پرسش:

آیا تشکیل حکومت وظیفه ماست؟ آیا ائمه معصومین به ما امر کرده‌اند که در زمان غیبت حکومت تشکیل دهیم؟ چرا در طول هزارسال غیبت، نائبان خاص امام زمان(عج) یا فقهای دیگر اقدام به تشکیل حکومت نکردند و فقط امام خمینی(ره) این کار را انجام داد؟

پاسخ:

امر خدا این نیست که یک جمله‌ای در آیات و احادیث بیابند که فرموده باشد: «آی مردم! بروید حکومت اسلامی تشکیل دهید»؛ بلکه سراسر قرآن مجید و احکام اسلام عزیز، دال بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و تکلیف مردم در تحقق این امر مهم می‌باشد.

تشکیل یک حکومت برای یک جامعه، ضرورتی است که عقل به آن حکم می‌کند؛ موضوع اصلی “فلسفه سیاست”، ضرورت تشکیل حکومت می‌باشد و این نیاز و ضرورت جدید نیست.

افلاطون: تحصیل حیات با فضیلت برای افراد بشر جزء به وجود دولت ممكن نیست، زیرا طبیعت انسان به حیات سیاسی و زندگی اجتماعی متمایل است؛ بنابراین وجود دولت از امور طبیعی است که انسان از آن بی‌نیاز نیست. (افلاطون، جمهوری، ص 94)

حال آیا ممکن است که اسلام دربارۀ این ضرورت عقلی، سکوت کرده باشد؟!

  • -حکومت یا الهی است، یعنی حکم و حکمرانی طبق دستورات الهی می‌باشد – یا غیر الهی، یعنی یا استبدادی است و یا ظاهرش دموکراسی است و قوانین و احکامش را قدرتمندان، ثروتمندان و حاکمان بر اذهان عمومی وضع و تحمیل می‌نمایند.

حال آیا در اسلام، هیچ تعریفی از حاکمیت الهی و قوانین آن نیامده است؟!

  • -به غیر از چند حکم عبادی که فردی می‌باشد [تازه اگر حکومت‌های جائر مانع از انجامش نگردند]، تمامی دستورالعمل‌ها در قرآن کریم و احادیث اجتماعی می‌باشد؛ حال آیا انجام احکام اجتماعی، بدون حاکمیت اسلامی میسر است؟!
  • -در تعاملات اجتماعی، به تمامی مسلمانان می‌فرماید: «حقوق یکدیگر را رعایت کنید – به کسی ظلم نکنید – به حق قضاوت کنید – در خیر تعاون داشته باشید – در شرّ تعاون و همکاری نداشته باشید – اخبار دروغ را به دیگران منتقل ننمایید – به یاری یکدیگر بشتابید – اهل انفاق و زکات (انواع زکات‌ها) باشید – تحت جریان ولایت الهی باشید – ولایت (سرپرستی و دوستی) طواغیت، کفار و ظالمان را نپذیرید – از اسلام و خودتان دفاع کنید – با کفار ظالم و تجاوزگر بجنگید و …»؛ حال انجام کدامیک از این حقوق و تکالیف اجتماعی، بدون حاکمیت اسلامی میسر می‌باشد؟!
  • -خداوند متعال به بندگان مؤمنش می‌فرماید که همه با هم به حبل الله چنگ زنید:  «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا- و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراكنده نشوید / آل عمران، 103»

حال، “حَبْلِ اللَّهِ” چیست و کیست؟ و همگان چگونه می‌توانند به آن چنگ زنند و حول محور “حَبْلِ اللَّهِ” وحدت کنند؟! آیا بدون حاکمیت دین خدا و ولایت الهی، ممکن است؟!

  • -خداوند متعال، راجع به شخص پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و تمامی مؤمنانی که با ایشان و پیرو ایشان می‌باشند، می‌فرماید:

«لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَیرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (التوبة، 88)

– ولى پیامبر و كسانى كه با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد (تلاش دشمن‌ستیز) كردند؛ و همۀ نیكیها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند!

حال آیا بدون برخورداری از حکومت و حاکمیت اسلامی، می‌شود از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، تبعیت نمود و با مال و جان در راه خداوند سبحان جهاد نمود؟!

آیۀ مبارکۀ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ – اى كسانى كه ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت كنید و از فرستادۀ او و صاحبان امرتان (كه جانشینان معصوم پیامبرند) اطاعت نمایید / النساء، 59» یعنی: باید حکومت اسلامی و ولیّ امر مسلمان داشته باشید تا بتوانید اطاعت کنید.

* – خلاصه، اگر بخواهیم دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و تکلیف مردم را در آیات قرآن کریم بیان نماییم، باید به بیشتر آیات اشاره و استدلال نماییم.

اهل بیت علیهم السلام

*- انحراف در جامعۀ اسلامی، وقتی به صورت سازماندهی شده آغاز شد که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از جانب خداوند متعال، امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام را به عنوان: حجّت الله، ولیّ الله و خلیفة الله معرفی نمودند و در غدیر خم از همگان برای تمامی امامان بیعت گرفتند، اما یک عده در ساعات احتضار ایشان، سقیفه تشکیل دادند و حکومت را غصب کردند. پس، دعوا بر سر حکومت اسلامی بوده و هست، وگرنه نه کسی با گریه‌های نیمه شب امیرالمؤمنین علیه السلام مشکلی داشت، و نه امروزه کسی با نماز و روزۀ مسلمانان مشکلی دارد!

*- تمامی حیله‌ها و خدعه‌های معاویه لعنت الله علیه، برای رسیدن به حکومت و حاکمیت بر جهان اسلام و مردمانش بود؛ لذا حتی پس از رسیدن به حکومت نیز وجود امام حسن مجتبی علیه السلام را برنتافت و به ترور و شهادت ایشان اقدام نمود.

بی‌تردید معاویه لعنت الله علیه، هیچ مشکلی با علم و حلم امام حسن علیه السلام نداشت.

*- خروج سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام از مدینه، عزیمت به سمت عراق و کوفه و …، از اینجا آغاز شد که حاکم مدینه ایشان را احضار نمود و گفت: «یزید دستور داده یا بیعت کنی و حکومت او را بپذیری و یا کشته شوی!» شعار عظیم و سازندۀ «هَیهات مِنّ الذِّلة» در مقابل این دستور العمل بود.

مسأله برای سیدالشهداء علیه السلام فقط حکومت شخص یزید لعنت الله علیه نبود، بلکه حاکمیت و حکومت امثال یزید در طول زمان بود، لذا نسبت به تمامی جوامع و ملت‌های مسلمان تا آخر الزّمان فرمودند:

«وَ عَلَى الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ أَبِی سُفْیانَ» (ملهوف (لهوف)، ص 99 و بحارالانوار، ج 1، ص 184)

– هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که مى فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است.

*- هیچ امامی نیست که برای تشکیل حکومت اسلامی، اقدامات مؤثر ننموده باشد، همگی تشکل‌های علنی و پنهان و روشنگری داشتند؛ لذا همگی به امر حاکمان ظالم وقت، ترور شدند و به شهادت رسیدند. هیچ حاکم جائری، با علم، حلم، جود، کرم، نماز و روزۀ امامان علیهم السلام، مشکل نداشت.

چرا دیگران حکومت تشکیل ندادند؟

تشکیل، استقرار و بقای یک حکومت در یک جامعه، منوط به خواست و حمایت مردم می‌باشد، البته نه این که مردم هر حکومتی را برگزینند و حمایت کنند، همان خوب و حق است! چنان که وقتی مردم از رؤسای قبایل خود حمایت کردند و حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام را نخواستند، ایشان حکومت ننمودند و وقتی ریختند مقابل خانۀ ایشان و حکومت را از ایشان درخواست و به ایشان الزام نمودند، پذیرفتند؛ و همین‌طور است وقتی مردم فریب وعده‌های دنیایی معاویه لعنت الله علیه را خوردند و با او بیعت کردند و امام حسن علیه السلام، از حکومت بر چنین مردمی، کنار رفتند؛ و همین‌طور است وقتی بزرگان کوفه، برای امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و از ایشان دعوت کردند … و سپس خیانت نمودند.

*- بنابراین، اقدام برای تشکیل یک حکومت، که معمولاً با یک قیام علیه حکومت فعلی آغاز می‌گردد، مستلزم خواست و حمایت مردم می‌باشد.

بدیهی است که مردم دوران نواب اربعه، خواستار چنین حکومتی نبودند، وگرنه اصلاً غیبتی اتفاق نمی‌افتاد. امام، باید حاکم باشد و حکومت نماید، اما یازده امام را ترور کردند و هیچ صدای مؤثری از سوی مردم بلند نشد.

سایر فقها

سایر فقها، دو مشکل داشتند: مشکل اول همان خواست عمومی مردم و برخورداری از ملزومات اولیۀ یک قیام و تشکیل حکومت بود؛ و مشکل دوم: این بود که در خود توانایی رهبری یک قیام و تشکیل یک حکومت و هدایت آن را نمی‌دیدند.

امام خمینی رحمة الله علیه 

مواضع امام در سال 1357، با سال 1342 که تبعید شدند و پیش از آن، تغییر نیافته بود، معلوم است همین مواضع را داشتند که بازداشت، زندانی و تبعید می‌شدند. اما مردم متفاوت بودند. بدیهی است که با مردم مسلمان؛ ولی عقب‌افتاده و مستضعفی که از سویی الله اکبر می‌گفتند و نماز می‌خواندند و از سویی دیگر “جاوید شاه” می‌گفتند، نمی‌شد انقلابی به راه انداخت.

اما، نسل تغییر یافت و مردم از پیر و جوان متحول شدند. “فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ” در آنان مکمل یکدیگر شد، با شعار الله اکبر و لا إله الاّ الله به میدان آمدند، به “لا إله” عمل نمودند تا در بندگی به “الاّ الله” برسند؛ و مرگ بر شاه، نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی گفتند و در راه تحقق این شعار، جهاد کردند و از شهادت استقبال نمودند و معلوم بود که این ملت، اهل کوفه نیستند. لذا ایشان موفق به رهبری انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی گردیدند.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=24353

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب