پرسش:
بعضی غربزدهها و مخالفان ورود و نقش آفرینی دین در سیاست، این شبهه را مطرح میکنند که دین نمیتواند احکام خود را بر دیگران تحمیل کند و احکام دین فقط برای پیروانش قابل اجرا هست؟
پاسخ:
پس چرا امریکا، انگلیس، اروپای متحد، فراماسون و صهیونیسم بین الملل و …، احکام خود را بر جهانیان تحمیل میکنند و حتی با مخالفان سلطه و چپاول خود، میجنگند و یا تحریم اقتصادی و ترور را بر آنان تحمیل میکنند؟!
فرض کنید کسی بگوید: ممنوعیت اشاعۀ فحشا، قمار، زنا، شرابخواری و مستی در انظار، حتی سرقت و جنایت، دستورات دینی شماست، و من چون به دین شما نیستم، الزامی به رعایت ندارم و شما حق ندارید مرا مجبور کنید.
ابتدا به این مهم توجه شود که “دین” با “شریعت” متفاوت است.
دین
“دین”، همان جهانبینی – اعتقادات و باورهاست، حال خواه توحیدی و اسلامی باشد، یا مادی (ماتریالیستی) و یا خرافی.
وقتی میفرماید: «به کفار بگو: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – دین شما برای خودتان و دین من برای خودم» (الکافرون، 6)، یعنی کفار هم دین دارند.
وقتی میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ – همانا دین نزد خدا فقط اسلام است» (آل عمران، 19)، یعنی ادیان دیگری نیز وجود دارند، اما خداوند متعال همان دینی را تأیید میکند و میپذیرد که خودش وضع نموده است و تمامی ادیان الهی، همان “اسلام” میباشند.
وقتی میفرماید: «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ – و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] برگزیند، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است» (آل عمران، 85)، یعنی هر کسی میتواند برای خودش دینی داشته باشد، اما خداوند متعال، فقط دین اسلام را قبول مینماید.
تحمیل دین
بنابراین، همگان دین دارند و در این عالم هیچ کسی بیدین محض نبوده، نیست و نخواهد بود.
دین (اعتقادات)، تحمیلی نیست. طبق آیات قرآن کریم که نیز مصدق آن است، نه پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله میتوانستند دین را بر کسی تحمیل کنند و نه ابلیس لعین و سایر شیاطین انس و جنّ میتوانند کفر و شرک را بر کسی تحمیل کنند.
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» نیز به همین معناست؛ میفرماید: «شما را مجبور نیافریدیم، به شما عقل، شعور، علم، قلب، اختیار و اراده دادهام، راه رشد از گمراهی را نیز کاملاً برایتان روشن کردهام، دیگر انتخاب با خودتان – البته نه این که هر چه انتخاب نمودید، همان خوب و درست و به حق است، بلکه اگر باطل را انتخاب کردید، دچار عواقب هولناک دنیوی و اخروی آن میشوید». اگر آیه را تقطیع نکنند و تمامش را بخوانند، این معنا را به راحتی و درستی درک خواهند نمود:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
– در قبول دين (اعتقادات)، هیچ اكراهى (بدآمدنی و اجباری) نيست (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [هر طغیانگری] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيرۀ محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست و خداوند، شنوا و داناست.
شریعت
اما، “شریعت”، یعنی: «قانون» یا همان احکام. یعنی: همان «بایدها و نبایدها»، حال خواه در اسلام باشد و یا در غیر اسلام.
«قانون»، مبتنی بر «حقوق» میباشد، خواه فردی باشد یا اجتماعی؛ و رعایت حقوق خود، دیگران و جامعه، در زمینهها و موضوعات گوناگون، به هیچ وجه یک امر اختیاری نمیباشد؛ بلکه الزامی و اجباری است؛ خواه منبع حقوق یک دین إلهی باشد، یا یک مکتب بشری، یا مصوبات مجلس و یا هر قانونگذار دیگری – خواه قانون وضع شده، به حق باشد یا باطل!
- -فرض کنید که مجلس انگلیس، قانون وضع کند و سپس دولتش بگوید: «این قانون مبتنی بر باورهای فراماسونی، پادشاهی و سرمایهداری است، پس فقط برای خودشان اعتبار دارد و ما اجرا نمیکنیم!» – و یا در مجلس جمهوری اسلامی ایران، قانونی وضع شود و سپس دولت و یا … بگویند: «این قانون مبتنی بر احکام اسلامی است، پس فقط مسلمانان مجبور به رعایت آن هستند و ما اجرا نمیکنیم!»
- -از اینرو، رعایت قانون [شریعت]، به ویژه قوانین و احکام اجتماعی، در همه جا، نه تنها اجباری است، بلکه ضمانت اجرایی دارد، یعنی متخلف را بازداشت، جریمه، زندان و یا حتی اعدام میکنند.
- -تمامی قوانین، ریشه در باورها و اعتقادات دارد؛ چه قوانین اقتصادی نظامات سرمایهداری باشد – چه قوانین ظالمانۀ نظامات سلطه باشد – چه قوانین روابط جنسی در جوامع و حکومتهای فاسد باشد …، و چه قوانین و احکام الهی، در اسلام عزیز.
آیا در امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی، برای رذیلههایی چون همجنسگرایی و ازدواج با محارم و …، لایحه ننوشتند و به مجلس نبردند و به تصویب قانون نرساندند!
دین و سیاست
“سیاست”، یعنی: «تدبیر و برنامهریزی جهت تحقق اهداف»؛ پس، از آنجا که هیچ انسانی و هیچ حکومتی و هیچ دولتی بیدین نیست، تمامی سیاستها منطبق با همان جهانبینیها و اعتقادات میباشد.
این که مرحوم آیت الله کاشانی فرمود و امام خمینی رحمة الله علیه نیز تأکید نمودند که «سیاست ما عین دیانت ماست»، عمومیت دارد و در مورد همگان صادق میباشد؛ یعنی: «سیاست همگان، منطبق و عین دیانتشان میباشد».
سیاست نظامات مادی، نظامات سلطه، نظامات نژاد پرستانه، نظامات سرمایهداری، نظامات فراماسونی و صهیونیستی و …، عین دیانت آنهاست و سیاست هر نظامی، مُعرف دیانت آن میباشد.
- -بنابراین، شعارهایی چون: «جدایی دین از سیاست – عدم دخالت دین در سیاست – اجباری نبودن رعایت قوانین و …»، دروغهای آشکاری است که به اذهان عمومی عوام القا میکنند تا آنها را دچار غفلت، انحراف و خطا نمایند و سلطه و چپاول خود را سریعتر، آسانتر و بدون رویارویی با مقاومت، و بیشتر گسترش دهند. وگرنه، نه تنها خودشان بسیار متعصبتر به دین خود گرایش دارند – سیاستشان را با همان دینشان منطبق میکنند – باورهایشان را با هزاران روش و از جمله فریب، تبلیغات و حتی محاصره اقتصادی، جنگ و ترور، بر مردم حاکم میکنند، بلکه اساساً جداسازی دین از سیاست، و نیز متعهد و مکلف نبودن در اجرای قوانین، امر ناشدنی و غیر ممکنی میباشد.