پرسش:
فردی در مقام پاسخ به تحدی قرآن سورۀ جدیدی ساخته و معتقد است توانسته با آوردن سورهای مثل سورههای قرآن به هماوردطلبی آن پاسخ بدهد: «قل اعوذُ بربِّ الفلکِ، مالکِ الملکِ و ما فَوقَه مِن مَلَک، مِن شرّ شیطانِ و مَا مَلَکَ، الذی استکبرَ وَ کانَ مِمَّن هَلَکَ، لیسَ لِلانسَانِ سَبِیلٌ الّا اتِّباعُ رَبِّکَ وَ کانَ مِمَّن مَعَکَ؛»
آیا این متن، میتواند پاسخی به تَحَدّی قرآن باشد؟
پاسخ:
مخالفان قرآن ادعا کردهاند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرستادهٔ الهی نیست و قرآن ساختۀ خود اوست. قرآن با این مخالفان تحدّی کرده و گفته: اگر گمان میکنید این قرآنْ الهی نیست، مانندِ آن را بیاورید یا دستکم یکی از سورههای آن را بسازید. در این نوشتار یکی از این متنها بهطور خلاصه بررسی میشود.
شرایط متنِ تحدّی
متنِ مدعی تحدّی باید دستکم شرایط زیر را داشته باشد تا قابلِ مقایسه با قرآن بهشمار رود:
۱. فصاحت و بلاغت: از مهمترین خصیصههای قرآن، فصاحت، بلاغت، انسجام و زیبایی لفظی است؛ بنابراین متنِ تحدّی باید از نظر شکلِ بیانی در همان سطح باشد.
۲. محتوا و موضوع: قرآن علاوه بر ظاهرِ زیبا، حامل معانی بلند، ژرف و ارزشی است؛ لذا پیامِ متنِ تحدّی باید از لحاظ محتوایی همسنگِ قرآن باشد.
۳. سازگاری با واقعیت: یکی از شاخصهای قرآن، صداقت و هماهنگیِ درونمایه با عقل و واقعیت است؛ متنِ تحدّی نباید با احکام عقل، یافتههای معتبر علمی و مستندات تاریخی در تضاد باشد یا دچار تناقضهای درونی باشد.
۴. اثربخشی: متن باید توانِ تأثیرگذاری بر وجدان و عقلِ شنونده را دارا باشد.
۵. استقلال: متنِ تحدّی باید مستقل از قرآن باشد؛ نه اینکه با تغییر چند کلمه یا کنار هم چیدن آیههای سورههای مختلف ساخته شده باشد.
خلاصهٔ خواسته این است که متنِ جایگزین باید از جهتِ محتوا، شکل و ساختار مستقل و متمایز از سورههای قرآن بوده و در عین حال از نظر فصاحت، بلندیِ معنا و وزانتِ بیانی همتایی با یکی از سورهها داشته باشد.
بررسیِ متنِ ادعای تحدّی
متنِ ارائهشده را جملهبهجمله بررسی میکنیم:
۱. عبارتِ آغازینِ «قل اعوذُ بربِّ الفلکِ» تنها در یک واژه با آیهٔ ابتدای سورهٔ فلق تفاوت دارد؛ واژهٔ «فلق» در عربی به معنای شکافتهشدنِ سپیده و پدیدآمدنِ روشنایی است و دلالتِ مناسبی بر کناررفتنِ ظلمت و گشایشِ رنج دارد. روشن نیست که «فلک» (به معنای مدار یا آسمان) چه نسبتِ معناداری با مفهومِ استعاذه و پناهبردن به خدا دارد؛ این تغییرِ واژهای، معنا و هدفِ استعاذه را تضعیف میکند.
۲. موضوعِ سورهٔ فلق پناهجستن به خداست؛ بنابراین پیآمدِ منطقیِ سوره این است که پس از اعلامِ استعاذه، بهتفصیل از مصادیقِ شرّ یاد شود. اما در متنِ تحدّی، در جملهٔ دوم همزمان به معرفیِ خدا پرداخته شده است: «مالکِ الملکِ و ما فوقَه مِن ملک»؛ این کار موجب پراکندگیِ موضوعی میشود، زیرا کسی که به خدا پناه میبرد نیازی به معرفیِ مقدماتیِ خدا و شیطان ندارد؛ مخاطبِ استعاذه از این امور آگاه است. متنِ تحدّی یکپارچگی و تمرکزِ موضوعیِ سورهٔ فلق را ندارد.
۳. سورهٔ فلق با عبارتِ «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» جامعیتی فراگیر در آغاز ارائه میدهد و سپس به مصادیقِ ویژهترِ شرّ میپردازد؛ این ترکیب هم از نظر منطقی و هم از نظر بلاغی دقیق و حکیمانه است. عبارتِ «مِن شرِّ الشیطانِ و مَا مَلَکَ» در متنِ تحدّی، هرچند به شیطان اشاره میکند، اما فاقدِ همان جامعیت، ظرافت و گسترهٔ شمول است؛ دنیا و شرورِ آن محدود به شیطان و ایادیاش نیست.
۴. سازندهٔ متن با عبارت «مَا مَلَکَ»، لشکریان شیطان را مد نظر قرار داده که تعبیرِ نادرستی است؛ «مَلَک» به معنای «داشتن» و «مالک بودن» است. شیطان مالک کسانی که از او فرمان میبرند نیست و چنین تعبیری برای شیطان غلط است.
۵. عبارتِ «و ما فَوقَه مِن مَلَک» نیز از نظرِ ساختارِ معنایی دچار ابهام است: «مُلک» در عربی به معنای مالکیت یا فرمانروایی است؛ عبارتِ «بالاتر از ملک» و نسبتِ آن به فرشتگان یا موجوداتِ دیگر بیرویه و ناخواناست؛ اگر منظور اشاره به آنچه از دایرهٔ عالمِ مادی بالاتر است باشد، بیانِ سادهتر و روانتری لازم است.
۶. عبارتِ «وَ کانَ مِمَّن مَعَکَ» مبهم است و فهمِ دقیقِ مقصود را دشوار میسازد؛ احتمالاً سازنده خواسته است بگوید «و از جمله کسانی باشند که با تو (پیامبر) هستند» اما این ساختار نه از نظرِ نحوی روشن است و نه از لحاظِ مفهومی. همچنین روشن نیست که منظور از «بودن با پیامبر» چیست و آیا صرفِ همراهیِ ظاهری با پیامبر سببِ رهایی از شرّ میشود یا پیرویِ عملی؟ متن در این نقطه پاسخِ روشنی نمیدهد.
۷. سورهٔ فلق دارای وزن، آهنگ و قافیهٔ طبیعی و فصیحی است که شنونده را جذب میکند؛ در متنِ تحدّی اگرچه تلاش شده قافیهای بهوجود آید، اما اغلب تصنعی است و روانی و سلاستِ کلامِ قرآن را ندارد.
نتیجهگیری
سورهٔ فلق از حیثِ معنا و ساختار یکپارچه، عمیق و جامع است؛ همچنین فصاحت و آهنگِ طبیعیِ آیاتِ آن باعثِ تأثیرگذاری و ماندگاریِ بیشترِ مضمون میشود. در مقابل، متنِ تحدّی موردِ بررسی، تقلیدی آشکار از قرآن است که نه از نظرِ محتوایی چیزِ تازهای عرضه میکند، نه از نظرِ انسجامِ موضوعی و بلاغت در سطحِ سورهٔ موردِ نظر قرار دارد. ابهاماتِ معنایی و ضعفِ بیان (مانند «کانَ مِمَّن مَعَکَ») ضعفهایِ این متن را برجسته میکند. بنابراین این متنِ تحدّی نه از منظرِ درونمایه و نه از منظرِ صیقلِ زبانی و بیانی در اندازهٔ «مثلِ قرآن» بهشمار نمیآید.




