نگاهی به فضایل معنوی زینب کبری علیهاالسلام
حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان
اشاره
وجود مقدس زینب کبری علیهاالسلام، جلوهای از زیباییهای معنوی، شخصیتی برجسته در اسلام، یعنی سلسله ارجمند خدیجه کبری، امالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. وقتی زینب به دنیا آمد، قنداق مبارکش را به دست رسول خدا داد و چون پیامبر برای اولینبار به او نظر افکند، فرمود: «هر چشمی که در این دنیا بر او گریه کند، اشکش برابر با گریه بر حسن و حسین علیهالسلام است»[1]؛ یعنی اگر اشک و برکت گریه بر دو امام معصوم را یک لُقمه قیمتی بدانیم، هموزن و همراستا گریه بر زینب کبری علیهاالسلام است و این همه، شأن و عظمت شخصیتی و مقام روحانی این بانوی بزرگ است. بهویژه آنکه از صفات والای اخلاقی و فضایل معنوی بهرهمند است و الگویی شایسته برای همه محبان ولایت و شیفتگان تقوا و پارسایی است.
در این نوشتار، پیش از هر چیز، به مهمترین ویژگیهای معنوی و جلوههای شخصیتی حضرت زینب علیهاالسلام پرداخته شده است.
شخصیت حضرت زینب علیهاالسلام به امید است که یکایک مسلمانان با تأسی به ایشان، مسیر مستقیم هدایت را بپیمایند و زینبوار به دینورزی، توحید و بندگی، علم و آگاهی، عفاف و پاکی و حماسه و شکیبایی آراسته شوند.
گفتنی است، مقاله حاضر خلاصهای از بیانات حجتالاسلام والمسلمین استاد حسین انصاریان درباره مقام و منزلت حضرت زینب علیهاالسلام است که برای استفاده مبلغان تهیه و تدوین شده است.
عبادت و نیایش
حضرت زینب علیهاالسلام در خاندانی پرورش یافت که عبادت، جوهر و جوهره زندگی بود. شخصیت ایشان در چنین خاندانی شکوفا شد. وقتی به نماز میایستاد، گویی در محراب الهی به نماز ایستاده است و چون مناجات میکرد، یاد پدر را در خاطرهها زنده میکرد[2]. عبادت زینب بهگونهای بود که امام حسین علیهالسلام خطاب به خواهرش میفرمود: «یا اُختاه! لا تَنسینی فی قیام اللیل»؛ یعنی «خواهرم! مرا در نماز شب فراموش مکن»[3].
این منزلت، نشان از آن دارد که این بانوی بزرگوار به قله رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به هدف آفرینش انسان ایمان آورده بود[4]. به همین دلیل، سختیها و مصیبتهای روزگار او را از عبادتهای مستحبی باز نداشت؛ حتی شب یازدهم محرم را به عبادت گذراند؛ چنانکه امام سجاد علیهالسلام فرمود: «زینب در طول راه شام، هرگز از نماز شب ترک نکرد و با جماعت اسیران و مصیبتزدگان به عبادت میپرداخت. شبی دیدم تمام شب را به عبادت مشغول بود. وقتی علتش را پرسیدم، گفت: شب را به عبادت میگذرانم؛ چون سه شب است که بسیار گرسنهام و ضعف مرا دربرگرفته است؛ ایشان سهم خود از غذا و خوراک را میان کودکان تقسیم میکرد…»[5].
علم و آگاهی
یکی از درجات والای حضرت زینب علیهاالسلام، دانش بیکران اوست. این حضرت از خاندانی است که از چشمه دانش سیراب شده و وجودشان از آن پر شده است. امام درباره دانش حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: اینکه اسم مادرم را «فاطمه» گذاشتند، برای آن است که خداوند متعال به مادرم فرموده: «وَفَطَمْتُکَ عَنِ الظُّلم»[6]؛ یعنی قطع کردن و جدا شدن. لغت «فطم» به معنای بریدن است. معنای حدیث چنین میشود: فاطمه را فاطمه میگویند، زیرا خداوند متعال به او فرمود: من با پرورش و علم خودم، و قلب تو را از علوم همه دشمنان بریدم.
خود حضرت زینب علیهاالسلام در بیان امام سجاد علیهالسلام مشابه این سخن را فرموده است: «وَأُحَمْدُ اللَّهَ عالِمَ غَیْرِ مُعَلَّمٍ فَهِمَ غَیْرِ مُفَهَّم»[7]؛ یعنی «خداوند را سپاس که عالم دیده و داننده بدون معلم و فهیم بدون آموزش هستی». در این دعای دانش که در وجود منور زینب کبری علیهاالسلام موج میزد، مستقیماً از احیای حق جاری میشود؛ همانگونه که خداوند دانش بیکران خویش را در قلب پاک مادرش، فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار داد.
خدای متعال دو نفر از پیامبران را در ایام کودکی از علم خود بهرهمند ساخت؛ یکی حضرت مسیح علیهالسلام و دیگری، یحیی بن زکریا علیهالسلام. وقتی یهودیان به مریم شک کردند و با خشم زبان خود او را آزار دادند و درباره چگونگی این تولد معجزهآسا به او سؤال کردند، مریم علیهاالسلام به گهواره اشاره کرد و جمع یهود در شگفتی پاسخ داد: «کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا»[8]؛ یعنی چگونه با کودکی سخن بگوییم که در گهواره است؟ در این هنگام، صدایی از گهواره برخاست که: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا»[9].
و یا درباره یحیی بن زکریا علیهالسلام میفرماید: «وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»[10]؛ یعنی ما مقام نبوت را به یحیی درحالیکه کودک بود، عطا کردیم.
بنابراین، همانگونه که خداوند متعال فاطمه زهرا علیهاالسلام را از عظمت وحی و علم معنوی برخوردار کرده بود، زینب کبری علیهاالسلام را نیز از گوهر علم و آگاهی بهرهمند ساخته بود و این، شأن ارثی او از سوی امیرالمؤمنین علیهالسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و خدیجه کبری علیهاالسلام در وجود مبارک زینب بود.
گفتنی است که حضرت زینب علیهاالسلام، همچون اساتید علم خویش را به فقها میآموخت و آن را در معرض استفاده شیفتگان معرفت و آگاهی قرار میداد؛ چنانکه در دوره اسارت شام خود سه کلاس تشکیل داد که متأسفانه از این سه کلاس، هیچ نوشته یا اثری باقی نمانده است؛ از جمله این کلاسها که مخصوص خاندان بود، کلاس تفسیر قرآن بود. آه! افسوس که از تفسیر حضرت به دست ما نرسیده است و از این کلام، با تمام آیات قرآن آشنا میشدیم.
آنچنان که ابنعباس میگوید: من پیش امیرالمؤمنین علیهالسلام تفسیر قرآن میخواندم. آن حضرت به من فرمود: پسر عباس! اگر من آنچه در هفت آیه سوره حمد است، برای شما بگویم و شما هم گفتههای من را بنویسید، در پایان، باید هفتاد شتر جوان را بیاورید و این نوشتهها را بار کنید تا بتوانید آنها را با خود ببرید[11].
کلاس دیگری که زینب کبری علیهاالسلام داشت، درباره دانش بود. اگر محتوای این کلاس به تحریر درآمده بود و به دست ما میرسید، هشتاد درصد راه دانش تصحیح انسان شده بود؛ زیرا آن بانوی بزرگ، چشمه جوشان دانش و دانایی بود و اینها همه در ایمان و اعتقاد قلبی ایشان داشت. محمدجواد مغنیه میگوید: «ایمان زینب علیهاالسلام، همچون ایمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود. این سخن را از روی مبالغه نمیگویم. چه دلیلی بهتر از اینکه آن حضرت در شب یازدهم محرم، نماز شب خود را ترک نکرد»[12].
حجاب و عفاف
حضرت زینب علیهاالسلام با الهام از قرآن کریم و آموختههای مادر بزرگوارش، حجاب و عفاف را مانند گوهر ارزشمندی میدانست. ازاینرو، حجاب و عفاف آنقدر از نگاه زینب اهمیت داشت که حتی در دوران اسارت نیز آن را حفظ میکرد[13]. تلمیذ مامقانی در این باره میگوید: «زینب در حجاب و عفاف، یگانه بود. در زمان پدر و برادرش، هیچگاه مردان او را ندیده بودند»[14].
یحیی مازنی، یکی از اهالی مدینه میگوید: من در شهر مدینه و در همسایگی امیرالمؤمنین علیهالسلام، زندگی میکردم و منزل پهلوی خاندان بود که زینب، دختر علی، در آن زندگی میکرد. به خدا سوگند! هیچگاه روی قد و قامت او را ندیدم و صدای او را هم نشنیدم. او هرگاه میخواست به دیدار جد بزرگوارش پیامبر خدا برود، در دل شب و به همراه پدرش امیرالمؤمنین علیهالسلام و برادرش حسنین علیهماالسلام میرفت. امام علی علیهالسلام در موقع اینگونه تشرف زینب علیهاالسلام، خطاب به امام حسن علیهالسلام میفرمود: «ارْشَی انْ یَنْظُرَ احَدٌ الی شَعْرِ اخْتِکَ زَیْنَبُ»؛ یعنی «بهتر میدانم که کسی به موی خواهرت زینب نگاه نکند»[15].
در زندگی حضرت زینب علیهاالسلام و رعایت حجاب و عفاف، الگوی روشنی است برای بانوانی که گوهر وجود خویش را در صدف حجاب و عفاف از گزند اهریمنان مصون داشته و پیرو راستین سیره و منش این بانوی عظیمالشأن باشند.
شکیبایی توأم با معرفت
مواجهه زینب کبری علیهاالسلام با حادثه کربلا، برخوردار از صبر بود؛ درحالیکه ایشان سختترین، سنگینترین، دردناکترین و وحشتناکترین حادثه تاریخ را دیده است و تمام سنگینی بار این واقعه، بر دوش زینب علیهاالسلام است. افزون بر این، حضرت از فقدان برادر محزون شد که هشتادوچهار داغدیده را از کربلا به شام و از شام تا مدینه سرپرستی کرد. اما، ایشان همه این مصیبتها را حمل کرد و با مدیریت شایسته خود، پیام شهدای کربلا را به گوش همگان رساند.
همچنین، آن حضرت در برابر این حادثه بزرگ و دشوار، ارادت الهی از خود نشان داد؛ چنانکه در زمان وقوع این حادثه و ورودش، حتی یک بار هم از حادثه کربلا گلایه یا شکایت نکرد؛ بلکه همیشه در جایگاه حق عالی شأن برخوردار بود که بهدرستی چه کسی حق دارد در برابر چنین حوادثی، بنده شاکر پروردگار خویش باشد!
روزی که ابنزیاد در بارگاه خود با حالتی مسخره به زینب کبری علیهاالسلام گفت: ارادت خداوند را با این بیوفایی خود چگونه دیدی، در پاسخ فرمود: «وَما اَری اِلاَّ جَمِیلاً»[16]؛ یعنی جز زیبایی چیزی ندیدم. این کلام بلند، به این معناست که خداوند متعال امامت را با شهادت همراه ساخت و بالاترین زیبایی را آفرید؛ حتی بالاتر از زیبایی یوسف علیهالسلام.
در روز یازدهم، آن حضرت دو دست مبارکش را روی بدن تکهتکه شده اباعبدالله علیهالسلام برد و با یک دعای ادب به سوی آسمان برگشت و به پروردگار عرض کرد: «اللّهُمَّ قَبِّلْ مِنَّا هذَا الْقُرْبَانَ»[17]؛ یعنی خدایا! این قربانی را از ما قبول کن. البته گفتن و شنیدن این گونه عبارات، آسان است؛ ولی اگر ذرهای از این مصایب بر سر ما بیاید، قادر به حمل آنها نیستیم و زبان به شکایت میگشاییم؛ درحالیکه عبادت و صبر و شکر، همگی در وجود مقدس زینب کبری علیهاالسلام جمع شده است. امام صادق علیهالسلام در بیانی بلند به این مسئله اشاره کرده و سخنی به این مضمون دارد:
به خدا قسم! روزی که خدا به ملائکه خبر داد: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»[18] و ملائکه گفتند: «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِكُ الدِّمَاءَ»[19]، خدا به آنها فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ»[20]؛ یعنی من از آفرینش انسان، چیزی میدانم که شما نمیدانید. وقتی تصویر انسان کامل درخشید، خداوند خطاب به ملائکه گفت: زینب را ببینید؛ چنین موجودی را میخواستم خلق کنم[21].
آنچنان که چنین دختری، خلیفه خدا و انسانی کامل به معنای واقعی کلمه است. شگفتا! بانویی که سرشار از معرفت و ارادت قلبی است، در یک صحنه، هفتاد و دو نفر را جلوی چشمان او سر میبرند و تکهتکه میکنند و سپس او میآید کنار این بدنهای پارهپاره مینشیند و میگوید: «اللّهُمَّ قَبِّلْ مِنَّا هذَا الْقُرْبَانَ»[22].
سرپرستی و رهبری حکیمانه
حضرت زینب علیهاالسلام از ابتدای سفر در همراهی امام حسین علیهالسلام بود و نقش بنیادین در حرکت آن داشت؛ بهگونهای که با قیام کربلا گره خورده است. نقش رهبری آن در این قیام، کمتر از نقش خون شهدا نیست.
از سوی دیگر، زینب علیهاالسلام سرپرستی و مراقبت از اهلبیت و بازماندگان را بر عهده داشت و این، سختترین مسئولیت زینب بود؛ چراکه دشمنان، اهلبیت را از مسیر غیر عادی به شام بردند؛ بلکه آنها را درحالیکه سرهای بریده را بر بالای نیها زده بودند، از مناطقی مانند موصل و حدود کوفه، از راههای شرقی آن زمان، به سوی شام بردند؛ یعنی از جاهایی که کرد و رومینشین بود و آن وقت اغلب این کردها و رومیها، مسیحی بودند. در این شهرها که برای خوشایند یزید، این مردم مسیحی بیرون میریختند و سرود میخواندند، پایکوبی میکردند و به زن و بچه داغدیده سنگ و چوب میزدند. گویند در مسیر کربلا تا شام، هرجایی که برای استراحت توقف میکرد، خود لشکر یزید ضیافت مفصلی بر پا میکرد؛ اما اسیران باید به ذرههای نان خشک قناعت میکردند و سختی را تحمل میکردند.
در شام یزید از لشکر خویش پرسید: این اسرا از کربلا تا اینجا چه رفتارهایی از خود نشان دادند؟ در پاسخ او گفتند: دو رفتار داشتند؛ یکی اینکه چه صبر و آرامش از خویشتن نشان دادند و از کربلا تا شام، هیچگاه از آنها، از کوچک و بزرگ یا پیر و جوان، حتی یک فریاد هم نشنیدیم. رفتار دوم آنها این بود که با اینهمه سختیها، گرسنگی و تشنگی، هرجا که به آنها پیاده میکردیم، مشغول خواندن قرآن میشدند یا به عبادت میپرداختند و صوت و ندای خدا گذاشتند و به مناجات برمیخاستند.
آنچنان که زینب کبری علیهاالسلام اینگونه هشتادوچهار نفر از خاندان امام حسین علیهالسلام را بهادبایی سرپرستی و رهبری کرد. برای روشن شدن منزلت، این نکته را یادآور میشوم که در زمان محمدرضا شاه پهلوی وقتی میخواستیم به حکومت انتقاد کنیم، اسم شاه را نمیبردیم و به جای آن، اسم معاویه یا یزید را بر زبان میآوردیم. ساواکهایی که پای منبرمان بود، متوجه میشد که داریم به حکومت انتقاد میکنیم، و بعد ما را دستگیر میکردند و به زندان میانداختند.
در آن دوران، خودِ شاه را هم میدیدیم و اگر جرات وجود داشت، میتوانستیم از او انتقاد کنیم. من عرض میکنم که قدرت یزید، چندین برابر قدرت شاه ما بود و قلمروش بیش از ایران امروز وسعت داشت؛ اما شما ملاحظه میکنید که در چنین بارگاهی، زینب کبری علیهاالسلام از جا بلند میشود و خطاب به یزید میگوید: «یا ابن الطلقاء»[23]؛ یعنی ای پسر آزادشدگان؛ یعنی ای پسر مردمان پست و لعین! ای پسر مردمانی که بچههایشان به فرزندی قبول نمیشدند و معلوم نیست که پدر و مادرشان چه کسی است! آنچنان که از چنین خاندانی هستی.
اینها همه شاهد عظمت و بزرگی شخصیت زینب کبری علیهاالسلام است که از هیچکسی جز خداوند ترس ندارد و سخن حق را بهصراحت بر زبان جاری میسازد. یزید با آن همه شأن و عظمت ظاهری، مفتون و مبهوت برخورد زینب علیهاالسلام شده بود و در واقع، با سخنان بیپروای زینب کبری علیهاالسلام شکست خورده بود. ازاینرو، برای آنکه بتواند حقایق و ارتشاء خود را سرپوش گذارد، جلو چشم زینب علیهاالسلام، چوب خیزران خود را برداشت و به سر بریده امام اهلبیت زد. در این لحظه، بچههای کوچک، دامن عمه خود را گرفتند و همه فریاد کردند: وامحمدا! واعلیا!
پینوشتها:
[1]. حسین انصاریان، گاهی به مقام حضرت زینب علیهاالسلام، ص ۱.
[2]. ذبیحالله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج ۴، ص ۷۱.
[3]. عبدالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم والمعارف والأحوال، ج ۱۱، ص ۱۰۳.
[4]. اسماعیل ساجدی دوازدهامامی، «شمهای از کمالات معنوی حضرت زینب علیهاالسلام»، مکتب اسلام، ش ۴، ص ۱۰.
[5]. تقی دقیقی و سمیع خورشیدی، «مبارزه، عملکردها و روشهای تربیتی حضرت زینب علیهاالسلام»، فصلنامه علمی تخصصی ربیع بلیغی، پیششماره ۹، ص ۹۳.
[6]. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۵۸.
[7]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹.
[8]. مریم، آیه ۲۹.
[9]. مریم، آیه ۳۰.
[10]. مریم، آیه ۱۲.
[11]. قندوزی، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۲۵۰.
[12]. تایشه بنالشالی، مع بطلة الکربلا، ص ۹۷.
[13]. حسن خلائی، «الگوهای رفتاری حضرت زینب علیهاالسلام»، لهوف، ش ۱۲، ص ۱۵۲.
[14]. مامقانی، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۱.
[15]. عبدالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم والمعارف والأحوال، ج ۱۱، قسم ۲، ص ۱۰۰.
[16]. ابن نماحلی، مثیر الأحزان، ص ۷۹ و ۸۰.
[17]. حسن بن محمد دیلمی، غرر الأخبار، ص ۲۷.
[18]. بقره، آیه ۳۰.
[19]. بقره، آیه ۳۰.
[20]. بقره، آیه ۳۰.
[21]. بقره، آیه ۳۰.
[22]. حسن دیلمی، غرر الأخبار، ص ۲۷.
[23]. ابنطیفور، بلاغات النساء، ص ۲۲.




