پرسش:
اگر توفیق هرکار خیری از خداوند است، پس نقش اختیار انسان چیست؟
پاسخ:
اگر توفیق کار خیر از خداوند نباشد، پس از کیست؟! آیا برای او شریکی وجود دارد یا حتی میتوان تصور نمود؟!
معنی “توفیق الهی” این نیست که خداوند متعال آدمی را در انجام کار خیری مجبور سازد، لذا هیچ منافاتی با «اختیار» ندارد.
“توفیق” یعنی «ایجاد امکان انجام کار و موفقیت در آن»، بنابراین، از یک سو به قرار دادن اسباب، وسایل و امکانات مرتبط میگردد و از سویی دیگر، به کمک در استفاده از آنها در انجام کار. چرا که چه بسا کسی تمامی اسباب، وسایل و امکانات را در اختیار داشته باشد، اما نیروی کار را نداشته باشد؛ مانند فلجی که از صندلی چرخدار، پلکان، آسانسور، عصا و … برخوردار است، اما توان این را که از جایش بلند شود و از اینها استفاده کند نداشته باشد؛ و یا کسی نیرو داشته باشد، اما امکانات نداشته باشد؛ و یا حتی امکان هم داشته باشد، اما توجه نداشته باشد و غفلت بورزد و … .
خیلیها علم دارند، حتی از علوم قرآنی و اسلامی نیز برخوردار شدهاند، اما نه تنها توفیق بهرهمندی درست و مفید، در اصلاح خود، خانواده و جامعه را ندارند، بلکه سوء استفاده نیز میکنند – بسیاری پول و ثروت دارند، اما نه تنها از آن در تأمین معاش و رفاه خود، خانواده و سپس رسیدگی به دیگران و انجام هر کار خیری از این ثروت استفاده بهینه نمیکنند، بلکه آن را در راه ظلم به خود و دیگران، فساد و تباهی دنیا و آخرت خود و دیگران مصرف مینمایند؛ برخی نیز ثروت و امکان دارند، اما اصلاً نمیدانند با آنها چه کنند؟!
- –بدیهی است که خالق، مالک و ربّ خداوند سبحان است. اگر دارنده و دهنده دیگری به جز خداوند سبحان فرض شود، مصداق بارز “شرک” میشود؛ یعنی برای خدا شریک قائل شدن. مانند کسی بگوید: «این نیرو و امکان از خداست، اما آن نیرو و امکان از غیر خداست!» یا بگوید: «این خدای روشنایی و آن خدای تاریکی است»، یا بگوید: «این خدای خالق است، اما دیگری مالک است، دیگری ربّ (صاحب اختیار و تربیت کنندۀ امور) است، دیگری رازق است، دیگری قادر و قوی است!»
تمام غنا، قدرت، قوت و کمال، از آنِ خداوند متعال میباشد و بنا به تشخیص، ضرورت و مشیّت، این کمالات را به هر مقداری که لازم باشد، در هر کسی که بخواهد، تجلی میدهد؛ لذا «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ – هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست»، شناخت، باور، منطق و شعار بندگان موحد و مسلمان میباشد.
حضرت شعیب به مردمان عصرش فرمود: «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ – من جز اصلاح تا آنجا كه توانايى دارم نمىخواهم! و توفيق من، جز به خدا نيست! بر او توكّل كردم؛ و به سوى او بازمى گردم» (هود علیه السلام، 88)
حکایت
«مردی به امام کاظم علیه السلام عرض نمود: «مگر من قادر به انجام تکالیفم نمیباشم؟» فرمود: «قدرت از نظر تو چیست؟» وی گفت: «توان بر کار» فرمود: «آری، توان به تو داده شده است، اگر کمک نیز به تو بشود.» [توجه کنیم متذکر گردیدند، توان نیز به تو داده و از خودت نیست، و این همان مصداقی از توفیق میباشد].
مرد گفت: «مرادتان از کمک چیست؟» فرمود: «توفیق» وی گفت: «توفیق چه اثری دارد؟» فرمود: «اگر موفّق بودی [و توفیق داشتی]، کار را انجام میدهی. چه بسا یک کافر توانش از تو بیشتر است، ولی چون توفیق ندارد، به انجام کار نیک دست نیابد.» سپس فرمود: «به من خبر بده چه کسی این نیرو (و توان) را در تو خلق کرده است؟» گفت: «خدای تبارک و تعالی؟» امام پرسیدند: «آیا با آن نیرو (و توان) ـ بدون کمک خدای تبارک و تعالی ـ میتوانی ضرر را از خودت دفع و نفع را به سوی خود جلب کنی؟» گفت: «نه.» امام فرمود: «پس آنچه را نمیتوانی، ادّعا نکن» و سپس فرمود: «این [ادّعا] کجا و سخن بندۀ صالح خدا که میگوید: توفیق من نیست مگر از جانب خداوند.» (بحارالانوار، علاّمه مجلسی، لبنان، بیروت، مؤسّسة الوفاء، ص 42، ح 68.)
- -حتی گناهکار، در ارتکاب به گناهش، نیروی مستقل و از خود ندارد وامکانات را خودش خلق ننموده است؛ اما این نیرو و امکان را خدا برای ارتکاب به گناه و ظلم به او نداده است، بلکه او خودش با اختیار خودش، سوء استفاده مینماید.
- -وجود کوهی بلند و زیبا – انسانی که به خودی خود دوست دارد آن را تا قلّه بپیماید – وجود مربیان کوهنوردی و راهنمایان – آماده بودن تجهیزات کوهنوردی – فراهم بودن نقشه، آذوقه و کمکهای اولیه و …، هیچ کدام کسی را مجبور نمیکند که از این کوه بالا برود و یا نرود؛ همه به انتخاب و اختیار افراد است. اما اگر انتخاب و اراده نماید که بالا رود، به نیروی بالا رفتن و نیز تمامی این امکانات نیاز دارد که اگر در اختیارش قرار گرفت، میشود “توفیق”.
طی مسیر رشد، کمال و سعادت نیز همینطور است، نیرو، امکانات و کمک میخواهد.
انتخابِ هدف، در راه قرار گرفتن و اراده بر طی آن، همه اختیاری است، اما طی این مسیر “توفیق” میخواهد. ازدیاد قوت و نیرو، سهل شدن شرایط، برخورداری از امکانات و کمک لازم دارد، یعنی “توفیق”.
«إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى * فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى * وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى * وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى» (اللیل، 4 تا 10)
– همانا كوشش و تلاش شما بسى مختلف و پراكنده است * امّا آن كس كه (بخل نورزید و ) بخشش داشت و پرهيزگار شد * و جزاى نيك (الهى) را (در گفتار و عمل) تصديق كند * ما او را در مسير آسانى قرار مىدهيم * و امّا هركس كه بخل ورزيد و [خود را]بى نياز شمارد * و پاداش نيك (الهى) را انكار کند * پس بزودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم.
توفیق ابتدایی و استمرار
ابتدای نعمت و تفضل، از خدایی است که خلق نموده، ربوبیّت مینماید و رزق میدهد؛ اما تداوم، فزونی و گسترش آن را مشروط ساخته است.
به همه عقل و قلب داده است، به همه نیروی تفکر، اراده، اختیار و انتخاب داده است، پیامبر را برای همگان فرستاده و وحی را برای همگان نازل نموده است و امام را برای پیشوایی و رهبری همگان قرار داده است؛ و امکاناتی برای رشد را در اختیار همگان قرار داده است، چنان که ثروتمند و فقیر، هر دو میتوانند بندگان مؤمن و مخلصی شوند؛ اما استمرار، فزونی و برکت این نعمات را مشروط به شناخت، ایمان، اطاعت، تبعیت، عمل صالح، شکر [شناخت مُنعم و استفادۀ درست از نعمت در راهی که او فرموده] نموده است؛ و متقابلاً کفر، شرک، تکبر، عصیان و بندگی هوای نفس خود و دیگران را اسباب باز پسگیری این نعمات و مبدل نمودن آنها به “نقمات” قرار داده است و “انتخاب” را در “اختیار” بندگانش قرار داده است؛ لذا فرمود:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم علیه السلام، 7)
– و به ياد آوريد آن هنگام را كه پروردگارتان اعلام داشت كه اگر شاکر باشيد، بر نعمتهاى شما مىافزايم و اگر ناسپاسى نموديد (نعیم و نعمتش را پوشاندید)، بدانيد كه عذاب من سخت است.