پرسش:
آنقدر از خدا میترسم که زندگیَم دچار مشکلات شده و افسرده شدم؛ همیشه میترسم که خدا من را بکشد و به جهنم ببرد؛ خیلی بدبین شدهام! راه کار چیست؟
پاسخ:
همین که در پی یافتن راهکار میباشید، حاکی از آن است که میدانید بدگمانی شما نابجاست و میخواهید رضایت محبوب را به دست آورید. نمیشود که کسی با اراده و انتخاب خود، راهی جهنم شود و انتظار داشته باشد که به آن وارد نشود!
چه بترسید یا نترسید، مرگ میرسد و به مقصدی که خود انتخاب نمودهاید، و به نتیجۀ اعتقادات، مواضع و اعمال خود میرسید.
خدای خالق، ربّ جلیل، رازق، جواد، کریم، عفوّ، غفار، ستار، رحمان و رحیم، نه تنها ترس ندارد، بلکه بسیار دوست داشتنی میباشد و اساساً محبّت به خودش را در وجود همگان نهادینه کرده است، چنان که همگان عاشق کمال میباشند و این عشق، حدّ و مرزی ندارد، چرا که کمال محض خداوند سبحان است و او محدود نیست که عشق به او محدود شود. البته بسیاری در تعیین مصداق خطا میکنند، چیزهای دیگری را جای او میگذارند و تمام این محبّت فطری را به آن جعلیهای فانی اختصاص میدهند! چنان که فرمود:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ …» (البقره، 165)
– و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمى گزينند و آنها را چون دوست داست داشتن خدا دوست مىدارند؛ ولى شدت محبّت (محبوب غایی) مؤمنان، الله میباشد … .
- -واقع این است که انسان از نتایج عملکردهای خطا و گناهان خودش میترسد؛ چرا که میداند هیچ حرکتی بدون مقصد و هیچ کاری بدون نتیجه نیست؛ اما غفلت، ناآگاهی و تکبرش، به اضافۀ وساوس شیاطین جن و انس، اجازه نمیدهد تا او برای گناهانش استغفار (طلب بخشش و پوشش) و توبه (بازگشت به سوی خدا و اصلاح) نماید؛ تا نترسد!
وقتی میفرماید: «این بندگان گناهکار من! نگران نباشید، به سوی من برگردید که من تمامی گناهان شما را یکجا میبخشم»، دیگر چه جای ترسی باقی میماند؟!
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزّمر، 53)
– بگو: ای بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را میآمرزد.
ترس
ترس و امید [خوف و رجاء]، دو بال پرواز میباشند؛ امید برای حرکت و رسیدن به اهداف مطلوب، انگیزه ایجاد میکند و ترس، سبب میشود که آدمی خود را از آن چه به او ضرر میرساند و مانع رسیدنش میشود، محفاظت نماید. بنابراین، نه تنها ترس خوب است، بلکه لازم است که آدمی از عواقب ناخوشایند خطاها و گناهان خود بترسد و با طلب بخشش، در راستای اصلاح و ارتقای مرتبۀ وجودی و سعادت خود بکوشد.
*- ترس و امید را در هر لحظۀ زندگی روزمرۀ خود تجربه میکنیم؛ چنان که به امید رسیدن به اهداف نیکو و موفقیت حرکت و کار میکنیم، و از خطرات، صدمات، موانع و دشمنیها میترسیم! لذا این ترس، سبب چارهجویی میگردد، نه این که افسردگی بیاورد.
بدبینی به خداوند سبحان
کسی که به خداوند متعال گمان بد [سوء ظنّ] پیدا میکند و با خود میگوید: «نکند، بد مرا میخواهد و اراده نموده که به من آسیب برساند»؛ نه تنها خدا را نشناخته، بلکه بدترین افتراهایی را که اگر به خودش بزنند، ناراحت میشود، به خدا میبندد! حتی انسان عاقل و سالم، نه تنها بد دیگران را نمیخواهد و به دیگران آسیب و ضرر نمیرساند، بلکه تا حدّ امکان، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، به یاری دیگران میشتابد؛ پس چطور این بدگمانی و افتراهای بزرگ، نسبت به خداوند سبحان ایجاد میشود؟!
خداوند سبحان، در آیات متعددی به همین بدگمانی (سوء ظنّ) نسبت به خود اشاره نموده که ریشه در جهل (نادانی و بیخردی) دارد: «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ – و در بارۀ خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مىبرند» (آل عمران، 154)
و فرمود: بدگمانی (سوء ظنّ) نسبت به خداوند متعال، رویکرد منافقان و کفار میباشد و همین سوء ظنّ که همیشه ناامیدی از رحمت، تکذیب و افترا به او را به همراه دارد، سبب عذاب آنها میگردد؛ نه این که عذاب از جایی دیگر میرسد:
«وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا» (الفتح، 6)
– و نيز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد میبرند مجازات كند، حوادث سوئی (كه برای مؤمنان انتظار میكشند) تنها بر خودشان نازل میشود، خداوند آنها را غضب كرده، و آنها را از رحمت خود دور ساخته، و جهنم را برای آنها آماده كرده، و چه بد سرانجامی است.
کار شیاطین
ابلیس لعین و جنودش، یعنی شیاطین جنّ و انس، همیشه مترصدند تا نقطه ضعفی در انسان بیابند و از آن راه وارد شوند؛ لذا همین که متوجه شدند که کسی شناخت درستی ندارد – امید به رحمتش را از دست داده – متکبر شده و تکبرش اجازۀ طلب مغفرت و بازگشت نمیدهد، وارد میشوند و در این آتش میدمند! او را وسوسه میکنند که «مگر به خدا و قیامت اعتقاد نداری، مگر به نتیجۀ مواضع و اعمال اعتقاد نداری، مگر به حشر و حساب و کتاب و بهشت و جهنم اعتقاد نداری، مگر به پاداش و مجازات اعتقاد نداری و مگر از احوال خودت خبر نداری …؟! پس، با توجه به رویکردها و عملکردهای خودت، باید از خدا فقط بترسی! او میخواهد به تو ضرر برساند و تو را عذاب کند!» شیطان، هرگز نمیگوید که این عذاب آتش، همان حقیقت گناه توست که خودت به جان خودت انداختهای و هیچ تلاشی هم برای خاموش کردن آن نمینمایی! این را فقط خداوند متعال فرموده است؛ بلکه گناهت را زینت میدهد و القا میکند: «تو که کار خاصی نکردی، بلکه خداوند با تو دشمنی دارد، دوست دارد تو را اذیت کند و با آتش جهنم، آزارت دهد؛ لذا باید نسبت به او بدبین باشی و او را دشمن خود بدانی!» و با این وسوسهها، نظر او را از رحمت و مغفرت واسعۀ الهی و مهربانی او به بندگانش برمی گردانند!
دو نکته
یک – اگر کسی نسبت به حق تعالی بدبین شود، نسبت به او سوء ظنّ پیدا کند، و در اوهام خودش گمان نماید که خداوند رحمان و رحیم، بد او را میخواهد، نه تنها به او افترای سنگینی بسته، بلکه هرگز او را دوست نخواهد داشت، و نسبت به او احساس دشمنی نیز میکند؛ لذا سعی میکند که از او دور شود و تا میتواند، با او دشمنی میکند! آیا چنین کسی انتظار دارد که در دنیا به خوبی زندگی کند و در آخرت نیز به بهشت برده شود؟!
دو – میدانیم که اسلام از مطهرات [پاک کنندهها] میباشد؛ یعنی اگر کافر یا اهل کتابی، اسلام بیاورد و شهادتین بگوید، پاک میشود. حال آیا ما مسلمانان که دست کم در شبانه روز، پنج نوبت در نمازها شهادتین میگوییم، پاک نمیشویم؟! فرمود:
«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ» (هود علیه السلام، 114)
– نماز را در دو طرف روز و اوائل شب برپا دار، چرا كه حسنات (خوبیها)، سيئات (بدیها و آثار آنها را) بر طرف میسازند، اين تذكری است برای آنها كه اهل تذكرند.
راهکار
*- راهکاری که خداوند سبحان پیش روی بندگانش قرار داده، بسیار ساده و راحت است، و به یک توجه احتیاج دارد. همین که کسی به او توجه نماید و بگوید: «خدایا! برگشتم، بپذیر»، و سپس سعی کند اولاً شناخت خود را ارتقا بخشد و ثانیاً به واجبات عمل نماید و از محرمات دوری نماید، محبّتهای او به خودش را بفهمد و کتمان نکند، کفر نورزد (نپوشاند) و شاکر باشد، کافیست.
*- راهکار این است که اولاً بدانی، بفهمی و باور کنی که مشکل از خودت است، نه این که خداوند سبحان مردمآزاری دارد! سپس به او بگویی: «إلهی جز تو نیست، تو سبحانی (منزهی) و من به خودم ظلم کردم».
فرمود: «اگر مؤمنان این سه اصل را بفهمند و باور کنند و به آن اذعان نمایند، نجاتشان میدهم»، این همان ذکر یونسیه است:
«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»
– و ذا النون (يونس) را (به ياد آور)، در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت، و چنين میپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (اما موقعی كه در كام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها (ی متراكم) فرياد زد خداوندا! جز تو إلهی نيست، منزهی تو، من از ستمكاران بودم.
«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» (الأنبیاء، 87 و 88)
– ما دعای او را به اجابت رسانديم، و از آن اندوه نجاتش بخشيديم، و همينگونه مؤمنان را نجات میدهيم.
*- راهکار این است که آدمی، از خواب غفلت بیدار شود – شناخت و معرفت خود را به ویژه در خداشناسی افزایش دهد تا مبتنی بر اوهامش به او ننگرد – تکبرش را بشکند – با محبوب مرتبط شود و مکرر محبتش را به او اعلام نماید – برای گناهانش طلب مغفرت نماید و در اصلاح خود بکوشد.
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت، 30)
– كسانی كه گفتند پروردگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنها نازل میشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی كه به شما وعده داده شده است.