پرسش:
من همیشه ناراحت و افسردهام! در هر شادی، یاد گناهانم خصوصآ حق الناس میافتم و فکر میکنم که هرگز بخشیده نمیشه. آیا راهی برای بخشیده شدن حق الناس، مخصوصآ زمانی که شخص رو پیدا نمیکنیم یا نمیتوانیم به او بگوییم وجود دارد؟
پاسخ:
ابتدا لازم است که به چند نکتهی مهم توجه شود:
یک – نام حالت پشیمانی و حتی غمی که از گناه یا ظلم و تعدی به حقوق دیگران به انسان دست میدهد را “افسردگی” نگذارید. اگر همین مقدار هم نباشد، دیگر چه میماند؟!
دو – همین که نگران، مضطرب و مترصد جبران و بخشش الهی هستید، خودش نعمت بسیار بزرگی است که زمینهی هدایت، نجات و رشد را مساعد مینماید.
سه – فرمود: هر گناهی قابل بخشایش است، به غیر از “شرک” و نیز “یأس از رحمت الهی”! یعنی گناه این یأس، به مراتب بیشتر از سایر گناهان، و حتی حق الناس میباشد. در حق الناس، با انسانی طرف هستید که خالق، مالک و ربّ او نیز خداوند سبحان است، اما در یأس از رحمت و مغفرت الهی، با خودش طرف هستید؛ که به او افترای نبخشیدن زدهاید! لذا فرمود:
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف (زیادهروی در گاه) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
سه / 1 – وقتی میفرماید: « إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا – همانا خداوند تمامی گناهان را میبخشد»، و استثنایی نیز بیان نمیدارد، دیگر هیچ جای تردیدی نیست.
چهار – اما معنای بخشش خداوند متعال در موارد “حق النّاس”، این نیست که کسی حقوق دیگران را ضایع کند و به آنها ظلم نماید و سپس با زبان یا حتی از قلب، «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ» بگوید! بلکه اگر حقیقتاً طلب مغفرت نمود و توبه «بازگشت از گناه به سوی خدا» نمود، دست خدا که بسته نیست، پس راهکارهای جبران را پیش رویش میگذارد.
الف – بالاخره هر کاری و رسیدن به هر منفعتی، هزینه دارد؛ پس کسی که طالب است، هزینهاش را میپردازد. از این رو، گاه لازم است که انسان اولا تکبرش را بشکند، ثانیاً خجالت را کنار بگذارد و نزد صاحب حق اذعان نماید که «تو چنین حقی بر عهدهی من داری» یا «من چنین حقی را از تو ضایع نمودهام»، پس من را ببخش، حلال کن، یا به من فرصت جبران بده … – پس اگر نیت خالص بود و کار برای خدا بود، مطمئن باشید که این اقرار و عذرخواهی، کلمهی طیبه است و بالا میرود و او “عزت” میدهد. چنان که فرمود:
«مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ» (فاطر، 10)
ترجمه: هر كس عزت مىخواهد، عزت يكسره از آن خداست. سخنان پاكيزه به سوى او بالا مىرود و عمل صالح، آن را بالا مىبرد. و كسانى كه زشتىها را طرحريزى مىكنند عذابى سخت خواهند داشت، و نيرنگ آنها حتما تباه مىشود.
*- دقت شود که فرمود: «کلمهی طیب را عمل صالح بالا میبرد»؛ یعنی پس از دعا، استغفار، توبه، طلب حلیت و …، عمل برای جبران لازم است. وگرنه به صرف لفظ، کاری انجام نمیشود.
ب – “حق النّاس”، از دو گونه خارج نیست؛ یا “حق معنوی” است، مانند غیبت، تهمت، نمامی و …، و یا “حق مادی و مالی” است؛ مانند: بدهی، سرقت، غش در معامله، کمفروشی، گرانفروشی و …!
ب / 1 – در حقوق معنوی، شاید کسی نتواند به صاحب حق بگوید: «من غیبت تو را کردم»، و اگر بگوید، مفسدهی بیشتری ببار آید، قهر و دشمنی و کینه پیش آید؛ لذا لازم است اول به طریق دیگری از او کسب حلیت کند؛ مثل این که با ابراز محبت و صمیمیت بگوید: «بیا هم را حلال کنیم – یک موقع غیبتی، کلام نادرست و ناراحت کنندهای و …، گفته باشیم – من به نوبهی خود از تو معذرت میخواهم»، درست مثل حلیتهایی که وقت سفر از یک دیگر میخواهیم. و سپس اگر این مقدار هم نشد، برایش دعا کنیم، از خداوند متعال طلب بخشش گناهانش را بنماییم.
اگر این حق معنوی، در حدّ تهمت، افترا و آبروریزی بود، و اقرار آن نزد صاحب حق نیز ممکن نبود، لازم است ابتدا انسان هزینه کند، و به لفظی که مصلحت است، به مخاطبین خود در تهمت، بگوید: «این طور نبوده است – اشتباه کردم – متوجه شدم که آن مطلب، صحیح نبوده است و …»؛ اگر این مقدار نیز ممکن نبود، ضمن همان دعای خیر، نزد دیگران، به ویژه کسانی که وی را نزد آنها متهم و تحقیر کرده است، تعریف و تمجید نماید؛ به گونهای که بفهمند دیگر آن نظر سابق نیست.
ب / 2 – اما در حقوق مادی، اصل اول، بر بازگرداندن، جبران و یا اخذ مهلت و یا حلیت است.
در این موارد، شرایط متفاوت است. ممکن است کسی نتواند نزد صاحب مال اقرار کند که من چنین خبطی نمودهام! باید سعی کند اگر کالاست، به نوعی ناشناخته برگرداند – اگر پول است، به صورت ناشناس به حسابش بریزد و یا به بهانهای به او بدهد – اگر ندارد، ضمن دعا، مترصد این باشد که در اولین فرصت به او بازگرداند یا پرداخت نماید. خلاصه راهکار زیاد است.
ممکن است که شخص ناشناس باشد، یا دیگر دسترسی به او ممکن نباشد؛ در این گونه موارد نیز میتوان با اجازهی حاکم شرع، یا مرجع تقلید، به مقدار آن مال، از طرف او صدقه بدهیم – سعی کنیم همیشه مقداری از مال خود را به عنوان رد مظالم (به ویژه به نیت اینگونه مواردی که میدانیم) صدقه بدهیم؛ و البته هم چنان دعاگو و آمرزش خواه برای صاحب حق باشیم.
نکته:
حقوقی از مردم بر عهدهی ما قرار دارد که میدانیم، و البته حقوق بسیاری وجود دارد که نمیدانیم و از آن غفلت داریم. همین مقدار که در رانندگی، سبقت بیجا بگیریم، دیگری را نگران و سبب ترساندن او گردیم، حق الناس بسیار بزرگی است؛ و یا صف و نوبت خود را رعایت نکنیم، یا حق ارباب رجوع را به جای نیاوریم، و یا بگونهای در جامعه تردد کنیم که سبب بروز ناهنجاریها یا حتی گناه دیگران شویم و …، همه حق الناس است، و البته هر حق الناسی، حتماً حق الله هم هست، چرا که با تخلف از فرمان او، مرتکب گناه شدهایم!
بنابراین، همیشه استغفار، توبه و بخشش حق الناس را از خداوند غفور و عفو، مسئلت بنماییم و هرگز گمان نکنیم که موارد حق الناس ما، فقط همین چند مورد است که میدانیم. ببینید در دعای روز دوشنبه، چقدر زیبا و عالی، از خداوند متعال، بخشش حق الناس تمنا شده است!
- -توجه داشته باشیم که علم، آگاهی و توان ما بسیار کم و ضعیف است، اما راهکارها برای خداوند علیم، حکیم و قادر که محدود نیست، کاری میکند که شما بتوانید حق الناس را برگردانید – کاری میکند که دل او از شما راضی شده و حلال کند – اگر ناشناس یا غیر قابل دسترس است، دعا و صدقهی شما برای او را قبول میکند و خودش برایش جبران مینماید و … .
خاطرهای جالب و شنیدنی:
دوستی میگفت: خانوادهی من به زیارت امامزاده شعیب علیه السلام (کن – غرب تهران) رفته بودند و من در خانه مشغول نماز و دعا شدم. ناگهان چنین به ذهنم آمد که در معامله با خداوند رحمان، هر کسی که هر حقی از من بر گردن اوست را عفو کنم و از خداوند سبحان بخواهم که او نیز مرا مورد عفو خویش قرار دهد.
گفت: همه را عفو کردم، اما یکی از مسئولین، ظلم بزرگی به من کرده بود، لذا گفتم: «همه، به غیر از او – از او نمیگذرم»!
گفت: خانواده برگشتند و همسرم به من گفت: حاجیه خانمی در حرم نزد من آمد و گفت: من شوهر شما را نمیشناسم، اما در صحنهای امامزاده شعیب علیه السلام را دیدم که به زوار حوالهای میداد، تا نوبت به شوهر شما رسید، فرمود (مضمون): «تو از حق یک نفر نگذشتی، این در شأن تو نیست، پس بگذر، و البته وقتی گذشت نمیکنی، در کار خودت هم گره میافتد، چرا که در هر حال عقده و گرهای است»!
دوست ما میگفت: نه تنها فوری حلالش کردم، بلکه به این فکر فرو رفتم که او چه دعا یا ثوابی کرده بود که خداوند منان، کاری کرد که من به یاد حلیت همگان بیفتم، سپس او به خاطرم بیاید، سپس او را استثنا کنم، و بعد چنین پیامی برسد تا او را نیز حلال نمایم!
دست خدا بسته نیست:
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» (المائدة، 64)
ترجمه: و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (رحمت و قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، میبخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها میافزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش میکنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.