پرسمان محرم

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا بهروز[1]

اشاره

امروزه شبهات و سؤالات فراوانی دربارۀ آموزه‌های دینی مطرح است. از جمله وظایف عالمان دینی این است که در این باره کاوش کرده، به پاسخ‌گویی این شبهات بپردازند؛ همان‌گونه که در تاریخ حیات تشیع نیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های عالمان دینی، پاسخ به سؤالات و شبهات دینی بوده و آثاری نیز در این حوزه تدوین شده است. در عصر ما با توجه به پیشرفت فناوری و ترویج فضای مجازی، شبهات دینی رو به گسترش است. شایسته است که در این زمینه اقدام‌های جدی‌ای انجام پذیرد. در این مقاله، به پاسخ به چند شبهه دربارۀ قیام امام حسین پرداخته شده است.

پرسش ۱: با توجه به ساده‌زیستی امامان معصوم (ع)، ساخت حرم‌های پرهزینه برای ایشان چه توجیهی دارد؟

در پاسخ به این سؤال توجه به چند نکته، بایسته است:

  • الف) تعمیر، آبادی و بازسازی حرم‌ها اهداف و بار معنوی دارد؛ البته با پول شخصی مردم ساخته می‌شود. اگر کسانی اعتقادی به این امور ندارند، بلکه بغضی هم نسبت به آن‌ها دارند و در ضمن به دنیا، زندگی خود و جامعه فقط از جنبۀ اقتصادی نگاه می‌کنند و در این نگاه نیز هیچ هزینه‌ای به چشمانشان گزاف نمی‌آید، نمی‌توانند خود را قیّم دیگران قلمداد کنند و برای آنان تعیین کنند که اموالشان را در چه راهی ـ در این مورد صرف آبادی حرم یا مسجدی ـ هزینه کنند.
  • ب) البته شکی نیست که اعتراض‌کنندگان و شبهه‌افکنان در این موضوع، حتی نگاه اقتصادی نیز ندارند؛ وگرنه نه تنها موضع‌گیری نمی‌کردند، بلکه آن را تشویق و حمایت نیز می‌کردند؛ چرا که حرم‌ها سبب گردش و رونق اقتصادی کلان نیز می‌شوند.
  • ج) به هیچ وجه نباید نگاهی صرفاً اقتصادی به این موضوع داشته باشیم. جهان‌بینی کسانی که به این اشکالات دامن می‌زنند، به نیازها و لذات مادی بشر محدود است و گمان می‌کنند که می‌توانند از چنین منظری علیه باورهای دیگران احتجاج کنند. باید به ایشان یادآوری کرد که در هر کشوری جاذبه‌های معنوی و مادی بسیاری وجود دارد که ضمن بار فرهنگی، باعث کسب درآمد و رونق اقتصادی نیز می‌شوند؛ وگرنه هیچ حکومت و دولت مادی‌گرا هزینه‌ای برای ساخت‌وسازها و انواع تولیدات نمی‌کردند، چه رسد به آبادی مراکز جذب گردشگر زیارتی یا سیاحتی؛ و همۀ پولشان را صرف خرید خوراک و نیازهای پایۀ می‌کردند.
  • د) مراکز جذب، چه زیارتی باشند و چه سیاحتی، سبب آبادی و رونق اقتصادی منطقه و کشور می‌شوند. واتیکان به دلیل وجود مزار سن پیتر که گفته می‌شود یکی از حواریون (جانشینان حضرت مسیح) است، آباد شد. در طول قرن‌ها میلیاردها دلار صرف ساخت‌وساز آن محل شده است. در مقابل، واتیکان و ایتالیا را مرکز توجه و جذب مسیحیان کرده است و سالانه میلیاردها دلار درآمدزایی دارد. همچنین است کلیسای نوتردام در هلند؛ کلیسای دام در شهر کلن آلمان؛ یا ده‌ها کلیسا و عبادتگاه دیگر. بت‌پرستان نیز میلیاردها دلار صرف آبادی بتکده‌های خود می‌کنند. همین کسانی که مرتب جوّسازی می‌کنند که چرا حرم‌ها ساخته و آباد می‌شوند و چرا مردم پولشان را صرف آبادی چنین اماکنی می‌کنند، اگر امکانی به دست آورند، به مالزی (که به ظاهر اسلامی است، ولی اغلب جاذبه‌هایش، نمادهای کفر و بت‌پرستی می‌باشد) سفر می‌کنند؛ فرزندان خود را برای تحصیل به آنجا می‌فرستند؛ ثروتشان را این‌گونه خرج می‌کنند، عکس و فیلم تهیه‌شده را با افتخار به دیگران نشان می‌دهند و اصلاً به فکر این همه فقیر و گرسنه نیز نمی‌افتند. آیا آگهی‌های تور مالزی و این همه آژانس مسافرتی، به دلیل استقبال گسترده برای زیارت مالزی، آنتالیا، لندن، پاریس و … نیست؟!
  • برج ایفل چیزی نیست جز سازه‌ای از پارۀ آهن‌ها؛ و این گروه، هزینه‌های کلانی می‌کند تا به دیدن این سازه بروند. هزینۀ چراغانی برج ایفل در شب کریسمس، به مراتب گران‌تر از هزینۀ گنبد طلا یا ضریح منقش حرم‌ها است. با این حال، برج ایفل، درآمدهای کلانی نیز به بار می‌آورد و بار فرهنگی و معنوی نیز برای فرانسویان دارد. پاریس با برخورداری از سالانه شش میلیون بازدیدکنندۀ برج ایفل و آبادی‌هایی که برای آن انجام گرفته (مثل موزه‌ها، فروشگاه‌ها، و هتل‌ها)، همه‌ساله در صدر شهرهای گردشگری جهان قرار دارد.
  • مشهد مقدس فقط در ۱۵ روز تعطیلات عید نوروز حدود ۴ تا ۵ میلیون زائر دارد. همین تعداد در ایام دیگری چون رجب، شب‌های قدر، سالروز میلاد و شهادت و … به این شهر سفر می‌کنند. حرم‌های امام رضا در مشهد، امام حسین و حضرت عباس در کربلا، یا امیرالمؤمنین در نجف و … هر یک سالانه بیش از ۵۰ میلیون نفر زائر را به خود جذب می‌کنند. تمامی سرمایه‌گذاری‌ها در صنعت هواپیمایی، هتل‌سازی، جاده‌سازی، شرکت‌های اتوبوس‌رانی یا راه‌آهن، فروشگاه‌ها، رستوران‌ها … و حتی رونق کار دست‌فروش‌ها، همه به سبب همین حرم‌ها و آبادی آن‌هاست. این یعنی جذب درآمد و رونق اقتصادی و البته همراه با بار معنوی و فرهنگی که اگر اسلامی باشد، به مراتب بیشتر به نفع فقرا تمام می‌شود.
  • به طور قطع اگر حرم امام رضا نبود و آباد نمی‌شد، چنانکه امروزه از مرو جز نامی در تاریخ باقی نمانده، از مشهد نیز اثری باقی نمی‌ماند و هرگز حتی به اندازۀ قوچان یا سبزوار نیز آباد نمی‌شد. آیا جز این است که آبادی و رونق اقتصادی مکه، مدینه، نجف، کربلا و …، همه برای آبادی همین حرم‌های مقدس است؟! آیا آبادی دیگر شهرهای دنیا، علت دیگری جز وجود و آبادی مراکز جذاب آن‌ها دارد؟! پس اگر منتقدان واقعاً به فکر فقرا هستند، خودشان نیز باید کمک کنند تا این مراکز آبادتر شود.
  • هـ) فرض کنید ساخت گنبد حرم شریف امام حسین با تمام طلاکاری‌هایش، حدود یک‌صد میلیون دلار (ذکر دلار برای محاسبۀ ارزی است) هزینه داشته باشد که از هزینۀ ساخت یک پاساژ در تهران کمتر است. این پاساژها با تعدادی مغازه و احیاناً مملو از اجناس ترکیه‌ای و چینی و کره‌ای، سالانه یک میلیون نفر را نیز جذب نمی‌کنند و اگر جذب کنند نیز (غالباً) دستاورد دیگری ندارند جز تحمیل هزینۀ تجملاتی و انحطاط فرهنگی و رونق بازار ترکیه، چین و کره. حال معترضان نگران برای فقرا، هزینۀ ساخت گنبد را به سالانه ده‌ها میلیون زائر و سالانه صدها میلیون دلار درآمد مستقیم و صدها میلیون دلار درآمد غیرمستقیم ناشی از سفر زائران، اقامت، تغذیه، خرید سوغات و … تقسیم کنند و بار فرهنگی، معنوی و اعتقادی این اماکن را نیز در نظر بگیرند. حال کدام‌یک از این‌ها با صرفه‌تر است و بیشتر سبب رونق اقتصادی می‌شود؟
  • و) این هجمه‌های تبلیغاتی علیه ساخت‌وساز حرم‌های شریف، آن هم در دوره‌ای که بیش از همۀ ادوار تاریخی نسبت به تخریب آن‌ها به بهانۀ شهرسازی یا حتی با انفجار و … اقدام می‌شود، مقاصد و اهداف دیگری دارد. گریه کردن برای فقر و فقرا نیز بهانه و توجیه حمله و نیز پوششی است تا قصد و غرض اصلی مخفی بماند؛ وگرنه این معترضان، اگر هزاران برابر این هزینه‌ها صرف ساخت و آبادی مراکز فسق و فجور شود، نه تنها گله نخواهند کرد، بلکه مشتاقانه استقبال هم می‌کنند. چنانکه می‌دانیم برای واردات لوازم آرایش و آن هم اغلب از نوع تقلبی، سالانه چند میلیارد دلار هزینه می‌شود!

پرسش ۲: آیا در منابع اهل سنت نیز «توسل» مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است؟ حجت و دلیل عقلی، و استنادی از قرآن کریم و روایات مورد قبول برادران اهل سنت می‌خواهم.

در مورد «توسل»، با توجه به اهمیت آن از یک سو و هجمۀ شدید تبلیغاتی از سوی دیگر، لازم است پاسخی تفصیلی و تحلیلی به این سؤال فوق داده شود. این پاسخ در چند محور قابل طرح است:

    • الف) دلیل عقلی

انسان ذاتاً فقیر و محتاج به غیر است؛ چرا که هستی عین ذات او نیست؛ چنانکه خداوند متعال در کلام وحی فرمود: «یا أیها الناس أنتم الفقراء إلی الله والله هو الغنی الحمید»[2]؛ «ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز ستوده است». بدیهی است که تا انسان فقیر است (که همیشه هست و خواهد بود)، برای دستیابی به کمال، هیچ راهی ندارد جز توسل به وسایل مورد نیاز؛ خواه وسایل مادی و خواه وسایل معنوی. انسان بدون توسل به وسایل، حتی یک نفس هم نمی‌تواند بکشد و جرعۀ آبی نیز نمی‌تواند بنوشد و یک کلمه حرف هم نمی‌تواند یاد بگیرد یا بگوید و …؛ پس چرا وقتی نوبت به دینداری و هدایت می‌رسد، گمان می‌کند که می‌تواند بدون توسل به وسیله، گامی بردارد؟! کدام فیض الهی (اعم از مادی و معنوی)، بدون واسطه نازل شده و رسیده است که کسی گمان کند بدون واسطه می‌تواند کسب فیض کند؟!

    • ب) سند قرآنی

همۀ آیاتی که در قرآن به ولایت‌پذیری، اطاعت و تبعیت از پیامبر اکرم، اسوه و الگو قرار دادن او، … و دستورات مؤکد ایشان به ولایت و امامت و تأسی به معصومین و … تصریح دارند، دلیل بر ضرورت اجتناب‌ناپذیر «توسل» هستند؛ چرا که هیچ‌یک از خود این موارد، هدف نیستند و هدف فقط و فقط الله جل جلاله است؛ و این‌ها همه، وسیلۀ کمال و قرب و رضایت الهی‌اند. در عین حال، خداوند متعال به توسل تصریح نیز فرموده است: «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا إلیه الوسیلة وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون»[3]؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا کنید و به سوی او توسل جویید (وسیلۀ تقرب جویید) و در راهش جهاد کنید؛ باشد که رستگار شوید». دقت شود که این دستور به مؤمنان است؛ چرا که هدف غایی مؤمنان قرب به خداوند متعال است و او فرمود برای تحقق این هدف، وسیله‌ای بجویید.

    • ج) مستندات نقلی در منابع اهل سنت

بدیهی است که مستندات نقلی در منابع اهل سنت نمی‌تواند به تنهایی دلیل بر درستی یا نادرستی موضوع و مطلبی باشد و حتی درستی احادیث منقول در این منابع نیز وقتی به اثبات می‌رسد که با احادیث و روایات منقول از اهل عصمت در منابع معتبر شیعی انطباق داشته باشد. از این رو، اگر در اینجا به اقوالی در منابع اهل سنت اشاره می‌شود، برای این است که برادران و خوهران اهل سنت بدانند که طبق مذاهب آنان نیز «توسل» ممدوح است. چند نمونه از منابع بسیار معتبر اهل سنت:

    1. امام احمد، ترمذی و حاکم روایت کرده‌اند (حاکم آن را به شرط بخاری صحیح دانسته است) ابن‌حزیمه، طبرانی، ابن‌ندی، منذری و ابن‌ماجه از عثمان‌بن‌حنیف روایت کرده‌اند: «مردی نابینا به محضر حضرت پیامبر مشرف شد و عرض کرد: یا رسول‌الله! از خدا بخواه که بینایی‌ام را برگرداند. پیامبر فرمود: آیا نمی‌خواهی به همان حال رهایت کنم؟ (یعنی به آنچه خداوند برایت مقدر کرده، راضی نیستی؟) عرض کرد: یا رسول‌الله! نابینایی من را دچار مشقت کرده است. پیامبر فرمود: برو وضو بگیر؛ سپس دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن بگو: خداوندا! از تو می‌خواهم و به بارگاه تو رو آورده‌ام با توسل به پیامبر رحمت، محمد! من به پروردگارم رو آورده‌ام به واسطۀ تو که بینایی‌ام را برگرداند. خداوندا! او را شفیع من قرار داده و خودم را نیز شفیعم قرار بده. خداوند هم در اثر توسل او به حضرت رسول‌الله بینایی او را برگرداند»[4].
    2. بخاری از انس روایت نموده، در زمان خلافت خلیفۀ دوم در مدینه خشکسالی آمد و ایشان به عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر متوسل شد و چنین گفت: «خداوندا! همانا در گذشته به واسطۀ پیامبرمان به تو توسل می‌کردیم، پس ما را سیراب می‌کردی؛ و اینک همانا به تو متوسل می‌شویم به واسطۀ عموی پیامبرمان، ما را با آب باران سیراب فرما. راوی می‌گوید: پس خداوند باران نازل نمود و مردم سیراب شدند»[5].
    3. جالب آنکه بدانید اهل سنت حتی به قبور اهل‌بیت و قبور علمای خود نیز توسل دارند:
      • ابن حبان در کتاب الثقات می‌گوید بارها به زیارت قبر علی بن موسی الرضا رفتم و در مدتی که در طوس بودم، هر وقت مشکلی بر من عارض می‌شد، به زیارت قبر آن حضرت می‌رفتم و از خداوند می‌خواستم مشکالم را برطرف کند؛ و الحمدلله مشکالم برطرف می‌شد و این را مکرر امتحان کردم و نتیجه گرفتم[6].
      • ابوعلی خلال، شیخ حنابله، می‌گوید هرگاه مشکلی بر من عارض شود، قبر موسی بن جعفر را زیارت می‌کنم و به ایشان متوسل می‌شم و خداوند مشکل مرا آسان می‌کند[7].
      • محمد بن ادریس شافعی به قبر ابوحنیفه، و احمد بن حنبل به قبر شافعی متوسل می‌شد[8].
      • قسطلانی می‌گوید سزاوار است که زائر در کنار قبر پیامبر زیاد دعا و استغاثه کند و متوسل شود و طلب شفاعت و بی‌تابی کند و سزاوار است که خداوند شفاعت پیامبر را در حق او بپذیرد[9].

پرسش ۳: آیا پس از شهادت امام حسین، سپاهیان یزید مقنعه‌های زنان را کشیدند و سر آن‌ها را برهنه کردند؟

بر پایۀ منابع روایی و مقاتل معتبر و قابل استناد، پس از شهادت امام حسین، سپاهیان عمر بن سعد به خیمه‌های اهل‌بیت حمله کردند و به غارت اموال پرداختند. زنان و کودکان در صحرا پراکنده شدند؛ گریان و داغدار و صیحه‌زنان و استغاثه‌کنان. پس از آن خیمه‌ها را آتش زدند. لباس رویین زنان را کشیدند؛ زیورآلات آنان را به غارت بردند؛ انگشتر از انگشت‌ها بیرون آوردند و گوشواره از گوش‌ها و خلخال از پاها. آنان کار را به جایی رساندند که گاه برای بردن چادر و جامۀ زنان و کودکان، با آنان به کشمکش می‌پرداختند، تا هر چه آنان داشتند را به یغما ببرند.

سپاهیان عمر بن سعد، با این کارها حریم اهل‌بیت را مراعات نکردند، به گونه‌ای که زنان به عمر بن سعد پناهنده شدند و از شدت جنایت‌کاری شمر و گروه نابکارش شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمه‌ها دست بردارند.

اینک برای نمونه، متن‌هایی را که دربارۀ تاراج کردن خیمه‌ها و غارت اموال زنان در روز عاشورا نقل شده، می‌آوریم:

  1. تاریخ طبری و کامل ابن‌اثیر: مردم به سوی سرخاب و لباس‌های گران‌بها و شتران رفتند و آن‌ها را تاراج کردند. مردم به سوی حسین و اثاث و وسایل کاروان، هجوم آوردند و حتی برای گرفتن لباس روی زنان نیز با آن‌ها درگیر می‌شدند و چون چیره می‌شدند، آن را می‌بردند[10].
  2. أنساب الأشراف: مردم به سوی سرخاب و جامه‌های گران‌بها و شتران رفتند و آن‌ها را به تاراج بردند. رحیل بن زهیر جعفی، جریر بن مسعود حضرمی و اسید بن مالک حضرمی، بیشتر این جامه‌ها را بردند و ابوالجنوب جعفی، شتری را برد که با آن، آب می‌کشید و نامش را حسین نهاده بود! … مردم، چادرهای زنان را از روی آنان می‌کشیدند که عمر بن سعد، آنان را از این کار، منع کرد و آنان دست برداشتند[11].
  3. البدایة و النهایة به نقل از حمید بن مسلم: مردم، همۀ اموال نقد و غیرنقد حسین را میان خود، تقسیم کردند، حتی آنچه را در خیمه بود و لباس‌های تمیز [یا رویین] زنان را[12].
  4. سیر أعلام النبلاء: اثاثیۀ حسین را به تاراج بردند. مردی زیور فاطمه دختر حسین را گرفت و گریست! فاطمه پرسید: چرا گریه می‌کنی؟! گفت: دارایی دختر پیامبر خدا را به تاراج ببرم و گریه نکنم؟! فاطمه گفت: پس آن را رها کن! گفت: می‌ترسم فرد دیگری آن را بردارد![13]
  5. الأمالی شیخ صدوق به نقل از فاطمه، دختر امام حسین: «اراذل و اوباش، به خیمۀ ما وارد شدند. من که دختری خردسال بودم، دو خلخال طلا بر پاهایم داشتم. مردی خلخال‌ها را از پاهایم بیرون می‌کشید و می‌گریست. گفتم: چرا گریه می‌کنی، ای دشمن خدا؟! گفت: چگونه نگریم، در حالی که زیور دختر پیامبر خدا را برمی‌دارم؟! گفتم: برندار! گفت: می‌ترسم کسی جز من بیاید و آن را بردارد! آنان آنچه را که در خیمه‌های برپاشده، به چشم می‌خورد، به تاراج بردند و حتی روپوش‌هایی را که خود را با آن‌ها پوشانده بودیم، از روی‌مان کشیدند و بردند»[14].
  6. اللّهوف: مردم در تاراج خیمه‌های خاندان پیامبر و نور چشم زهرای بتول، بر هم پیشی جستند، تا آنجا که روپوش زنان را نیز از رویشان کشیدند. دختران پیامبر خدا و زنان امام حسین از خیمه‌ها بیرون آمدند و با هم به گریه و زاری پرداختند و در فراق حامیان و دوستدارانشان، ناله سر دادند. حمید بن مسلم گفته است: دیدم که زنی از بنی‌بکر بن وائل، همراه همسرش، میان یاران عمر بن سعد بود و هنگامی که دید مردم به زنان حسین در خیمه‌هایشان هجوم برده‌اند و اموال آنان را برمی‌دارند، او نیز شمشیری گرفت و به سوی خیمه‌ها آمد و گفت: «ای خاندان بکر بن وائل! آیا اموال دختران پیامبر خدا تاراج می‌شود [و شما کاری نمی‌کنید]؟! حکومت، جز از آن خدا نیست. برای خونخواهی پیامبر خدا [به پا خیزید]!»؛ ولی همسرش جلوی او را گرفت و او را به جایگاهش بازگرداند[15].
  7. مقتل الحسین خوارزمی: دشمنان پیش آمدند تا به گرد خیمه‌ها حلقه زدند. شمر بن ذی‌الجوشن نیز با آن‌ها بود. او گفت: به درون خیمه‌ها بروید و جامه‌ها و متاعشان را بگیرید. مردم، وارد شدند و هر چه در خیمه‌ها بود، برداشتند، تا جایی که گوشوارۀ ام کلثوم، خواهر حسین را هم گرفتند و گوشش را دریدند. حتی جامۀ رویین زنان را به زور می‌کشیدند و می‌بردند[16].
  8. المناقب ابن‌شهرآشوب: شمر متوجۀ خیمه‌ها شد و آنچه را یافتند، تاراج کردند و حتی گوش ام کلثوم برای [بردن] گوشواره‌های، پاره شد[17].
  9. الإرشاد شیخ مفید به نقل از حمید بن مسلم: به خدا سوگند، می‌دیدم که با زنی از همسران و دختران و خاندان امام حسین درگیر می‌شوند و لباسش را از رویش می‌کشند و چون چیره می‌شوند، آن را می‌برند[18].

تذکر:

دربارۀ این دسته از روایات باید به چند نکته توجه کرد تا پاسخ روشن شود:

  • الف) در متن عربی بیشتر این روایات، عباراتی مانند «جاذبوا النساء ملاحفهن عن ظهورهن»، «ینزعون الملاحف عن ظهورنا»، «ینتزعون ملحفة المرأة عن ظهرها» و «تنازع ثوبها علی ظهرها» آمده است. این عبارات ـ با توجه به معنای ملحفه[19] ـ به معنای برهنه شدن و نمایان شدن موها و بدن زنان نیست، بلکه چون زنان آن موقع علاوه بر رواندازهایی شبیه چادر، لباس زیرین دیگری نیز داشتند که موی سر و بدن را می‌پوشاند، و سپه دشمن تنها لباس رویین آن‌ها را به غارت بردند؛ و این به معنای رفع حجاب و پوشش آن‌ها نیست. عبارت «فخرجن حواسر مسلبات حافیات» در لهوف سید ابن طاووس نیز به معنای عریان شدن و پیدا بودن موی زنان نیست، بلکه به معنای برهنه بودن از لباس رویین است. همچنین اینکه در برخی مقاتل، عبارت «تسلب المرأة مقنعتها من رأسها»[20] آمده است، باز نمی‌توان گفت که روسری آن‌ها به طور کل برداشته شد، به گونه‌ای که تمام موها معلوم بود.
  • ب) بر فرض بپذیریم که مقداری یا برای لحظاتی همۀ موهای آن‌ها پیدا شده باشد، این موضوع با شأن اهل‌بیت و غیرت خداوند منافاتی ندارد؛ زیرا آن نوع از بی‌حجابی مذموم است که از روی اختیار باشد، نه اجبار؛ وگرنه اهل حرم، یعنی مجموعۀ زنانی که همراه امام حسین در کربلا بودند، اصرار زیادی بر حفظ حجاب خویش در برابر نامحرمان داشتند و هیچ‌گاه از پوشش و حجاب غافل نمی‌شدند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  2. فاطر، آیۀ ۱۵.
  3. مائده، آیۀ ۳۵.
  4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۴، ص ۴۵۸ و ۷۰۷.
  5. بخاری، صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۷؛ و ج ۵، ص ۲۰.
  6. ابن‌حبان، الثقات، ج ۸، ص ۴۵۶.
  7. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۳.
  8. همان، ص ۱۲۵.
  9. قسطلانی، المواهب اللدنیه، ج ۳، ص ۶۰۴.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، ج ۵، ص ۴۵۳؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۷۹.
  11. بلاذری، أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۰۴.
  12. ابن‌کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۸۸.
  13. محمد بن احمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۰۳.
  14. شیخ صدوق، الأمالی، ص ۱۶۴.
  15. ابن‌طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲.
  16. موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین، ج ۲، ص ۴۳.
  17. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج ۴، ص ۱۱۲.
  18. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  19. در کتاب‌های لغت عربی و فارسی، ملحفه به این معانی آمده است: چادر، روانداز، ملافه، روپوش لباس. ر.ک: دهخدا، لغت‌نامه، واژۀ «ملحفه»؛ فؤاد افرام بستانی، فرهنگ ابجدی عربی ـ فارسی، ص ۸۵۹؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج ۵، ص ۴۶؛ «اللحاف و الملحف و الملحفة: اللباس الذی فوق سائر اللباس»؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۹، ص ۳۱۴.
  20. ابن‌نما حلی، مثیر الأحزان، ص ۷۶.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=67225

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب