پرسش:
با این همه تفسیر و برداشت که از دین است، من چه طوری دیندار باشم؟
پاسخ:
هرگز نه خود را فریب دهیم و نه فریب این ضدتبلیغها را بخوریم! تا کنون چندتا تفسیر و برداشت از دین خواندهاید؟! چندتا از این تفسیرها و برداشتها، مغایر یکدیگر بودهاند؟! اساساً دین یعنی چه و مقصود از تفسیر چیست؟!
پاسخ صادقانه به همین چند پرسش ساده، روشن میسازد که علت بیدینی یا دینگریزی، وجود تفاسیر گوناگون نمیباشد!
الف – «دین»، فقط اسلام یا مسیحیت نیست، بلکه هر نوع جهانبینی که به مرحلۀ باور برسد، یک «دین» میباشد و از آنجا که هر انسانی نوعی نگرش به عالَم هستی، این جهان و خودش دارد، هیچ کسی در این عالَم بیدین محض نبوده، نیست و نمیتواند باشد؛ هر چند ممکن است دینی که به آن گرویده، باطل باشد. لذا فرمود به کفار بگو: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – دین شما برای خودتان و دین من برای خودم» (الکافرون، 6) – یعنی کفار نیز دین دارند.
ب – تفاسیر، برداشتها و نظریات متفاوت و حتی مغایر، در عرصۀ «بیدینی» به معنای گریز از دین الهی، به مراتب بیشتر از تفاسیر در عرصۀ «دینداری» میباشد؛ پس چرا دینگریزان، هرگز از خود نمیپرسند: «با این همه تفسیر و برداشت ضد و نقیض از بیدینی، من چطور بیدین باشم؟!»
ج – آیا کسی از خود میپرسد: «با این همه نگاه متفاوت و تعاریف گوناگون نسبت به ادبیات، تاریخ، فیزیک …، یا این همه فلسفهها و نظریات متعدد، من چطور علم بیاموزم؟!» پس چرا نسبت به دین و کتاب خدا که بسیار روشن و متقن است، این بهانهها را میآورند؟!
د – «تفسیر»، یعنی «شرح و باز کردن یک مطلب»، خواه در مورد یک آیه باشد، یا یک غزل، یا هر گزارۀ دیگری و هر کسی میتواند به تناسب علم و ذوق خود، از زاویهای به آن گزاره توجه کند و تفسیری ارائه دهد؛ حتی واژۀ «سلام» را میشود تفسیر نمود و کتابها دربارۀ آن نوشت. حال، آیا کسی میگوید: «با این همه تعریف، شرح و تفسیر دربارۀ سلام، من چگونه سلام یا پاسخ سلام را بدهم؟!»
«دین خدا»، در کتاب و تفسیر نیست، که اگر چنین بود، به غیر از افراد تحصیلکرده، دانشمند و اهل کتاب و تفسیر، هیچ کسی دیندار نمیشد!
اساس «دین خدا»، در عقل و فطرت آدمی سرشته شده است، پس هر کسی به عقل رجوع نماید و پرده از فطرتش بردارد و به دعوت عقل و ندای فطرت پاسخ مثبت دهد، دیندار میشود، چنان که در آیات متعددی امر به مطالعۀ کتاب خلقت و کتاب وحی، و تفکر و تعقل در آیات (نشانههای هدایت کننده) در آنها نمود و دربارۀ فطرت فرمود:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
– پس، روی خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن؛ اين فطرتی است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونی در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محكم و استوار؛ ولی اكثر مردم نمیدانند.
ھ – «دینداری – مسلمانی»، یعنی آدمی خداوند سبحان را به خالقیت، مالکیت، ربوبیّت و البته وحدانیّت بشناسد و به او ایمان بیاورد – بداند که این عالَم و خودش، به بازی آفریده نشدهاند و هر راهی سرانجامی دارد، پس معادی برپا خواهد شد – بداند که خداوند سبحان، بندگانش را هدایت تکوینی و تشریعی (بایدها و نبایدها) مینماید، پس نبوت و نزول وحی (کتاب) ضروری و حتمی میباشد – بداند که حق تعالی عادل است و به کسی ظلم نمیکند – توجه کند که تبعیت از امام نیز در فطرت آدمی نهادینه شده است، لذا هیچ کسی بیولایت و بیامام نیست؛ پس لابد حق تعالی امامان حق را منصوب نموده و فرمان به تبعیت از آنان داده است.
حال کدام تفسیری، مغایر با این اصول سخن گفته است که مانع از دینشناسی و دینداری گردد؟!
خداوند متعال، کتاب خلقت (حتی همین طبیعت) و کتاب وحی را پیش روی ما گشوده است و فرموده است با تفکر و تعقل در آنها بنگرید و مطالعه نمایید. بنابراین، اگر صدها جلد کتاب در تفسیر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بنویسند و همه صحیح باشند نیز فقط سبب افزایش علم میشوند.
قرآن کریم، برای همگان نازل شده است، ظاهری دارد و باطنهای عمیقی دارد؛ لذا هر کسی میتواند بدون مراجعه به هیچ تفسیری، همین آیات را بخواند و با اندکی تفکر و تعقل، به حقایق بسیاری علم یابد؛ اما «ایمان» مقولۀ دیگری است – ایمان کار قلب است – چنان که ابلیس لعین، خدا را میشناخت و میشناسد – معاد را نیز میشناخت که مهلت خواست – به آیات قرآن کریم و تفاسیر نیز علم دارد؛ اما تکبرش مانع از ایمان او گردید!
*- خداوند سبحان، هیچ راهی برای فرار از دین خودش و توجیه بیدینی، باقی نگذاشته است؛ یعنی حجّت بر همگان تمام شده است.