پرسش:
در قرآن کریم راجع به شفاعت، دو دسته آیات وجود دارد: آیاتی که میگویند: «در قیامت شفاعتی» نیست، و آیاتی که میگویند: «باذن الله هست»؛ آیا این تعارض نیست و چگونه مرتفع میگردد؟
پاسخ:
ابتدا لازم است حتماً به معنای شفاعت دقت نماییم.
«شفیع» یعنی «جفت» و «شفاعت» یعنی «جفت کردن»، یعنی برای رسیدن به مقصود، این نیرو و امکاناتی که من دارم، کافی نیست، بلکه باید از بیرون کسی یا چیزی افزوده شود، تا من بتوانم به هدف و آرزویم برسم؛ لذا اگر هیچ آیه و حدیثی دربارۀ شفاعت نباشد نیز همگان میفهمند که بدون شفاعت و توسل به وسایل، نمیتوانند ساعتی زندگی کنند یا کاری انجام دهند.
قرآن مجید
برخی، اگر چه بسیار قرآن مجید را تلاوت کنند، اما روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم را بلد نیستند و برخی دیگر به عمد با آیات قرآن کریم بازی میکنند – تفسیر به رأی میکنند – از سوی خود یک ترجمه غلط ارائه میدهند و سپس مبتنی بر همان ایراد وارد میکنند – یک کلمه یا آیه را در مقابل کلمه یا آیهای دیگر قرار میدهند و زود هم نتیجه میگیرند که تعارض و تناقض پیدا شد و …! عدهای هم مأمورند که با قرآن به جنگ قرآن بروند و با دستهبندی دلبخواهی آیات و قرار دادن دستهها در برابر یکدیگر، و البته تفسیر به رآی هر کدام، یا تقطیع آیات، در اذهان مخاطبان، شبهه ایجاد کنند!
به عنوان مثال: آیۀ «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» را میخوانند و زود نتیجه میگیرند که تمامی انسانها در خسران هستند، و آیه بعد را که استثناء را بیان میکند، یعنی شرط جلوگیری از خسران که ایمان و عمل صالح و توصیه به بحق و صبر را شرح میدهد، نمیخوانند!
برخی آیه را تجزیه و تقطیع میکنند، «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» را میخوانند و با تفسیر به رأی به نفع خودشان، به آن استناد میکنند، اما ادامه آیه «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» و بقیه آیه را نمیخوانند!
از کسی که ادعای مسلمانی داشت، اما نماز نمیخواند، پرسیدند: «تو که مدعی مسلمانی هستی، چرا نماز نمیخوانی؟!» گفت: به امر خداوند متعال به مؤمنان در قرآن کریم که فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ – ای کسانی که ایمان آوردهاید، به نماز نزدیک نشوید»؛ اما ادامه آیه که فرمود: «وَأَنْتُمْ سُكَارَى – در حالی که مست هستید» را نمیخواند!
یا مانند کسی که «وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ – [در قیامت] نه دوستی است و نه شفاعت» را در نفی شفاعت مورد استناد قرار میدهد، اما به آیۀ بعد که میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ – کیست که نزد او، بدون اذن او شفاعت کند» (البقره، 254 و 255) هیچ توجه و اشارهای نمینماید.
*- موضوع فقط شفاعت نیست. فرض کنید کسی آیات مربوطه به مغفرت الهی را دستهبندی کند و بگوید: «سه دستهاند؛ در یک دسته میفرماید: تمامی گناهان را میبخشد – در یک دسته میفرماید: هرگز نمیبخشد و در دسته سوم میفرماید: هر که را بخواهد میبخشد!» سپس بدون این که آیات قبل و بعد را نیز بخواند، یا دست کم یک آیه را کامل بخواند و به تخصیصها توجه کند، مدعی شود: «این آیات با هم تناقض دارند!»
- -اما در مطالعه و تحقیق موضوعی، باید مجموعه آیات در یک موضوع را در نظر گرفت، بسیاری از آیات، شرح و تفسیر آیات دیگر میباشند.
شفاعت
نه فقط شفاعت، بلکه هر چه هست، تجلی اسماء إلهی است، مال خداست، تحت فرمانروایی و ربوبیّت اوست؛ اما نه تنها نفرموده که به کسی چیزی نمیدهم، بلکه فرموده: قوه و امکانش را به شما میدهم تا در خود تجلی دهید و به رشد و کمال برسید.
به عنوان مثال: رحمان خداوند است، اما میفرماید: «به یکدیگر رحمت آورید» – علیم فقط اوست و هر چه هست تجلی علم و حکمت اوست و میفرماید: کتاب خلقت و کتاب وحی را طبق آموزههای ملعمان وحی مطالعه کنید و در آنها بیندیشید – رزاق فقط اوست، اما میفرماید که خود را واسطۀ رزق قرار دهید – تمام عزّت مال خداست، و به هر که بخواهد میدهد و … .
تمامی نیروهای درونی و برونی را خداوند سبحان داده و میدهد و کسی به صورت مستقل و از خود، چیزی ندارد که بخواهد به دیگری نیز بدهد؛ کسی میتواند شفاعت کند که مالک باشد و سلطه و فرمانروایی داشته باشد. لذا تمام شفاعتها از آن اوست:
«قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (الزّمر، 44)
– بگو تمام شفاعت از آن خدا است، زيرا حاكميت آسمانها و زمين از آن او است و سپس همه به سوی او باز میگرديد.
به عنوان مثال طبیعی، انسان گرسنه و تشنه میشود و اگر نخورد و نیاشامد، میمیرد؛ پس باید چیزی در بیرون از وجود خودش، برای خوردن و آشامیدن باشد تا نیاز و کمبودش را به واسطۀ آن مرتفع سازد؛ اما زمین، آسمان، آب، گیاهان و حیوانات را چه کسی میآفریند – سپس چه کسی روزی میگرداند – بدن را چه کسی آفریده و چه کسی گرسنه، تشنه، سیر و سیرآب میگرداند؟! اگر انسان خودش خالقیت، مالکیت، ربوبیّت، علم و قدرتی داشت، کاری میکرد که هرگز گرسنه و تشنه نشود!
از اینرو، ضمن تصریح بر این که تمام شفاعت از آن اوست، نه تنها نفرمود به کسی اجازۀ شفاعت نمیدهد، بلکه تبیین نموده که به چه کسانی در دنیا و به ویژه در آخرت، اجازه شفاعت میدهد.
میفرماید: کسی به صورت مستقل، بر شفاعت نزد او مالکیت ندارد، مگر آن که او این امکان را بدهد:
«لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم علیها السلام، 87)
– آنها هرگز مالك شفاعت نيستند، مگر كسی كه نزد خداوند رحمان عهد و پيمانی دارد.
«وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ» (سبأ، 23)
– هيچ شفاعتی نزد او جز برای كسانیكه اذن داده سودی ندارد، (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانی كه اضطراب از دلهای آنها زايل گردد (و فرمان از ناحيه او صادر شود، در اين هنگام مجرمان به شفيعان) میگويند: پروردگارتان چه دستوری داده؟ میگويند: حق را (بيان كرد و اجازه شفاعت درباره مستحقان داد) و او است بلند مقام و بزرگ مرتبه.
«يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا» (طه، 109)
– در آن روز شفاعت (هيچكس) سودی نمیبخشد، جز كسی كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضی است.
*- شفاعت در آخرت، فقط برای نجات از عذاب و نیز ارتقای درجات در بهشت میباشد و بدیهی است که این شفاعت باید نزد خداوند داور انجام پذیرد و نزد او کسی نمیتواند بدون اجازۀ خودش شفاعت نماید.