پرسش:
می‌گویند: «برهان نظم، وجود خدا را اثبات نمی‌کند – نظم در عالَم، دلیل بر وجود خدا نمی‌باشد»؛ و دلایلی بسیاری اقامه کرده‌اند؛ آیا درست است؟!

پاسخ:

متأسفانه، اسم “خدا” را جایگزین تمامی اسماء الهی، چون: خالق، مالک، ربّ، إله، رحمان و رحیم کرده‌اند و این سبب ضعف و حتی خطای در شناخت می‌شود، چرا که هر کسی یا هر چیزی، با اسم‌هایش (نشانه‌هایش) تعریف و شناخته می‌شود و هر اسمی، معنا و تعریف متفاوتی دارد.

فرض نمایید که به جای اسم‌هایی چون: پدر، مادر، همسر، فرزند، برادر، خواهر، پزشک، مهندس، کارگر و کارفرما، که ممکن است بیشتر آنها به یک شخص معین اطلاق ‌شود، بگویند: «انسان»! بله، فرد مورد نظر یک انسان است، اما این اسم نشان نمی‌دهد که او مرد است یا زن – همسر است یا خیر – معلم یا استاد است، یا دانش آموز و دانشجو!

الف – نه تنها “برهان نظم”، بلکه در علوم عقلی (فلسفی)، هیچ برهانی، اسم‌ها را به اثبات نمی‌رساند، بلکه “وجود” را به اثبات می‌رساند و ابتدا به مصداقش کاری ندارد، چه رسد به اسمش!

به عنوان مثال: براهین عقلی (فلسفی)، به اثبات می‌رسانند که “وجود”، انواع دارد. یا واجب است، یا ممکن – یا قدیم است، یا حادث – یا علّت است، یا معلول؛ و به اثبات می‌رساند که هر معلولی، در اصل وجودش نیازمند به علّت است، یا هر حرکتی، حتماً محرک و مقصدی دارد و هر نظمی، حتماً ناظمی دارد؛ حال مصداقش کدام است و چه نامیده می‌شود، موضوع براهین عقلی نمی‌باشد؛ اما اگر موجود حادثی به عنوان قدیم معرفی شود [مثلاً بگویند: ماده ازلی است]، برهان عقلی اثبات می‌کند که چنین موجودی نمی‌تواند قدیم باشد، چرا که محکوم به تغییر و تبدیل مدام می‌باشد و مستمر در حال از دست دادن حالت قبلی [فنا] و تبدیل شدن به حالت جدید [حدوث] است که اینها همه از ویژگی‌های موجود حادث می‌باشند.

ب – “نظم یعنی رابطۀ منطقی بین اجزا به منظور رسیدن به یک هدفی معین” و “برهان نظم”، اثبات می‌کند که هیچ نظمی به خودی خود پدید نمی‌آید، بلکه حتماً ناظمی دارد؛ و از الهیون گرفته تا مادیون، کسی آن را رد نکرده است؛ حال خواه نظم در یک مدرسه باشد، یا نظم اجزای یک دستگاه، یا نظم حاکم بر خلقت؛ اما این ناظم کیست و چه نامیده می‌شود؛ موضوع ابتدایی براهین عقلی نمی‌باشد.

ج – یکپارچگی عالَم خلقت و نظم حاکم بر آن، نشان می‌دهد و به اثبات می‌رساند که «ناظم واحدی» دارد و چنین نیست که بخشی را ناظمی و بخشی را ناظمی دیگر نظام بخشیده باشد. حال این ناظم را خدا بنامند، یا الله، یا خالق، موضوع براهین عقلی نمی‌باشد.

د – اما، هر معلولی، تا حدودی معرف علّت پیدایش و ساماندهی خود می‌باشد، و هر نظمی، تا حدود بسیاری، معرف ناظم خود می‌باشد. به عنوان مثال: یک بنا نشان می‌دهد که مهندس آن، یک انسان زنده بوده است که از علم، قدرت (اندازه‌گذاری) و قوّت (توانایی) لازم برای ساخت این بنا، برخوردار بوده است – یا با دیدن یک صندلی، معلوم می‌شود که سازندۀ آن با علم به نجاری، قدرت اندازه‌گذاری و در اختیار داشتن چوب و ابزار لازم، این نظم را به منظوری پدید آورده است.

برهان نظم، ابتدا وجود “اویی” که نظم داده را به اثبات می‌رساند، بدون این که شناخت بیشتری از این “او” داشته باشد و اسمی برایش بگذارد؛ سپس چگونگی “نظم”، شناخت بیشتر از این “او = ناظم” را میسر می‌سازد. علمی که در نظم به کار رفته، حکمتی که در آن دیده می‌شود، قدرت و قوت ایجاد این نظم و سایر مشخصات، معرف ناظم می‌باشند.

به عنوان مثال: نظم موجود در یک باغ میوه، زمین، زه‌کشی برای آبیاری، هرس درختان و حذف شاخه‌های اضافی و سایر ویژگی‌ها، نشان می‌دهد که ناظم آن، اولاً یک انسان می‌باشد، ثانیاً چون رسیدگی روزانه می‌شود، او زنده است، ثالثاً یا مهندس کشاورزی است و یا در باغداری، از تخصص بالای تجربی برخوردار می‌باشد.

نظم یکپارچه، علمی و حکیمانه در جهان هستی، نشان می‌دهد که اولاً “ناظم” به غیر از مخلوقاتی است که به آنها نظم داده – ثانیاً حیّ است، چرا که خلقت در هر آنی نو می‌شود و این نظم همچنان حاکم است – ثالثاً از علم، قدرت، قوّت برای ربوبیّت (تدبیر و مدیریت عالَم) برخوردار می‌باشد – و بالاخره آن که “واحد و اَحد” است و مانند و شریکی ندارد؛ وگرنه این نظم به هم می‌ریخت و همه چیز به فنا می‌رفت:

«لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (الأنبیاء، 22)

– اگر در آسمان و زمين إلهی جز الله بود، تباه می‏شدند (و نظام جهان برهم می‏خورد)؛ منزه است خداوند پروردگار عرش از توصيفی كه آنها می‏كنند.

ھ – “برهان نظم”، از یک سو وجود “علّت فاعلی”، یعنی کسی را که نظم داده به اثبات می‌رساند که مبیّن “علمِ ناظم” می‌باشد، و از سویی دیگر، “علت غایی”، یعنی هدف از این نظم را به اثبات می‌رساند که مبیّن “حکمت ناظم” می‌باشد.

به عنوان مثال: وجود یک ساختمان، از یک سو “علّت فاعلی”، یعنی مهندس سازنده و علم و قدرت او را نشان می‌دهد، و از سویی دیگر، “علت غایی”، یعنی هدف سازنده را نشان می‌دهد که این بنا را برای سکونت ساخته یا برای دفاتر اداری و تجاری؛ و معلوم است که برای کشاورزی یا دامپروری نساخته است.

بنابراین، نظم حاکم بر عالَم خلقت، از یک سو معرف و نشان دهندۀ “علّت فاعلی” آن می‌باشد، یعنی کسی که با احاطۀ علمی این نظم را ایجاد نموده است، و از سویی دیگر، معرف و نشان دهندۀ “علت غایی” می‌باشد که هیچ چیزی را بیهوده و به بازی نیافریده و نظم نبخشیده است، که مبیّن “حکمت” اوست.

«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ» (الدّخان، 38)

– و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو هست به بازيچه نيافريديم.

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (المؤمنون، 115)

– آيا پنداشته‌ايد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‌‏شويد؟!

●- بنابراین، خلقت یکپارچه و نظم حاکم بر آن نشان می‌دهد که این عالَم، خالق، ناظم و ربّی حیّ، واحد، علیم، حکیم، قادر و قوی دارد، حال او را هر چه می‌خواهند بنامند؛ بالاخره هر چند او را نشناسند، ناچارند اذعان نمایند که او «هُو الخالِق – هُوَ الحیّ – هُوَ العَلیم – هُوَ الحَکیم – هُوَ الرَّحمن (وجود بخش) – هُوَ المالِک – هُوَ القادر – هُو القَوی – رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» می‌باشد.

آیا خداوند سبحان، جز با همین اسم‌هایی (نشانه‌هایی) که در عالَم هستی تعیّن دارند، شناخته و خوانده می‌شود؟!

●- در قرآن مجید، در آیات متعددی به معرفی “اویی” که خلق نموده، نظام بخشیده و هدایت می‌کند تصریح شده است که فقط به ذکر دو آیه در یک سوره بسنده می‌شود:

«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» (الأعلی، 2 و 3)

– همان که خلق کرد و سامان (نظم) بخشید * و همان که اندازه گذاشت، سپس هدایت نمود.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=82836

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *