پرسش:
آیا “شک گرایی” نشان از دانایی دارد و نقطه قوت است؟ و اینکه پست مدرنیته سراسر دچار شک و تردید است، نشان از دانایی دارد؟ و یقین برای احمقهاست؛ و احمقها به خود یقین دارند؟
پاسخ:
آیا دلیلی هم برای این ادعای شعاری دارند؟!
آیا خود به آن چه میگویند یقین دارند، یا به همین نیز شک دارند؟!
آیا اگر خود به همین ادعای شعاری یقین داشته باشند، جزو احمقها میباشند؟!
آیا گفتن آن چه بدان یقین ندارند و القای آن به عنوان یک اصل، حماقت نیست؟!
آیا انسان بینایی که در طی روز یقین دارد روز است؛ احمق است یا آن که شک میکند؟!
آیا پذیرفتن آن چه نه تنها یقینی به آن نیست، بلکه هیچ دلیل، سند و شاهدی نیز برای آن اقامه نشده، عین حماقت نیست؟!
- -“پست مدرنتیه” -که البته دوران آن به سر رسیده و امروزه «پسا پست مدرنتیه» را مطرح میکنند- نیز نه تنها ادعای «شک گرایی» ندارد، بلکه نظریاتش را با یقین کامل طرح و تبلیغ و حتی به طرق گوناگون القا میکند!
- -دقت شود که در هر نوع رویایی، اعم از فیزیکی، اعتقادی، فکری و …؛ گام نخست برای شکست طرف مقابل، «ایجاد تزلزل» و «از بین بردن استحکام» میباشد؛ و تزلزل در شناختها، باورها و بالتبع در مواضع و عملکردها، همیشه با القای «شک و شبهه» به طرق گوناگون ایجاد میشود.
- -میگویند: «هیچ گاه با یقین کامل باور نکنید، موضع نگیرید، سخن نگویید و عملی انجام ندهید و همیشه یک جای شک و تردید باقی گذارید؛ پایان جمله نقطه نگذارید و …»!
حال آیا خودشان این قاعده را با یقین میگویند و یا در همین نیز شک دارند؟!
- -آیا به قواعد حساب و ریاضی، یقین داشته باشیم یا تردید؟! آیا اگر یقین نماییم که «دو به اضافه دو چهار میشود»، نشان از حماقت دارد و آن که نمیداند چند میشود و یا یقین ندارد که چهار میشود، داناست؟!
- -آیا تردید نماییم که پاکی و عدالت فضیلت است و ناپاکی و ظلم رذیله است؛ و یا وقتی ظلم و جنایات ظالم را میبینیم، شک کنیم که شاید ظلم نمیکند و ظالم نیست؟!
- -پس، هدف نهایی از بیان و القای این اراجیف و مصادیق ضد و نقیض آن، فقط و فقط اعتقادی و سیاسی میباشد؛ میخواهند ثبات، استحکام و قدرت را از بین ببرند که گام نخست آن،ایجاد تزلزل و سستی، با القای شک و شبهه میباشد.
- -قابل توجه و تأمل، و نیز تفکر و تعقل آن که «خودشان هیچ گاه در باورهای جاهلانه و خرافی، و نیز اتخاذ مواضع نادرست، و نیز عملکردهای ظالمانۀ خود، شک نمیکنند!
- -ما میگوییم: «حال خودتان، طبق نظریۀ خودتان، نسبت به همه چیز شک و شبهه داشته باشید! با قاطعیت نگویید: «خدایی نیست و هر چه هست ماده و طبیعت است»! بگویید: «شاید عالَم هستی، خالق و مالک و ربّی دارد – این که به علم و عقل نزدیکتر است» – چرا به ما میگویید: «با قاطعیت نگویید که نظامات سلطه، مستکبر و ظالم هستند!»؛ خودتان شک کنید که شاید امریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل و …، در حق جهانیان ظلم و جنایت میکنند!» و …!
- -در هر حال، “شک” اگر مبنایی نداشته باشد و مقدمۀ یقین نگردد، سبب بیهدفی، بیثباتی، گمراهی و هلاکت میگردد!
کسی که نسبت به موضوعی شک و شبهه دارد، یعنی نسبت به آن “علم” ندارد؛ لذا اگر عقل داشته باشد، میپرسد تا بداند و شک و شبههاش برطرف گردد؛ و کسی که دوست دارد همیشه در شک باشد، با شک خود بازی کند و هیچ گاه به یقین نرسد، مصداق بارز یک جاهل (بیخرد و نادان) و یک احمق میباشد که به ناگاه با حقایق روبرو میشود، ولی دیگر فایدهای برایش ندارد:
«رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ»
– (همان) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، اگر اهل يقين هستيد!
«لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ»
– هيچ إلهی (معبودى) جز او نيست؛ زنده مىكند و مىميراند؛ او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست!
«بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ» (الدّخان، 7 تا 9)
– ولى آنها در شكند و (با شک در حقايق) بازى مىكنند! (عمرشان را به بازی میگذرانند)!