پرسش:
بسیار درباره اهمیت رفق و مدارا سخن گفته شده. رفق یعنی چه؟ محدودهی آن کجاست؟ آیا باید با همه خوب بود؟ مثلاً طرف کافر است و یا با رفتار و گفتارشان آزار میدهد؟
پاسخ:
تا معانی کلمات را درست ندانیم، نمیتوانیم درباره مفاهیم و مصادیق آنها شناختی پیدا کنیم و یا مطلبی بگوییم. به عنوان مثال در همین پرسش، “رَفق” که یک کلمه عربی است، با “مدارا” که یک کلمه عربی دیگر میباشد میباشد و هر کدام نیز معنا و مفهوم خود را دارند، مترادف قرار داده شدهاند!
●- “مدارا”، نوعی رعایت کردن جهت مدیریت در شرایط نا مطلوب است، مثل این که کسی بیمار، خسته، عصبانی یا مغموم باشد و شما شرایط و حال او را درک میکنید و با او “مدارا” مینمایید.
این “مدارا”، فقط جنبۀ شخصی ندارد، بلکه میتواند اجتماعی، اقتصادی یا حتی سیاسی باشد. به عنوان مثال: مردم خوزستان، با معضل کمبود آب آشامیدنی و کشاورزی مواجه شدهاند؛ خب معضل بزرگ و سختی است. یک عده هم در اعتراض به سوء تدبیرها و حتی کم توجهی و شاید بیتوجهی دولت و مسئولان، به خیابانها آمدند تا شاید صدایشان به گوش مسئولان برسد. حال صرف نظر از رخنه و نفوذ جریانهای سیاسی، تحریکات خارجی و …؛ اصل این است که مردم حق دارند معترض شوند؛ لذا حکومت، دولت، دستگاههای ذیربط و نیز مردم در سایر نقاط کشور، باید “مدارا” کنند و البته در رفع سریع مشکل بکوشند؛ چنان که سپاه، ارتش، بسیج، بنیاد برکت … و خود مردم خوزستان و شهرهای دیگر، به کمک شتافتند.
●- اما “رفق”، رتق و فتق امور، مشکلات و گرفتاریهای میباشد. “رفیق” که از اسمهای خداوند متعال میباشد و در دعاها او را “یا رفیق و یا شفیق” میخوانیم، آن دوست و دوستداری است که در رتق و فتق، مشکلات و گشودن گرههای دوستش میکوشد و به اصطلاح از خودش مایه میگذارد.
بنابراین، اگر من دوستی داشته باشم که وقتی برای او دردِ دل میکنم، از مشکلات و گرفتاریهایم میگویم، و یا خود آگاه و شاهد است و میبیند، در عین حال که میتواند کمک فکری، مشورتی و یا عملی نماید، فقط گوش میکند، میگوید: «عجب! متأسفم، متأثر شدم» و هیچ کاری نمیکند را نمیشود “رفیق” قلمداد نمود.
محدودهی رفاقت:
“رفاقت”، دو بُعد دارد که هر دو نیز از یک جنبه نامحدود هستند و از جنبههای دیگر، محدوده دارند. ●- یکی بُعد قلبی است که ریشه در “محبت” دارد و وقتی ظهور و بروز پیدا میکند، به آن “مودت” میگویند؛ چنان که فرمود: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَا – بگو من از شما اجری نمیخواهم [بلکه نتیجه و اجر رسالت]، مودت اهل بیت من است / الشوری، 23»؛ یعنی باید ابتدا هر چه بیشتر آنها را بشناسید – سپس باور کنید و ایمان بیاورید – سپس دوست داشته باشید – و بالاخره آن که این محبت که کار قلب است را ظاهر کنید [مودّت].
در این جنبۀ روحی و معنوی، محبت حد و مرزی ندارد، آدمی بیحد، عاشق کمال بیحد است؛ لذا محبت به خداوند سبحان، اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین، و هر آن چه که “حق” است، محدوده و حد و مرزی ندارد، مگر همان ظرفیت هر کسی. منتهی محبت، دوستی، رفاقت و مدارا، باید در راستای محبت خداوند متعال باشد و برای او باشد تا بیارزد و خریدارش او باشد.
اما، محبت و رفاقت با سایر دوستان، باید حد و مرز داشته باشد و حدّ و مرزش نیز عقلی است. امیرالمؤمنین، حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
«أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا؛ وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا» (نهج البلاغه، حکمت 268)
ترجمه: دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار، چراكه ممكن است روزى دشمنت شود وبا دشمنت نيز در حد اعتدال دشمنى كن، زيرا ممكن است روزى دوست تو شود.
مبادا دوستی به حدی شود که آدمی دین و دنیا و حیثیت و آبروی خود را فدای دوستی کند؛ و اگر دوستی قهر کرد و یا دشمن شد، آدمی دچار افسردگی و بحران روانی و بدرفتاری شود!
●- اما جنبۀ دیگر “رفاقت”، عملی است، یعنی همان ظهور و بروز محبت و دوستی که به آن “مودّت” میگویند.
بدیهی است که جنبههای عملی، همیشه محدودتر از جنبههای نظری، اعتقادی و قلبی میباشند، چرا که امکانات برای عمل محدود است. فرض کنید که شما هزار گرسنه ببینید و همه را دوست داشته باشید و بخواهید کمک کنید، اما حتی امکان سیر کردن یکی از آنها را نیز نداشته باشید؛ لذا شاید به همدردی و دعا بسنده کنید.
تعیین کننده محدودۀ عملی رفاقت [تلاش برای رفع مشکلات دوست] نیز همان “عقل” است. اگر قرار باشد عاطفه یا احساسات تعیین کننده باشند، چه بسا آدمی همه چیز خود را پای رفاقت بدهد و خود به ضرر و زیان بیفتد و یا حتی هیچ کدام از طرفین، بهرهای نبرند. چنان که در موضوع “بخشش” فرمود:
«وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا» (الإسراء، 29)
ترجمه: (در انفاق به محتاجان زياده روى مكن) نه بخل بورز كه گويى دستت را به گردنت بستهاند و نه آن چنان باز كن كه چيزى (براى روز مبادا) نزد خود نگذارى آن وقت تهىدست بنشينى و خود را ملامت كنى.
کافر، ظالم، دشمن و …:
خداوند متعال، در قرآن کریم و در اسلام عزیز، نه تنها به محبت، دوستی، مودت و رفاقت با کافر، مشرک، ظالم، فاسق و فاسد توصیه ننموده، بلکه اصلاً اجازهاش را نداده و به شدت بر حذر داشته و امر به برخورد و مقابله در صورت لزوم داده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل عمران، 118)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود (غیر افراد مؤمن)، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شرّ و فسادی در باره شما، کوتاهی نمیکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههای) دشمنی از دهان (و کلام) شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهایشان پنهان میدارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راههای پیشگیری از شرّ آنها) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه (تعقل) کنید !
نکته:
اما، این اصل عقلی و آموزۀ وحی الهی، نباید بهانهای شود که آدمی به هر کسی زود تهمت “کفر و شرک” بزند، و یا با هر رفتار نامطلوبی، آنها را ظالم و فاسق بخواند و عکس العمل نشان دهد.
گاهی با کافری چون فرعون نیز باید با زبان نرم [قَوْلًا لَيِّنًا] و البته به حق و حکیمانه سخن گفت؛ اگر پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، هر کافر، مشرک، فاسق و حتی ظالمی را با شدت میراندند که دیگر کسی مسلمان، مؤمن و شیعه نمیشد!
●- بنابراین، کمالات اخلاقی شخص، مانند: بردباری (حلیم بودن) – تحمل و استقامت (صبر) – ندید گرفتن (صفح) – بخشش و پوشش دادن (عفو و مغفرت) – گذشت (ایثار) – جود، کرم و …، باید سرجایش باشد و در عمل نیز تقویت گردد، و نباید تحت الشعاع رفتار دیگران باشد و آدمی همیشه منفعل عمل کند! اگر شما تشنهای ببینید و بتوانید او را سیراب کنید، حتی اگر کافر حربی، مجروح یا اسیر باشد هم باید او را سیراب نمایید.
اما همانطور که بیان شد، ملاک و تعیین کننده محدودها، “عقل = خرد” است که باید با آن تشخیص دهد که با چه کسانی، چگونه و تا چه حدی، برخورد دوستانه و رفاقتی، یا دوری، و یا حتی دشمنی داشته باشد.