پرسش:
معنی “دین” چیست؟ چرا دین حق یکیست و آن “اسلام” است؟ آیا “دین” با “فرهنگ” متفاوت است؟
پاسخ:
“دین”، دو تعریف عام و خاص دارد.
تعریف عام – در تعریف عام، “دین” به هر گونه باور قلبی و رفتارها (بایدها و نبایدها)ی منطبق با آن باورها، گفته میشود و البته این باورها از چگونگی “جهانبینی” نشأت میگیرد.
بر اساس این تعریف، همانگونه که هیچ کسی در این عالم، بی “إله” نیست و بالاخره چیزی را بندگی میکند، اگر چه هوای نفس خودش باشد، هیچ کسی هم “بیدین محض” نیست و تمامی سر و صداها و هوچیگریها برای تبلیغ بیدینی، دروغ است! چرا که بالاخره هر کسی، نوعی جهانبینی دارد که برای او باورهایی ایجاد نموده است؛ خواه نگاه توحیدی به جهان هستی داشته باشد، یا نگاه مادی! چنان که در قرآن مجید به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود که به کفار بگویند: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – دین شما برای خودتان، دین من برای خودم» (الکافرون، 6)، یعنی: کفار نیز دین خود را دارند.
تعریف خاص – در تعریف خاص، “دین” به “ادیان إلهی” گفته میشود؛ یعنی دینی که خداوند سبحان برای بندگانش وضع نموده و توسط پیامبرانش به آنها ابلاغ نموده است.
در این تعریف، اگر چه به ویژه پیامبران اولوالعزم، یعنی صاحب کتاب و شریعت، پیروانی داشته و دارند و اگر چه به غیر از قرآن مجید، سایر کتب آسمانی تحریف شدهاند؛ اما، “دین إلهی” یکی است؛ چرا که یک خدا، برای یک گروه از مخلوقاتش به نام انسان، و برای دعوت و توجه دادن به آخرت و معادی که همگان در آن جمع خواهند شد، چند دین نمیفرستد؛ لذا فرمود: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ – همانا دین نزد خدا، اسلام است» (آل عمران، 19).
دین و شریعت – بنابراین، خداوند سبحان توسط پیامبرانش، هیچ دینی به غیر از “اسلام” نفرستاده است و به هیچ دینی به غیر از “اسلام – تسلیم در برابر حق” دعوت و امر ننموده است؛ لذا تمامی انبیای الهی، به مسلمانی خود شهادت دادهاند و دعای حضرت ابراهیم علیه السلام، هنگام بنا نمودن کعبه به امر الهی، چنین بود:
«رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (البقره، 128)
– پروردگارا! ما را مسلمان (تسليم فرمان خود) قرار ده و از دودمان ما، امتی كه مسلمان (تسليم فرمانت) باشند به وجود آور، و طرز پرستش خودت را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذير، كه تو تواب و رحيمی.
بنابراین، تفاوتی که وجود دارد، تفاوت در شریعتها، یعنی قوانین و احکام میباشد، نه تفاوت در ادیان إلهی؛ چرا که شریعت (احکام)، باید مطابق با شرایط و نیازها و ضرورتهای زمان و مکان باشد؛ چنان که حتی در اسلام عزیز نیز احکام نماز و روزه، برای مسافر یا شخص معذور، متفاوت میشود.
چرا دین حق یکیست؟
مردمان میتوانند ادیان متفاوتی برای خود جعل کنند و جهانبینیها و باورهای متفاوتی داشته باشند، حتی میتوانند به خرافات بگروند و بر اساس این باورها، بایدها و نبایدهایی را برای خود تعیین کنند، اما حقایق عالَم هستی، به تناسب و موافق میل و پسند مردمان، متغیر نمیگردد! اگر عدهای بگویند: «خورشید، ماه، ستارگان، برخی از حیوانات، مجسمهها و … خدا هستند یا فرعونهای زمان ربّ میباشند؛ آنها خدا و ربّ نمیشوند! یا اگر کسی بگوید: دین حق مارکسیسم است و دیگری بگوید امپریالیسم است، دیگری بگوید اومانیسم است و …، آنها “دین حق” نمیشوند، بلکه اینها فقط نامهایی است که پیروان از سوی خود گذاشتهاند:
«إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى» (النّجم، 23)
– اينها فقط نامهائی است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهايد (نامهائی بیمحتوا و اسمهائی بیمسمی!) و هرگز خداوند دليل و حجتی بر آن نازل نكرده است؛ آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پيروی میكنند، در حالی كه هدايت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.
“حق” در مفهوم حقیقیاش، همان هستی محض میباشد که یکیست و آن خداوند سبحان است «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ – به درستی که الله، حق آشکار است» (النّور، 25) – “قول و فعل خدا”، یعنی آن چه خلق نموده و آن چه فرموده نیز “حق” است، چرا که از حق به جز حق صادر نمیشود. لذا فرمود: خلقت زمین و آسمانها حق است (باطل و پوچ نیست) – قرآن کریم حق است – معاد حق است.
بنابراین، خدا یکیست، إله و ربّ عالَم نیز یکیست، معاد نیز یک حقیقتی است که حتماً برای همگان یکسان و در یک زمان واقع میشود؛ پس “دین حق” نیز نزد او یکی است؛ یعنی ادیان دیگر جعلی و دروغین نیز وجود دارند، اما دینی که او میپذیرد، همان دینی است که خودش وضع و ابلاغ نموده است؛ لذا فرمود:
«وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (آل عمران، 85)
– و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آيينی برای خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است.
تفاوت دین و فرهنگ
“فرهنگ” به مجموعۀ باورها و نیز آداب و سنن یک ملّت گفته میشود که البته همه ریشه در همان شناختها و باورهای صحیح یا غلط دارد. از این رو، “فرهنگ”، دین را نیز شامل میگردد.
ممکن است فرهنگی، مطابق با دین حق باشد – ممکن است مطابق نباشد، اما منافات یا ضدیتی هم نداشته باشد – و ممکن است کاملاً مغایر و مخالف با دین حق باشد.
به عنوان مثال: فرهنگ اسلامی بر ملّت ایران غالب است. اهل اسلام، تشیع، ولایت، نماز، روزه، حج، جهاد فی سبیل الله میباشند و شعائر الله و ایام الله را معظم میدارند، معاملات، ازدواج و طلاق، رفتار با پدر و مادر یا زیر دستان و دیگران نیز مطابق احکام دین اسلام میباشد؛ این فرهنگ مردم ما شده است که مطابق و برگرفته از دین اسلام میباشد.
اما، ما ایرانیها و برخی ملل دیگر، اول فروردین را سال نو قرار دادهایم – عربها اول محرم را ابتدای سال تقویمی خود قرار دادهاند و غربیها و تابعین آنها (مانند ترکیه)، اول ژانویه را ابتدای سال قرار دادهاند. اینها همه اعتباری و قراردادی میباشند و هیچ منافاتی با دین حق ندارند.
برخی از فرهنگهایی که در جوامع نهادینه شده است نیز کاملاً مغایر با دین حق و البته با عقل و فطرت میباشند؛ مانند فرهنگ لاابالیگری – شرابخواری – ربا – قمار – روابط جنسی بیقید – همجنسبازی و هم چنین فرهنگ ظلم، جنایت و چپاول دیگران؛ یا در یک جمله: “فرهنگ اومانیستی” که میگوید: «اصالت با فرد است؛ هیچ ارزش و ضد ارزشی وجود ندارد؛ حق و حقوقها، همه اعتباری و قراردادی میباشند؛ کمال انسان در رفاه و لذت شخصی اوست که از هر راهی میتواند به آن برسد!» امروزه همین فرهنگ بر نظامات سلطه و بسیاری از مردم جهان، غالب شده است.















