پرسش:
با “تسویل” و تزئینهای ابلیس چگونه مقابله کنم؟ منظور این است که چه کارهایی انجام بدهم که گناهان برایم زیبا جلوه نکنند؟
پاسخ:
«شیطان»، فقط ابلیس لعین نیست، بلکه شیاطین جنّ و انس بسیاری وجود دارند که بر آتش هوای نفس میدمند تا کاملاً شعلهور شود و همه چیز را بسوزاند!
به واژۀ «سولّت»، در سه آیه اشاره میشود که یک مورد دربارۀ سامری گوساله ساز است و دو مورد دیگر دربارۀ ماجرای خیانت برادران حضرت یوسف علیه السلام میباشد.
«قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي» (طه، 96)
– [سامری گفت]: گفت: من چيزی ديدم كه آنها نديدند، من قسمتی از آثار رسول (فرستاده خدا) (خاک زیر پای او) را گرفتم، سپس آنرا افكندم، و اين چنين نفس من، مطلب را در نظرم جلوه داد!
«قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (یوسف علیه السلام، 83)
– (يعقوب) گفت نفس (هوی و هوس نفسانی) مساله را چنين در نظرتان تزيين داده! من شكيبائی میكنم شكيبائی جميل (و خالی از كفران)، اميدوارم خداوند همه آنها را به من باز گرداند چرا كه او عليم و حكيم است.
الف – در هر سه آیه، تصریح شده که تسویل، کار «نفس» هر کسی است و شیاطین جنّ و انس نیز برای زینت دادن گناهان جهت فریب (اغوا)، از همین راه وارد میشوند! یکجا وسوسه میکنند و در مرتبۀ بعدی نفس مسوله را تحریک میکنند تا با توجهیات، بدی و زشتی را بیارایند و خوشایند و مقبول سازند؛ تا جایی که شخص گمراه و خطاکار، گمان نماید که بهترین کار را انجام داده است!
«الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (الکهف، 104)
– آنها كه تلاشهايشان در زندگی دنيا گم (و نابود) شده؛ با اينحال میپندارند کارِ نيک انجام میدهند!
این، بدترین حدّ گمراهی است. یک موقع انسان به راهی انحرافی میرود و خطایی مرتکب میشود و خودش متوجه میشوند و برمی گردد؛ اما یک موقع انسان نه تنها متوجه نمیشود که در منجلاب فرو رفته، بلکه گمان میکند در بهترین موقعیت قرار گرفته و بهترین کار را انجام میدهد، یا بهترین موضع را انتخاب نموده، یا بهترین سخن را به زبان میآورد!
ب – «نفس حیوانی انسان»، وجوه و کارکردهای متفاوتی دارد. یک کار آن، «امر به بدی» میباشد، یعنی خواستهاش را به صورت یک نیاز، خواهش و درخواست، ظاهر نمیکند، بلکه فشار میآورد تا به خواستهاش برسد. کار دیگر، همان «سوّل – تسویل» میباشد که آن دیگر «امر به بدی» نیست که عهدهدار آن نفس اماره است «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ – همانا نفس به بدی امری میکند» (یوسف علیه السلام، 53)؛ بلکه «نفس مسوله»، بدی را در نظر انسان، خوبی جلوه میدهد.
ج – روش خوب نشان دادن بدیها، درست مانند قرار دادن زهری تلخ و کشنده، در درون کپسولی خوشرنگ و خوشمزّه میباشد.
●- به قول آیت الله جوادی آملی: «نفس مسوله، روان شناس بسیار ماهری است» و خوب میداند که صاحبش از چه چیزهایی خوشش میآید و از چه چیزهایی بدش میآید، به چه چیزی کشانده میشود و از چه مواردی دوری میگزیند؛ مضافاً بر این که میداند از چه راهی وارد شود! گاه توجیهی به ظاهر عقلی و حتی علمی میآورد و گاه رنگ دین و مذهب به این کپسول پوششی میدهد!
اگر بخواهیم مثال تاریخی دیروز و امروز را بیان نماییم، باید به رویکرد سقیفه متذکر گردیم که به بهانۀ جلوگیری از فتنه علیه اسلام و مسمانان توجیه شد و همینطور مواضع و رویکرد خوارج که انحراف خود را با آیات قرآن مجید توجیه مینمودند؛ و امروزه نیز وهابیت انگلیسی و گروهکهای تروریستی و نیز سیاسیون منحرف در دنیا و حتی داخل کشور خودمان، به نام اسلام، قرآن مجید، نهج البلاغه، عقلانیت، وحدت، همدلی، صلح و آزادی، انحرافات خود را توجیه میکنند!
انسان
ابلیس لعین، پس از آن که توجیهاتش برای تمرد از فرمان سجده، مقبول واقع نشد، استغفار و عذر خواهی ننمود، بلکه گناه انحراف و تکبر خودش را متوجه خداوند سبحان نمود و گفت:
«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» (الحجر، 39)
– گفت: پروردگارا! به سبب اینکه تو مرا گمراه نمودی، من هم یقیناً [همه کارهای زشت را] در زمین برای آنان میآرایم [تا ارتکاب زشتیها برای آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه میکنم!
●- انسانی که به تربیت الهی پرورش نیابد نیز خودش شیطان میشود و همین رویکرد را برمی گزیند، یعنی به جای خداوند سبحان، خودش را منزه از هر عیب و نقصی قلمداد مینماید و هیچگاه خودش را در غفلتها، قصورها، تقصیرها و گناهان، مجرم نمیشناسد و همیشه علّت خطاها و گناهانش را دیگران اعلام میدارد!
●- هر کسی نمیتواند «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي – پروردگارا! به درستی که من به خودم ظلم کردم، پس مرا ببخش (گناهانم را پوشش بده)» (القصص، 16) بگوید – یا همچون حضرت یونس علیه السلام، در شکم ماهی بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ – إلهی جز تو نیست، تو منزهی، این منم که از ظالمها بودم» (الأنبیاء، 87) ، یا مانند امیرالمؤمنین، امام علی علیه اسلام بگوید: «لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، ظَلَمْتُ نَفْسِى، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى – إلهی (معبودی) جز تو نیست، تو پاک و منزّهی و من به ستایشت برخاستهام، من به خود ستم کردم و از روی نادانی، به خود جرأت (جسارت) دادم» (دعای کمیل).
●- چنین انسان جاهل (نادان و بیخرد) و البته متکبری، با ارادۀ خودش، میدان را برای تاخت و تاز «نفس مسولۀ خویش» » مساعد میسازد و اجازه میدهد تا «نفس مسولهاش»، با انواع توجیهات، بدیهای او را خوبی و زشتیهایش را زیبا جلوه دهد!
راه کار نجات
خداوند متعال، احاطه و سلطه بر وسوسههای شیاطین جنّ و انس و نیز نفس امّاره و نفس مسوله را در اختیار انسان قرار داده است؛ به آدمی عقلی داده که حجّت باطنی خودش در همگان میباشد – فطرتی داده که خداجو، خداشناس و خدا دوست میباشد – کتاب خلقت را به روی انسان گشوده و کتاب وحی را بر او نازل نموده – برای او پیامبران و امامان علیهم السلام را که معلمان، مربیان و الگوهای برتر میباشند فرستاده است – و بالاخره آن که راه رشد از گمراهی را برایش روشن نموده است و فرموده است که با ایمان به الله جلّ جلاله، به طاغوتهای درونی و بیرونی کفر بورز:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
– در قبول دين، هیچ اكراهی [اجبار ناخوشایندی] نيست؛ (زيرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابراين، كسی كه به طاغوت (هر طغیانگری) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمی چنگ زده است، كه گسستنی برای آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.
●- آدمی، چه بداند و چه نداند، چه بخواهید یا نخواهد، تحت ولایت (سرپرستی) قرار دارد، اما حق تعالی به حرمت فضیلت «عقل، وحی و اختیار در انتخاب»، به او اجازه داده تا خودش انتخاب نماید تحت چه ولایتی باشد، و البته راه را نشان داده و مقصد را تبیین نموده و فرمود:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
– خداوند، ولی (سرپرست) كسانی است كه ايمان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بيرون میبرد. (اما) كسانی كه كافر شدند، اوليای آنها طاغوتها هستند، كه آنها را از نور، به سوی ظلمتها بيرون میبرند، آنها اهل آتشاند و هميشه در آن خواهند ماند.
●- بنابراین، تنها راهکار و راه نجات از وسوسههای شیاطین، اوامر نفس امّاره و پوشش دهی نفس مسوله، معرفت (شناخت) و ایمان به الله جلّ جلاله و رسولش صلوات الله علیه و آله و مودّت (بروز محبّت) نسبت به اهل بیت علیهم السلام میباشد که در اطاعت از آنان ظهور و بروز مییابد، حتی تمامی احکام شرعی، برای این مصونیت و رسیدن به رشد، کمال، قُرب و سعادت ابدی میباشد.
بدیهی است که بصیرت، دقت و مراقبت از خود، در چارچوب تعالیم الهی، لازمۀ محفوظ و مصون ماندن از انحرافات و گناهان میباشد.




