در کتاب «انسان 250 ساله»، در قسمت حضرت امیر (ع)، مصعب بن زبیر را کریم و شجاع توصیف کرده و داماد امام حسین. در بخش پس از کربلا او را قاتل مختار. این کریم بودن او برای من سوال است که آیا چنین بوده واقعا؟ و منظور امام خامنه‌ای چه بوده است؟
در کتاب «انسان 250 ساله»، در قسمت حضرت امیر (ع)، مصعب بن زبیر را کریم و شجاع توصیف کرده و داماد امام حسین. در بخش پس از کربلا او را قاتل مختار. این کریم بودن او برای من سوال است که آیا چنین بوده واقعا؟ و منظور امام خامنه‌ای چه بوده است؟

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):

ابتدا به اطلاع کسانی که تا کنون این کتاب را مطالعه ننمودند برسانیم که کتاب «انسان 250 ساله»، از مجموعه‌ای از بیانات امام خامنه‌ای درباره‌ی زندگی و سیره‌ی سیاسی و مبارزاتی امامان علیهم السلام می‌باشد، تا برسد به میلاد حضرت امام مهدی علیه السلام، در سال 255 هجری قمری؛ و این واژه‌ی «انسان 250 ساله» نیز از بیانات خود ایشان اخذ شده است.

«انسان 250 ساله»، کتابی است که خواندن آن برای کسانی که می‌خواهند با یک نگاه دیگر و از زاویه‌ی “زندگی سیاسی و مبارزاتی” با سیره‌ی اهل بیت علیهم السلام آشنا شوند، نه تنها خوب و مفید است، بلکه بسیار ضروری می‌باشد. مضافاً بر این که با این جمع‌آوری، می‌توانند تمام این تاریخ را به صورت خلاصه شده، در 350 صفحه مطالعه نمایند.

در صفحه 90 این کتاب (که موضوع پرسش است) نوشته شده:

«پسر عبدالله بن عروة بن زیبر، پیش پدرش –که عبدالله بن عروة بن زبیر باشد- از امیرالمؤمنین بدگویی کرد/ خانواده‌ی زبیر –جز یکی از آنها، یعنی مصعب بن زبیر- کلاً با امیرالمؤمنین بد بودند. مصعب بن زبیر، مرد شجاع، کریم و همان کسی بود که در قضایای کوفه و مختار و بعد هم عبدالملک، درگیر بود و شوهر حضرت سکینه هم بود؛ یعنی اولین داماد امام حسین. غیر از او، بقیه‌ی خانواده‌ی زبیر، همین‌طور پشت در پشت، با امیرالمؤمنین بد بودند».

اگر چه آدمی هم عقل دارد و هم عواطف و هم احساسات، اما یکی از موانع و مشکلات بزرگ شناختی، مخلوط کردن نابجای اینها با هم می‌باشد.

این اختلاط عواطف و احساسات در مقوله‌ی “شناخت”، سبب شده که برخی گمان کنند «هر انسان بد و ظالمی، باید از همان ابتدای تولد تا لحظه‌ی مرگ، بد و کافر و ظالم بوده باشد»! و سبب می‌شود که آدمی تحمل شنیدن یک تعریف از آنها را نداشته باشد؛ در حالی که همگان از ابتدا بد نبوده‌اند، بلکه بعدها به مرور زمان و در شرایط گوناگون، تغییر موضع داده‌اند.

مگر خود زبیر، شخصیت ناشناخته و کم نقشی بوده است. فرموده‌اند که شمشیرش، بارها دل رسول خدا را شاد کرد. هنگام سقیفه، او در مدینه نبود، وقتی بازگشت و از ماجرا خبردار شد، گفتند صد نفری روی او بریزید که الان شمشیر کشیده و همه را می‌کشد! زبیر، در حالی که اقوام و قبایل متفاوت و حتی شخصیت‌های برجسته‌ی صدر اسلام، همه طرفدار انتخابات سقیفه‌ای و حکومت خلفا شده بودند و هیچ دل خوشی هم از امیرالمؤمنین علیه السلام نداشتند، تا لحظه‌ی آخر و آغاز حکومت حضرت، از طرفداران سرسخت ایشان بود؛ و اختلاف از آنجا آغاز شد که به خاطر قدمت و شهرت در اسلام و شرکت در جهادها و مبارزات و نیز حمایت 25 ساله، و نیز به خاطر اسم و رسم خاندانی (آقا زادگی)، سهم بیشتری از بیت المال خواست؛ در حالی که پس از مرگش، طلاهای او را با تبر خُرد می‌کردند تا تقسیم کنند. این شخصیت، کارش به جایی رسید که در جنگ جمل، مقابل حضرت ایستاد؛ البته پشیمان شد و به رغم تحریکات پسرش عبدالله؛ صحنه را ترک کرد [نه این که به سوی حضرت بیاید] که یکی بدون فرمان حضرت، در پی او رفت و او را کشت. حضرت بر جنازه‌ی زبیر گریه کردند و افسوس خوردند، و فرمودند: هرگز دوست نداشتم که تو را در این مواضع و وضعیت ببینم.

سرآمد همه‌ی این تغییر مواضع و افتادن از اوج عزت به حضیض ذلت، شخص ابلیس لعین می‌باشد که عبادات چند هزار ساله داشت و به مقام ملکوت رسیده بود، لذا در صف ملائک جای گرفت؛ اما به خاطر یک “استکبار”، از یک فرمان الهی که به حسب ظاهر کار سختی هم نبود، امتناع ورزید و برای همیشه لعین و رجیم شد. همین اشعث بن غیث که دخترش جعده، قاتل همسرش امام حسن مجتبی علیه السلام شد، فرد صاحب نام و شناخته شده و رئیس قبیله بود، اما بعدها در جریان نفاق قرار گرفت و آن همه جنایت کرد. و البته از این شخصیت‌ها در طول تاریخ و در عصر خودمان و در عمر کوتاه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران نیز زیاد بوده و هستند.

مصعب:

مصعب بن زبیر، براد عبدالله بن زبیر نیز یکی از همین شخصیت‌ها می‌باشد. زبیر (پدر عبدالله و مصعب)، نه تنها از یاران رسول خدا صلوات الله علیه و آله بود، بلکه پسر عمه‌ی ایشان نیز بود و ارادت خاصی به امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام داشت، ولی عاقبتش آن شد. اما فرزندانش (به غیر از مصعب)، قبل از جمل نیز با ایشان بد بودند، لذا حتی علیه ایشان شمشیر کشیدند!

مصعب، در دامان برادرش عبدالله پرورش یافت، از نوجوانی در دستگاه حکومتی برادرش عبدالله، که بر حجاز (مکه) حاکم بود، رشد کرد و با وقایع گوناگون از نزدیک آشنا بود.

همان‌طور که امام خامنه‌ای، در آن بیانات فرمودند، در میان تمامی خاندان زبیر، تنها کسی که با امیرالمؤمنین علیه السلام بد نبود [نه این که محبت اهل بیت داشت، شیعه بود و …] همین مصعب بود، که البته خودش شخصیت شناخته شده‌ای بود.

ابن خلدون می‌گوید: «مصعب بن زبیر نخستین کسی بود که در عراق درهم و دینار سکه زد».

مصعب، هم زیبا بود و هم بسیار نزد دیگران محترم. مسعودی می‌گوید: «مصعب جمال چهره و کمال بنیه‌ای داشت».

بنابراین، اگر گفته می‌شود که “کریم” بود، به معنای مصداقی از «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» نمی‌باشد، بلکه کریم یعنی «بزرگ و بزرگوار»؛ برای خودش منزلتی داشت.

ماجراهای “مصعب”، همه پس از ماجرای کربلا بود و لشکرکشی‌ او به کوفه و علیه قیام مختار ثقفی نیز پس صدراتش بر بصره، به حکم برادرش عبدالله بن زبیر اتفاق افتاد. همین لشکرکشی نیز به غیر از مباحث سیاسی و عطش حکومت، به خاطر فرار و پناهندگی ده هزار تن از کوفیانی که در کربلا فاجعه ببار آورده بودند و اکنون می‌ترسیدند و به بصره و مصعب پناهنده شده بودند و تحریک وی بر قتل مختار صورت گرفت.

در مورد ازدواج با حضرت سکنیه، دختر امام حسین علیه السلام نیز اقوال متفاوت است؛ برخی می‌گویند: چنین ازدواجی رخ داده و برخی از مورخین گفته‌اند که سند تاریخی محکمی ندارد، و برخی تحلیل‌گران اشکال کرده‌اند که در آن دوران که زنان و دختران تا قیام و انتقام مختار از جانیان کربلا، عزاداری کردند، چگونه ممکن است که ازدواجی صورت گرفته باشد – برخی نیز گفته‌اند که فشار و اختناق بر شیعیان و به ویژه خاندان امام حسین علیه السلام زیاد بود؛ بسیاری توسط عبدالله بن زبیر و همین مصعب زندانی شده بودند، عبدالله که قصد سوزاندن برخی از آنها را داشت و …، لذا ممکن است که چنین ازدواجی، البته با اجبار و اکراه صورت گرفته باشد! و این نیز بعید و بی‌بدیل نمی‌باشد؛ چنان که امام جواد علیه السلام نیز با اکراه و اجبار، با دختر مأمون ملعون ازدواج نمودند که وسیله قتل و شهادت خودشان گردید.

اما، بیان امام خامنه‌ای، ناظر بر شناخت عمومی می‌باشد، نه تخصصی. می‌فرمایند: این مصعبی که عموم او را به بد نبودن با امیرالمؤمنین علیه السلام، بزرگ و بزرگوار (کریم) و داماد سید الشهداء علیه السلام می‌شناند، عاقبتش چنان شد! و این تاریخ‌ها، طبق بیان خود ایشان، باید برای ما هم درس باشد و هم عبرت.

امام خمینی رحمة الله علیه، در یک جمله‌ی کوتاه، ولی بسیار حکیمانه و آموزنده، فرمودند: «ملاک حال فعلی افراد است»؛ یعنی این که در گذشته چگونه بوده، مؤمن بوده، صحابی بوده، انقلابی بوده، زندان رفته، در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شرکت کرده، فرزند کیست و با چه کسی ازدواج نموده، چندتا کتاب نوشته و …، همه سوابق است، بلکه باید دید اکنون در چه موضعی قرار دارد؟ و یا اگر از دنیا رفته، با چه بینش، گرایش، مواضع و حالی از دنیا رفته است؟

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=80402

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب