پرسش:
در سوره نمل آیه ۴۵ به بعد دلیل عذاب قوم ثمود را توطئه قتل حضرت صالح ع بیان نموده، اما در سوره هود و شمس و قمر و .. علت عذاب، پی کردن ناقه معرفی شده. این دو مورد چگونه قابل جمع است؟
پاسخ:
همیشه علل ظاهری با علل باطنی (اصلی و ریشهای) متفاوت است. ممکن است بگویند: «این دانشآموز به خاطر آن که در امتحان کتبی نمره نیاورد، رد شد»؛ اما باطن قضیه این است که «چون درس نخوانده بود، نتوانست در امتحان قبول شود».
میگویند: «ابلیس لعین، چون از فرمان سجده بر آدم تمرد کرد، اخراج و معلون شد» اما علت اصلی این است که «به خاطر تکبرش، سجده نکرد و ملعون شد».
ظاهر قضیه این است که فلانی به خاطر گرفتن یا دادن رشوه، جهنمی شد، اما باطنش این است که چون به معاد ایمان نیاورده بود، رشوه داد و گرفت، لذا جهنمی شد.
*- قوم ثمود نیز به خاطر طغیانشان معذب شدند و قصد کشتن پیامبرشان و یا پی کردن ناقه نیز به خاطر همان طغیانشان بود.
در سورۀ هود علیه السلام میفرماید که آنها چنین نقشهای کشیده بودند، اما نفرموده که به آن عمل کردند:
«قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» (هود علیه السلام، 49)
– آنها گفتند: بيائيد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او (صالح) و خانواده اش شبيخون میزنيم و آنها را به قتل میرسانيم سپس به ولی دم او میگوئيم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود راستگوییم!
در آیه بعد میفرماید: خداوند که به نقشه و مکر آنها علم داشت، با مکر (تدبیری) دیگر، مکر آنان را خنثی نمود:
«وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» (همان، 50)
– آنها نقشه مهمی كشيدند و ما هم نقشه مهمتری، در حالی كه آنها خبر نداشتند.
یعنی خداوند علیم، از نقشه، تدبیر و حیلۀ آنها با خبر بود، ولی آنها نمیدانستند که تدبیر خداوند سبحان در برابر آنها چیست؟
در آیۀ بعدی، متذکر میگردد که حالا به عاقبت آنان در پایان کار توجه کنید و درس و عبرت شما باشد:
«فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ» (النّمل، 51)
– بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگی نابود كرديم!
مثال روز:
مثل این است که بگویید: «صدام با تحریک و حمایت امریکا، علیه جمهوری اسلامی ایران مکر کرد – خداوند متعال نیز با سپاهیانش علیه او مکر نمود، حال ببینید که عاقبت کارش چه شد؟» اما بین آغاز مکر او تا پایان کارش، بیش از ده سال طول کشید.
یا بگویید: «امریکا و متحدان اروپاییاش، برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی ایران و تجزیۀ خاک این کشور و به یغما بردن سرمایههایش، مکر کردند! جنگ، ترور و تحریمهای شدید اقتصادی را تحمیل کردند – ایرانیها نیز به نصرت الهی، مقاومت کردند و به رشد علمی و تولید ملّی خود افزودند تا وابستگیهایشان به آنها کم و قطع شود و …؛ حال عاقبت کار را ببینید که امریکا و اروپا در سراشیبی زوال افتادهاند، اما جمهوری اسلامی، به رغم تمامی مشکلات، با صلابت و قدرت ایستاده و پیش میرود!» اما این ماجرا 44 سال طول کشید و هنوز هم ادامه دارد.
ماجرای صالح علیه السلام و قوم ثمود
این قوم کافر، مشرک، لجوج و عنود، مکرها به کار بردند، آزارهایی تحمیل نمودند و حتی نقشۀ قتل کشیدند و در خاتمه به او گفتند: «ما دعوت تو را باور نداریم، اگر خدایی هست که عذاب میکند و تو هم پیامبر اویی، بگو این عذاب را بفرستند!»
«مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» (الشعراء، 154)
– و جز بشرى مانند ما نيستى، اگر راست مىگويى معجزهاى بياور.
خداوند سبحان، کار امتحان آنان را بسیار آسان قرار داد؛ دیگر بحث از ایمان و تقوا نبود، بلکه فقط شتری را فرستاد و فرمود: «این را نکشید، وگرنه عذاب خواهید شد»:
«قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ * وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ» (الشعراء، 155 و 156)
– گفت اين ماده شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست * و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مىگيرد».
بدیهی است که آنان با آن ثروت و قدرت، نیازی به گوشت یک شتر نداشتند، در قطحی که نبودند؛ اما خدا خواست اوج دشمنی، لجاجت و تکبر آنها را علنی کند، لذا همانگونه که امیرالمؤمنین علیه السلام را شقیترین مردم «اشقی الاشقیاء» ترور نمود و به شهادت رساند، در قوم ثمود نیز شقیترین شخص، دیگران را تحریک کرد تا شتر را پی کنند، این کار را کردند و عذاب نازل شد. حال این فرآیند چه مدت زمانی طول کشیده، بیان نشده است.
این ماجرا، در سورۀ الشمس چنین تبیین شده است:
«كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا * إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا * إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا»
– [قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند * آنگاه كه شقىترينشان بر[پا] خاست.
«فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا»
– و فرستاده خدا (صالح) به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش واگذاريد (و مزاحم آن نشويد).
«فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا * وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا» (الشمس، 11 تا 15)
– ولی به تکذیب او برخاستند و ناقه را پی کردند، و در نتیجه پروردگارشان به خاطر گناهشان عذاب سختی بر آنان فرو ریخت و همه قوم را با خاک یکسان و برابر ساخت * و او هرگز از فرجام اين كار بيم ندارد.
- -بنابراین، در آیاتی به توطئۀ قتل اشاره شد که به انجام نرسید، لذا عذاب به خاطر فعلی که واقع شده نازل شد؛ شتری را فرستاد و هشدار داد که او را نکشید، آنها به دلیل طغیانشان آن شتر را کشتند و عذاب به خاطر طغیانشان که در انکار، تکذیب، توطئه و کشتن شتر ظهور و بروز یافته بود نازل شد.
امتحانات (آزمایشات)
ممکن است که عدهای در دل کافر، ظالم و دشمن باشند، اما در عمل گناهکار نباشند و یا حتی خودشان هم گمان نمایند که دیگر خیلی مؤمن و متقی هستند؛ اما خداوند سبحان امتحانات سخت یا آسان را پیش روی آنان میگذارد تا حقیقت درونشان بیروی بریزد و آنگاه از دنیا بروند. اگر ظالمان فقط به خاطر نیاتشان معذب شوند، خواهند گفت: «ما که حتی اقدامی نکردیم، یا این کار را نکردیم، پس چرا باید معذب شویم؟!
*- طلحه و زبیر، نه تنها از اصحاب پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بودند، بلکه حتی در 25 سال دوران غصب خلافت، مدافع امیرالمؤمنین علیه السلام بودند – شمر و خولی و …، همه از سربازان، فرماندهان و حتی جانبازان سپاه امیرالؤمنین علیه السلام بودند؛ اما عدهای در جنگ جمل، حقیقت درونی خود را بیرون ریختند و عدهای در کربلا و عاشورا!
*- چه بسا خداوند سبحان، سادهترین امور را امتحان ایمان به توحید و معاد قرار دهد، چنان که حکمت اصلی تمامی احکام همین اطاعت و بندگی خالصانه میباشد. به عنوان مثال بفرماید: «اگر به من و معاد ایمان داری، این اندک مال حرام را نخور – این نگاه حرام و گذرا را نینداز – این سخن بیهوده را نگو – این دوتا تار مو را بپوشان – این رشوه را نگیر یا نده – این یک جرعه آب را به آن نوزاد برسان و …؛ در همین امتحان ساده، درون حرملهها بیرون میریزد.