْتَأْنِسُونَ بِالْمَنِیَّةِ دُونَی اسْتِینَافَ الطِّفْلِ إِلَى مَحَالِبِ أُمِّهِ»[13]
(به خدا سوگند! آن‌ها را از خود آزمودم؛ در آن‌ها جز دلاوران و والامقامان با صلابت و استوار نیافتم. آن‌ها به شهادت در راه من، مانند کودک به شیر مادر، مشتاق و مأنوسند.)

بنابراین، همان‌گونه که ایمان قوی، عامل شجاعت و سعادت است، ضعف ایمان نیز عامل اصلی ترس در دشمنان خدا و شکست و شقاوت است؛ چنان‌که ترس مردم کوفه از زندان، شکنجه، مرگ و بی‌پناهی جان و خانواده‌شان، زمینه‌ی همراهی آن‌ها با عبیدالله بن زیاد شد. مردم کوفه با وجود اعلان حمایت از امام(علیه‌السلام) و دعوت ایشان به کوفه، وقتی با تهدیدهای عبیدالله مواجه شدند، با چرخشی ناگهانی، از مواضع قبلی خود برگشته، در جنگ با ولیّ خدا شرکت کردند.

امام خمینی(ره) می‌فرماید:

«ترس، موجب خفت است و شجاعت و شهادت‌طلبی، سبب سربلندی، استقلال و انتخاب یک ملت می‌شود. یک ملت، اگر معنی شهادت را بفهمد و حاضر شود برای آن امان‌نامه‌ها را پاره کند و جان بدهد، آن‌وقت می‌تواند آزادانه و با استقلال زندگی کند؛ وگرنه جنگ، دیگر برایش بی‌معناست. اگر این نباشد، دعدشمن او را از مرگ خواهد ترساند.»[14]

۲. دنیاطلبی

دنیاطلبی، از عوامل شقاوت است:

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى»[15]
(ولی شما زندگی دنیا را مقدم می‌دارید؛ درحالی‌که آخرت، بهتر و پایدارتر است.)

امام علی(علیه‌السلام) می‌فرماید:

«مَنِ اعْتَمَدَ عَلَى الدُّنْیَا فَهُوَ الشَّقِیُّ الْمَحْرُومُ»[16]
(هرکس به دنیا تکیه کند، بدبخت و بی‌بهره است.)

برخی روایات، دنیاطلبی را ریشه همه گناهان می‌دانند؛ چنان‌که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:

«رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ حُبُّ الدُّنْیَا»[17]
(سرچشمه همه گناهان، دوستی دنیاست.)

دنیاطلبی مراتبی دارد و انسان‌ها با توجه به شرایط خود، در گرایش به دنیا و ترجیح آن بر آخرت، سطوح مختلفی دارند:

  • برخی چنان شیفته دنیا می‌شوند که تنها همین زندگی دنیوی را زندگی حقیقی می‌پندارند و آخرت را انکار می‌کنند؛ مانند رفاه‌طلبان و مادی‌گرایان.
  • برخی دیگر ممکن است به جهان دیگر اعتقاد داشته باشند، ولی این اعتقاد، هیچ تأثیری در عملکرد آن‌ها ندارد و چنان سرگرم دنیا می‌شوند که گویی هیچ باوری به قیامت ندارند.
  • گروه سوم، کسانی هستند که ایمان به آخرت دارند، ولی گرایش آن‌ها به آخرت، کمتر از گرایش به دنیا یا در حدّ آن است.

در میان این مراتب، مرتبه سوم برای مؤمنان نیز ممکن است و آن‌ها باید مراقب این مرتبه از دنیاگرایی باشند و مواظب باشند تا از این مرتبه به مراتب بالاتر دنیاطلبی نرسند.[18]

یکی از عوامل مهم بدبختی دشمنان امام حسین(علیه‌السلام)، دنیاطلبی بود. عمر بن سعد، نمونه‌ی بارز این افراد است. او شیفته قدرت و مقام بود و برای رسیدن به حکومت ری، به جنگ با امام حسین(علیه‌السلام) تن داد. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد دستور داد تا به جنگ امام برود و این در حالی بود که ولایت ری را به او واگذار کرده بود؛ ولی عمر بن سعد در ابتدا تردید داشت. ابن زیاد گفت: اگر حکومت ری را به تو برگردانم، می‌روی؟ عمر بن سعد، درخواست مهلت کرد و پس از آن، از ترس این‌که مبادا ولایت ری را از دست بدهد، پذیرفت.[19]

حضرت مسلم(علیه‌السلام) در پاسخ مردم کوفه که به امام حسین(علیه‌السلام) نامه نوشته بودند، می‌گوید:

«قُلُوبُهُمْ مَعَکَ وَأَسْیَافُهُمْ عَلَیْکَ»[20]
(قلب‌هایشان همراه تو، ولی شمشیرهایشان علیه توست.)

استاد مطهری(ره) در توضیح پاسخ مسلم(علیه‌السلام) می‌نویسد:

«مسلم در پاسخ نامه مردم کوفه گفت: همه‌ی آن‌ها را محکوم فساد و پوسیدگی دانست و از خود بیزار بود… در حقیقت، معنای جمله مسلم این است که دل این‌ها با توست، ولی دلشان هیچ‌کاره است، حاکم معزول است؛ ولی شکمشان با دشمنان توست. این‌ها بنده شکمند و به امر شکم، با دل خودشان می‌جنگند.»[21]

امام(علیه‌السلام) در روز عاشورا درباره دنیاطلبی فرمود:

«ای مردم! خداوند دنیا را پست و ناچیز شمرده… آن را تغییر می‌دهد و وضعش را دگرگون می‌سازد. فریب‌خورده و گول‌زده، کسی است که دنیا را بخواهد و بدبخت، کسی است که مفتون آن گردد. ای مردم! دنیا شما را فریبد؛ هرکس به آن تکیه کند، امیدش قطع می‌شود و هرکس بر آن اعتماد کند، او را به یأس و ناامیدی می‌کشاند و شما اکنون به دنیا پیمان بسته‌اید که خشم خدا را برانگیخته و به سبب آن، خدا از شما اعراض کرده و غضبش را بر شما برانگیخته است.»[22]

۳. پیمان‌شکنی و بی‌وفایی

یکی از بدیهی‌ترین ارزش‌های اجتماعی، پایبندی به تعهدات است. اعتماد متقابل افراد جامعه، از سرمایه‌های مهم زندگی جمعی به شمار می‌رود و پیمان‌شکنی، گناهی است که بنیان اعتماد عمومی و اتحاد اجتماعی را می‌پاشاند و ریشه روابط اجتماعی را می‌سوزاند.

قرآن کریم یکی از اوصاف ابرار و پرهیزکاران را وفا به عهد می‌داند:

«وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا»[23]
(کسانی که به عهد خود، هنگامی که عهد بستند، وفا می‌کنند.)

همچنین، از ویژگی‌های مؤمنان راستین، رعایت امانت و عهد است:

«وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ»[24]
(و آن‌هایی که امانت‌ها و عهد خویش را رعایت می‌کنند.)

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید:

«لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ»[25]
(کسی که به عهد و پیمان خود پایبند نیست، دین ندارد.)

این تعبیر، نشان‌دهنده اهمیت وفا به عهد است. امام علی(علیه‌السلام) نیز می‌فرماید:

«أَصْلُ الدِّینِ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَالْوَفَاءُ بِالْعُهُودِ»[26]
(اساس دین، ادای امانت و وفا به پیمان است.)

و در حدیث دیگری می‌فرماید:

«مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَفِ إِذَا وَعَدَ»[27]
(کسی که به خدا و قیامت ایمان دارد، باید به عهد خود وفا کند.)

کسی که منش و خصلت وفاداری داشته باشد، هیچ‌گاه به خود اجازه پیمان‌شکنی نمی‌دهد و آن را نشانه ضعف و پستی می‌داند.[28]

یکی از اوصاف مشهور کوفیان، پیمان‌شکنی بود. حدود هجده هزار نفر از آن‌ها با حضرت مسلم(علیه‌السلام) بیعت و اعلام وفاداری کردند؛ اما در نهایت، او را تنها گذاشتند.[29] امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا کوفیان را به سبب پیمان‌شکنی سرزنش کرد و فرمود:

«…وَیْلَکُمْ لِمَ تَنْصِتُونَ إِلَیَّ فَتَسْمَعُونَ قَوْلِی وَإِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَمَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَکُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ…»[30]
(وای بر شما! چرا خاموش می‌شوید تا سخنم را بشنوید؟ من شما را به راه رشد دعوت می‌کنم؛ هرکس از من پیروی کند، از راه‌یافتگان و هرکس نافرمانی کند، از هلاک‌شدگان خواهد بود و همه‌ی شما نافرمانید و شنوا نیستید؛ زیرا شکم‌هایتان از حرام پر شده و خدا بر دل‌هایتان مهر زده است…)

برخلاف کوفیان بی‌وفا، یاران و اصحاب امام(علیه‌السلام) تا آخرین لحظه بر سر پیمان خود ماندند و جان خویش را فدای راه حضرت کردند. امام(علیه‌السلام) در شب عاشورا درباره یاران خود فرمود:

«هُمَا أَنْصَارِی وَأَوْفَیَاءِ دَوْلَتِی»[31]
(این‌ها یاران باوفای من و وفاداران به دولت منند.)

یاران امام(علیه‌السلام) در شب عاشورا با سخنانی استوار، وفاداری خود را اعلام کردند؛ چنان‌که سعد بن عبدالله گفت:

«به خدا سوگند! ما دست از یاری تو برنمی‌داریم تا در پیشگاه خدا شرمنده شویم که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را درباره‌ی تو سرزنش کنند. به خدا سوگند! اگر بدانم که هفتاد بار کشته می‌شوم و بدنم را آتش می‌زنند و خاکسترم را به باد می‌دهند، باز هم هرگز دست از یاری تو برنمی‌دارم و پس از هر بار کشته شدن، به یاری تو برمی‌خیزم؛ زیرا این مرگ، یک بار بیش نیست و پس از آن، نعمت بی‌پایان خداست.»[32]

در میان یاران امام حسین(علیه‌السلام)، حضرت عباس(علیه‌السلام)، مظهر بارز ایثار و وفاداری است. در زیارت نامه ایشان می‌خوانیم:

«أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَالتَّصْدِیقِ وَالْوَفَاءِ وَالنَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِی…»[33]
(گواهی می‌دهم برای تو بر تسلیم و تصدیق و وفاداری و خیرخواهی نسبت به جانشین پیامبر…)

عباس، یعنی تش، یعنی پاک‌باز
عباس، یعنی ایثار، یعنی شهادت
عباس، یعنی یک ایستادگی
عباس، یعنی با شهدا هم‌پیمان
اینجا مسیر سبز پُرخون تشنه‌ای
لب تشنه رفتن تا خدا، معنا عباس
جوشیدن بحر وفا، معنا عباس[34]

۴. لقمه حرام

مرحوم ملا احمد نراقی، مال حرام را از بزرگ‌ترین عوامل هلاکت انسان و مهم‌ترین مانع رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی می‌داند و می‌فرماید:

«بیشتر کسانی که به هلاکت رسیده‌اند، به سبب خوردن مال حرام بوده و ارث‌بر مردمی که از زیورات و سعادات محروم مانده‌اند، به واسطه آن است… کسی که تأمل کند، می‌بیند که خوردن حرام، پرده‌ای است که بندگان را از وصول به درجه ابراهیم [علیه‌السلام] و قرب بیشتر برای اتصال به عالم بالا بازمی‌دارد.»[35]

ایشان در ادامه می‌فرماید:

«آیا دلی که از لقمه حرام پر شده باشد، شایسته دریافت نور عالم قدس را دارد؟ و نفسی که از مال مردم به هم رسیده باشد، با مرتبه عظیم الهی چگونه ارتباط برقرار کند؟ چگونه پرتو نورهای عالم بالا، به دلی بتابد که خواهش حرام، آن را تیره کرده؟ و چگونه صفا و پاکی برای کسی حاصل شود که ارثیه‌اش از مال مشتبه آلوده و چرکین باشد؟»[36]

در شرح حال رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده است:

«پس از تولد پیامبر، ام‌عبدالله ظرف شیری برای ایشان آماده کرد. حضرت ظرف را به کناری گذاشت و به او پیغام داد: این شیر را از کجا آورده‌ای؟ ام‌عبدالله گفت: از گوسفند خودم. سپس فرمود: این گوسفند را از کجا آورده‌ای؟ ام‌عبدالله گفت: از مال خود خریده‌ام. سپس، ایشان شیر را نوشید. پس از آن، ام‌عبدالله نزد پیامبر آمد و پرسید: ای پیامبر خدا! به چه دلیل در آن گرمای هوا و در آن حال، ظرف شیر را برایم پس فرستادی؟ پیامبر فرمود: «بِذَلِکَ أُمِرَتِ الرُّسُلُ أَنْ لَا تَأْکُلُوا إِلَّا طَیِّبًا وَلَا تَعْمَلُوا إِلَّا صَالِحًا»؛ به سبب همین، پیامبران مأمور شده‌اند که جز حلال نخورند و جز کار شایسته انجام ندهند.»[37]

گویند:

«یکی از پادشاهان، برای یکی از علما هدیه‌ای آورد و گفت: این هدیه حلال است؛ از گوشت آن بخور؛ زیرا من آن را با تیر خودم شکار کرده‌ام و هنگام شکار، بر اسبی سوار بودم که آن اسب را از پدرم به ارث برده‌ام. آن عالم در پاسخ گفت: به یاد دارم یکی از پادشاهان نزد استادم آمد و دو پرنده دریایی به او تقدیم کرد و گفت: از گوشت این دو بخور؛ من این دو را با سگ شکاری خودم صید کرده‌ام. استادم گفت: سخن درباره این دو پرنده نیست؛ سخن درباره غذایی است که به سگ شکاری خود می‌دهی؟ آن سگ، مرغ مرداری خورده تا برای صید، نیرومند شده است؟ بنابراین، اگر بپذیریم این هدیه را با تیر خودت و سوار بر اسب به‌ارث‌برده از پدرت صید کرده‌ای، باز هم مهم این است که این اسب، علوفه حرامی خورده که نیروی حرکت تو را برای صید فراهم کرده است؟»[38]

از نظر معنوی، خوردن مال حرام، آثار شومی دارد. در ذیل به برخی از این آثار اشاره می‌شود:

  • عدم قبولی عبادات:
    پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

    «مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَلَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحًا وَکُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى»[39]
    (هرکس لقمه‌اش حرام باشد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌گردد و هر مقداری که بدن انسان از لقمه حرام پرورش یافته باشد، سزاوار آتش و سوختن است.)

  • تأثیر بر نسل انسان:
    امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:

    «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَلَا عُمْرَةٌ وَلَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّى إِنَّهُ یَفْسِدُ فِیهِ الْفَرْجُ»[40]
    (کسی که مال حرام به دستش بیاید، نه حجش، نه عمره‌اش، نه صله رحمش، هیچ‌کدام مقبول نیست و این لقمه، حتی بر نسلش اثر می‌گذارد.)

  • قساوت قلب:
    امام حسین(علیه‌السلام) خطاب به دشمنان خود فرمود:

    «وَیْلَکُمْ مَا عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلِی وَإِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَمَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَکُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ…»[41]
    (وای بر شما! چرا خاموش می‌شوید تا سخنم را بشنوید؟ من شما را به راه رشد دعوت می‌کنم؛ هرکس از من پیروی کند، از راه‌یافتگان و هرکس نافرمانی کند، از هلاک‌شدگان خواهد بود و همه‌ی شما نافرمانید و شنوا نیستید؛ زیرا شکم‌هایتان از حرام پر شده و خدا بر دل‌هایتان مهر زده است…)


پی‌نوشت‌ها

  1. رضا مختاری، قیام عاشورا، ص ۱۰.
  2. لویس معلوف، المنجد فی اللغة والأعلام، ذیل واژه «شقو».
  3. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج ۳، ص ۱۷، ذیل واژه «سعد».
  4. هود، آیه ۱۰۵-۱۰۶.
  5. هود، آیه ۱۰۸.
  6. زلزال، آیه ۷-۸.
  7. طه، آیه ۱۲۳.
  8. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵.
  9. ر.ک: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شماره: www.Khamenei.ir.
  10. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۲۹۹.
  11. توبه، آیه ۵۲.
  12. آل عمران، آیه ۱۷۳.
  13. عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین(علیه‌السلام)، ص ۲۵۹.
  14. رضا مختاری، قیام عاشورا، ص ۲۱۵.
  15. اعلی، آیه ۱۶-۱۷.
  16. عبدالواحد تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۰۱.
  17. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۳۱.
  18. حسن صادقی، اخلاق اسلامی (برگرفته از آثار آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی)، ص ۱۳۹.
  19. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵.
  20. همان، ص ۳۱۱.
  21. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج ۲ (یادداشت‌ها)، ص ۳۹.
  22. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵.
  23. بقره، آیه ۱۷۷.
  24. مؤمنون، آیه ۸.
  25. علی بن حسن حلی، مشکاة الأنوار، ص ۵۱.
  26. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۲۱۵.
  27. عبدالواحد تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۹.
  28. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۶۴.
  29. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۲۱۹-۲۲۰.
  30. گروه مؤلفان، پیشوایان هدایت، ج ۱، ص ۲۹۱؛ سید جعفر شهیدی، قیام حسین(علیه‌السلام)، ص ۲۵۵.
  31. خوارزمی، مقتل الحسین(علیه‌السلام)، ج ۱، ص ۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵.
  32. ابن نما، مثیر الأحزان، ص ۴۹.
  33. همان.
  34. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس(علیه‌السلام).
  35. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص ۲۹۱.
  36. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص ۵۹۳.
  37. همان.
  38. اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج ۱، ص ۳۳.
  39. محمد محمدی اشتهاردی، سرگذشت‌های عبرت‌انگیز، ص ۱۱.
  40. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۱۰۴، ص ۳۵۵.
  41. شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۳۰.
  42. خوارزمی، مقتل الحسین(علیه‌السلام)، ج ۱، ص ۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=57674

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب