مجلس سوم

نقش قیام عاشورا در قیام‌های حق‌طلبانه
حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاک‌نیا تبریزی

درود: «فَلَیْسَ فِیَ الْأسْوَاءِ قِیامٌ مِثْلِ قِیامِکَ، یَا سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ».

درآمد

امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا، بعد از شهادت، با سخنرانی‌های بیدارگرانه‌ی امام سجاد (علیه‌السلام) و زینب (سلام‌الله‌علیها) جاودانه شد. اگرچه به‌ظاهر در سال ۶۱ هجری قمری، پیروزی از آنِ یزیدیان بود و حادثه‌ی کربلا به فتح جبهه‌ی باطل به پایان رسید، ولی در حقیقت، پیروزی حقیقی متعلق به امام حسین (علیه‌السلام) بود؛ چراکه حضرت در این قیام، هدف و رسالت بزرگ خود را در تاریخ به یادگار گذاشت و با خون سرخ‌اش، مکتبی را برای مسلمانان، بلکه برای همه آزادگان جهان بنا نهاد تا همیشه تاریخ باقی بماند و سرمشق حق‌طلبان عالم باشد.

از همین‌رو، بعد از جریان کربلا، نهضت‌های حق‌طلب و عدالت‌خواهی مانند قیام توّابین، قیام حرّه و قیام مختار به‌وجود آمد که هرکدام به‌نوبه‌ی خود، تغییراتی در حکومت امویان ایجاد کرد و پرسش‌های متعددی را در اذهان همگان برانگیخت؛ از جمله اینکه: چرا در دامان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، چنین جنگی با این همه شرارت رخ داد؟ چرا آن حضرت، زنان و اهل‌بیت خود را همراه برد؟ چرا جهان اسلام در برابر قیام امام سکوت کرد؟ در این نوشتار، به بررسی نمونه‌هایی از قیام‌هایی که به‌تأسی از نهضت حسینی یا برای خونخواهی امام و اهل‌بیت‌اش شکل گرفتند، می‌پردازیم.

قیام‌های متأثر از نهضت حسینی

۱. قیام مردم سیستان

یکی از قیام‌هایی که پس از حادثه‌ی عاشورا، برای خونخواهی امام حسین (علیه‌السلام) به وقوع پیوست، قیام مردم سیستان بر ضدّ حاکمان اموی بود. مردم سیستان، پس از پذیرش اسلام در سال ۳۴ قمری، در راه خدا و ولایت علی (علیه‌السلام) بسیار روشندل بودند و اقدامات مهمی را به‌امید تحقق عدالت انجام دادند. در تاریخ سیستان آمده است:

«ما از برد تاج‌های یزدانی هستیم؛ زیرا شهر ما، شهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه می‌توان جنگید؛ چراکه ما در راه‌هایی قدم گذاشته‌ایم که شما سپاهیان خدایید و به سوی ما خواهید آمد و محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرستاده‌ی خداست. بنابراین، صلح کردن، از جنگ و خونریزی‌ها بهتر است». (تاریخ سیستان، ص ۳۵)

پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و اسارت اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، مردم سیستان با شنیدن این خبر، به خونخواهی اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) بر ضدّ یزید و حکمران او در سیستان، یزید بن زبیر (برادر عبدالله بن زبیر)، قیام کردند. با‌این‌که در آن موقع، حکمران سیستان، سپاه و نیروهای نظامی و یک محکمه‌ی قضایی در اختیار داشت و کاملاً بر اوضاع مسلط بود، اما همین که دید مردم قیام خود را آغاز کردند، یزید بن زبیر با برداشتن بیست‌میلیون درهم از بیت‌المال، به بصره فرار کرد و بلاد سیستان ماه‌ها بدون والی ماند.

۲. قیام حرّه در مدینه

شورش مدینه در سال ۶۲ یا ۶۳ هجری قمری رخ داد و به فاجعه‌ی «واقعه‌ی حرّه» مشهور گردید. این حادثه از جمله سرچشمه‌های خشم بود که پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام)، موجی از خشم و نفرت در میان مسلمانان بر ضدّ حکومت یزید برانگیخته شد. در شهر مدینه که مرقد پیامبر و صحابه و تابعین بود، مردم به خشم آمدند. حاکم مدینه، عثمان بن محمد، به دستور یزید، گروهی از بزرگان شهر را به نمایندگی از طرف مردم مدینه، به دمشق فرستاد تا در بازگشت، مردم را به اطاعت از حکومت تشویق کنند. به دنبال این مأموریت، عثمان هیئتی مرکب از «منذر بن زبیر بن عوام»، «عبدالله بن ابی‌عمرو مخزومی»، «عبدالله بن حنظله، غسیل الملائکه» و چند تن دیگر از شخصیت‌های بزرگ مدینه را برای دیدار با یزید به دمشق فرستاد؛ تا اینکه نمایندگان به شام آمدند و یزید پذیرایی باشکوهی از آنان در کاخ خود ترتیب داد و به هرکدام هدایا و خلعت‌های هنگفتی بخشید.

او تصور می‌کرد که آنان با دریافت این پول‌ها و با آن پذیرایی در کاخ سبز دمشق، در بازگشت به مدینه، از او حمایت خواهند کرد؛ اما این دیدار، نه‌تنها به نفع او تمام نشد، بلکه کاملاً نتیجه معکوس داشت. نمایندگان، به‌ویژه منذر بن زبیر، به مدینه بازگشتند و نتیجه‌ی گزارششان این بود:

«وَاللّهِ مَا خَرَجْنَا عَلَى یَزِیدَ حَتَّى خِفْنَا أَنْ نُرْمَى بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ. إِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الأُمَّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الأَخَوَاتِ وَ یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یَدَعُ الصَّلَاةَ…؛ به خدا سوگند! ما علیه یزید قیام کردیم مگر به‌این‌خاطر که ترسیدیم اگر علیه او قیام نکنیم، هدف سنگ‌های آسمانی قرار گیریم. این به‌دلیل آن بود که او با مادران و دختران و خواهران همبستر می‌شد و شراب می‌نوشید و نماز را ترک می‌کرد».

به دنبال این جریان، مردم مدینه با عبدالله بن حنظله بیعت کردند و حاکم مدینه و همه بنی‌امیه را از شهر بیرون راندند. این گزارش به یزید رسید و او «مسلم بن عقبه» را که از سرسپردگان بنی‌امیه بود، با لشکری انبوه برای سرکوبی نهضت به مدینه اعزام کرد و به او گفت: به آنان سه روز مهلت بده؛ اگر تسلیم شدند، با آنان صلح کن و اگر پیروز شدی، سه روز هرچه داری، از اموال و سلاح و لباس، همه را از آنان بگیر و در اختیار سربازان بگذار. سپاه شام، مدینه را مورد حمله قرار داد و جنگ خونینی بین دو گروه درگرفت و سرانجام، شورشیان شکست خوردند و سران نهضت کشته شدند. مسلم به مدت سه روز دستور قتل‌عام و غارت شهر را صادر کرد که به‌دلیل این جنایات، او را «مسرف» نامیدند.

ابن‌قتیبه می‌نویسد: یکی از سربازان شامی، به خانه‌ی زنی وارد شد که کودکی شیرخوار داشت. سرباز اموال او را غارت کرد؛ زن اظهار داشت: هرچه مال در خانه داشتم، همه را به غارت بردید. سرباز سنگ‌دل یزیدی، کودک شیرخوار را از دامن مادر جدا کرد و در برابر چشم او، چنان سرش را به دیوار کوبید که مغزش متلاشی شد.

ابن‌ابی‌الحدید می‌نویسد: لشکریان شام، مردم مدینه را سر بریدند؛ انگار قصّاب، گوسفند را سر می‌برد. چنان خون‌ها ریخته شد که قدم‌ها در میان آن‌ها فرو می‌رفت؛ فرزندان مهاجر و انصار و بزرگان بدین‌گونه به قتل رسیدند و از آن‌ها که باقی ماندند، به‌عنوان برده برای یزید بیعت گردیدند. در این فاجعه، از بزرگان مهاجر و انصار هفتصد تن، و از سایر مسلمانان ده‌ها هزار تن به قتل رسیدند.

۳. قیام توّابین در کوفه

حادثه‌ی کربلا، مانند خورشید درخشان، همه جا را روشن کرد. از جمله ویژگی‌های بارز در سیره امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش، جهاد و ستم‌ستیزی بود. از این‌رو، یکی از دلایل جاودانگی آن، حضور پُررنگ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در این نهضت بود که در جهت پیام‌رسانی، تأثیر بسزایی داشت؛ زیرا خون و پیام، در هر انقلاب مکمل یکدیگر بوده و هرکدام پیام‌رسانی خاص خود را دارد.

از این‌رو، اولین جرقه‌های قیام پس از عاشورا، توسط امام سجاد (علیه‌السلام) و زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) با خطبه‌های آتشین خود زده شد. خطبه زینب (سلام‌الله‌علیها)، مردم کوفه را منقلب کرد و هرکدام از کلمات او، مانند بمبی بود که بر قلب‌های بی‌تفاوت می‌نشست. این خطبه، چنان تحولی در مردم کوفه ایجاد کرد که به اشتباه خود پی بردند، در صدد قیام برآمدند و سرانجام با الهام از آن خطبه، به سوی انقلاب‌های سیاسی و فرهنگی گام برداشتند و برخی از آنان، در دهه‌های بعد شکست خوردند.

بر این اساس، پس از خطبه زینب (سلام‌الله‌علیها)، دشمنی‌های انتقام‌جویانه از قاتلان شهدای کربلا بر سر زبان‌ها افتاد. قیام توّابین به منظور خونخواهی امام و برای اهداف الهی و با شعار «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی شکل گرفت. توّابین در ۱۵ ربیع‌الاول سال ۶۵ قمری از خیابان‌های کوفه خارج شدند. هنگامی که سپاه به کربلا رسید، از اسب‌ها پیاده شدند و گریان خود را به قبر امام (علیه‌السلام) رساندند و اجتماع پرشوری را تشکیل دادند. سلیمان و همراهانش دست به دعا و مناجات برداشتند و با خدا رازونیاز کردند و گفتند:

«خدایا! ما فرزند پیامبرت را تنها گذاشتیم و خواستیم. گذشته ما را ببخش و توبه‌مان را بپذیر که تو توبه‌پذیر و بخشنده‌ای! خدایا! از حسین و یارانش شفاعت کن! پروردگارا! تو شاهد باش که ما با تو پیمان می‌بندیم که بر اساس دین و راه حسین (علیه‌السلام) و یارانش که بر آن شهید شدند، قدم بگذاریم و اگر ما را یاری کنی، یقیناً ما از پیروزمندان خواهیم بود».

آن‌ها بر اساس این پیمان، تا آخرین قطره خون خود با طاغوت بنی‌امیه به مبارزه پرداختند. توّابین در اطراف شام و در محلی به نام «عین الورده» با لشکر عبیدالله بن زیاد درگیر شدند. عبیدالله بن زیاد سپاه شام را که به سی‌هزار تن می‌رسید، بر ضد آنان گسیل داشت. این جنگ سه روز به طول انجامید و توّابین در این چند روز، با اخلاص درونی و پایمردی زیاد، با لشکر شام جنگیدند و گروه بسیار زیادی از آنان را به قتل رساندند. فرماندهی لشکر توّابین به عهده سلیمان بن صرد بود و پس از شهادت او، مسیّب بن نجبه و پس از کشته شدن او، عبدالله بن سعد بن نفیل و پس از او، رفاعه بن شداد فرماندهی لشکر را به عهده گرفتند. در این جنگ، سران انقلاب توّابین، به جز رفاعه بن شداد، همگی به شهادت رسیدند.

تحلیل و بررسی:
از بررسی این قیام به‌دست می‌آید که شهادت امام حسین (علیه‌السلام) چنان تأثیری در میان آنان گذاشت که به چشم‌های اشک‌بار و لکّه‌های خونین صورت آن حضرت اشاره می‌کردند. آنان نه برای رسیدن به حکومت و زمامداری قیام کردند، بلکه وقتی از شهر و دیار خود خواستند، دریافتند که دیگر بازخواهند گشت؛ چنان‌که جناب سلیمان بن صرد خزاعی این مطلب را به آنان گوشزد کرده بود و توّابین در پاسخ به سلیمان گفتند: «ما برای دنیا و رسیدن به حکومت قیام نمی‌کنیم؛ هدف ما، توبه از گناهان خود و خونخواهی فرزندان دختر رسول خداست».

آنان در واقع می‌خواستند با کشته شدن و شهید شدن، از عذابی که به روح و جانشان افتاده بود، رهایی یابند و گناهان خود را شست‌وشو دهند. به همین دلیل، در همان زمان، مختار که برای جمع‌آوری نیرو جهت مبارزه و قیام علیه حکومت ستمگر تلاش می‌کرد؛ ولی با این حال، حاضر به همکاری با سلیمان نبود و می‌گفت: «سلیمان می‌خواهد با این قیام، خود و یارانش را به کشتن دهد». او مردی بود که از این جنگ آگاهی داشت.

توّابین در آغاز قیام، نزد قبر امام حسین (علیه‌السلام) آمدند و نهضت خود را از آنجا آغاز کردند و اولین‌بار توسط برخی از آنان شعار «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» سر داده شد. همه این تلاش‌ها و جان‌فشانی‌ها، به‌وسیله رسای صوت می‌گردید که مردم در کوفه از تهدیدهای عبیدالله بن زیاد با تعداد محدودی واهمه داشتند و مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (علیه‌السلام) را تنها گذاشتند و شهر را تسلیم دشمن کردند؛ ولی پس از حادثه عاشورا، چنان روحیه‌ای پیدا کردند که جان بر کف، دست به قیام زدند تا اینکه شهید شدند.

۴. قیام مختار در کوفه

پس از قیام توّابین، در سال ۶۶ قمری، قیام دیگری به رهبری مختار بن ابی‌عبیده ثقفی که مردی هوشمند، سیاست‌مدار و از علاقه‌مندان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بود، با تأثیر از پیام عاشورا صورت گرفت. در مدتی که واقعه کربلا رخ داد، مختار به همراه میثم تمّار، از اصحاب امیر مؤمنان (علیه‌السلام)، در زندان عبیدالله بن زیاد به سر می‌برد. میثم تمّار در زندان بر اساس خبر غیبی به مختار گفت: «تو از زندان آزاد خواهی شد و به خونخواهی امام حسین (علیه‌السلام) قیام خواهی کرد و این ستمگر را که اکنون من و تو در زندان او اسیریم، به قتل خواهی رساند و با پای خود، سر و صورت او را لگدکوب خواهی کرد»!

روز جمعه ۱۴ ربیع‌الاول سال ۶۶ هجری قمری، مختار از زندان کوفه آزاد شد و نماز جمعه به امامت او اقامه گردید. او بر فراز منبر، دو خطبه ایراد کرد و در آن، اهداف قیام خود را تبیین نمود و پس از آن، مراسم بیعت برگزار شد. او در خطابه‌ی خود به مردم گفت:

«با من بر اساس کتاب خدا و سنّت پیامبرش و خونخواهی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و جهاد با منحرفان و دفاع از ضعفا بیعت کنید».

مختار، حرکت خود را با شعار «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» آغاز کرد و شیعیان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را به قیام واداشت. او پس از تسلط بر حکومت کوفه، حدود ۱۸ نفر از قاتلان شهدای کربلا را به مجازات رساند و قصاص نمود. امام سجاد (علیه‌السلام) قیام او را تأیید کرد و به ابومحمد حکم، فرزند مختار، فرمود:

«رَحِمَ اللَّهُ أَبَاکَ، رَحِمَ اللَّهُ أَبَاکَ، مَا تَرَکَ لَنَا حَقّاً عِنْدَ أَحَدٍ إِلَّا طَلَبَهُ، قَتِیلَ قَتَلَتْنَاهُ وَ طَلِبَ دِمَائِنَا؛ خداوند پدرت را رحمت کند، خداوند پدرت را رحمت کند! او حقّی از ما نزد کسی باقی نگذاشت مگر اینکه آن را طلب کرد. قاتلان ما را کشت و به خونخواهی ما قیام نمود».

لشکر مختار وقتی بر سپاه عبیدالله بن زیاد غلبه یافت، سر عبیدالله را به مدینه برای امام سجاد (علیه‌السلام) فرستاد. هنگامی که سر عبیدالله به محضر امام سجاد (علیه‌السلام) رسید، امام در حال تسبیح زدن بود. امام سجاد (علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید:

«هنگامی که ما را بر عبیدالله مسلط کردند، او در حال ذلّت خوردن بود و سرِ پدرم در مقابلش بود. در آن لحظه، گفتم: خدایا! در جبهه باش و ببین اکنون که سر عبیدالله در مقابر من قرار دارد».

مختار پس از یک‌سال و نیم حکومت، وقتی خود را در مقابل سپاه مصعب بن زبیر در محاصره دید، با یارانش از قصر بیرون آمد و پس از مقاومتی جانانه، به شهادت رسید. این واقعه، در ۱۵ ماه رمضان سال ۶۷ قمری اتفاق افتاد.

تحلیل و بررسی:
جوهره اصلی قیام مختار، چیزی جز خونخواهی امام حسین (علیه‌السلام) و انتقام از جنایتکاران کربلا نبود و مختار به‌خوبی از عهده این هدف برآمد. او با انتخاب شعار «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ»، خون‌های جوان شیعه را در رگ‌هایشان به جوش آورد. بدیهی بود که در آن زمان، هیچ شعار دیگری تا این حد می‌توانست در کوفه شور و هیجان انتقام، مؤثر و رسواکننده باشد. از سوی دیگر، او با ارتباط با فرزندان امیر مؤمنان (علیه‌السلام)، به ویژه محمد حنفیه و رساندن سرهای جنایتکاران کربلا به حضور امام سجاد (علیه‌السلام)، به‌واقع، رهبری معنوی و پشتوانه قیام را با خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیوند داد. او همواره خود را نماینده محمد حنفیه معرفی می‌کرد و رهبری قیام را به او نسبت می‌داد و وقتی که کوفه را فتح کرد، مردم را به شرط خونخواهی امام حسین (علیه‌السلام) و اهل‌بیت آن حضرت، به بیعت خود دعوت کرد.

اگرچه حکومت مختار دوام چندانی نیافت و سرانجام به دست مصعب برچیده شد، ولی هرگز نمی‌توان او را در راه شکست‌خورده دانست. او به هدف بلند خود که همان انتقام از قاتلان و جنایتکاران کربلا بود، به‌خوبی دست یافت و قلب امام سجاد (علیه‌السلام) و بنی‌هاشم را خرسند کرد؛ هرچند سرانجام، خودش نیز این راه را ادامه داد.

۵. قیام زید بن علی

قیام دیگر، در زمان امام سجاد (علیه‌السلام) که متأثر از عاشوراست، توجه به امر به معروف و نهی از منکر و قیام همه‌جانبه علیه ستمگران، درسی بود که از جدش امام حسین (علیه‌السلام) گرفته بود. او با تکیه بر بیعت پای‌دهنده‌ی هزاران نفر از اهالی کوفه، بر ضد هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، قیام کرد. خسّت، قُرّا و اشراف کوفه با او بیعت کردند؛ ولی به هنگام جنگ با یوسف بن عمر ثقفی که حاکم عراق بود، دچار تردید شدند. زید پس از مقاومت بسیار و درگیری‌های سخت، در اوایل ماه صفر سال ۱۲۲ قمری به شهادت رسید. امام رضا (علیه‌السلام) فرمود:

«پدرم موسی بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد شنید که می‌فرمود: رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً، إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَلَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَیْه؛ خدا عمویم زید را رحمت کند! او مردم را به سوی «رضا از آل محمد» دعوت کرد و اگر پیروز می‌شد، به وعده‌اش وفا می‌کرد».

۶. قیام یحیی بن زید

از دیگر قیام‌های متأثر از عاشورا و اهداف مقدس آن، قیام یحیی بن زید، فرزند امام سجاد (علیه‌السلام)، بر ضد حاکمان مستبد بنی‌امیه است که در واقع، او به وصیت پدرش قیام کرد. او با هفتاد نفر در برابر سپاه ده‌هزار نفری نصر بن سیّار، حاکم امویان در خراسان، ایستاد و آنان را شکست داد و فرمانده آنان را به قتل رساند. او و یارانش در سال ۱۲۵ قمری در جنگ با طاغوت بنی‌امیه به شهادت رسیدند. شهادت او، در خصوص قیام عمومی و ابطال حکومت امویه، تأثیر درازمدتی داشت.

۷. سایر قیام‌ها

گفتنی است، قیام‌های دیگری که در طول تاریخ رخ داد و ریشه در نهضت عاشورا داشت، بسیار است. در ادامه، به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

ـ قیام حسین بن علی، شهید فخ (۱۶۹ ه.ق):
این قیام، از نهضت‌های مهم دیگری است که در پی انقلاب کربلا رخ داد. حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب، نواده حسن مثنی و نتیجه امام مجتبی (علیه‌السلام)، در سال ۱۶۹ قمری بر ضد هادی عباسی (خلافت از ۱۶۹ تا ۱۷۰ قمری) قیام کرد و در منطقه فخ با سپاه هادی عباسی مواجه شد و در جنگی سخت، او و یارانش به شهادت رسیدند.

ـ قیام یحیی بن عبدالله، برادر نفس زکیه (۱۸۵ ق.):
یحیی بن عبدالله محض، نواده امام حسین (علیه‌السلام)، یکی از بزرگان خاندان هاشمی و چهره ممتاز و برجسته‌ای به شمار می‌رفت و از یاران خاص امام صادق (علیه‌السلام) و مورد توجه آن حضرت بود. یحیی در جریان قیام «حسین، شهید فخ»، بر ضد حکومت ستمگر عباسی، در سپاه شهید فخ شرکت داشت و از سرداران بزرگ سپاه او محسوب می‌شد. یحیی پس از شهادت حسین (شهید فخ)، با گروهی به «دیلم» رفت و در آنجا به مبارزه با طاغوت هارون عباسی پرداخت؛ اما بر اثر توطئه هارون، در حدود سال ۱۷۶ قمری به شهادت رسید. البته قتل او، نه‌تنها از فتوح علویان در دیلم و طبرستان کاست، بلکه زمینه مناسبی را برای تشکیل اولین دولت مستقل شیعی در قلمرو خلافت عباسی، یعنی علویان طبرستان، فراهم کرد.

ـ قیام علویان طبرستان (۲۵۰ ق.):
از انقلاب‌های موفق که منجر به تشکیل دولتی مستقل شد، قیام عالم بزرگوار و داعیه‌دار، حسن بن زید است که سادات علوی می‌باشد. او به دعوت مردم طبرستان، به آن دیار رفت و در ۲۵۰ قمری پس از پیروزی‌های درخشان، بر طاغوت عباسی غلبه یافت و دولت علویان طبرستان را ایجاد کرد و به «داعی کبیر» ملقب گردید. حکومت علویان طبرستان، حدود ۶۴ سال به رغم استیلای حکومت مرکزی عباسی، با قدرت تمام به حیات خود ادامه داد.

۸. قیام‌های معاصر

گرچه قرن‌ها از نهضت امام حسین (علیه‌السلام) می‌گذرد، اما این نهضت در قیام‌های معاصر که قهرآفرین و انقلاب‌برانگیز بوده‌اند، تأثیرگذار بوده است؛ البته برخی از این نهضت‌ها به‌صورت مستقیم و برخی به لحاظ غیرمستقیم، از قیام عاشورا متأثر شده‌اند. از جمله نهضت‌های: مشروطه، میرزا کوچک‌خان جنگلی، شیخ محمد خیابانی، نواب صفوی و یا جنبش‌های: سید جمال‌الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، شیخ محمد عبده، شیخ عبدالرحمن کواکبی، حسین البرنا و ماهاتما گاندی (نهضت هندوستان)، نمونه‌های برجسته‌ای از مبارزه بر ضد استکبار و استعمار در جهان، بر اساس قیام امام حسین (علیه‌السلام) می‌باشند.

در این میان، به جهت اختصار، تنها به انقلاب اسلامی ایران و قیام مردم هندوستان اشاره می‌کنیم:

ـ انقلاب اسلامی ایران:
تأثیر قیام عاشورا بر پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حقیقتی انکارناپذیر است. آغاز نهضت امام خمینی (ره) در تصور عاشوراییان سال ۴۲ شمسی بود و قیام او که در سال ۵۷ شمسی در ماه محرم جلوه کرد. پیام حماسی امام به مناسب محرم آن سال، شعار «پیروزی خون بر شمشیر» را به‌عنوان نماد انقلاب اسلامی در مواجهه با دشمنان استعمارگر داد. در طول دو سال نخست هشت سال دفاع مقدس، عاشورا و نام سالار شهیدان و اصحابش در قالب: عملیات‌ها و اسامی لشکرها، گردان‌ها و عملیات‌ها، تأثیر معجزه‌آسایی در پیشبرد و موفقیت انقلاب داشت.

امام خمینی نیز بارها به تأثیر عاشورا در انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد؛ از جمله فرمود:

«امام حسین (علیه‌السلام) با تعداد کم، همه چیز خود را برای اسلام داد؛ در مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و «نه» گفت. هر زمان باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند».

امروزه که ادامه حیات انقلاب اسلامی به عاشورا وابسته است و باید همیشه اهداف امام حسین (علیه‌السلام) و قیام برای اهداف الهی که برگرفته از آیات قرآن است، پیش‌روی ما باشد؛ چنان‌که خدای متعال می‌فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى» (سبأ، آیه ۴۶). پیاده‌روی در سیره عاشورا در انقلاب اسلامی، نکته مهمی است که مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بارها بدان اشاره کرده و فرموده است:

«اگر ما پیام امام حسین (علیه‌السلام) را درست می‌فهمیدیم، اگر نهضت امام حسین (علیه‌السلام) را به‌درستی تبیین می‌کردیم و به آن اهتمام می‌ورزیدیم، اگر این نهضت را حادثه‌ی تعیین‌کننده در طول تاریخ می‌دانستیم و به آن ارج می‌نهادیم، به ما رمز می‌داد که چگونه حرکت کنیم و جلوی دشمن بایستیم و اهداف شریف امام حسین (علیه‌السلام) را تعقیب کنیم و به آن مقصدها برسیم».

ـ نهضت هندوستان:
واقعیت این است که تأثیرگذاری قیام امام حسین (علیه‌السلام)، اختصاص به قیام‌های جهان اسلام ندارد؛ بلکه الگویی خوب برای همه جوامعی بوده که تحت ستم مستکبران قرار گرفته بودند. از این‌رو، این نهضت در استقلال رهروان دیگر، مانند هند نمونه‌ی قهرمانی بوده است؛ زیرا شخصیت امام حسین (علیه‌السلام) و نهضت ایشان، جهانی و فرامنطقه‌ای است.

آنتوان بارا در کتابش به نام «الحسین فی الفکر المسیحی» می‌نویسد:

«امام حسین (علیه‌السلام)، خاص شیعه و مسلمانان نیست؛ بلکه گوهر جاودانه همه ادیان است. حسین (علیه‌السلام)، تنها یک مرحله تاریخی نیست؛ بلکه حرکت آزادی‌بخش انسان است. او، یک اصل و اساس دائم و جاودانی است…».

از سوی دیگر، امام حسین (علیه‌السلام) آزادی‌خواه است. «آزادی»، واژه‌ای جهانی است و همه جهانیان آن را ارج می‌نهند که بهترین تجلی‌اش امام حسین (علیه‌السلام)، رهبر آزادگان است. حضرت به دلیل ستم‌ستیزی و بیان شعار «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةَ»! و همچنین، کلام ماندگار «وَاللَّهِ لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ»، برای همیشه بر تارک تاریخ می‌درخشد و همواره، محبوب جهانیان است.

موریس دوکبرا، پس از ستایش شکوه واقعه عاشورا می‌گوید:

«حسین (علیه‌السلام) برای… از بین بردن ظلم و ستم… و به خاطر خدا، از جان، مال و فرزند گذشت و درس بزرگی به استعمار داد. پس، بیایید ما نیز شیوه او را سرمشق خود قرار داده، از دست استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم که مرگ با عزت، بهتر از زندگی با ذلت است».

در بیان معروفی از ماهاتما گاندی، رهبر استقلال هندوستان، می‌خوانیم:

«من زندگی امام حسین (علیه‌السلام)، آن شهید بزرگ اسلام را به‌دقت خوانده‌ام و توجه کافی به صفحات کربلا کرده‌ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از امام حسین (علیه‌السلام) پیروی کند».


پی‌نوشت‌ها

۱. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج ۵، ص ۵۰۹.
۲. شعر از: میر اسماعیل بلخی.
۳. مهدی پیشوایی و سعید داودی، عاشورا؛ ریشه‌ها و انگیزه‌ها، ص ۱۱.
۴. تاریخ سیستان، ص ۵۰۰ و ۵۰۵.
۵. ابن‌منظور، لسان العرب، واژه «حرّه».
۶. ابن‌سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۵۹.
۷. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج ۷، حوادث سال ۶۳ ق؛ مسعودی، مروج الذهب، وقایع سال ۶۳ ق؛ ابن‌اثیر، الکامل، ج ۵، حوادث سال ۶۳ ق.
۸. دینوری، الإمامة والسیاسة، ج ۲، ص ۳۹۳.
۹. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۳۱۹.
۱۰. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج ۵، ص۵۱۱ و ۵۱۷.
۱۱. مهدی پیشوایی و سعید داودی، عاشورا؛ ریشه‌ها و انگیزه‌ها، ص ۱۷۹.
۱۲. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۳۹۹.
۱۳. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج ۵، ص ۵۷۵.
۱۴. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۳۵۹.
۱۵. همان، ص ۳۹۱.
۱۶. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۳۵۹ تا ۳۶۵.
۱۷. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج ۲، ص ۳۵۹.
۱۸. یحیی بن زید بن علی بن حسین (علیه‌السلام)، یکی از چهار پسر زید بن علی است.
۱۹. گردآوری از منابع: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۳۹۱.
۲۰. امام خمینی، صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۵۱.
۲۱. سبأ، آیه ۴۶: «بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید».
۲۲. خطبه‌های مقام معظم رهبری، ۱۳۹۷/۵/۱۹.
۲۳. آنتوان بارا، الحسین فی الفکر المسیحی، ص ۳۵۹ تا ۳۹۱.
۲۴. طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج ۲، ص ۱۰۰.
۲۵. طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۲، ص ۳۵۹.
۲۶. عبدالکریم هاشمی نژاد، درس‌هایی که امام حسین (علیه‌السلام) به انسان‌ها آموخت، ص ۳۶۵.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=57133

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب