پرسش:
همیشه در استجابت دعا به ما تذکر داده شد که خدا هر دعایی رو برآورده نمیکنه چون حکیم و خیرخواه ما است و بهتر از ما به منافع ما آگاهی داره. اگر اینطور هست چرا خدا دعای ثعلبه رو استجابت کرد در حالیکه میدونست دعای ثعلبه به صلاحش نیست؟!
پاسخ:
مقدمه:
یکی از سنتهای حکیمانه الهی این است که برخی از مواهب را در صورت دعا و درخواست بنده به او مرحمت نماید و بدون دعا از آنها محروم میماند و چون آفریدگار عالم هستی به تمام امور آگاهی دارد و خیر و صلاح بندگانش را بهخوبی میشناسد، وقتی آنها از او درخواستی کنند چون به صلاحشان باشد برآورده میسازد و چون خواستههای انسان، همواره اینگونه نیست که به خیر و صلاح او باشد، درنتیجه اجابت دعاهایی که خلاف مصلحت است، به نحو دیگری صورت میگیرد. حال سؤال این است که چرا مواردی از استجابت دعا (نظیر داستان ثعلبه) وجود دارد که درنهایت به ضرر و زیان شخص انجامیده است.
با این مقدمه به سراغ سؤال شما رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
«ثعلبه بن حاطب» یکی از انصار است که داستان وی، در ذیل آیات ۷۵ تا ۷۸ سوره «توبه» بیانشده است و خلاصه آن چنین است که او مرد فقیری بود که مرتب به مسجد میآمد و از پیامبر اسلام(ص) میخواست که برای او دعا کند که خداوند مال فراوانی به او عطا نماید. پیامبر اسلام(ص) به او فرمود: «نعمت کمی که بتوانی حقّش را اداء کنی بهتر از نعمت زیادی است که توانایی ادای حقّش را نداشته باشی»، ولی او همچنان اصرار میورزید و قسم یاد مینمود که اگر خداوند ثروتی به او عنایت کند تمام حقوق آن را خواهد پرداخت و پیامبر بهناچار برای او دعا کرد. چیزی نگذشت که ارث سرشاری به او رسید و بعد از مدت کوتاهی بسیار ثروتمند شد. ولی هنگامیکه پیامبر اسلام(ص)، مسئله زکات را به او گوشزد کرد، عهد خود را فراموش کرده و نهتنها از پرداخت حق الهی خودداری نمود بلکه بر اصل تشریع حکم زکات خرده گرفت! و آن را چیزی شبیه جزیه اهل کتاب شمرد!(۱)
نکته دوم:
اِعمال مصلحت از ناحیه خداوند در مسئله استجابت دعا و خواستهها، (به اینکه چیزی را از انسان منع کرده و علیرغم تمام دعاهایی که انسان در حق آن میکند باز آن امر محقق نشود) از مصادیق رحمت و احسان بوده و رحمت الهی نیز بیحسابوکتاب و اتفاقی صورت نمیگیرد، بلکه زمینه این لطف را نیز انسان، میبایست با اعمال و رفتار خود فراهم کند. ازاینرو اینگونه نیست که رحمت الهی نسبت به همه بندگان و همه ادعیه به یک اندازه و به یکشکل باشد.
چهبسا برای برخی که شرّ خود را از خداوند طلب میکنند، این امر تحققیافته و شرّ به ایشان وارد شود. چراکه زمینه دریافت رحمت حق را در خود به وجود نیاورده باشند. همچنانکه خداوند در سنت استدراج خود، کسانی را با اموال و فرزندان فراوان مشغول داشته و منعی برای درخواستها و دعاهای نامطلوب ایشان، ایجاد نمیکند تا غرق در گناه شده و به جهت رفتاری که داشتهاند از نعمت هدایت و رحمت حق بیبهره بمانند: «اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد؛ خدا میخواهد آنان را در این زندگی دنیا بهوسیله آنها عذاب كند و جانشان درحالیکه كافرند بیرون رود.»(۲)
درنتیجه اِعمال مصلحت از ناحیه حق، مصداق رحمت خاصّه الهی است که شامل همه نشده، بلکه به فرموده قرآن کریم، انسان خود با رفتار و اعمال خود زمینه آن را میسازد: «همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.»(۳)
نکته سوم:
مطلب بعدی اینکه به ثعلبه هشدار دادهشده بود که او ظرفیت ثروتمند شدن را ندارد؛ اما روایتشده او اصرار ورزید و حتی گروهی از انصار را شاهد گرفت که اگر پیامبر دعایش را مستجاب کند، خلف وعده نمیکند و برخلاف پیشبینی پیامبر، رفتار خواهد کرد.(۴)
بنابراین، حجت بر او تمامشده بود و اجابت دعا از جانب خداوند، فرصتی بود برای بروز افکار و احوالی که ادعایش را داشت؛ اما پس از ثروتمند شدن، رفتار ثعلبه نشان داد که در باطنش همان چیزی میگذشت که پیامبر از آن خبر میداد. خداوند با اجابت دعای پیامبر و برآورده کردن خواسته ثعلبه، به او و دیگران نشان داد که خداوند و پیامبرش خیر و صلاحشان را بهتر از خودشان میشناسند و بهتر است در این زمینه به خیرخواهی خداوند و پیامبرش اعتماد کنند و اگر به خواستهای نمیرسند، اصرار نکنند و به هر ادعا و وعده دروغینی تمسک نورزند.
آری، اجابت دعای پیامبر از سوی خدا، سبب گمراهی ثعلبه نشد، بلکه این اجابت دعا، زمینهای شد برای ظهور و بروز باطن ثعلبه. داستان ثعلبه، شبیه به دانشآموزی است که اصرار میکند معلم بر اساس سؤالات تیزهوشان از او امتحان بگیرد در حالی که معلم او را میشناسد و میداند او در این امتحان قبول نمیشود و شکست خواهد خورد؛ اما چون اصرار میورزد و نزد مدیر و سایر شاگردان گلایه میکند و خواسته خودش را پیوسته تکرار میکند، معلم بهناچار از او امتحان میگیرد تا بر او و دیگران روشن شود که این دانشآموز، طاقت آن امتحان سخت را نداشت و نباید اینقدر اصرار میورزید. حال که مردود شده، دانشآموز خودش مقصر است و نباید معلم را مقصر بداند.
نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن میشود که هیچ قاعده عام و جهانشمولی برای این حقیقت وجود ندارد که تنها خداوند حاجتی که به مصلحت فرد باشد را مستجاب خواهد نمود، بلکه درواقع «اجابت مصلحت» و یا «عدم استجابت خلاف مصلحت» از مصادیق لطف و رحمت رحیمیه خداوند است که شامل همه انسانها نشده و تنها کسانی از این نعمت بهرهمند میگردند که با اعمال شایسته و صالح خود، وجهه و آبرویی نزد خداوند کسب کرده باشند. بگذریم از اینکه ثعلبه خودش اصرار ورزید که در این امتحان سخت حضور یابد و بر این باور بود که حتماً پیروز خواهد شد و بااینکه به او هشدار دادهشده بود که این امتحان برایش سخت است و شکست خواهد خورد، اما پیوسته بر آن اصرار داشت. حضور او در این امتحان، به خواست خودش بود و شکست او در این امتحان، به سبب باطن ناپاک و رفتار زشت خودش بود؛ بنابراین، خداوند و پیامبرش تقصیری ندارند و نباید آنها را مقصر دانست!
کلمات کلیدی:
دعا، استجابت دعا، خیرخواهی خدا، حکمت خدا، ماجرای ثعلبه.
پینوشتها:
1.برگرفته از: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، به تنظیم جمعی از فضلا،دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ ش، چاپ نهم، ج۱۰، ص۱۸۷-۱۸۸.
2.سوره توبه، آیه ۵۵.
3.سوره اعراف، آیه ۵۹ «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ».
4.طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ ش، ج۹، ص۴۷۵-۴۷۶.












