پرسش:
آیا دیدگاه و نگاه اسلام و اهل بیت علیهم السلام نسبت به دوره هخامنشیان و کوروش و داریوش مثبت بود؟
پاسخ:
چون ما ایرانی هستیم و از تاریخی کهن برخورداریم، دلیل نمیشود که انتظار داشته باشیم، اسلام راجع به پادشان ما نظر داده باشد که کدام خوب بودند و کدام نبودند؟!
اسلام عزیز (= غیر قابل نفوذ)، دین خداوند سبحان، به پیامبری حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله میباشد که آخرین نبی و بالتبع آخرین رسول «خاتم الانبیاء و المرسلین» میباشد، یعنی به لحاظ مخاطبان، یک دین جهانی، و به لحاظ زمان و عصر، یک دین همیشگی میباشد.
- -بنابراین، اسلام قالب میدهد، نه این که الزاما در مورد تک تک سلسلههای پادشاهی، امپراتوری، سلاطین و … نظر بدهد.
- -اسلام، فقط برای ما ایرانیها نیامده، بلکه جهانی است. بنابراین انتظار این که اسلام راجع به سلسلههای پادشاهی یا پادشاهان ایران نظر داشته باشد، مثل این است که دیگران بپرسند: نظر اسلام، راجع به حکومتهای امپراتوری ماد (۵۸۵پیش از میلاد) – بیزانس در روم شرقی (۴۵۰ بعد از میلاد) – سلسله مائریا در هند (۲۵۰ پیش از میلاد) و یا دودمان هیونگ در چین (۱۷۶ پیش از میلاد) و … چه بوده است؟!
دیدگاه اسلام:
دیدگاه اسلام [قرآن کریم، پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام]، نسبت به سلسلههای حکومتی، پادشاهان، سلاطین و امپراتورها، و تمامی جریانها، نهلهها و تک تک انسانهای گذشته، حال و آینده، منطبق با همان قالبهای تعریف شده از سوی پروردگار عالم میباشد.
- -مرز کشی در اسلام، بین اسلام، کفر و شرک است – بین تقوا و فسق و فساد است – بین عدالت و ظلم است و در یک کلام، بین “حق و باطل” میباشد. بنابراین هر سلسله یا پادشاهی که مرزهای الهی را رعایت نموده باشد، در قالب مورد تأیید قرار دارد و هر که رعایت نکرده باشد، از پوسته خارج (فاسق)، و بالتبع ظالم است، هر چند کارهای خوبی نیز کرده باشد.
- -از وقتی حضرت آدم علیه السلام، به زمین هبوط نمود، انسان تکثیر شد و جامعه پدید آمد، دین خدا بوده، دعوت به توحید و معاد بوده، احکام الهی و ضرورت اجرای آنها بوده؛ پس همه موظف به بندگی او بودهاند. حال فرقی ندارد که کوروش یا داریوش باشند، یا هیتلر و چنگیز، یا خشایار شاه و نادرشاه،یا ملکه الیزابت انگلیس و یا اوباما و ترامپ. و فرقی نمیکند که ایرانی بوده باشند، یا عرب، یا چینی، مصری، اورپایی و …!
- -بنابراین، ما هم تاریخ را در اختیار داریم، و هم قرآن کریم و سنت را داریم و از تعاریف و قالبهای خوب و بد مطلع هستیم، پس باید خودمان هر سلسله، پادشاه، حکومت، شخص یا جریانی را در آن قالب بگذاریم و ببینیم چقدر تطبیق دارد، یا چقدر خارج بوده و میباشد.
سلسلهها و پادشاهان ایرانی:
تاریخ کهن اسلام، پیش و پس از اسلام، صدها سلسله پادشاهی و پادشاه به خود دیده است؛ سلسلهی هخامنشیان، از کوروش تا اردشیر پنجم، چهارده پادشاه داشته است – سلسله ساسانیان، فقط از اردشیر بابکان، تا خسرو پرویز، چهارده پادشاه داشت و پس از او نیز شانزده یا هفده پادشاه دیگر داشت – حال اسلام راجع به کدامیک نظر دهد؟ در حالی که نه سلسلهها مانند هم بودهاند و نه حتی پادشاهان یک سلسله مانند هم بودهاند؛ چنان که بر اساس مستندات تاریخی، کوروش و داریوش اول و سوم را نمیتوان مثل هم دانست.
برخی از این پادشاهان (مانند قباد دوم)، با قتل پدر و برادران به سلطنت رسیدند – برخی (مانند پیروز سوم)، از سوی حکومت چین، مأمور به فرمانروایی در ایران شده بودند. برخی (مانند شاهپور دوم)، در رحم مادر به فرمانروایی رسیدند!
- -در میان تمامی این پادشاهان، برای ما یک نام کوروش و داریوش اول به نیکویی مانده است و تاریخ دهها سلسله و صدها پادشاه دیگر، آنقدر ناخوشایند است که حتی خودمان، به همان کوروش و داریوش بسنده کردهایم و از مابقی نامی نمیبریم! و البته آن دو پادشاه نیز بیشتر در نظر ما ایرانیها محبوب و افتخار آفرین هستند.
بدیهی است که ما وقتی تاریخ حملات روم به ایران را مرور میکنیم، ناراحت میشویم، بالتبع آنها نیز وقتی تاریخ حملات ایران در زمان هخامنشیان یا ساسانیان به روم را میخوانند، ناراحت میشوند و آن پادشاهان را جنایتکار، سلطهگر، جنگجو و بیرحم میخوانند؛ چنان که اخبار حمله اعراب به ایران، ما را متأثر میکند و هیچ اطلاع نداریم که به ویژه در عصر خسرو پرویز و پیش از اسلام، چه حملاتی به همان اقوام عرب شده و چه جنایات و تجاوزاتی صورت گرفته است!
نظر مستقیم:
بنابراین، همه یکسان نیستند. چه بسا در میان پادشاهان و حکام جهان، برخی از انبیا بوده باشند، مانند: حضرات داود و سلیمان علیهماالسلام، یا صدرات حضرت یوسف علیه السلام؛ – ممکن است برخی از مردان صالح خدا، پادشاه نبوده باشند، اما مدیریتهای کلانی را بر عهده گرفته باشند، مانند ذوالقرنین … که از اینها در کلام وحی، به نیکویی یاد شده است.
ممکن است که شخص پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، با پادشاهان معاصر، مراوده و ارتباطی برقرار کرده باشد، که آنوقت از آنها نام برده شده است، مانند نامه ایشان به “هرقل” قیصر روم و نیز خسرو پرویز پادشاه ایران (سران دو ابرقدرت جهان)؛ که در این نامهها خواستهاند که پادشاهان به توحید و معاد بگروند، بتپرستی و فرعونیت را کنار بگذارند و راه گرویدن مردم به توحید، معاد و اسلام را سد نکنند و … .
هرقل رومی، به نویسندهی این نامه و متن آن احترام فراوانی گذاشت، اما خسرو پرویز که تازه از جنگ شکست خورده با رومیان بازگشته بود، نامه را مچاله کرد و به پیک گفت: «اگر فرستاده و پیک نبودی تو را می کشتم» و سپس به فرمانروای یمن دستور داد تا این “محمد” (ص) را دستگیر کنند و به ایران فرستاده و تحویل دهند! – و یا اشارات دیگری مانند تعریف از “نجاشی” پادشاه حبشه به عدالت، در پیشنهاد مهاجرت به مسلمانانی که تحت آزار و شکنجهی سفیانیها و سایر کفار بودند.
- ●●-بنابراین، اسلام برای تمامی حکومتها، حاکمان و نظامهای سیاسی و اجرایی، در گذشته و حال و آینده – در ایران، یا سایر کشورهای آسیایی، اروپایی و …،، تعریف و قالب داده است و تطبیق مصادیق، با عقل سلیم میباشد.