پرسش:
امام غائب چه فایده‌ای دارد؟ نه اختلافات را حل می‌کند، نه جلوی جنگ و خونریزی را می‌گیرد، نه از این همه انحراف و تباهی و… جلوگیری می‌کند؟! خب اگر با نبودِ امام خودمان از عهده کارمان برمی‌آییم و می‌توانیم به دین عمل کنیم، پس چه نیازی به اوست و اگر نمی‌توانیم و دچار هزاران مشکل می‌شویم چرا باید غایب باشد و با حضور خود این همه آسیب را برطرف نکند. پس ابَر بودن و … دردی را دوا نمی‌کند.

پاسخ:

اگر به عرصۀ حیات معقول، زندگی سالم، دین و دینداری، بندگی معبود و معادگرایی نگاهی کنیم، متوجه می‌شویم که ما غایب هستیم، نه امام علیه السلام!

اگر استاد، پزشک، مهندس، مربی و راهنما باشد، اما مردم به او رجوع نکنند، چه بهره‌ای می‌برند؟! گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟!

اگر کسی نه امر “ولایت و امامت” را بشناسد و نه شخص “امام” را بشناسد، نه معنای “غیبت” را بداند و نه معنا و مقصود از “امام غائب” را بداند، پرسش‌ها و حتی شبهات بسیاری برایش ایجاد می‌گردد و حتی به مخاطرۀ انحراف می‌افتد، چرا که هیچ ارتباطی با امامش ندارد!

●- دقت شود که اگر چه پیامبران و امامان علیهم السلام، به امر خدا و در راه خدا به مردم خدمت می‌کنند، اما کارگران و کارگزاران مردم نیستند و کارشان فقط این نیست که مردم بدون پیروی از ایشان خرابکاری کنند و سپس متوقعانه و طلبکارانه معترض شوند که چرا نیامد این خرابکاری‌های ما را اصلاح کند؟!

●- “امام”، خلیفة الله و حجت الله در زمین و آسمانهاست؛ و رحمت [وجود بخشی] خدا که جود، کرم، رزق، مغفرت … و تمامی افاضاتش را شامل می‌گردد، از طریق او به تمامی مخلوقاتش، از جمله انسان‌ها می‌رسد؛ لذا “امام الرّحمة” است. چنان که در شب قدر، تمامی مقدراتِ عالم هستی، خدمت ایشان تسلیم می‌گردد.

امام، در جایگاه رسالت قرار دارد، امامان،”حجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ”، محل معرفة الله، خزائن علم الهی، معادن وحی، مساکن برکت الله، حافظان سرّ الله و … می‌باشند (جامعه کبیرة). و چنان که امام رضا علیه السلام فرمودند: «امام، امین الهی در میان خلق و حجّت خداوند بر بندگان او و خلیفه پروردگار در جامعه بشری است. امام مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند و از حریم ارزش‌های الهی و ساحت قدس خداوندی، پاسداری می‌کند.» -و- «إِنَّ اَلْإِمَامَةَ زِمَامُ اَلدِّینِ وَ نِظَامُ‏ اَلْمُسْلِمِینَ‏ وَ صَلاَحُ اَلدُّنْیَا وَ عِزُّ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أُسُ‏ اَلْإِسْلاَمِ‏ اَلنَّامِی وَ فَرْعُهُ اَلسَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ اَلصَّلاَةِ وَ اَلزَّکَاةِ وَ اَلصِّیَامِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْجِهَادِ – به راستى امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است، بوسیله امام نماز و روزه و زکاة و حج و جهاد درست (و کامل) مى‏شوند». (اصول کافی، ج1، کتاب الحجّة).

جنگ و ظلم

“کار امام”، این نیست که به “جبر” نگذارد هیچ جنگ یا جنایتی در جهان رخ دهد، که اگر قرار بر جبر بود، خداوند خالق به کسی اختیاری نمی‌داد و بالتبع نبوت، امامت و معادی در کار نبود. جنگ و ظلم، تا مستکبران کافر و ظالمان هستند، سلطه دارند و یا فعالیت می‌کنند، بوده، هست و خواهد بود، چرا که زیاده‌خواهان سلطه‌گر و ظالم، هیچ گاه تسلیم نمی‌شوند و اگر عده‌ای مقابل آنها بایستند، با آنها می‌جنگند، چنان که با انبیا و امامان جنگیدند و با امام زمان علیه السلام نیز خواهند جنگید. لذا فرمود:

«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (البقره، 216)

ترجمه: جنگ، بر شما نوشته (مقرّر) شده است؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است و خدا مى‌داند، و شما نمى‌دانيد.

امام غایب

شخص “امام علیه السلام”، به لحاظ وجودی غایب نیستند، بلکه حاضر، ناظر، ناطق و فعال می‌باشند و به انجام تکالیف و وظایف الهی خود مشغولند؛ بلکه “غیبت” ایشان از دو منظر است که عبارتند از: «غیبت از نظر» – «غیبت از حکومت».

●- «غیبت از نظر»: زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام، در مدینه تشریف داشتند، مسلمانان مکه، کوفه، ایران و … ایشان را نمی‌دیدند؛ هنگامی که امامان در زندان یا تبعید به سر می‌بردند، مردم آنها را نمی‌دیدند و هر گاه که پیامبر و یا امامی در جمعی حاضر شد، فقط عده‌ی محدودی ایشان را دیدند؛ و البته صرف دیدن ظاهری نیز مشکلی را برطرف نمی‌سازد، چنان که بیشتر آنانی که امامان را دیدند نیز بهره‌ای نبردند و حتی بسیاری از آنان که دیدند، رفت و آمد و گفتگو داشتند و …، به دشمنی و حتی قتل امامان کمر بستند و یا راضی شدند.

●- «غیبت از حکومت»: این حکومت عدل الهی است که سبب سقوط نظام سلطۀ کفار و ستمگران می‌گردد – این حکومت عدل الهی است که سبب جاری شدن عدالت اجتماعی، طبق احکام الهی در جامعۀ بشری می‌گردد – این حکومت عدل الهی است که برای رسیدن به رشد، کمال، رفاه دنیا و سعادت ابدی، زمینه را مساعد و شرایط را فراهم می‌سازد.

اما، “حکومت”، به غیر از “ولایت و امامت” می‌باشد؛ و حکومت امریست که خداوند متعال اختیار و انتخاب آن را به “خواست مردم” موکول نموده است، چرا که حکومت بر مردم است و مردم باید بخواهند. پس، اگر مردم حکومت امیرالمؤمنین، و دیگر امامان و امام زمان علیهم السلام را نخواهند، ایشان بر چنین مردمی حکومت نخواهند نمود و آن را رها کرده و به خودشان واگذار می‌نمایند، همانگونه که امیرالمؤمنین و امام حسن و سایر امامان علیهم السلام چنین نمودند؛ و اگر مردم خواستند، تشریف آورده و بر مردم حکومت می‌کنند.

آیا خودمان از عهدۀ کار برمی آییم؟

در کدام امری، خودمان از عهدۀ کار برآمده‌ایم؟! شاید عده‌ای جاهل، کافر، متکبر و مغرور (فریب خورده) باشند و گمان کنند که خودشان از عهدۀ کارها برآمده و یا بر می‌آیند؛ در حالی که با اندک توجهی اقرار خواهند نمود که هیچ علمی ندارند، هیچ قدرتی ندارند، هیچ مالکیتی ندارند و بر نفع، ضرر، حیات و ممات خود مالک نیستند و اوست که خلق می‌کند، ربوبیّت و هدایت [تکوینی و تشریعی] می‌نماید.

اگر ما علم، حکمت، معرفت و قدرتی داشتیم، بیماری، فقر، ظلم، سایر ابتلائات و مرگ را از خود دور می‌کردیم – اگر ما بصیرت و قدرتی داشتیم، هرگز اجازه نمی‌دادیم که مستکبران ظالم بر ما سلطه یابند – اگر ما توان، امکانات و قوتش را داشتیم، عدالت اجتماعی را حاکم می‌نمودیم.

در دین و تدین هم همین‌طور است؛ اگر از خودمان برمی آمد، همگی موحد و مؤمن می‌شدیم، همه بر یک دین، آیین و مذهب بودیم، فهم ما از قرآن و حدیث یکسان می‌شد و اجازه نمی‌دادیم که یهود قدیم یا صهیونیسم جدید، امریکا و انگلس و اسرائیل و …، این چنین مسلمانان را به جهل فقر بشکانند و به جای مقابله با آنها، به جان هم بیندازند!

امام:

“امام” یعنی پیشرو و رهبر.

کوه‌نوردان، خودشان از دامنه به قله صعود می‌کنند، اما بدون امام، راهبر و مربی نمی‌روند – ورزشکاران خودشان کُشتی می‌گیرند و یا در مسابقات فوتبال و والیبال و … بازی می‌کنند، اما هرگز بدون مربی به این مرحله نرسیده و بدون مربی در زمین حاضر نمی‌شوند – دانش‌آموزان و دانشجویان و دانش‌پژوهان، خودشان مطالعه و تحصیل علم می‌کنند، اما بدون معلم و مربی نیستند و نمی‌توانند و … – حال چه شده نوبت به امر خطیر دین، خداشناسی و معاد شناسی، قرآن شناسی و اسلام شناسی، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اخلاق، حقوق، دوست‌شناسی، دشمن‌شناسی … و مهم‌تر از همه نوبت به ایمان و عمل که می‌رسد، برخی گمان می‌کنند که خودشان کافی هستند و در نهایت یک کتابی هم در دست‌شان باشد، کفایت می‌کند، “حَسبُنا کتابَ الله” می‌گویند و اظهار می‌دارند، نیازی به معلم، مربی، راهنما، راهبر و امام ندارند؟!

●●●- پس، هدایت تکوینی و تشریع الهی نیز [چه مردم بدانند یا ندانند] به واسطۀ امام انجام می‌شود، چه هدایت اشخاص و افراد باشد و چه هدایت جوامع و چه هدایت جهانی. اما هدایت بشر به سوی رشد، کمال، رفاه و سعادت، به کسانی می‌رسد که خودشان خواهان هدایت باشند؛ نه این که نشناسند، نفهمند، باور نکند، نخواهند و در غفلت کامل به سر برند، و وقتی با معضلات، مشکلات و مُهلکات مواجه شدند، تازه معترض شوند که پس امام به چه کاری می‌آید و چرا این مصائب را برطرف نمی‌سازد؟!

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=80728

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب