پرسش:
در مورد وفات ابراهیم فرزند رسول خدا معروف است كه پس از وفات او، پیامبر اشك میریختند و محزون بودند. وقتی از ایشان سؤال شد كه شما دیگر چرا، با اینكه ما را نهی میكردید از این كار، حضرت فرمودند كه «چشم گریان و قلب محزون است ولی چیزی جز آنچه مورد رضای پروردگار است نخواهیم گفت».
آیا این روایت قابل قبول است؟ زیرا به نظر میرسد خلاف مقام پیامبر باشد، خصوصاً اینكه در قرآن صریحاً میفرماید «لِكَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَكُم: تا از آنچه از دستتان میرود تأسف نخورید».
پاسخ:
بشر دارای روحیات لطیف و خشن و مثبت و منفی است. انسان مؤمن، انسانی است كه روحیات لطیف و ارزشمند را در خود بروز داده و پرورش دهد و روحیات خشن و غلیظ را مهار كند و كنترل نماید.
رحم و مهر و شفقت و… از روحیات لطیف انسانی است و اظهار این روحیات به نحو متعادل نشانه سلامت روح و روان آدمی است و سنگدلی نشانه مریضی روح است.
اگر انسانی سالم باشد، به طور طبیعی از مرگ دیگران بخصوص اگر او فرزند دلبندش باشد، احساس حزن و اندوه و درد میكند و دلش میشكند و اشكش جاری میگردد. این فرد اگر مؤمن به خدا و مقدرات خدا باشد، در عین این كه به صورت طبیعی دلش میشكند و اشكش جاری میشود، جزع و فزع و بیتابی نمیكند و اعتراض نمینماید و فریاد نمیكشد و خود را كنترل كرده و با وقار و متانت، اشك میریزد و از خدا برای جان دهنده رحمت و مغفرت و سعادت میطلبد اما اگر سست ایمان باشد فریاد میكشد و بیتابی میكند و یقه پاره مینماید و زبان به اعتراض میگشاید و…
رسول خدا در اوج سلامت روح و ایمان میباشد و وقتی فوت فرزندش را میبیند، به طور طبیعی دلش میشكند و اشكش جاری میشود ولی فریاد نمیكشد و یقه پاره نمیكند و بر سر و صورت نمیكوبد و زبان به اعتراض نمیگشاید و در این زمینه هم مانند همه زمینههای دیگر، الگو و اسوه میشود.
كسانی كه در مصیبتها فریاد سرداده و نوحه گریهای اعتراض آمیز و پر از دروغ و غلو سر میدادند و جزع و فزع و بیتابی زشت میكردند و…، قبل از آن با نهی پیامبر مواجه شده بودند و بدون این كه معنای نهی پیامبر را بفهمند، گمانشان این بود كه پیامبر از اظهار عواطف طبیعی و انسانی منع میكند و گریه و اشك ریختن بر مصیبت مرگ محبوبان را ممنوع میداند، از این رو با مشاهده حزن و گریه و اشك رسول خدا معترضانه میپرسیدند كه مگر شما نبودید ما را نهی میكردید، و پیامبر میفرماید من شما را از اظهار عواطف طبیعی انسانی نهی نمیكردم بلكه از رفتارهای غلط در این اظهار عواطف نهی میكردم. به بعض روایات این زمینه توجه بفرمایید:
مسلمانان وقتی گریه پیامبر بر فرزند را دیدند، همگی به گریه افتادند و فریاد كشیدند به گونهای كه فریاد مردان بر فریاد زنان غالب آمد و رسول خدا آنان را از این رفتار نهی كرد و فرمود: چشم اشكبار است و قلب محزون، ولی سخنی كه خدا را ناخوش باشد، نمیگوییم. ما به ابراهیم مصیبت زده ایم و بر او اندوهناكیم. (۱)
راوی با مشاهده اشك چشم پیامبر عرض كرد: شما كه ما را از گریه نهی میكردید، چرا گریه میكنی؟ حضرت فرمود: از گریه (این چنینی) نهی نمیكردم،… این نشانه رحمت فطری است و هر كس این رحمت را نداشته باشد (و قسی القلب شده باشد)، مورد رحمت خدا قرار نمیگیرد. اگر نبود كه مرگ حق است و وعده خدا (به مؤمنان و صابران) راست میباشد و راه فراری از مرگ نیست و ما به رفتگان قبل از ما ملحق میشویم (با ابراهیم دیدار خواهیم داشت)، بیشتر اندوهناك میشدیم.(۲)
بنا به روایت دیگر حضرت به فردی كه بر او اعتراض كرده بود، فرمود: من بشر هستم (و این نشانه فطرت سالم بشری است) قلب میشكند و چشم اشك میریزد ولی سخنی كه خدا را ناخوش آید، نمیگوییم. (۳)
بنا بر روایت دیگر فرمود: من شما را از گریه طبیعی نهی نكردم، بلكه از نوحه سراییهای باطل و فریاد كشیدنها نهی كردم. (۴)
بنا بر این داشتن عواطف فطری انسانی نشانه سلامت روح و بدن است و با مقام رضا و یقین ناسازگار نیست. جزع و بیتابی و سخنان معترضانه گفتن، نشانه ناراضی بودن به تقدیر خداوند و سست ایمانی است و پیامبر از این به دور بود.
پی نوشتها:
۱. آیت الله بروجردی، جامع احادیث شیعه، قم، مطبعه العلمیه،ج ۳، ص۴۷۱.
۲. همان، ص۴۷۰.
۳. همان، ص۴۷۱.
۴. همان، ص۴۷۲.













