پرسش:

اخیرا یک مورد شومی که در رسانه‌های ضد دین مطرح شده و تبلیغ می‌‌شود، موضوع “ازدواج سفید” است از شما می‌خواهم یک آگاه سازی مناسب در این مورد داشته باشید.

پاسخ:

به نظر می‌رسد که تبلیغ این پدیده‌ی شوم، در رسانه‌های خودمان نیز [هر چند تحت عنوان نقد] صورت می‌گیرد، چرا که الحمدلله این پدیده در فرهنگ ما جاری و عادی نیست، اما با پرداختن زیاده به این بحث، موضوع را عمومیت بخشیده  و عادی‌سازی می‌کنند و حتی ناخواسته هم که شده، ترویج می‌نمایند.

الف – انتخاب واژه‌ی “ازدواج سفید”، خودش آغازی تبلیغاتی برای این پدیده است، چرا که لفظی زیبا، اما بی‌مسمّی است.  در این روش از زندگی مشترک، نه “ازدواجی” در کار است و نه موفقیت و روشنایی و “سفیدی” وجود دارد، پس “ازدواج سفید” یعنی چه؟ چرا نگفتند: “ازدواج سیاه یا قرمز”؟! پس “ازدواج سفید” نام گذاشتند تا ناخودآگاه خوشایند به نظر رسد. القا کنند که هم “ازدواج” است و هم پاک و سفید. در حالی که چنان چه بیان شد نه ازدواج است و نه سفید.

ب – انسان در تمامی مباحث اعتقادی و عملی و نیز شئون زندگی فردی و اجتماعی، هر گاه حق و حقیقتی را منکر شد، تکذیب و تکفیر کرد و کنار گذاشت، به ناچار یک “بدل” و تقلبی را جایگزین آن می‌نماید. لذا از خدای کاذب تا دین کاذب، پیامبر و کتاب کاذب، ولایت و امام و الگوی کاذب … پدید می‌آید.

این مجازهای کاذب، سرتاسر زندگی انسان را پُر و اشغال می‌کنند. ارتباطات مجازی، وجودهای مجازی، بازی‌های مجازی …، تا حتی عشق، محبت، مودت، زندگی و زوجیت مجازی و کاذب.

ج – ازدواج طبیعی‌ترین روش و راه‌کار “زوجیت” و تشکیل خانواده است. لذا در هر قوم، فرهنگ، دین، مکتب و ملیتی که نگاه کنید، ازدواج وجود دارد و فرق است بین روابط زناشویی دو همسر، با دو زن و مرد غریبه. حتی در امریکا و اروپای به اصطلاح آزاد نیز، فرق بسیاری قائلند بین “زن و شوهر” که خانواده تشکیل داده‌اند، با زن و مردی که مدتی کوتاه یا بلند، بدون ازدواج باهم هستند.

د – ازدواج (چه کوتاه مدت و چه بلند مدت)، تعاریفی و تکالیفی را بر طرفین و هم چنین بر جامعه حاکم می‌کند که سبب پیدایش ساختار متمدنانه‌ی یک جامعه کوچک (خانواده و خویشان) و بالتبع یک جامعه بزرگ (شهر، کشور و ملت) می‌شود. به عنوان مثال: قوانین مربوط به هویت و نسل – ملیت و فرهنگ – مسائل تربیتی و روانی – نفقه و ارث – ممنوعیت ازدواج با دیگرانی مثل خواهر، مادر یا برادر و پدر (محارم) دو طرف – طلاق و مهریه … و صدها قانون دیگر که همه جا هست.

ﻫ – برای مکاتب و فرهنگ‌های الحادی، به هر نام و ایسمی که باشند، “اقتصاد” و آن هم به تعریفی که خودشان دارند “سود، رفاه و لذت شخصی”، زیربناست، لذا هر گونه وابستگی، تعهد، تقید و چارچوبی که انسان را وابسته کند، به ضرر منفعت و لذت آنهاست. چرا که می‌خواهند انسان از هر قیدی آزاد باشد تا برای “بندگیِ غیر”، هیچ مشکلی نداشته باشد.

از این رو وقتی به بحث “زن و خانواده” می‌رسند، همه مکاتب الحادی با تمامی تفاوت‌ها و تضادهای‌شان یکی می‌شوند. در اینجا دیگر فرقی بین کمونیسم با کاپیتالیسم – سوسیالیسم با امپریالیسم – فرویدیسم و اگزیستانسیالیسم با فمینیسم وجود ندارد.

همه (البته با جملات متفاوت) می‌گویند: تعلقاتی چون: اعتقادات دینی – عشق پاک – اخلاق و شئونی چون عفت و حیا، ازدواج، همسری و مادری …، و سایر باورها و شئون تعهدآور و تقید‌دار، دست و پای زن را برای حضور در جامعه و فعالیت اقتصادی بسته است و “زن” باید از این قیود رهایی یابد – تا راحت‌تر، ارزان‌تر و سریع‌تر به بردگی و بیگاری آنها درآید .

بدیهی است که اگر زن، دین و اعتقادی نداشته باشد – عفت و حیایی نداشته باشد – تعهد و تقیدی نداشته باشد – عاطفه و انسانیت و اخلاقی نداشته باشد و …، کاربرد و بهره‌ی اقتصادی‌اش برای سودجویان به مراتب بیشتر است، چرا که حتی عضو به عضو بدنش نیز می‌تواند منبع یا مجرایی برای سودزایی و لذت باشد.

و – ازدواج (در هر دین، فرهنگ، ملیت و فرقه‌ای – به هر شکلی که باشد)، تشکیل اولین و مقدس‌ترین کانون اجتماعی بشر است که نیازهای عقلی، فطری، قلبی، رفتاری، عاطفی، روانی، جسمی و غریزی را به درستی پاسخ می‌دهد و مرتفع می‌سازد و ساختار اجتماعی را نیز در سطوح کوچک و بزرگ، سامانی کمال‌زا می‌بخشد. و این همان است که تفکرات شیطانی، اخلاق استکباری و اهداف سودجویانه امپریالیسمی با آن مخالف هستند.

ز – خداوند متعال برای انسانی که خلق کرده و تمامی نیازها، کمال‌ها و شئونی که در وجودش گذاشته، حریم و حرمت قائل شده است، لذا قوانین لازم به آن را وضع و تبیین نموده تا انسان بتواند یکپارچه رشد کند. نه این که مثلاً سرش بزرگ شود، اما قدش کوتاه بماند. یا یک پایش دراز شود و یکی دیگر نشود. پس جسم و روح باید با هم رشد کنند، جنسیت و روان و اخلاق، باید متناسب با هم رشد کنند، منافع فردی و اجتماعی باید با هم لحاظ شوند و … – پس برای روابط زن و مرد، چه جهت تشکیل یک زندگی مشترک و چه حتی جهت رفع و ارضای غریزه به صورت مقطعی، قوانینی وضع کرد که ضامن ساختار مناسب ظاهری و باطنی و منافع شخصی و اجتماعی می‌باشد.

به همین دلیل، چگونگی روابط زناشویی و یا زندگی مشترک و یا تشکیل خانواده، در اسلام (و حتی غیر اسلام)، آثار و تبعات اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و حتی سیاسی دارد.

پس، سلطه‌گران سودجو، به دنبال انهدام این ساختار هستند تا سلطه و بهره‌ی خود را (به ویژه از زنان) ببرند؛ و جایگزینی هر نوع رابطه‌ی دیگری به جای ازدواج برای کوتاه مدت یا بلند، یک “بدل” و جایگزینی کاذب و نادرست ترفندهای این اهداف می‌باشد.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=22884

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب