پرسش:
برای دوری از وسوسه شیطان چه باید کرد؟
پاسخ:
از «وسوسه» نمیتوان دوری نمود، چرا که شیاطین جنّ و انس، هیچگاه از وسوسه منصرف نمیشوند و اگر شیاطین نباشند نیز نفس حیوانی آدمی، نه تنها وسوسه، بلکه امر به بدی میکند «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ – نفس قطعا به بدى امر مىكند» (یوسف علیه السلام، 53)؛ بلکه مهم این است که آدمی اسیر و تابع وسوسهها نگردد.
در هر امری، شناخت مقدم است؛ و در این امر، سه شناخت در اولویت قرار دارند که عبارتند از: 1 – خود شناسی؛ 2- دوست شناسی؛ 3- دشمن شناسی؛ و هر چه این سه شناخت کاملتر شود، مسیر موفقیت هموارتر میگردد. به عنوان مثال:
1- در خودشناسی، بداند که مخلوق است و عبد آفریده شده است، لذا همیشه در حال بندگی است، خواه بندگی خداوند سبحان باشد، یا بندگی طواغیت درون و برون، یا بندگی هوای نفس خود و دیگران؛ اما انتخاب إله و معبود، در اختیار خودش میباشد.
2- در دوست شناسی، بداند و بفهمد که خداوند متعال، بهترین سرپرست، دوست و یاور اوست: «وَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ – و اگر روی گرداندند [باک نداشته باشید] بدانید که خدا سرپرست و یار شماست؛ نیکو سرپرست و نیکو یاوری است.» (الأنفال، 40)
3- در دشمن شناسی نیز بداند که اولاً شیطان فقط ابلیس لعین نیست، بلکه او لشکریان بسیاری دارد – ثانیاً شیطان فقط از گروه جنیّان نمیباشد، بلکه انسانهای بسیاری نیز شیطان میباشند؛ چنان که بر وجود «شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ» تصریح نمود؛ و چنان که امام خمینی رحمة الله علیه فرمودند: «امریکا شیطان بزرگ است» و نفرمودند که امریکا ابلیس است! «شیطان بزرگ»، یعنی بزرگترین دور شده از رحمت الهی و بزرگترین منحرف و منحرف کننده میباشد – ثالثاً بداند که شیاطین جنّ و انس، فقط دعوت کننده میباشند و هیچ تسلطی بر مؤمن ندارند و تسلط آنها فقط بر کسانی است که خودشان سرپرستی و دوستی [ولایت] آنان را گردن نهند. [النّحل، 99 و 100].
راهکارها
الف – ابتدا باید بدانیم که شیاطین جنّ و انس، از راه «نفس» وارد میشوند و سپس به قلب نفوذ میکنند! کار این شیاطین، دمیدن در آتش هوای نفس میباشد.
خداوند سبحان، نه تنها به آنها تسلطی نداده، بلکه به انسان نیروی «عقل» را موهبت نموده است که البته به نور «علم» میبیند. کار «عقل»، تشخیص حق از باطل، خوبی از بدی و زشتی از زیبایی میباشد؛ و سپس برای آدمی، توسط پیامبرش صلوات الله علیه و آله «وحی» را فرستاده که علم است و نور عقل قرار میگیرد.
عقل، حجت باطنی خداوند است و حجّت خدا، خطا نمیکند، حتی خداوند سبحان، معاد، وحیانی بودن قرآن مجید و سایر اصول نیز با عقل شناخته میشوند.
حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند:
«إنَّ للّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ: حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ» (الكافي: 1/16/12)
– خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها میباشند.
ربّ العالمین، بدی و خوبی هر کسی را به واسطۀ همین حجّت باطنی، به او الهام میکند: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا – و سوگند به نفس انسان و آنكه آن را سامان داد * سپس فجور و تقوا (شر و خير) را به او الهام كرده است» (الشمس، 7و8)
بنابراین، هر کسی که «عقل» را بر مملکت وجود حاکم نماید و افسار نفس حیوانی خود را به دست عقل بسپارد، از شرّ وساوس شیاطین جنّ و انس نیز در امان میماند؛ او در برابر هر خواستۀ نفسانی، توجه مینماید که حکم عقل چیست؟
ب – هنگام مواجه با دشمن، هر کسی ابتدا نگاه میکند که دوستانش چه کسانی هستند و چه کمکی میتواند از آنها بگیرد؛ و بدترین دشمن، دشمنی است که دیده نمیشود – مکرهایش پنهان است و مخفیانه حمله میکند و ضربه میزند.
«… إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ» (الأعراف، 27)
– … چه اينكه او و همكارانش شما را میبينند و شما آنها را نمیبينيد (اما بدانيد) ما شياطين را اوليای كسانی قرار داديم كه ايمان نمیآورند.
- -اما، خداوند سبحان، نوع انسان را در مقابل این گروه نیز مسلح نموده است و میفرماید: همین که مبتنی بر یک شناخت و باور قلبی، بگویی: «پناه میبرم به خدا»، تو را در یک قلعۀ امنی قرار میدهد که هیچ شیطان جنّ یا انس، نمیتواند به آن نفوذ کند؛ فرمود:
«وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» (المؤمنون، 97 و 98)
– و بگو: پروردگارا من از وسوسههای شياطين به تو پناه میبرم * و از اينكه آنان نزد من حاضر شوند نيز به تو پناه میبرم؛ ای پروردگار!
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» (سوره النّاس)
– بگو پناه میبرم به پروردگار مردم (انسانها) * به مالك و حاكم مردم * به إله (معبود) مردم * از شر وسواس خناس * كه در سينههای انسانها وسوسه میكند * [از گروه] جنّ و انسان!
«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (النّحل، 98)
– پس چون قرآن مىخوانى، از شيطان مطرود به خدا پناه بر.
نکته:
بنابراین، شناخت، عقلانیت، علم و آگاهی، توجه به خداوند سبحان و معادش و نیز پناه بردن به او از شرّ شیاطین جنّ و انس، انسان را در امان قرار میدهد، اما باید توجه داشت که این شیاطین، یک بار و ده بار حمله نمیکنند؛ بلکه همیشه کمین کردهاند و در هر لحظه و هر امری، مترصد یافتن راهی برای نفوذ و حمله میباشند.
از اینرو، انسان عاقل و مؤمن که خواهان سلامتی، رشد، کمال و قُرب خود به حق تعالی میباشد، در هر لحظه و هر امری از خود «مراقبت» میکند که هدف قرار نگیرد، به دام نیفتد و تیرهای مسموم شیطانی، به او اصابت ننمایند!
به این مراقبت و دقت، «تقوا» گفته میشود، «تقوا» یعنی: «حفظ کردن و نگاه داشتن خود از بدی و گزند». «تقوای الهی، یعنی خود را بنده و مملوک او ببین – خود را در قلعۀ ایمان به او قرار بده و با اطاعت از فرامینش، خود را از گزند شیاطین جنّ و انس، در امان بدار، تا مؤمن باشی؛ مؤمن زندگی کنی؛ مؤمن بمیری و مؤمن محشور شوی و در کنار مؤمنان، به بهشت ابد او وارد شوی.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»
– ای كسانی كه ايمان آوردهايد! از مخالفت خدا بپرهيزيد، و هر انسانی بايد بنگرد تا چه چيز را برای فردايش از پيش فرستاده، و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام میدهيد آگاه است.
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 18 و 19)
– و همچون كسانی كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشی گرفتار كرد نباشيد، و آنها فاسق و گنهكارند.