پرسش:
درباره توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام در مکه در منابع معتبر چه مطالبی نقل شده است؟ چرا پیش از خروج امام علیهالسلام اقدامی نکردند؟
پاسخ:
امام حسین علیهالسلام پس از شهادت پدرشان امیرالمؤمنین علیهالسلام از کوفه به مدینه برگشته بودند و در آنجا سکونت داشتند؛ تا آنکه معاویه به هلاکت رسید و پسرش یزید خلیفه گردید. یزید به حاکم مدینه دستور داد تا از مردم، بهخصوص از امام حسین علیهالسلام، بهاجبار بیعت بگیرد و این کار باعث شد تا حضرت در شب ۲۸ رجب سال ۶۰ هجری همراه با بیشتر خاندان خویش و بعضی یاران از مدینه خارج و در ۳ شعبان وارد مکه شوند.
مدت چندانی از ورود امام علیهالسلام به مکه نگذشته بود که شیعیان عراق خبر مرگ معاویه را دریافت کردند و از سرپیچی امام حسین علیهالسلام نسبت به بیعت با یزید باخبر شدند. آنها با ارسال نامههایی از امام علیهالسلام دعوت کردند تا رهسپار کوفه شوند. از سوی دیگر، قصد ترور و دستگیری امام حسین علیهالسلام در مکه سبب شد تا ایشان قبل از شروع اعمال حج، از مکه خارج و راهی کوفه شوند.
مهمترین سندی که نشان میدهد عدهای قصد ترور حضرت را داشتند، سخنان خود امام حسین علیهالسلام است. از سخنان ایشان در برابر مخالفت بزرگان مکه نسبت به خروج از مکه و حرکت بهسوی کوفه، چنین برمیآید که امام علیهالسلام ماندن بیشتر در مکه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود میدانستند؛ چنانکه در جواب ابنعباس میفرماید:
«کشته شدن در مکانی دیگر برای من دوستداشتنیتر از کشته شدن در مکه است.»
بعدها نیز ابنعباس در نامهای به یزید نوشت:
«من فراموش نمیکنم که چگونه حسین را از حرم رسول خدا صلیالله علیه و آله راندی و اینکه به مأمورانت دستور دادی تا او را [در حرم] به قتل برسانند.»
در جای دیگر، امام حسین علیهالسلام به عبدالله بن زبیر فرمودند:
«به خدا سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوستداشتنیتر است تا آنکه بهاندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانهای از لانهی جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من میخواهند، به دست آورند.»
یا در سخنی دیگر بهگونهای تعریضآمیز به ابنزبیر که بعدها در مکه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست، میفرماید:
«پدرم علی علیهالسلام برای من نقل کرد که در مکه قوچی است که بهوسیلهی آن حرمت شهر شکسته میشود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم.»
همچنین امام علیهالسلام در برابر برادرشان محمد حنفیه، بهصراحت از قصد ترور یزید در محدودهی حرم امن الهی سخن میکنند. در برخی منابع بهجای ترور، از دستگیری امام علیهالسلام سخن به میان آمده؛ شیخ مفید مینویسد:
«وقتی امام حسین علیهالسلام تصمیم گرفت به عراق برود، خانهی خدا را طواف و بین صفا و مروه سعی کرد؛ از احرام خود خارج شد و آن را عمره قرار داد؛ زیرا با دستگیر شدن در بین مناسک، نمیتوانست اعمال حج را به پایان برساند؛ چون میخواستند ایشان را دستگیر کنند و نزد یزید بن معاویه ببرند؛ از اینروی، امام علیهالسلام با خانوادهی خود و شیعیانش از مکه خارج شدند.»
فتال نیشابوری و شیخ طبرسی نیز از جمله بزرگانی هستند که به این نکته اشاره کردهاند. همین دلیل بود که امام علیهالسلام در پاسخ به فرزدق که پرسید چرا عجله داری و برای حج درنگ نمیکنی؟ فرمود:
«اگر شتاب نکنم، دستگیر میشوم.»
در بعضی از متون هم شواهدی وجود دارد که نشان میدهد یزید، عدهای را همراه با سلاحهای فراوان در مکه برای ترور یا دستگیری امام علیهالسلام آماده کرده بود.
با این حال، در مورد اینکه چرا پیش از آنکه امام حسین علیهالسلام از مکه خارج شوند، اقدامی از جانب مخالفین صورت نگرفت، باید به چند نکته توجه داشت:
اولاً: همان شب اول که امام حسین علیهالسلام را نزد حاکم مدینه احضار کردند، حضرت تنها نرفتند؛ بلکه جمعی از یاران و اهل خاندان خود را همراه خود بردند و به آنان فرمودند:
«من وارد خانه میشوم. اگر شما را فراخواندم یا صدای ولید را شنیدید که بلند شده، همه باهم به یاری من بیایید. وگرنه، همینجا بمانید تا نزد شما برگردم.»
این نشان میدهد که آن حضرت از همان ابتدا، تدابیر امنیتی لازم را میاندیشید و کشتن آن حضرت، کار سادهای نبوده است.
ثانیاً: هرچند مأموران یزید در مکه نیز در پی کشتن امام حسین علیهالسلام بودند؛ ولی بههرحال مکه حرم امن بود و در چنین مکانی، کشته شدن امام حسین علیهالسلام بهصورت آشکار، برای حاکم مکه و همهی دستگاه اموی سنگین و پرهزینه میبود. از اینرو، میبایست امام را مخفیانه بکشند و گویا تا پیش از مراسم حج، شرایط این کار فراهم نبوده است.
ثالثاً: هرکسی حاضر به اجرای دستور یزید و کشتن امام علیهالسلام نبود. در منابع تاریخی آمده است که وقتی ولید بن عتبه، حاکم مدینه، امام حسین علیهالسلام را به بیعت با یزید فراخواند و امام علیهالسلام آن شب را مهلت گرفت و رفت، مروان او را سرزنش کرد که چرا اجازه دادی برود! میبایست او را مجبور به بیعت میکردی و اگر نمیپذیرفت، گردنش را میزدی! ولید در پاسخ گفت:
«اگر هر آنچه خورشید بر آن میتابد و غروب میکند از آنِ من باشد، باز حاضر نخواهم بود تا حسین به دست من کشته شود.»
یا به نقلی دیگر میگوید:
«سبحانالله! حسین را فقط به این خاطر بکشم که میگوید بیعت نمیکنم؟ به خدا سوگند! به گمان من، در روز قیامت، کسی که به خاطر خون حسین بازخواست شود، ترازوی عملش نزد خداوند سبک خواهد بود.»
این در حالی است که ولید فردی از خاندان بنیامیه بود؛ با این حال، حاضر به کشتن آن حضرت نشد. روشن است که در میان دیگر مردم نیز کمتر کسی حاضر بود دست به چنین جنایتی بزند. چنانکه وقتی یزید، ولید را عزل کرد و عمرو بن سعید اشدق را حاکم مکه و مدینه کرد، او برادرش یحیی بن سعید را مأمور کرد که جلوی خروج امام علیهالسلام از مکه را بگیرد؛ ولی او هم بعد از یک درگیری مختصر، از ادامهی درگیری با امام علیهالسلام خودداری کرد و به اعتراض زبانی و سرزنش امام علیهالسلام بسنده نمود.
نتیجه:
از سخنان امام حسین علیهالسلام و شواهد تاریخی روشن میشود که یکی از مهمترین علتهای خروج از مکه پیش از شروع مناسک حج و حرکت بهسوی کوفه را میتوان خطر جانی و یا دستگیری ایشان از جانب مخالفین در مکه و دعوت گستردهی مردم کوفه دانست. همچنین از یکسو، تدابیر امنیتی که از جانب یاران و اطرافیان امام حسین علیهالسلام صورت میگرفت و از سوی دیگر، حفظ حرمت و امنیت شهر مکه، سبب میشد تا کسی نتواند بهصورت آشکار علیه امام علیهالسلام اقدام کند. علاوه بر دلایل مذکور، شخصیت و جایگاه خود امام حسین علیهالسلام نیز بهگونهای بود که هرکسی حاضر به کشتن ایشان نبوده است.
جهت مطالعهی بیشتر:
قصههای کربلا، نوشتهی علی نظری منفرد.
—
پاورقیها:
۱. ابنکثیر، اسماعیل بنکثیر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۵۹.
۲. یعقوبی، احمد بنأبییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۹.
۳. أبیمخنف، لوط بنیحیی ازدی، وقعه الطف، ص۱۵۲.
۴. همان.
۵. سید بنطاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۶۴.
۶. مفید، محمد بنمحمد بننعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج۲، ص۶۶.
۷. فتال نیشابوری، محمد بناحمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (طالقدیمه)، ص۱۷۷؛ طبرسی، فضل بنحسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج۱، ص۴۴۵.
۸. سید بنطاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۶۴.
۹. طبری، محمد بنجریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۳۹.
۱۰. أبیمخنف، وقعه الطف، ص۸۱؛ پاورقی۵.
۱۱. طبری، محمد بنجریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۸۵.
۱۲. همان.
—
ویرایش و تنظیم برای انتشار در وردپرس با رعایت نیمفاصلهها و اصلاح اشکالات نگارشی.







