فصلنامه علمی ـ تخصصی ویژه مبلغین
تابستان ۱۳۹۹ ـ محرمالحرام ۱۴۴۲ ـ شماره دوم
نقش امام حسین در جهلزدایی از جامعه
مقدمه
پس از گذشت ۵۰ سال از رحلت پیامبر، مدعیان پیروی از ایشان، فرزند و اهلبیت او را شهید و اسیر کردند. در چرایی این اتفاق از تلاش بیوقفه زمامداران اموی و بهویژه معاویه نباید غافل بود. او برای حکومت بر مردم کوشید تا قدرت درک و فهم جامعه را پایین نگه دارد؛ بهطوری که مردم فاقد قدرت تحلیل و تشخیص باشند. زمامداران اموی برای حفظ قدرت، به ترویج جبرگرایی پرداختند و مفاهیم سهگانه اطاعت از حاکم، لزوم همراهی با جماعت و حرمت نقض بیعت را تحریف کردند. چنین جهلی که با سوءاستفاده از باورهای دینی و ارزشهای اسلامی همراه است، «جهل مقدس» نامیده میشود. جهل مقدس مردم زمان امام حسین چنان فراگیر شده بود که امام صادق میفرماید: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»1 امام حسین جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند. فاجعه جهل مقدس، بهگونهای بود که امام با اهدای خون خود و خاندان و یارانش تلاش کرد تا مردم از جهل و نادانی رهایی پیدا کنند؛ زیرا تا رهایی از جهالت انجام نگیرد، رهایی از ظلم و فساد و بیداد امکانپذیر نخواهد بود و برپایی ارزشهای دینی میسر نخواهد شد.
چیستی جهل
«جهل» دارای معانی فراوان و متفاوتی است. گاهی در مقابل مفهوم علم و گاهی نیز در مقابل مفهوم عقل قرار میگیرد. گاهی نیز در مقابل مفهوم حلم به کار میرود2. جاهلیت در متون دینی که بسیار مذموم شده است، نام دیگر خشونت است. جهل، متضاد حلم و عقل و علم است و این واژه و مشتقاتش در قرآن غالباً در مقابل حلم و عقل آمده است. اینکه اسلام عصر پیش از خود را جاهلیت خواند، بیشتر به خشونتگرایی و عقلانیتگریزی مردم آن دوره نظر داشت تا بیسواد بودنشان3. در روایات معصومین نیز بر اهمیت و بهکارگیری اندیشه و عقل تأکید بسیاری شده است؛ چنانکه امام علی میفرماید: «خداوند رسولانش را برانگیخت… تا گنجینههای خردهایشان را برانگیزاند»4.
خیره چه بری ظن که بیگناهی5
چیستی جهل مقدس
جهل مقدس، جهلی است که بُعدی قدسی دارد. در چنین جهلی، شخص جاهل در جهل میسوزد. در جهل قدسی شخص جاهل با نهادی به نام اعتقاد همراه میشود؛ یعنی برای چنین فردی اعتقاد بهجای تفکر مینشیند6 و تفکر و تعقل در آن جایگاهی ندارد. جاهل مقدس، کسی است که با توجیه دینی، تفسیر غلط، برداشت کجاندیشانه و توجه نکردن به حقالناس به دور از هر گونه اندیشه در جهت رضایت خدا و تقویت دین، ممکن است بزرگترین جنایتها را رقم زند.
تخم حکمت کم دهش ای پندگو7
نمونه بارز جهل مقدس را در جنگ ادیان و جنگهای صلیبی میتوان مشاهده کرد. خوارج در اسلام، نمونه دیگری از این جهل هستند که با ایمان و اعتقاد راسخ، ولی بدون تأمل و اندیشه و فقدان قدرت تحلیل و انحراف و کجاندیشی در دین، جنایتها و خونریزیهای بزرگی را انجام دادند. امروزه طالبان و داعش با لباس تقدس و با شعار دفاع از اسلام ناب نبوی و با کجفهمی از دین، ترورهای ناجوانمردانه و انفجارهای بیرحمانهای در جهان و جهان اسلام بهویژه عراق و افغانستان انجام دادند. کشور ما نیز از ضربات مهلک این جهل در امان نماند و دچار عقبماندگیهای بسیاری شد که به دو نمونه از این ضربات مهلک اشاره میشود.
الف. وقتی در سال ۱۲۱۰ ش، آبله در تهران شیوع یافت، امیرکبیر دستور آبلهکوبی داد تا از شیوع و گسترش آبله جلوگیری شود. مردم به جهت نفوذ دعانویسها و شایع کردن اینکه تزریق واکسن موجب نفوذ اجنه در خون میشود، از زدن واکسن خودداری میکردند. امیرکبیر برای وادار کردن مردم، جریمهای را تعیین کرد؛ اما جهالت مردم و شایعات دعانویسها موجب شد تا افراد ثروتمند جریمه بپردازند و دیگران یا در آبانبارها مخفی شوند یا به خارج شهر بگریزند. وقتی امیرکبیر با مرگ طفل پانزدهروزه مواجه شد و توجیه جنزدگی را از پدر برای نزدن واکسن شنید، فریاد کشید: «وای از جهل و نادانی!». بار دیگر وقتی خبر مرگ بچه بقالی را برایش آوردند، شروع به گریستن کرد. زمانی که با اعتراض اطرافیان خود مواجه شد، با صدای رسا گفت: «مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، فالگیرها بساطشان را جمع میکنند8. تمام اینها، اولاد حقیقی من هستند. من از این میگریم که چرا این مردم باید اینقدر جاهل باشند که بر اثر نکوبیدن آبله بمیرند9.»
ب. میرزا حسن رشدیه در سال ۱۳۰۵ ق، اولین دبستان به سبک جدید را در ایران پایهگذاری کرد و این شیوه را ادامه داد. او برای تأسیس مدارس جدید با کارشکنی شدید خشکمقدسان و جاهلان مقدس قرار گرفت. آنها بارها با چوب و چماق به خودش و مدارسش حمله کردند. دستش را شکستند و مدارسش را تخریب کردند و به آتش کشاندند؛ اما این مرد استوار و سختکوش از پای ننشست و با اراده و همت آهنین در تهران، قم، مشهد و تبریز مدارسی ایجاد کرد. ناظمالاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آورده است: «با آمدن میرزا حسن رشدیه به تهران و آگاه شدن خشکمقدّسان و برخی مردم از اندیشههای او، ستیزهگری آنان آغاز، و فریاد آنان در مجالس بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده است و گروهی بیدین میخواهند الف و بای ما را دگرگون کنند و قرآن را از دست کودکان بگیرند و کتاب به آنان یاد دهند10.»
چگونگی ایفای نقش امام حسین در جهلزدایی
پس از رحلت رسولاکرم برداشتهایی غیر عقلانی از دین صورت گرفت و اسلام همچون پوستی شد که وارونه پوشیده باشند11. امام حسین در زمانی به امامت رسیده بود که امویان منابر و مساجد را در اختیار گرفته بودند و نمازهای جمعه و جماعت به امامت آنان برپا میشد. بدینسان در طول سالیان متمادی فرهنگ مردم تغییر یافت و روح سلحشوری در آنان مرد. امویان با تبلیغات زهرآگین و پراکندن شبهات، راه فهم و ادراک درست مردم را بسته و آنان را متقاعد کرده بودند که خود، خلیفه و جانشین رسولخدا هستند. بر اثر این تبلیغات مردمی که سالها پای منبر امام علی نشسته بودند و زنانی که بارها در حوزه درس حضرت زینب حضور یافته بودند، برای خشنودی خدا با فرزند و جانشین پیامبر خدا به پیکار برخاستند12. اینکه امام صادق میفرماید حسین بن علی خون داد تا جهل را از بین ببرد، بسیار مهم است. امام حسین با این کار خود نه فقط جهل را از بین برد؛ بلکه در مرحلهای بالاتر، مردم را از جهل نجات داد13.
افزون بر جبرگرایی، سه مفهوم اطاعت از حاکم، لزوم حفظ جماعت و حرمت نقض بیعت، از مواردی بود که به صورت تحریف شده، مورد سوءاستفاده خلفای جور بهویژه در زمان معاویه و یزید رخ داد؛ بهگونهای که توانستند اکثریت مردم آن عصر را با خود همراه کنند. امویان با سوءاستفاده از این سه مفهوم، بسیاری را به بند و بندگی کشیده بودند و اجازه مخالفت نمیدادند. به نظر آنان جرم امام حسین این بود که با یزید بیعت نکرد و به اطاعت از حاکم گردن ننهاد و از جماعت کناره گرفت؛ بنابراین از خوارج است. با این تبلیغات که امام حسین، خارجی است و موجب تفرقه در میان مسلمانان شده است، آن حضرت را کشتند.
در فاجعه عاشورا انگیزه اصلی بخش عمده افراد، دینداری کجاندیشانه بود که همان جهل مقدس است. از امام سجاد روایت شده است که ۳۰ هزار نفر که خود را از این امت میپنداشتند، به امام حسین حمله کردند و همه میخواستند تقرباً الی الله، خون آن حضرت را بریزند: «كُلُّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِه»14. این نوشتار بر اساس نقش امام حسین در جهلزدایی از مردم جامعه عصر خویش در محورهای زیر سامان یافته است.
۱. مقابله با جبرگرایی
یکی از مسائلی که در تاریخ اسلام و بهخصوص در جریان کربلا نقش انحرافی ایفا کرده است، اعتقاد به جبر بود. بنیامیه با تظاهر به دینداری و با چهرهای مذهبی و منحرف کردن عقاید مردم، مکتب جبرگرایی را مطرح و بر آنها حکومت کردند. در واقع جبرگرایی که معاویه مبتکر آن بود، پشتوانه فکری دستگاه یزید بود. وقتی عمر بن سعد در رابطه با شرکت در قتل امام حسین مورد اعتراض قرار گرفت، گفت: «این کار از جانب خدا مقدر شده بود»15. وقتی عایشه از معاویه علت جانشینی یزید را پرسید، او گفت: «خلافت یزید قضا و حکم الهی است و بندگان خدا حق دخالت در آن را ندارند»16.
قیام امام حسین در برابر انحرافات زشت بنیامیه و سخنرانیهای روشنگرانه آن حضرت در انتقاد از رفتار آنان و تأکید بر ناخرسندی خدای متعال از چنان رفتارهایی، نمونه مشهوری از موضعگیریهای انتقادی امامان شیعه در صحنه اجتماع است. امام سجاد با صراحت و قاطعیت جبرگرایی را رد کرد؛ چنانکه وقتی عبیدالله در مجلس ابنزیاد در کوفه به امام گفت: «مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟». حضرت در جواب او فرمود: «برادری داشتم به نام علی17 که مردم او را کشتند». همچنین وقتی یزید کشته شدن امام حسین را مشیت و کار خدا معرفی کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند، نه خدا»18.
۲. مقابله با حاکم جائر
قرآن کریم درباره حاکم جائری چون فرعون چنین فرموده است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»19. فرعون با شستوشوی مغزی قوم خود در مصر، آن را سبک و تهیمغز کرد تا توان به دست آوردن جزم علمی و عزم عملی نداشته باشند. آنگاه بر آنها مسلط شد. خدا در این آیه نفرمود مردم مصر مطیع فرعون بودند، زیرا افراد جامعه به راحتی زیر بار ستم نمیروند، بلکه فرمود چون آنها بیخرد شده بودند، زیر بار زور رفتند20.
در دوران بعد از رحلت رسول گرامی اسلام، معاویه ۲۲ سال حاکم مقتدر منطقه شامات و ۲۰ سال با عنوان حاکم در سرزمینهای جهان اسلام حکمرانی و اسلام اموی را جایگزین اسلام نبوی کرد. از جمله تحریفهای معاویه در اسلام، این بود که اطاعت از حاکم را به عنوان اصلی از اصول دین معرفی کرد و بسیاری را عبد مطیع خود ساخت. مرکز حکومت معاویه، شام بود و مسلمانان این منطقه اسلام را از معاویه فرا گرفته بودند و در اطاعت از حاکم مانندی نداشتند؛21 برای مثال معاویه در روز چهارشنبه با آنها نماز جمعه گذارد22 و کسی لب به اعتراض نگشود. او سرآنجام فرزندش را جانشین خود کرد و از مردم بیعت گرفت23. امام حسین برای خنثی کردن ترفند یزید در وجوب اطاعت از حاکم زمان، با نقل قول از پیامبر گرامی اسلام، ملاک و معیار را مشخص کرد. بر این اساس حضرت در یکی از منازل بین راه ایستاد و چنین خطبه خواند: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَانًا جَائِرًا مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللهِ نَاكِثًا لِعَهْدِ اللهِ مُخَالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقًا عَلَى اللهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»24 پیامبر خدا فرموده است: کسی که زمامداری ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال میسازد و عهدش را میشکند و با سنت پیامبر مخالفت میورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل میکند، ولی در مقابل او با عمل یا گفتار اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنم اندازد.
جامعهای که حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال کرده و سنتهای پیامبر اسلام را از بین برده بود، جامعهای فاسد است. چنین جامعهای که امت اسلامی را در معرض سقوط اخلاقی قرار داده بود، بیش از هر چیز به اصلاح نیاز داشت؛ از همین رو بود که امام حسین فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»25. استفاده امام حسین از عبارت «مثل یزید» از این روست که به مردم بفهماند جریان خلافت یزید و انحراف و ستم وی، مد نظر است که میتواند در هر زمان و مکانی دارای مصداق باشد؛ نه شخص یزید. امام تلاش کرد تا با سخنان خود از جامعه مسلمانان جهلزدایی کند و با ارائه ملاک و ضابطه به مسلمانان، آنها را به این سمت و سو هدایت کند که با استفاده از قدرت فکر و تأمل، صاحب تحلیل شوند و گول ظاهر و شعارهای تو خالی – حتی در قالب نگاه دینی و ارزشی – را نخورند و حق را از باطل تشخیص دهند.
۳. مقابله با بیعت نامشروع
معاویه کوشید برای یزید از امام بیعت بگیرد، اما موفق نشد. امام فرمود: روشنی صبح، تاریکی شب را رسوا کرد و روشنایی خورشید، نور چراغها را بیفروغ ساخت… میدانم برای چه هدفی از کمالات یزید و سیاست و مدیریتش سخن گفتهای! میخواهی مردم را گمراه سازی…26. در واقع امام به جهل مقدس اشاره کرد که از جانب معاویه مطرح شده بود.
امام به هیچ قیمتی حاضر نبود با یزید بیعت کند و یزید نیز برای بیعت گرفتن از امام مصر بود. امام، راهی جز خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوی کربلا نداشت. از این رو خطاب به محمد حنفیه فرمود: «يَا أَخِي، وَاللهِ، لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي الدُّنْيَا مَلْجَأٌ وَلَا مَأْوًى، لَمَا بَايَعْتُ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ أَبَدًا»27. همچنین فرمود: «لَا وَاللهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَلَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ»28 به خدا که دست سازش با خواری به آنان نمیدهم و همچون بردگان فرار نمیکنم.
اگر چه بیعت نکردن امام، شهادت حضرت را به دنبال داشت؛ اما اگر امام بیعت با یزید را میپذیرفت، مفاسد متعددی در پی داشت؛ از جمله موروثی کردن حکومت امویان و به رسمیت شناختن رهبری یزید که انحرافی جدی در امامت بود؛ زیرا یزید ویژگیهای رهبر اسلامی را نداشت29. مردم و بهویژه خردمندان جامعه یزید را میشناختند و او را فاسق و فاقد مدیریت میدانستند. بیعت امام، مانع قیامهای بعد علیه حکومت نیز میشد؛ زیرا دستگاه به بهانه بیعت حضرت، مخالفان را سرکوب میکرد. بیعت امام، زمینه را برای بیعت دیگران فراهم میکرد؛ زیرا برخی به پیروی از حضرت، بیعت میکردند؛ از همین رو بود که امام فرمود: «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ»30.
۴. مقابله با ترفند لزوم حفظ جماعت
هنگامی که امام حسین از مکه خارج شد، عمرو بن سعید از حضرت خواست به مکه برگردد؛ عمرو به امام گفت: «آیا نمیترسی که از جماعت مسلمانان جدا میشوی و بین امت تفرقه میاندازی؟»31. از آن سو یزید در نامهای درباره روابط امام حسین با شیعیان کوفه، به ابنعباس نوشت: «ای ابنعباس! لازم است حسین را ملاقات کنی و او را از ایجاد اختلاف باز داری»32.
امام حسین با شناخت دقیق از شیوههای شیطانی یزید و یزیدیان، پیش از حرکت به عراق، اهداف و انگیزه خود را برای قیام در برابر حاکمان غاصب و ستمگر در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش بیان کرد. در وصیتنامه حضرت که پاسخی به اتهامات وارد شده بعد از شهادت ایشان است، چنین آمده است: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلَا بَطَرًا وَلَا مُفْسِدًا وَلَا ظَالِمًا وَإِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَأَبِي»33 من برای جاهطلبی، کامجویی، آشوبگری و ستمگری قیام نکردم؛ بلکه برای اصلاح در کار امت جدّم قیام کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به شیوه جد و پدرم حرکت نمایم.
در واقع سخنان امام حسین و نیز وصیتنامه آن حضرت، بر ملا کننده فساد حکومت و شخص یزید به عنوان حاکم و پاسخ به تهمتها از جمله ایجاد تفرقه و مقابله با جماعت و اتحاد بود.
1 محمد بن حسن طوسی؛ تهذیب الأحکام؛ ج ۶، ص ۱۱۳.
2 حسین ناصری مقدم؛ «مقاله جهل»؛ دانشنامه جهان اسلام؛ ج ۱۱، ص ۲۹.
3 توشیهیکو ایزوتسو؛ خدا و انسان در قرآن: معنیشناسی جهانبینی قرآن؛ ترجمه احمد آرام؛ ص ۲۶۴؛ همو؛ مفاهیم اخلاقی-دینی در قرآن مجید؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ ص ۵۴-۷۱.
4 محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ خطبه ۱.
5 ناصر خسرو قبادیانی؛ دیوان اشعار؛ قصیده ۲۴۶.
6 سید مصطفی محقق داماد؛ فاجعه جهل مقدس؛ ص ۱۳۸.
7 جلالالدین محمد مولوی؛ مثنوی معنوی؛ دفتر چهارم، بخش ۸۶.
8 محمد حکیمی؛ داستانهایی از زندگی امیرکبیر؛ ص ۶۱-۶۴.
9 همان.
10 سید مصطفی محقق داماد؛ فاجعه جهل مقدس؛ ص ۲۴۶-۲۵۳.
11 همو؛ روشنگری دینی؛ ج ۱، ص ۴۵.
12 عبدالله جوادی آملی؛ شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ ص ۱۶۵.
13 محمد سروش محلاتی؛ عقلانیت در عاشورا؛ ص ۶۱.
14 محمد بن علی صدوق؛ الأمالی؛ ص ۵۴۷.
15 رسول جعفریان؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ ج ۱، ص ۱۳۰.
16 ابنقتیبه دینوری؛ الإمامة و السياسة؛ ج ۱، ص ۲۰۵.
17 علی بن موسی ابن طاووس؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ص ۹۴.
18 احمد بن علی طبرسی؛ الإحتجاج؛ ص ۳۱۱.
19 زخرف: ۵۴.
20 عبدالله جوادی آملی؛ شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ ص ۱۵۷.
21 عبدالملک بن محمد نیشابوری ثعالبی؛ لطائف المعارف؛ ص ۱۵۸.
22 علی بن حسین مسعودی؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ ج ۳، ص ۲۴.
23 محمد اسفندیاری؛ حقیقت عاشورا؛ ص ۱۸۵.
24 محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج ۴۴، ص ۳۸۱؛ محمد بن جریر طبری؛ تاریخ طبری؛ ج ۴، ص ۳۰۴؛ ابناثیر جزری؛ الکامل فی التاریخ؛ ج ۴، ص ۴۸؛ لوط بن یحیی ابیمخنف؛ مقتل الحسین؛ ص ۸۵.
25 گروهی از نویسندگان؛ موسوعة كلمات الإمام الحسين؛ ص ۲۸۵، ح ۲۵۲.
26 ابنقتیبه دینوری؛ الإمامة و السياسة؛ ج ۱، ص ۱۸۶؛ محمد مهدی آصفی؛ فی رحاب عاشورا؛ ج ۲، ص ۲۹۴.
27 ابناعثم کوفی؛ الفتوح؛ ج ۵، ص ۳۲.
28 سید عبدالرزاق موسوی مقرم؛ مقتل مقرم؛ ص ۲۵۶؛ محمد بن جعفر ابننما حلی؛ مثیر الأحزان؛ ص ۶۲.
29 مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج ۱۷، ص ۲۰۲.
30 محمد مهدی آصفی؛ فی رحاب عاشورا؛ ج ۳، ص ۴۲۹.
31 همان، ص ۱۲۹.
32 گروهی از پژوهشگران؛ نگاهی نو به جریان عاشورا؛ ص ۳۲۵.
33 محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج ۴۴، ص ۳۲۹.
فهرست منابع
- ابناعثم کوفی، محمد بن علی؛ الفتوح؛ بیروت: دارالأضواء ۱۴۱۱ ق.
- ابن أثیر جزری، علی بن محمد؛ الكامل في التاريخ؛ بيروت: دار صادر ۱۳۸۵ ق.
- ابن طاووس، علی بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ تهران: جهان ۱۳۴۸ ش.
- ابیمخنف، لوط بن یحیی؛ مقتل الحسین؛ به کوشش حسن غفاری؛ قم: کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی ۱۳۹۸ ق.
- ابن نما، جعفر بن محمد؛ مثير الأحزان و منير سبل الأشجان؛ قم: مدرسه الإمام المهدی ۱۴۰۶ ق.
- اسفندیاری، محمد؛ حقیقت عاشورا؛ چاپ اول، تهران: نشر نی ۱۳۹۸ ش.
- آصفی، محمد مهدی؛ فی رحاب عاشورا؛ عراق: مجمع اهلالبیت ۱۴۳۱ ق.
- ایزوتسو، توشیهیکو؛ خدا و انسان در قرآن: معنیشناسی جهانبینی قرآن؛ ترجمه احمد آرام؛ تهران: شرکت سهامی انتشار ۱۳۶۱ ش.
- ــــــــــــــــــ؛ مفاهیم اخلاقی-دینی در قرآن مجید؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ تهران: فرزان روز ۱۳۹۴ ش.
- جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ چاپ دوم، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲ ش.
- جوادی آملی، عبدالله؛ شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ چاپ دوازدهم، قم: مرکز نشر إسراء ۱۳۹۳ ش.
- حکیمی، محمود؛ داستانهایی از زندگی امیرکبیر؛ چاپ ۲۶، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۶۸ ش.
- دینوری، ابنقتیبه؛ الإمامة و السياسة؛ قم: منشورات الشریف الرضی ۱۳۷۱ ش.
- سروش محلاتی، محمد؛ عقلانیت در عاشورا؛ چاپ دوم، تهران: میراث قلم ۱۳۹۶ ش.
- صدوق، محمد بن علی؛ الأمالی؛ تهران: اسلامیه ۱۳۶۲ ش.
- طبرسی، احمد بن علی؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ مشهد: نشر مرتضی ۱۴۰۳ ق.
- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری؛ بيروت: دارالكتب العلمية ۱۹۸۱ م.
- طوسی، محمد بن حسن؛ تهذيب الأحكام؛ تصحيح حسن الموسوی خرسان؛ تهران: دار الكتب الإسلامية ۱۴۰۷ ق.
- قبادیانی، ناصر خسرو؛ دیوان اشعار؛ تهران: نگاه ۱۳۸۹ ش.
- گروهی از پژوهشگران؛ نگاهی نو به جریان عاشورا؛ چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۸ ش.
- گروهی از نویسندگان؛ موسوعة كلمات الإمام الحسين، چاپ سوم، قم: دار المعروف، ۱۳۷۴ ش.
- مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ بيروت: مؤسسة الوفاء ۱۴۱۴ ق.
- محقق داماد، سید مصطفی؛ روشنگری دینی؛ تهران: انتشارات اطلاعات ۱۳۹۳ ش.
- ــــــــــــــــــــــــ؛ فاجعه جهل مقدس؛ چاپ اول، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۹۸ ش.
- مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ قم: دار الهجرة ۱۴۰۹ ق.
- مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی؛ تهران: انتشارات صدرا ۱۳۷۷ ش.
- ـــــــــــــــ؛ مجموعه آثار؛ چاپ دوم، تهران: انتشارات صدرا ۱۳۷۸ ش.
- مقرم، عبدالرزاق؛ مقتل الحسین؛ ترجمه: محمد مهدی عزیز الهی کرمانی، قم، نوید اسلام ۱۳۸۱ ش.
- مولوی، جلالالدین محمد؛ مثنوی معنوی؛ تصحيح نيولد نيكلسون؛ تهران: امير كبير، ۱۳۷۳ ش.
- ناصری مقدم، حسین؛ «مقاله جهل»؛ دانشنامه جهان اسلام؛ چاپ اول، تهران: بنیاد دانشنامه جهان اسلام ۱۳۸۶ ش.
- نیشابوری ثعالبی، عبدالملک بن محمد؛ لطائف المعارف؛ ترجمه و نگارش علی اکبر شهابی خراسانی؛ تصحيح و تحقيق ابراهيم آبياري و حسن كامل صيرفي؛ مشهد: آستان قدس رضوی؛ ۱۳۶۸ ش.













