پرسش:
فرق ازدواج موقت با زنا چیست؟! احکامش را نیز بیان نمایید.
پاسخ:
تفاوت ازدواج دائم، در اسلام، مسیحیت، یهودیت، یا حتی مکاتب و قبایل، با زنا در چیست؟! چه اتفاقی میافتد که در هر فرهنگی، به زن و مردی همسر میگویند و به زن و مردی زناکار؟! چرا حتی در امریکا و اروپا که زنا فراگیر و عادی شده و نامش را «روابط آزاد جنسی» گذاشتهاند؛ فرق است بین تأهل و همسری، با زناکاری؟! چرا با گفتن یک جمله، چه در مسجد، چه در کلیسا و چه در محضر یا نشست قبیلهای، زن و مرد، همسر میشوند و اگر چنین نکنند، روابطشان غیر مشروع و زنا میباشد؟!
«زنا» فقط به روابط جنسی غیر مشروع گفته میشود، اما ازدواج فقط روابط جنسی نیست؛ چه بسا زن و مردی که مسنّ شدهاند و میل جنسی هم ندارند، با هم ازدواج دائم یا موقت بنمایند!
غریزۀ جنسی
غریزۀ جنسی که به همراه میل شدید به آن در وجود انسان نهادینه شده، نیاز و ضرورت زندگی بشر در زمین، تولید مثل و تشکیل خانواده و جوامع میباشد؛ لذا خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ – دوست داشتن خواستنیها [از جمله شهوت جنسی] برای مردم آراسته شده است» (آل عمران، 14)؛ اما ارضای نیاز و میل جنسی، دو راه بیشتر ندارد که یا ازدواج است و یا زنا! بنابراین سخت کردن و ضد تبلیغ علیه ازدواج در سرتاسر جهان و علیه ازدواج موقت در ایران و جوامع مسلمان، برای جایگزینی و ترویج زنا میباشد و باید بیندیشیم که دشمنان چه سودی از آن میبرند؟! قطعاً دغدغۀ آنها، چگونگی روابط جنسی زن و مرد نمیباشد و اهداف دیگری را تعقیب میکنند!
خداوند علیم و حکیم، برای زندگی فردی و اجتماعی سالم، «ازدواج» را قرار داده است که یا به صورت دائم صورت میپذیرد و با مرگ یا طلاق به آخر میرسد و یا به صورت موقت است که مرد و زن، پایان آن را از پیش توافق میکنند؛ چنان که طلاق نیز اقسام متفاوتی دارد.
شکل ظاهر
اگر قرار باشد در روابط زن مرد، روابط جنسی و یا هر امر دیگری، فقط به «صورت و شکل ظاهر» بسنده شود، همه چیز مساوی میشوند و ارزشها و ضد ارزشها، همه پوچ و بیمعنا میشوند!
به حسب شکل ظاهر، هیچ فرقی بین سجدۀ انسان در برابر حق تعالی و سجدۀ دیگری در برابر بت و مجسمه وجود ندارد، هر دو مینشینند و سر به سجده میگذارند – چنان که تفاوتی بین بلند کردن دست دعا به سوی خداوند منّان، یا بتها وجود ندارد – در جنگها، هر دو طرف میجنگند، میکُشند و کشته میشوند و به لحاظ شکل ظاهری، مهاجم و مدافع هیچ فرقی با هم ندارند و حق و باطلی وجود ندارد! چنان که در شکل ظاهر خوردن و آشامیدن، هیچ فرقی بین لقمۀ حلال و لقمۀ حرام، یا آب میوه با مسکرات وجود ندارد!
ازدواج، قرار داد است
ازدواج در هر دین، آیین، مکتب و فرهنگی، نوعی قرار داد است و فرقی ندارد که این قرارداد، به چه دلیلی منعقد میگردد؛ آیا به خاطر عشق و عاشقی است – یا میل به زندگی مشترک و تشکیل خانواده – سنّتها و روابط و ملاحظات فامیلی، یا حتی اهداف اقتصادی، سیاسی؛ اما «ازدواج» به صورت دائم یا موقت، قوانین و نظمی را بر دو طرف و حتی جامعه مترتب میسازد و «زنا» یعنی بیقانونی و بینظمی.
به عنوان مثال: زن و مرد اجازه ندارند که با محارم خود ازدواج کنند و پس از ازدواج دائم یا موقت نیز زن و مرد تا آخر عمر، اجازه ندارند که با محارم نَسَبی (مادر زن – پدر شوهر) ازدواج نمایند – در ازدواج دائم یا موقت، زن و مرد نسبت به خودشان و یکدیگر، حقوقی پیدا میکنند، اما در زنا هیچ حقوقی ندارند؛ و همینطور است قوانین مربوط به عدۀ زن نفقه – ارث – تعلق فرزند و حضانت و حتی حق تمکین – در اسلام عزیز، حتی خواستگاری از زوجۀ دائم یا موقت دیگری حرام است؛ اما در فرهنگ زنا، تعرض به ناموس دیگران نیز یک امتیاز و موفقیت محسوب میگردد! در ازدواج دائم یا موقت، جمع بین دو خواهر جایز نیست، اما در «زنا» به خواهر، مادر و حتی دختر زن نیز رحمی ندارند؛ چون منعی وجود ندارد! زن نیز نمیتواند مخالف و معترض باشد، چرا که مرد میگوید: «دوست داشتم دیشب با تو زنا کنم و امشب با مادر، خواهر یا دخترت!»
لذا این حقوق و قوانین، ساختار فرهنگی و نظم قانونمند اجتماعی را نیز سامان میدهد که «زنا»، هیچکدام را ندارد، بلکه «زنا»، فقط فحشا و فساد را شایع میکند و سایر رذالتهای اخلاقی را همهگیر میکند، اما ازدواج دائم یا موفق، اخلاق انسانی را حاکم میگرداند.
بنابراین، از مهمترین تفاوتهای ازدواج (دائم یا موقت) با رابطه نامشروع (زنا) این است که زنا زمینههای بینظمی، بیتعهدی، بیغیرتی، خودخواهی، سوء استفاده، رواج فساد و فحشا، ظلم، تجاوز و … را فراهم میسازد؛ اما ازدواج حتی به صورت موقت و کوتاه مدت، تعهدآور است و اخلاق و نظمی قانونمند را به ارمغان میآورد.
تفاوت اصلی
نخستین و اصلیترین تفاوت ازدواج دائم یا موقت، با روابط نامشروع جنسی یا زنا؛ در بندگی خداوند سبحان، یا بندگی هوای نفس حیوانی میباشد که سرنوشت دنیوی و اخروی انسان را رقم میزند.
کسی که خداوند متعال را بندگی میکند، در چارچوب قوانینی که او وضع نموده و همه منطبق بر نظام آفرینش، علم، حکمت و مصلحت فردی و اجتماعی میباشد و آدمی را رشد میدهد و به کمال و قُرب میرساند، حرکت میکند – و کسی که هوای نفس خود را جایگزین نموده و بندگی میکند، در چارچوب حیوانیت زندگی میکند و در نهایت حیوان و بلکه پستتر میشود:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
– به طور مسلم گروه بسياری از جن و انس را برای دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها)ئی دارند كه با آن (انديشه نمیكنند و) نمیفهمند و چشمانی دارند كه با آن نمیبينند و گوشهائی دارند كه با آن نمیشنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراهتر؛ اينان همانا غافلانند.