پرسش:
انسان چگونه می‌تواند به “توحید شهودی” برسد؟ آیا بدون استاد کسی می‌تواند به توحید شهودی برسد؟ آیا ممکن است که شیطان کسی را به توحید برساند؟

پاسخ:

خداشناسی و خداپرستی عده‌ای، محدود به “حرف” است: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ – بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می‏پرستند» (الحج، 11)

این گروه، نه تنها ذهن خود را درگیر الفاظ می‌کنند، بلکه با این واژگان بازی می‌کنند که گاه منجر به پدید آمدن گروه‌ها یا حتی فرقه‌های انحرافی می‌گردد!

الف – «توحید شهودی»، یعنی چه؟! مگر می‌شود کسی خدای موهوم، مبهم و غایب را بشناسد و به او ایمان بیاورد و بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه»؟!

ب – نه تنها خداوند متعال، پنهان نیست که کسی بخواهد بگردد و او را بیابد و به شهود برسد، بلکه مشهودتر از همه چیز اوست؛ چنان که سید الشهداء، امام حسین علیه السلام، در دعای عرفه، چنین مناجات می‌نمایند:

«كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ اَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ …»

– چگونه استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود، در هستی‌اش نيازمند به توست؟! و آيا اساساً براى غیر تو ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن، وسيله ظهور تو گردد؟! تو کى پنهان شده‌اى تا محتاج به دليلى باشيم كه به تو راهنمایى كند و چه وقت دور مانده‌اى تا آثار تو، ما را به تو واصل گرداند؟!”.

ج – خداوند سبحان، پیش از هر چیزی، با هر چیزی و پس از هر چیزی، دیده می‌شود، چرا که هر چه هست، تجلی اوست و او را نشان می‌دهد. او خودش را با نشانه‌هایش، در افق‌های گوناگونی چون افق عقل، افق فطرت، افق قلب، افق علم، افق خلقت و عالم هستی و هم چنین در وجود خودمان به ما نشان می‌دهد، تا مشهود همگان باشد؛ چنان که فرمود:

«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت، 53)

– به زودی (به سرعت و آنی) نشانه‏‌های خود را در افق‌ها و در درون جانشان به آنها نشان می‏دهيم تا آشكار گردد كه او حق است، آيا كافی نيست كه او بر همه چيز شاهد و گواه است.

د – “توحید شهودی”، یعنی: «چشمت را باز کن، تا او را در همه جا، همه چیز و در هر احوالی ببینی»؛ لذا کسی که او را نمی‌بیند، کور دل است!

«أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (الحجّ، 46)

– آيا در زمين گردش نكرده‌اند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند؟! در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‌هاست كور (بی‌ بصیرت) است!

مباحثه:

ابن ابی العوجاء، کافری ماده‌گرا بود و البته بسیار هم مدعی و متکبر بود. او چندین جلسه به محضر امام صادق علیه السلام مشرف شد تا بحث کند و گمان می‌کرد که بر ایشان غلبه خواهد یافت! در نوبتی پرسید: «اگر حقیقت همان است كه آنها (مسلمانان‌) مى‌گویند و قائل به وجود خدا هستند؛ چه مانعى دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد، و آنها را به پرستش خود دعوت كند، تا همگان بدون اختلاف به او ایمان آورند؟! چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاى نشان دادن خود، فرستادگانش را به سوى آنها فرستاده است؟! اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مى‌گرفت، طریق ایمان آوردن مردم به او نزدیكتر بود»

حضرت در پاسخ فرمودند:

«واى بر تو! چگونه خدا بر تو پنهان گشته، با اینكه قدرت خود را در وجود تو به تو نشان داده است؟! قبلاً هیچ بودى و سپس پیدا شدى – كودك گشتى و بعد بزرگ شدى – بعد از ناتوانى، توانمند گردیدى و سپس ناتوان شدى – پس از سلامتى، بیمار گشتى و سپس تندرست شدى – پس از خشم (اندوه) شاد شدى و سپس غمگین شدی -دوستیت و سپس دشمنیت و به عكس – تصمیمت پس از درنگت و درنگت پس از تصمیم – امیدت بعد از ناامیدى و ناامیدیت پس از امید – به یاد آوردن آن چه در ذهنت نبود و فراموش نمودن آن چه نیک می‌دانستی از ذهنت …‌»

او نزد دوستانش برگشت و گفت: «به همین ترتیب پشت سرهم نشانه‌هاى قدرت خدا را که در وجودم بود، براى من شمرد؛ آنچنان در تنگنا افتادم كه معتقد شدم بزودى بر من چیره مى‌شود؛ برخاستم و نزد شما آمدم‌» (اصول کافی، ج1، کتاب التوحید)

استاد

واژۀ “استاد”، به ویژه در کسب معارف دینی و طی طریق، عرفان و سلوک نیز مانند بسیاری از واژگان، برای برخی، “اسباب بازی” و وسیلۀ فریب خود و دیگران شده است و چه فرقه‌های انحرافی و مُرید و مراد بازی‌ها که به این بهانه راه افتاد؟!

بدیهی است که هیچ کسی نمی‌تواند بدون تعلیم از استاد، علمی کسب نماید. خداوند متعال، ابتدا معلم را فرستاد و سپس وحی را به او نازل نمود تا به دیگران تعلیم دهد.

●- اما، نیاز به معلم، استاد و مربی، بدین معنا نیست که هر کسی، بدون توجه و آشنایی با ابتدایی‌ترین علوم و حقایق مشهود، بگوید: «دنبال استاد می‌گردم، تا به من عرفان و سلوک بیاموزد تا به توحید شهودی برسم!»

*- اول معلم، خداوند علیم و حکیم و هادی می‌باشد:

«وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» (الزخرف، 84)

– اوست آن که در آسمان‌ها إله و در زمین إله است و او حکیم و علیم است.

*- سپس، پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، برترین معلمان و مربیان از سوی او می‌باشند – قرآن مجید، استاد است؛ از اسامی این کتاب آسمانی، حکیم می‌باشد « يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ». فرمود:

«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (البقره، 151)

– همانگونه که پیامبری در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات [نشانه‌های ما در کتاب خلقت و کتاب وحی] را بر شما بخواند، و شما را تزكيه كند [پاک گرداند]، و كتاب و حكمت بياموزد، و آنچه نمی‏دانستيد به شما ياد دهد.

*- نماز، خودش بهترین معلم و مربی است – عالَم هستی و همین جهان مادی، درس آموز است – عقل سلیم که به نور علم می‌بیند و فطرتی که در وجود همگان نهادینه شده است، همه تعلیم دهنده می‌باشند و سپس نوبت به پدر و مادر، معلمان مدرسه و اساتید دانشگاه و حوزه می‌رسد؛ اما اگر کسی عقل خود را محبوس نماید – با بندگی هوای نفس خود و دیگران، پرده‌ها (حجاب‌های) ضخیم و فولادین بر فطرتش بیندازد و گوش شنوای سخن حق و چشم بصیرتش را ببندد، هیچ علم، معلم، مربی و کتابی برای او مفید نخواهد بود!

تعلیم شیطان

“شیطان” فقط ابلیس لعین نیست، بلکه تمامی منحرفان از جنّ و انس را شامل می‌شود.

نه تنها “شیاطین”، پیامبران خدا نیستند که کسی را به توحید برسانند، بلکه این جماعت، دشمنان خدا و خلق خدا می‌باشند و کاری جز دور کردن انسان از توحید ندارند؛ اما اگر ببینند که می‌توانند از این راه فریب دهند و گمراه سازند، کوتاهی نمی‌کنند.

امام خمینی رحمة الله علیه:

«عارفی که بخواهد مردم را به معارف الهیّه دعوت کند، تا خودش را تزکیه نکند این قدرت را ندارد. فیلسوفی که بخواهد توحید را به مردم بیاموزد، تا این خصیصه شیطانی (منیّت) در او هست، این عمل را نمی‌تواند انجام بدهد؛ یعنی، زبان، زبان شیطان است و توحید می‌گوید و دل، دل شیطان است که توحید را دریافت کرده است، و قلب، قلب شیطان است که فقه را آموخته و فقه را تعلیم می‌کند. تا این خصیصه (منیّت) هست، تمام امور لنگ است در اشخاصی که بخواهند خودشان را تهذیب کنند، یا اشخاصی که بخواهند جامعه را تهذیب کنند.» (صحیفه امام خمینی، جلد 19، ص 134).

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=81730

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب