پرسش:
ضرورت عبادت چيست؟ آيا اگر كسي عبادت نكند، مورد غضب خداوند قرار میگيرد و به جهنم میرود؟ در صورتی كه پاسخ مثبت باشد، آيا چنين عكسالعملی از طرف خداوند منطقی و عادلانه است؟
پاسخ:
قبل از بیان پاسخ، باید به یک نکتهی بسیار مهم در مورد «عدل خدا» توجه نمود: گاه افرادی نسبت به خداوند متعال جاهلاند و تکذیب و انکار میکنند و یا به تعبیر دیگری «کافر» هستند، خُب این یک مقولهی جداگانهای است، اما یک موقع مدعی میشوند که خدا را قبول دارند، اما «عدل» او را زیر سؤال میبرند؛ این جای تأمل دارد(؟!) چرا که عدل یعنی: قرار دادن هر چیزی در جای خود و مقابل ظلم قرار دارد. حال آیا گمان دارند که خدا هست، اما [العیاذ بالله] ظالم است؟! و حال آن که خدا، هستی و کمال محض است و نقص و نیستی و کاستی به او راه ندارد و ظلم نیز از جهل و نیاز است.
پس دقت کنیم، هر سؤال یا شبههای که داریم، به راحتی مطرح کنیم، اما خودمان متوجه باشیم که زود «عدل» خدا زیر سؤال نبریم و نپرسیم: «آیا خدا عادل است و یا این فعل او با عدل منافات ندارد؟!».
البته برخی نیز سعی دارند بگویند: خدا عادل است، این فعل نیز با عدل او منافات دارد، پس این اخبار دروغ است! میخواهند ناخودآگاه القا کنند که «عدل الهی»، یعنی هیچ نتیجه و پاداش و عقابی نباید وجود داشته باشد و هر کس هر راهی رفت و هر کاری کرد، به سعادت برسد! آیا این عدل است؟!
الف – فلسفه، یا در واقع حکمت عبادت، بسیار گسترده است، تا آنجا که فرمود: جن و انس را خلق نکردم، مگر برای عبادت «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»، در حالی که میدانیم خداوند متعال غنی و حمید است و به هیچ چیز و از جمله به عبادت بندگانش نیازی ندارد. لذا روشن میشود که پس فایدهی عبادت، به عبد بر میگردد.
خداوند کریم، انسان را خلق کرد تا او را مشمول لطف، کرم و پاداشش قرار دهد، اما برخورداری از هر کمالی، مستلزم برخورداری از ظرفیت اخذ و پذیرش آن است که با «عبادت» محقق میگردد.
ب – عبادت، یعنی بندگی و بندگی نیز یعنی وابستگی محض.
شخص یا چیزی را که انسان هدف والا و نهایی خود فرض کند، همه اهداف خود را زیر مجموعه، تابع و در راستای آن قرار دهد، بالبتع بدان سو رهسپار گردد، إله و معبود انسان میگردد. معشوقی میشود که انسان به او وابستگی محض پیدا میکند و تلاش میکند تا به دیدار و وصال او نایل گردد. به این تلاش در شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی میگویند: «عبادت معبود». لذا فرمود: انسان را خلق نکردم که دیگران و مخلوقاتی چون خود را معبود گیرد و یا بندگی ابلیس یا هوای نفس خود را بکند، بلکه خلق کردم تا من را معبود خود بگیرد، تا رشد کند و ارزش افزوده (پاداش) پیدا کند. پس حکمت عبادت، همان تکامل و ارزش افزوده است.
ج – نظام خلقت، بر اساس نظمی عالمانه و حکیمانه استوار میباشد. نظم، رابطه معقول و منطقی بین اجزای یک مجموعه برای رسیدن به هدفی واحد، مشخص و معین است و این نظم پیچیده، همان گونه که بر عالم ماده حاکم است، بر سایر عوالم نیز حاکم میباشد.
عبادت قرار گرفتن در این نظم و منظم شدن است، نظمی منطبق با نظم عالم هستی که رو به سوی او دارد.
پس، اگر بر اساس این نظم علیمانه و حکیمانه، از ویژگیهای آتش سوزانندگی باشد و از ویژگیهای پوست و گوشت، سوختن باشد؛ کسی که دستش را بر آتش میبرد و میسوزد، حق ندارد که نظم عالم و سپس عدل خدا را زیر سؤال ببرد.
د – موقعیت انسان در این عالم، در مَثَل مانند کسی است که در نقطهی صفر مرزی قرار گرفته است، البته با سرمایهها و امکانات گستردهای که از جمله آنها: روح، روان، بدن، عقل، شعور، منطق، اختیار، اراده، الهام، وحی (کتاب) و امام و پشیوا (راهنما) میباشد.
او میتواند از تمامی این امکانات به خوبی استفاده کند و در مسیر رشد صعود کند و تا اعلا علیین بالا رود و میتواند برعکس مسیر سقوط را تا اسفل السافلین بپیماید.
نقطهی اوج صعود او «نور» است و نقطهی اوج هبوط او نیز «نار» است. و این عین نظم و عدل حکیمانه است.
اگر هدف والایش، إلهاش، معبودش و ربّش، «الله جل جلاله» شد و بندگی (عبادت) او را نمود، توسط او به سوی نور هدایت میشود و اگر طواغیت (از مسیر خارج شدگان و طغیان کنندگان) را إله، رب، معبود و ولیّ خود گرفت و عبد آنان شد، خود نیز از مسیر حق، صراط مستقیم و طریق کمال، خارج میشود و توسط آنان به سوی تاریکیهای آتش کشانده میشود:
«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
ترجمه: خداوند سرور (ولی و سرپرست) كسانى است كه ايمان آوردهاند؛ آنان را از تاريكیها به سوى روشنايى به در مىبرد و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكیها به در مىبرند؛ آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.
ﻫ – عبادت، نماز و روزه و حجاب و جهاد نیست، بلکه وابستگی و بندگی است و این امور، ملزومات عبادت و بندگی میباشند.
عبادت، باور، اعقتاد، ایمان و عمل هدفدار و با اخلاص است که در معرفت و اطاعت مخلصانه متجلی و محقق میگردد و بدیهی است که انسان به همان هدف و نتیجهای میرسد که در آن جهت تلاش و حرکت کرده است، خواه نور باشد یا نار.
خداوند متعال به بشر «اختیار و اراده و انتخاب» را موهبت نمود و بدین سبب او را افضل و اکمل مخلوقات خواند، و البته ضمن عقل، شعور، علم و الهام، او را با وحی، معلم و مربی و امام، هدایت نمود تا از آتش دور شود و به کمال و فلاح نزدیک گردد، و فرمود:
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)
ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.
پس اگر کسی به رغم این همه نعمت و موهبت و امکانات، تصمیم گرفت به سوی آتش رود، نباید عدل خدا را زیر سؤال ببرد. مثل این است که کسی عمداً زهر یا اسید بنوشد، یا شراب بنوشد، یا مواد مخدر مصرف کند یا …، و سپس نظام خلقت و عدل آن را زیر سؤال که چرا دورن مرا پوساند و سوزاند و مرا به هلاکت کشاند؟ او خودش از مسیر قسط و عدل خارج شده و به خودش ظلم کرده است:
«إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس، 44)
ترجمه: خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمىكند ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مىكنند.