از جانب مادرم فاطمه (س) طواف كنيد
– موسی بن قاسم گويد: به أبی جعفر ثانی (امام جواد) (ع) گفتم: خواستم به عوض شما و پدرتان طواف كنم، ولی میگويند از طرف اوصياء، طواف صحيح نيست؛ فرمود: نه، هر قدر بتوانی طواف كن، اين كار جايز است.
بعد از سه سال، به آن حضرت گفتم: من از شما اجازه خواستم كه از جانب شما و پدرتان طواف كنم، اجازه فرمودی، آنچه خدا خواست از طرف شما طواف كردم، بعد چيز ديگری به نظرم آمد و به آن عمل كردم؟ امام فرمود: آن چيست ؟
گفتم: يك روز از طرف رسول الله (ص) سه بار طواف كردم، در روز دوم از طرف اميرالمؤمنين (ع) طواف به جای آوردم، در روز سوم از جانب امام حسن و در روز چهارم از طرف امام حسين، روز پنجم بعوض علی بن الحسين، روز ششم از أبی جعفر محمد بن علی، روز هفتم از جعفر محمد، روز هشتم از جانب پدرت موسی بن جعفر روز نهم از جانب پدرت علی بن موسی، روز دهم از جانب شما ای آقای من!. اينها آنان هستند كه به ولايتشان عقيده دارم.
فرمود: آن وقت به خدا قسم به دينی اعتقاد داری كه خداوند از بندگان غير آن را قبول ندارد، گفتم: گاهی هم از جانب مادرت فاطمه (س) طواف كردم وگاهی نكردم، فرمود: اين كار را زياد كن، اين انشاء الله أفضل اعمالی است كه میكنی. ۱
* * *
نامه امام رضا (ع)به پسرش امام جواد(ع)
– أبی نصر بزنطی فرموده: نامه امام رضا (ع) را خواندم كه به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسيد كه چون سوار شدی غلامان تو را از در كوچك بيرون میكنند، اين كار از بخل آنهاست، تا كسی از تو خيری نبيند، تو را به حق خودم قسم میدهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدی مقداری پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر كه سؤال كند چيزی به او بدهی.
هر كه از عموهايت از تو احسانی خواست كمتر از پنجاه دينار نده، بيشتر از آن به اختيار توست، هر كه از عمه هايت چيزی از تو خواست كمتر از بيست و پنج دينار نده، زيادی به اختيار توست، من میخواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق كن، از جانب خدا از تنگدستی نترس. ۲
نامه امام جواد (ع)به حاكم سجستان
– مردی از بنی حنيفه گويد: در اولين سال خلافت معتصم عباسی كه امام جواد (ع) به حج رفته بود، با وی رفيق راه بودم روزی در سر سفره طعام كه عدهای از رجال خليفه نيز بودند، گفتم: فدايت شوم، والی ما مردی است كه شما اهل بيت را دوست دارد و من به دفتر او ماليات بدهكارم، اگر صلاح بدانيد نامهای بنويسيد كه به من ارفاق كند.امام فرمود: من او را نمیشناسم،گفتم: فدايت شوم، او همانطور است كه گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفيد است، امام (ع) كاغذ به دست گرفت و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم آورنده نامه من از تو مذهب خوبی نقل كرد، از حكومت فقط كار نيك برای تو میماند، به برادرانت نيكی كن، بدان خدای تعالی ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد كرد.
آن مرد گويد: چون وارد سجستان شدم، به حسين بن خالد كه والی آن جا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه نامهای برای او می آورم، والی در دو فرسخی شهر خودش را به من رسانيد نامه را به او دادم، گرفت و بوسيد و آن را بر دو چشم خويش گذاشت.
گفت: حاجتت چيست؟ گفتم: در دفتر تو ماليات بدهكارم، آن را از ديوان محو كرد و گفت: تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده، بعد گفت: خانوادهات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان میكرد. ۳
* * *
نامه امام جواد (ع)به علی بن مهزيار اهوازی
– امام جواد (ع) به ثقه جليل القدر علی بن مهزيار اهوازی چنين نوشتند: بسم الله الرحمن الرحيم يا علی! خداوند پاداش تو را نيكو گرداند و در بهشت خودش جای دهد، و از خواری دنيا و آخرت بدورت دارد، و با ما اهل بيت محشور فرمايد.يا علی! تو را امتحان كردم و در نصيحت و اطاعت و خدمت و توقير و احترام به امام و قيام به آنچه بر تو واجب است، صاحب اختيارت گردانيدم، اگر بگويم نظير تو را نديدهام اميدوارم راست گفته باشم.
خداوند پاداشت را جنات فردوس قرار بدهد، نه مقامت بر من پوشيده است و نه خدمتت در گرم و سرد و شب و روز، از خدا میخواهم چون اولين و آخرين را برای قيامت جمع كند، رحمتی بر تو عنايت فرمايد كه بوسيله آن مورد غطبه ديگران باشی كه او شنونده دعاست.۴
ناگفته نماند: علی بن مهزيار اهوازی از امام رضا (ع) حديث نقل كرده و از خواص امام جواد (ع) بود و از جانب آن حضرت وكالت داشت و نيز از جانب امام هادی (ع)، درباره وی توقيعاتی از آن حضرت صادر شد كه مقام و عظمت او را در نزد شيعه روشن كرد، او در روايت، موثق بود و كتابهای مشهور نوشت. (رجال نجاشی).
* * *
دستور به مدارا با پدرناصبی
– بكربن صالح گويد: به امام ابی جعفر ثانی (ع) نوشت: پدرم ناصبی و خبيث الرأی است، از او بسيار سختی ديده ام، فدايت شوم برای من دعا كن و بفرما: چه كنم، آيا افشاء و رسوايش كنم يا با او مدارا نمايم؟امام (ع) در جواب نوشت: مضمون نامهات در باره پدرت فهميدم، پيوسته انشاء الله برای تو دعا میكنم، مدارا برای تو بهتر از افشاگری است، با سختی آسانی هست، صبر كن «ان العاقبة للمتقين» خدا تو را در ولايت كسی كه در ولايتش هستی ثابت فرمايد. ما و شما در امانت خدا هستيم خدايی كه امانتهای خويش را ضايع نمیكند.
بكربن صالح گويد: خدا قلب پدرم را به من برگردانيد بطوری كه در كاری با من مخالفت نمیكرد. ۵.
پینوشتها:
۱- كافی: ج ۴ ص ۳۱۴ كتاب الحج باب الطواف والحج عن الائمه (ع).
۲- عيون اخبار الرضا: ج ۲ ص ۸.
۳- كافی: ج ۵ ص ۱۱۱ كتاب المعيشة باب عمل السلطان و جوائزهم.
۴- بحار: ج ۵۰ ص ۱۰۵ از غيبت شيخ.
۵- بحارالانوار : ج ۵۰ ص ۵۵. (خاندان وحی، سيد علی اكبر قريشی، ص ۶۳۲ – ۶۵۷)