پرسش:
رجعت از عقاید شیعیان است و در میان اهل سنت نیست. جالب اینجاست چون شیعیان ذوب در ولایت امام هستند، رجعت را محدود به امام میدانند و حاضرند برای امام علی چندین رجعت در نظر بگیرند ولی برای پیامبر هیچ. با این که میگویند رجعت برای بهترین مؤمنان است و حتی حضرت عیسی رجعت میکند اما پیامبر نه!!
پاسخ:
«رجعت» به معنای زنده شدن گروهی از مردگان و بازگشت دوباره ایشان به عالم دنیاست که در دوران ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و پس ازآن اتفاق افتاده که برخی از عالمان شیعه نظیر شیخ مفید(۱) سید مرتضی،(۲) و علامه مجلسی(۳) بر صحیح بودن اعتقاد به رجعت ادعای اجماع نمودهاند و شیخ حر عاملی نیز معتقد است هیچ یک از علمای امامیه رجعت را انکار یا احادیث آن را تضعیف و تأویل نکرده است.(۴) به هرحال این باور در نزد امامیه از ضروریات مذهب شیعه شمرده شده(۵) و برای اثبات آن، دلایل بسیاری از عقل(۶)، قرآن کریم(۷)، روایات(۸)، ادعیه(۹) و زیارت نامهها(۱۰) وجود دارد.
با این مقدمه به سراغ سؤال شما رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید توجه داشت که علی رغم روایات متعددی که در مسئله «رجعت» وجود دارد، از جزئیات و تفاصیل آن اطلاعات کمی در دست بوده و آگاهی ما نسبت به تمام ابعاد آن کافی نیست و البته این اشکال و نقصی برای اصل باور به رجعت به حساب نمیآید، چراکه در خصوص بسیاری از باورهای اسلامی، همچون اعتقاد به وجود جنیان، سکرات موت، مواقف قیامت و… در عین مسلّم و قطعی بودن، جزئیات زیادی در دست نداریم. به عنوان مثال باآنکه به فرموده قرآن کریم، ایمان به ملائکه، از واجبات دین و در ردیف ایمان به خدا و روز قیامت قرار داشته(۱۱) و انکار ایشان مساوی با کفر و گمراهی آشکار است،(۱۲) ولی در خصوص تعداد ملائکه در عالم هستی، نحوه زیست و ماهیت ایشان جزئیات دقیقی در دست نیست.
نکته دوم:
هرچند اهل سنت منکر عقیده به رجعت بوده و آن را از عقاید عرب جاهلی دانسته(۱۳) و یا آن را منسوب به عقاید یهودیت میدانند(۱۴) اما اولاً برخی از ایشان آن را ممکن دانسته(۱۵) و ثانیاً در منابع اهل سنت، روایاتی وجود دارد که همان مسئله رجعت (بلکه عجیبتر آن را) روایت میکند. نظیر روایاتی که بر زنده شدن، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه بنت وهب، پدر و مادر پیامبر اسلام(ص)و نیز زنده شدن عبدالمطلب (پدربزرگ رسول اکرم) دلالت داشته و گویای این مطلب است که ایشان پس از زنده شدن به دست پیامبر(ص)ایمان آورده و مجدداً رحلت نمودهاند.(۱۶) تا جایی که صاحب تفسیر روح البیان بابیان تفصیلی این ماجرا، دامنه توجیه را تا آنجا میگستراند که میگوید: ممکن است مقداری از عمر مادر و پدر گرامی پیامبر(ص)باقیمانده بوده و خداوند آنان را برای آن زنده کرد که آنان بقیه عمر خود را سپری کنند.(۱۷)
نکته سوم:
برخلاف ادعای پرسشگر محترم، نه تنها در احادیث مربوط به رجعت، جایی نیافتیم که پیامبر گرامی اسلام۹را از بحث رجعت استثناء کرده و یا این امر را در حق او ثابت ندانسته باشد! بلکه بر اساس پارهای را روایات، رجعت در حق نبی مکرم اسلام(ص)نیز محقق بوده و درنهایت امر، ابلیس به دست ایشان بر روی سنگ بیت المقدس ذبح خواهد شد.(۱۸) اما به هرحال بازگشت مؤمنان در مسئله رجعت به این عالم، امری اختیاری است و این گونه نیست که هرکسی که شایسته این مقام باشد، لاجرم میبایست رجعت نماید. چنانچه امام صادق(ع)می فرماید: «هنگام ظهور حضرت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) (فرشتگان الهی) بر قبر اهل ایمان وارد میشوند و به او میگویند: ای اهل ایمان همانا صاحب و مولایت ظهور کرده است، اگر خواستی با اختیار و اراده خود به او میپیوندی و یا در جوار کرامت و رحمت پروردگارت باقی بمانی.»(۱۹)
نکته چهارم:
آنچه در خصوص ویژگی رجعت کنندگان در منابع شیعه وجود دارد، با یک بررسی کلی، دایر مدار بحث ایمان خالص و کفر خالص بوده و احادیث این باب نیز به این ویژگی اشاره نمودهاند. به عنوان نمونه امام صادق(ع)دراین باره میفرماید: «بازگشت به دنیا عمومی نیست، بلکه اختصاص دارد به کسانی که به مرتبه ایمان کامل و یا شرک محض رسیدند.»(۲۰)
با این توضیح روشن میشود که اگر به رجعت برخی از امامان و یا حتی برخی از پیامبران اشاره شده است، تنها از باب نمونه و بیان پارهای از مصادیق این امر بوده و بدین معنا نیست اثبات رجعت ایشان، نفی رجعت دیگران را در پی داشته باشد. درنتیجه حتی اگر هیچ روایتی در خصوص رجعت پیامبر گرامی اسلام(ص) یافت نمیشد، بازهم کاملاً محتمل بود که رسول گرامی اسلام(ص)که خود محض ایمان و ایمان محض است نیز یکی از رجعت کنندگان باشد.
نتیجه:
از مجموع آنچه بیان شد روشن میشود که اولاً، هرچند رجعت از عقاید ضروری شیعیان است، اما جزئیات آن به نحو تفصیلی بر ما پوشیده بوده و البته در میان اهل سنت نیز باورهای این چنینی وجود دارد. دوم اینکه، برخلاف نظر پرسشگر محترم، در خصوص رجعت رسول اکرم(ص)نیز روایاتی وجود دارد. سوم اینکه، اگر هیچ روایتی در خصوص رجعت پیامبر گرامی اسلام(ص)یافت نمیشد، بازهم اشکالی نبود، چراکه مسئله رجعت دایر مدار بحث ایمان خالص و کفر خالص بوده و اگر به رجعت برخی از امامان یا پیامبران اشاره شده، تنها از باب بیان نمونه و بیان برخی از مصادیق این حقیقت است.
پی نوشتها:
۱. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اوایل المقالات، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ق، ص۴۸.
۲. سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل المرتضی، قم، دارالقران، ۱۴۰۵ ق، ج۱، ص۱۲۵.
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الطبع والنشر، ۱۴۱۰ ق، ج۵۳، ص۱۲۲.
۴. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، قم، مطبعه العلمیه، ۱۴۱۶ ق، ص۴۰۷.
۵. طاهری، ورسی احمدعلی، رجعت یا حیات دوباره، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۴ ش، ص۵۹.
۶. دلایل عقلی در اینجا بیشتر ناظر به امکان وقوع و عدم استحاله آن است. (ر.ک همان، ص۹۳)
۷. شیعیان برای رجعت از آیات قرآن دلیلهای فراوانی آوردهاند. حر عاملی بیش از شصت آیه طبسی بیش از هفتاد آیه علامه مجلسی بیش از صدوبیست آیه بر رجعت تفسیر و تطبیق کردهاند.(ر.ک مدخل «رجعت»، دانشنامه مجازی ویکی شیعه)
۸. روایات در این باب به قدری است که شیخ حر عاملی، علامه مجلسی، علامه طباطبایی در خصوص آن، ادعای تواتر نمودهاند. (همان)
۹. در بیش از صد دعا نظیر دعای عهد، دعای میلاد امام حسین، دعای دحو الارض و… سخن از رجعت به میان آمده است. (همان)
۱۰. کمتر زیارت نامهای وجود دارد که در آن اشارهای به موضوع رجعت نشده باشد.(طاهری، رجعت، ص۱۳۶)
۱۱. سوره بقره، آیه ۱۷۷ «وَ لکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکهِ وَ الْکتابِ وَ النَّبِیین.»
۱۲. سوره نساء، آیه ۱۳۶ «مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یکفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکتِهِ وَ کتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً.» ۱۳. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، به کوشش حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۵ ش، ج۴، ص۳۳۴؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ ق، ج۴، صص ۱۳-۱۴.
۱۴. امین، احمد، فجر الاسلام، بیروت، المکتبه العصریه للکتابه و النشر، بیتا، ص۲۷۶.
۱۵. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به کوشش علی عبدالباری عطیه، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق، ج۱۰، ص۲۳۷.
۱۶. مقاتل بن سلیمان، ابوالحسن، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت،دار إحیاء التراث، ۱۴۲۳ ق، ج۴، ص۵۳. ۱۷. حقّی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت،دار الفکر، بیتا ج۱، ص۲۱۷.
۱۸. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع): فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی «فَأَنْظِرْنِی إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» قَالَ یوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ یوْمٌ یذْبَحُهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلَی الصَّخْرَهِ الَّتِی فِی بَیتِ الْمَقْدِس» (قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، به تحقیق سید طیب موسوی جزایری، قم،دار الکتاب، ۱۳۶۷ ش، چ ۴، ج۱، ص۳۴۹.) ۱۹.«اذا قامَ [یعنِی القائمَ] اُتی المؤمنُ فی قَبرِهِ فیقالُ لَهُ: یا هذا، إنّهُ قد ظَهَرَ صاحبُکَ، فإن تَشَأْ أن تَلحَقَ بهِ فَالحَقْ و إن تَشَأْ أن تُقِیمَ فی کَرامَهِ ربّکَ فَأقِمْ» (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۵۳، ص۵۲.)
۲۰.«لَیسَتْ بِعَامَّهٍ بَلْ هِی خَاصَّهٌ، لَا یرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْکَ مَحْضاً» (حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۲۱ ق، ج۱، ص۱۰۷.)













