پرسش:

در جایی خواندم که :«قرآن، مومنان را از دوستی با غیر مسلمانان نهی می‌کند.» آیا منظور دوستی‌های عادی اجتماعی است (دوستی در محل کار مدرسه و …) یا منظور ولایت و سرپرستی است؟

پاسخ:

آیا در جایی خوانده‌اید یا در قرآن مجید خوانده‌اید؟! دربارۀ قرآن مجید، باید آیات را بخوانیم و برای علم و آگاهی بیشتر، تفاسیر یا کتاب‌های مرتبط را مطالعه نمایم.

پیش از پاسخ، حتماً باید به نکات زیر توجه شود:

1- قرآن کریم امر و نهی نمی‌کند، بلکه این خداوند سبحان است که در کلام وحی، مقصد و راه را نشان می‌دهد و برای رشد، کمال، ارتقای مراتب وجود و به سلامت رسیدن به مقصد، بایدها و نبایدها را بیان می‌نماید (البته مقصود شما نیز همین بود).

2- آن چه خداوند سبحان در کلام وحی (قرآن کریم) فرموده، نظریه نیست که هر کسی هم هر طوری که دلش خواست، نظر بدهد؛ بلکه علم، حکمت، قاطع و برهان الهی می‌باشد؛ لذا نظر ما یا دیگران مهم نیست، بلکه باید دقت کنیم که خداوند متعال چه فرموده است؟

3-  کمبود کلمات جایگزی در هر زبانی نسبت به زبان‌ها دیگر، گاه سبب می‌شود که معنا و مقصود درست بیان و درک نشود، به ویژه نسبت به زبان و ادبیات قرآنی.

به عنوان مثال: اگر از ما بپرسند که معادل واژۀ «صدیق» در فارسی چیست؟ می‌گوییم: «دوست» و اگر بپرسند که معادل واژۀ «خلیل» چیست؟ باز هم می‌گوییم: «دوست» و هم چنین «رفیق و ولیّ» را نیز دوست معنا کرده‌اند! هر چند که در معنا کردن «ولیّ» به «دوست»، حتی در زبان عربی، اغراض اعتقادی و سیاسی هدف گرفته شده است.

آنها می‌گویند: «ولیّ، یعنی دوست و ولایت یعنی دوست داشتن!» و ما می‌پرسیم: «آیا آنجا که می‌فرماید: خدا ولیّ مؤمنان است و اولیای کفار طاغوت‌ها هستند» – یا آنجا که می‌فرماید: «از ولیّ امر اطاعت کنید»، مقصود دوست و دوستان می‌باشد؟!

ولاء‌ها و ولایت‌ها

برای «ولیّ و ولایت» معانی متفاوتی بیان شده است؛ در کتاب لغت (راغب – مفردات قرآن) آمده: «ولایت یعنی: نزدیکی بین دو نفر یا دو چیز، به نحوی که هیچ فاصله‌ای بین آنها نباشد».

راغب در همین کتاب، «وِلایت و وَلایت (وَلیّ)» را به معنای «نصرت، تصدی و صاحب اختیاری» آورده است.

در هر حال «اصل ولایت» نقش بسیار کلیدی و تعیین کننده در جهت‌گیری‌های انسان و سرنوشت دنیوی و اخروی او دارد و پیشنهاد می‌شود که همگان، حتماً کتاب «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید آیت الله مطهری رحمة الله علیه را حتماً مطالعه نمایند. (پیوند).

دوستی و ارتباط

فرق است میان معنای «دوستی» با «ارتباط». ارتباطات می‌تواند بر اساس نیازها و ضرورت‌ها برقرار شود؛ شاید لازم باشد که مؤمنی با کافری ارتباطی برقرار نماید؛ حال خواه جهت ارشاد او باشد و یا انجام یک معامله تجاری، یا تبادل نظریات، علوم و … .

اما «دوستی»، ریشه در «محبّت قلبی» دارد که یقیناً میل، کشش، همسویی و حتی برتری و چه بسا سلطه ایجاد می‌کند؛ همین که گفته می‌شود: «کسی سخن یا درخواست دوستش را زمین نمی‌زند»، یعنی برتری رأی، نظر، میل یا خواست او را پذیرفته است.

  • -«دوستی»ها، چه دوست داشتن افراد باشد، یا حتی اشیاء و یا حیوانات، اُنس ایجاد می‌کند و همین اُنس، در تمامی اخلاقیات و رفتارهای آدمی اثر می‌گذارد.
  • -«دوستی»ها، به تناسب مصادیق، پشت سر هم قرار می‌گیرد تا برسند به محبوب غایی، خواه خداوند سبحان باشد، یا دنیا، مظاهر و متاعش.

از این‌رو، فرمود: اهل دنیا، محبوب‌های خودشان را مثل دوست داشتن خدا دوست می‌دارند، اما شدت و غایت محبّت مؤمنان، الله جلّ جلاله می‌باشد. «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ … – و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمى‏ گزينند و آنها را چون دوست داشتن خدا دوست مى‌دارند، ولى كسانى كه ايمان آورده‏‌اند شدت محبّت‌شان (محبوب غایی‌شان) الله می‌باشد.» (البقره، 165)

  • -بنابراین،«دوستی»ها، باید هم در راستای دوستی خداوند سبحان باشند و هم باید مانعی بر سر راحت محبت به او نباشند. لذا فرمود: «کفار و اهل کتاب را دوست نگیرد و آنها را سرپرست (ولیّ) خود بر نگزینید.»
  • -انسان عاقل، دشمن خدا و دشمن خودش را دوست نمی‌گیرد. می‌فرماید: «شما مؤمنان آنها را دوست دارید و اصرار دارید که محبت خود را در کلام و عمل ظاهر کنید (مودّت)، اما آنها نه تنها چنین محبتی به شما ندارند، بلکه با شما دشمنی دارند»

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ» (الممتحنة، 1)

– ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد! دشمن من و دشمن خويش را [دوست، صاحب اختیار و سرپرست] خود قرار ندهيد، شما نسبت به آنها اظهار محبت می‏كنيد، در حالی كه به آنچه از حق برای شما آمده كافر شده‏‌اند، و رسول خدا و شما را به خاطر ايمان به خداوندی كه پروردگار همه شما است از شهر و ديارتان بيرون می‏رانند، اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كرده‌ايد پيوند دوستی با آنها برقرار نسازيد، شما مخفيانه با آنها رابطه دوستی برقرار می‏كنيد در حالی كه من آنچه را پنهان يا آشكار می‏كنيد از همه بهتر می‏دانم، و هر كس از شما چنين كاری كند از راه راست گمراه شده.

در نتیجه، سرپرستی و صاحب اختیاری که جای خود، بلکه هر گونه محبّت، مودّت و دوستی که با محبّت معبودِ محبوب منافات داشته باشد، سبب انحراف می‌گردد.

آیه‌ای دیگر:

«أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا» (الکهف، 102)

– آيا كسانى كه كفر ورزيده‏‌اند، پنداشته‏‌اند كه [مى‏ توانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند؟! ما جهنم را آماده كرده‌ايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=24351

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب