پرسش:
آیا این باور عمومی که «حق گرفتنی است و نه دادنی»، ریشه‌ای در معارف و آموزه‌های اسلامی نیز دارد؟

پاسخ:

خداوند سبحان در قرآن مجید فرمود: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى – و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست» (النّجم، 9)؛ بنابراین برای احقاق حق نیز باید تلاش نمود که از آن به “گرفتن حق” نیز تعبیر می‌شود.

“حق”، در معارف اسلامی [قرآن و حدیث)، تعاریف و مصادیق گوناگونی دارد؛ خداوند متعال “حق” است: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ – خداوند حق آشكار است / النّور، 25» – فرستادن رسول خدا صلوات الله علیه و آله، “حق” است: «أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ – همانا فرستاده حق است / آل عمران، 86» – دین خدا “حق” است: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ – او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد / التوبة، 33» – ولایت الهی “حق” است: «الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ – ولايت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است / الکهف، 44» – و خلقت زمین و آسمان‌ها، همه بر “حق” است: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ … – ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز بحق نيافريديم … / الحجر، 85».

●- بدیهی است که “حقوق”، تکلیف‌آورند؛ یعنی انسان و جامعۀ عاقل و سالم، باید حق را در هر موردی به جای آورند و حقوق را رعایت کنند، تا بتوانند در محیطی امن، زندگی و رشد نمایند و به تعالی برسند.

●- جهان کفر، به رهبری نظامات سلطه که به خدا، دین خدا و معاد پشت کرده و حتی به مخاصمه برخاسته‌اند نیز ناچار شدند از سوی خودشان، حق و حقوقی تعریف و تبیین کنند؛ از حقوق بشر گرفته، تا حقوق بین الملل، حقوق تجارت، حقوق فضای سبز … تا حتی حقوق حیوانات خانگی و یا وحشی در جنگل! و البته بدون آن که خودشان رعایت کنند، همگان را مکلف و موظف به رعایت می‌دانند!

●- خداوند متعال خالق است، اندازه‌ها را او قرار داده و ربوبیّت می‌نماید، پس اوست که علم دارد، می‌تواند و باید حقوق را تبیین و به بشر ابلاغ نماید، چنان که چه در کلام وحی (قرآن مجید) و چه در بیان معلمان وحی (اهل عصمت علیهم السلام)، کلیات تمامی حقوق را تبیین و ابلاغ نموده است و آدمی را در رعایت حقوق، حتی نسبت به خودش، مسئول نموده است؛ “مسئول”، یعنی کسی که از او “سؤال” خواهد شد:

«وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» (الإسراء، 36)

– از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن (بر آن ایستادگی مکن)، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند.

*- و چقدر جامع است، “رسالۀ حقوق” از امام سجاد علیه السلام، که از حق اعضای بدن، گرفته، تا حق پدر و مادر، همسایه و …، همه را بیان نموده‌اند.

حق گرفتنی است، نه دادنی

این شعار که در اذهان عمومی به صورت یک قاعده مطرح می‌شود؛ ناظر به روابط و تعامل فردی و اجتماعی آدمیان با یکدیگر، به ویژه رابطۀ “ظالم و مظلوم” است و برگرفته از بیان نورانی امیرالمؤمنین، حضرت امام علی علیه السلام می‌باشد که فرمودند:

«لايَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّليلُ، وَ لايُدْرَكُ الْحَقُّ اِلاّ بِالْجِدِّ – افراد ناتوان و ذلیل (و به تعبیری ترسو)، هرگز نمى‌توانند ستم را از خود دور کنند؛ و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى‌آید / نهج البلاغه، خطبه 29».

معنای “درک”، به مراتب گسترده‌تر از “به دست آوردن” است، و کمبود کلمات جایگزین سبب اکتفا به این برگردان (ترجمه) شده است؛ وگرنه برای “درک”، ابتدا باید شناخت، سپس با تمام وجود فهم نمود و سپس برای به دست آوردنش تلاش و جدّیت نمود.

●- بدیهی است که هیچ ظالمی، به حق خودش قانع نیست و حقوق دیگران را رعایت نمی‌کند که اگر می‌کرد، دیگر ظالم نبود و ظلمی اتفاق نمی‌افتاد.

در فرهنگ اسلامی، “ظالم و مظلوم” و یا “مستبکر و مستضعف”، هر دو مقصر و مورد غضب و لعن الهی هستند، مگر آن که شخص یا جامعه‌ای چنان تحت فشار نظام سلطه و محرومیت واقع شده باشند که نتوانند از حقوق خود دفاع کنند و به ظالم اجازه و امکان ظلم ندهند.

●- در قرآن مجید فرمود: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ … – ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (ملاک شناسايى حقّ از باطل و سنجش) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند/ الحدید، 25»؛ همین آیۀ کریمه، حاکی از آن است که رسیدن به حق و حقوق و برپایی قسط و عدل، مستلزم قیام عمومی می‌باشد.

اگر مردم، دست از شرک بردارند و حول محور اسلام، قرآن کریم و ولایت الهی، اجتماع و وحدت کنند و در صفی واحد علیه ظلم و ظالم قیام کنند، دیگر از ظالم کاری برنمی آید.

امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام نیز به همین مهم تصریح نمودند و فرمودند: «حق جز با تلاش جدی، محقق نمی‌گردد».

*- خداشناسی، خداپرستی، ایمان، تقوا و معادگرایی، ولایتمداری و تقرب به ربّ العالمین که همه حق هستند نیز بدون تلاش جدی، محقق نمی‌گردند.

به عنوان مثال: حق مردم این است که شرایط برای معرفت و ایمان مردم مساعد باشد – امکانات برای کسب علم فراهم و عمومی باشد – تحصیل و بهداشت رایگان، حق همگان می‌باشد – حق همگان است که از هوای سالم استفاده کنند – امنیّت جانی، مالی و عمومی، حق همگان می‌باشد – یک ملت، حق دارند که از فرهنگ، سیاست، حکومت و اقتصاد مستقل و بدون هیچ وابستگی برخوردار باشند و …؛ آیا این حقوق، بدون تلاش برای به دست آوردن و حفظ آن، محقق می‌گردد؟!

●- در فرهنگ غنی اسلام، حق و حقوق در درجه نخست، “شناختنی” می‌باشد؛ هر کسی باید حقوق مادی و معنوی خود و دیگران را بشناسد تا بتواند رعایت کند، یا برای به دست آوردن آن تلاش نماید؛ چنان که در قوانین تمامی کشورها نیز تصریح شده که «ندانستن قانون، دلیلی برای ارتکاب جرم و تبرئه مجرم نمی‌باشد.»

نکتۀ دوم این است که در اسلام عزیز، “حق”، هم دادنی است و هم گرفتنی! چنان که همگان باید حقوق خود و دیگران را رعایت کنند و ضایع ننمایند که به آن تعدی و ظلم می‌گویند.

در اسلام عزیز، حتی حیوانات، گیاهان و جامدات نیز حقوقی دارند که باید از سوی عموم رعایت شود.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=59528

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب