پرسش:

درباره لغت ذهن، اینطور که فهمیدم این لغت در قران و حدیث وجود ندارد. پس تعریفش در روایات وجود ندارد و فرهنگهای لغت فارسی هم معانی گوناگون و نامشخص ذکر کرده اند. لطفا برایم لغت ذهن را توضیح مختصر فرمایید

پاسخ:

واژه «ذهن» در فرهنگ لغت فارسی به معنای «فهم، دریافت، یاد، هوش، قوه باطنی که مطالب را به یاد می نگارد»، آمده است. (1)«ذهن» در واقع مفهومی انتزاعی و برگرفته شده از یکی از کارکرد های عقل انسان است که انسان بر اساس قوه تعقل و تفکر، مسائل و مطالبی را به ذهن و یاد خود می سپارد.
درست است که در قرآن کریم واژه ذهن به کار نرفته است؛ اما واژه های مترادف(هم معنا) و قریب المعنا بر اساس آنچه که در معنای لغوی فوق گذشت، مانند واژه های « فکر، ذکر، عقل، فهم و…»، به صورت مشتق(هم خانواده) و هم چنین کلمه «فؤاد» به معنای «قوه دریافت و خرد»، فراوان آمده است.
نمونه ای از موارد:
1. در آیه 42 سوره یوسف به واژه «ذکر» به معنای یاد و هوش اشاره شده است:” وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ” و (یوسف) به آن کسى از آن دو نفر، که مى دانست که او نجات مى یابد، گفت:» مرا نزد اربابت یاد کن. «و [لى ] شیطان یادآورى به اربابش را، از یاد او برد، پس چند سالى در زندان درنگ کرد. (42).
2. و یا واژه «فؤاد»
أ. در آیه 36 سوره اسراء: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» و از آنچه که هیچ علمى بدان ندارى، پیروى مکن [چرا] که گوش و چشم و دل (سوزان)، همگى آن ها از آن پرسیده مى شوند.
ب. فؤاد: قلب. ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى(نجم: 11)؛ آنچه چشم دید قلب تکذیب نکرد. قلب را از آن جهت فؤاد گویند که در آن توقّد و دلسوزى هست که «فأد» بمعنى بریان کردن آمده است. و بقولى علّت این تسمیه تأثر و تحوّل قلب است که «فأد» در اصل بمعنى حرکت و تحریک است؛ و نیز قلب را بعلّت تقلّب و تحوّل آن قلب گفته اند.
ج. جمع فؤاد افئده است فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِم(ابراهیم: 37)؛ دل هائى از مردم را وادار که بایشان مایل باشند؛ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا (اسراء:36). تقدیر آیه ظاهرا «مسؤلا عنه» است صدر آیه چنین است: وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ … یعنى از آنچه نمیدانى پیروى مکن که گوش و چشم و قلب همه مسؤل اند.
ظهور آیه در آنست که چشم و گوش و قلب باید بکوشند و یقین بدست آورند و بآن ترتیب اثر بدهند.
د. با ملاحظه آیه گذشته و آیات 78 نحل و 78 مؤمنون و 9 سجده و غیره که فؤاد و افئده در ردیف سمع و بصر آمده است، مخصوصا آیه نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ. الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ همزه: 6 و 7 میتوان فهمید که مراد از فؤاد قلب صنوبرى شکل معروف است.
ه. وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ … (قصص: 10): در اقرب الموارد گفته: «الفؤاد الفارغ» دو معنى دارد یکى قلب بى غم و اندوه یعنى فارغ از هر دو، دیگرى قلب بد حال که امید و طمعى ندارد (قلب مأیوس) بنظرم مراد از فارغ پریشانحالى است گرچه بدل مادر موسى لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی الهام شده بود ولى بالاخره بشر و مادر بود و اضطراب داشت که مطلب بکجا خواهد انجامید و آیا آنچه بنظرش آمده عملى خواهد شد یا نه؟ یعنى قلب مادر موسى پریشان شد و حقّا که نزدیک بود سرّ را افشا کند اگر دلش را محکم نکرده بودیم.(2)

منابع:
1) فرهنگ فارسی عمید ص 633
2) قاموس قرآن ج5 ص 142

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=27902

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب