پرسش:

در قرآن آمده حضرت یعقوب(ع) از فرزندانش می‌پرسد: «بعد من چه کسی را می‌پرستید؟» می‌گویند: «خدای تو و پدرانت». پس چرا با تصریح به چنین تقلیدی می‌گویند: «تقلید در اصول دین جایز نیست؟»

پاسخ:

سلام و درود بر کسی که خودش آیات قرآن کریم را خوانده و این چنین در مضامین آن تأمل و تفکر نموده است و اکنون می‌پرسد تا بیشتر بداند. برخی شبهات را بدون آن که خودشان آیه‌ای را خوانده باشند، کپی و طرح می‌کنند!

متن و برگردان (ترجمۀ) آیۀ مورد پرسش، به شرح زیر می‌باشد:

«أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (البقره، 133)

– آيا شما به هنگامی كه مرگ يعقوب فرا رسيد حاضر بوديد؟ در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: پس از من چه چيز را می‏پرستيد؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا و ما در برابر او تسليم هستيم.

یک – وقتی می‌فرماید: «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست»، یک حکم کلّی است که حتی پیامبران را نیز شامل می‌شود.

دو – این قاعده در شناخت، اختصاصی به اسلام ندارد، بلکه یک قاعدۀ کلّی در امر شناخت می‌باشد که منطبق بر قوانین خلقت و هدایت می‌باشد. کسی نمی‌تواند بگوید: «من شناختم که هستم، چون پدر یا معلمم گفت: تو هستی»! بلکه هر کسی با عقلی که به نور علم می‌بیند، می‌شناسد.

بنابراین، کسانی که کافر و مشرک شده‌اند، نه دلیل عقلی دارند و نه علم؛ بلکه آنها به تقلید از گذشتگان خود، دچار خرافات شده‌اند:

«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ» (الأنبیاء، 24)

– آيا آنها جز خدا معبودانی برگزيدند؟ بگو دليل‌تان را بياوريد؛ اين سخن من و سخن (پيامبرانی است) كه پيش از من بودند، اما اكثر آنها حق را نمی‏دانند و به اين دليل از آن رويگردانند.

پس، تمامی انبیاء الهی علیهم السلام، اصول دین و در رأس آن «خداپرستی» را استدلالی می‌دانستند و در برابر ادعاهای منکران و مشرکان، «دلیل و برهان» می‌خواستند.

الف – فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام، نگفتند که «به تقلید از تو، خدای تو و پدرانت را می‌پرستیم!» بلکه فقط اعلام کردند که خدای مورد پرستش آنها کیست.

ب – در معرفی پدران مورد نظر، تصریح کردند که «خدای ابراهیم، اسماعیل و اسحاق»، یعنی «خدایی که پیامبران به شناخت و بندگی او دعوت کرده‌اند»

ج – در معرفی خدایی که توسط انبیای الهی شناخته‌اند، تصریح نمودند که «إِلَهًا وَاحِدًا – خدای واحد»؛ تا معلوم شود به دنبال خدایان کاذبی که با تحریف ادیان معرفی شده، نیستند.

د – در معرفی خودشان و دین‌شان گفتند: « وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ – ما تسلیم او هستیم – مسلمانیم».

تقلید چیست؟

اگر از شما بپرستند: «خدای شما کیست؟» و پاسخ دهید: «همان خدای حضرات محمد، علی، فاطمه و اهل عصمت علیهم السلام»، معنایش «تقلید» نیست، بلکه یعنی: «یک خدا داریم»؛ یعنی: «خدای ما؛ خدایان بت‌پرستان – خدای یهودیانی که برای خدا جسمیّت قائلند و می‌گویند: خدا دچار فراموشی شد و … نیست – خدای ما، خدای مسیحیت که او را پدر و دارای فرزند می‌دانند، نیست – خدای ما، خدای به ظاهر مسلمانانی (ابن تیمیه  – وهابیت) که همچون یهود و نصاری، برای خدا جسمیّت قائلند نیست – خدای ما، خدای کسانی که نام خود را مسلمان، مسیحی، یهودی و … گذاشته‌اند، اما طواغیت و یا هوای نفس خود و دیگران را بندگی می‌کنند، نیست؛ بلکه همان خدای واحد، اَحد و سبحانی است که آن حضرات معصومین علیهم السلام نیز او را معرفی نموده‌اند و بندگی می‌نمودند.

اما، اگر کسی بگوید: «وجود خدا، معاد، نبوت، ولایت و امامت را قبول کردم، چون پیامبر اکرم و سایر اهل عصمت علیهم السلام، چنین گفته‌اند و خود هیچ شناخت و دلیلی ندارم»، می‌شود «تقلیدی» و مورد قبول نیست؛ چرا که این دیگر «شناخت» نیست؛ چنان که عقل نیز چنین باوری را مبتنی بر «شناخت» نمی‌داند و تصدیق نمی‌نماید.

شناخت و ایمان

خداوند سبحان، ابتدا به آدمی «عقل» را که البته به نور علم می‌بیند برای «شناخت» و «قلب» را برای فهم و بالتبع ایمان موهبت نموده و سپس انبیایش را با «بیّنه» فرستاده است و همراه آنان «کتاب و میزان» را نیز نازل نموده است.

«بیّنه»، همان آیات [نشانه‌های هدایت کننده] می‌باشد که یا به صورت علم، حکمت، دلیل و برهان عقلی ارائه شده است و یا به صورت معجزه که آن نیز خودش دلیل و برهان است و اعجاز بودنش به حکم و تصدیق عقل شناخته می‌شود.

  • -بنابراین، در آیۀ مذکور، بیان نشده که فرزندان یعقوب علیه السلام گفته‌اند: «ما به تقلید از تو و پدرانت، خدای واحد را می‌پرستیم!»، بلکه گفتند: «خدای ما، همان خدای واحدی است که تو و پیامبران پیش از تو، إلهی جز از او نداشتند؛ چرا که ما نیز مسلمانیم»

حدیث عقل:

حضرت امام کاظم علیه السلام:

«يا هِشامُ، إنّ للّه ِ علَى النّاسِ حُجَّتَينِ‌: حُجَّةٌ ظاهِرَةٌ و حُجَّةٌ باطِنَةٌ‌، فأمّا الظّاهِرَةُ فالرُّسُلُ و الأنبياءُ و الأئمّةُ عليهم السلام‌، و أمّا الباطِنَةُ فالعُقولُ‌» (الکافی، ج1، کتاب عقل و جهل)

– اى هشام! خداوند را بر مردم دو حجّت است: حجّت آشكار و حجّت نهان. حجّت آشكار، رسولان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجّت نهان خردهايند.

  • -بی‌تردید کسی که شناخت، تأیید و تصدیق حجّت باطنی خودش (عقل) را قبول نداشته باشد و به دعوت و حکمش لبیک نگوید، هرگز دربارۀ دعوت و براهین حجّت‌های بیرونی، تفکر و تعقل نخواهد نمود و نخواهد پذیرفت.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=24348

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب