پرسش:
پدر بر فرزند پسر تا چه دورهای حق پدری دارد؟ آیا پدر حق این را دارد که درآمدی پسر را تصرف کند؟ آیا پسر بعد از سن 18 سالگی نمینواند بر خود مستقل شود؟ وهنوز در این سن 18 سالگی حرفی که پدر میزند باید حتما عمل کند؟
پاسخ:
حقوق که از بین نمیرود تا سؤال شود تا چه دورهای حق دارند؟ حق پدری، حق مادری، حق فرزندی، حق معلمی، حق شاگردی و …، اینها که همه حتی پس از وفاتشان نیز باقی است. پس یک مقولهای مانند «تصرف در مال» را نباید با یک واژهی کلی، به نام «حق پدری» طرح نمود و سپس حکم کلی داد.
خوب است اگر قبل از توجه به جزئیات فقهی، به اصولی توجه نموده و در آنها ژرف بنگریم.
نکته – اگر جویا و طالب فیض خدا هستیم:
دقت کنیم که خداوند متعال، سلسله مراتب ولایت، حقوق، ضرورت احترام، لزوم مودت را به ترتیب نقش آنها در “پیدایش” و رشد و کمال، بیان و امر نموده است.
الف – مبدأ فیضِ وجود، باریتعالی میباشد، لذا شناخت، ایمان، محبت، اطاعت و بندگی او، در رأس تمامی امور قرار دارد و دعوت تمامی انبیا و اولیاء الله بر همین اصل بوده است.
« فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ » (المؤمنون، 32)
ترجمه: و در ميانشان پيامبرى از خودشان روانه كرديم كه خدا را بپرستيد جز او براى شما معبودى نيست آيا سر پرهيزگارى نداريد.
« وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ » (الحجر، 99)
ترجمه: و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.
پس خداوند متعال، شناخت او، ایمان به او، تقوای او، اطاعت و بندگی او، ریشه، اصل و غایت همه چیز است.
ب – اما خداوند متعال، فیوضات و برکات خود را به “واسطه” میدهد، چنان که برکت به زمین جهت حاصلخیزی را به واسطه خاک، آب، خورشید و آب و هوا و نیز کار کشاورزان میدهد.
اولین “واسطه” در اولین فیض الهی، که همان “فیض وجود” است، از طریق و به واسطهی پدر و مادر داده میشود؛ از این رو، حقوق آنان، ضرورت رعایت احترام آنها و محبت و مودت و نرمی با آنان را، پس از دعوت و تأکید به “توحید”، بیان و امر نمود:
« وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا » (النساء، 36)
ترجمه: و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راهمانده و بردگان خود [نيكى كنيد] كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمىدارد.
ج – همان گونه “روح”، سپس به بدن دمیده میشود و تکامل مییابد، همان گونه که انسان، پس از گذشت سنین و رسیدن به پایه نخست رشد معنوی، مکلف میگردد، واسطههای کسب فیض برای رشد و تکامل معنوی نیز پس از امر به توحید و رعایت والدین مطرح گردیده و سپس به ضرورت شناخت، تبعیت، احترام و مودت معلمان، تصریح و تأکید نمود که در رأس آنها پیامبر اکرم و امامان صلوات الله علیهم اجمعین قرار دارند.
جقوق:
اما، تعریف و رابطه “حقوقی” متفاوت است؛ نه تنها “حق خدا” بر ما که بندگی است، در رتبهی اول قرار دارد، بلکه فقط او “حق” است و تمامی “حق”ها مال اوست. انبیا نیز انسان را به سوی او دعوت میکنند، اطاعتها، احترامها، محبتها و مودتها و تمامی “حبّها و بغضها” نیز باید در راستای «حباً لله و بغضاً لله» باشد.
از این رو، در مقام نبوت میفرماید: «اگر خلاف سخن ما را بگوید و یا از خود چیزی نسبت دهد، رگ حیاتش را قطع میکنیم» – و در مقام احترام و اطاعت از والدین میفرماید: اگر از روی جهالت، شما را دعوت به شرک و مخالفت با امر خدا نمودند، هرگز اطاعت نکنید:
« وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ » (العنکبوت، 8)
ترجمه: و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند و[لى] اگر آنها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى از ايشان اطاعت مكن سرانجامتان به سوى من است و شما را از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد باخبر خواهم كرد.
و یا میفرماید: اگر مقابل خدا، پیامبر، امامان، قرآن (اسلام) ایستادند، به عناد و جنگ برخاستند و لازم شد که با آنها بجنگید، کوتاهی نکنید، یا اگر قرار شد شهادت حقی بدهید، حتی اگر به ضرر خودتان یا آنها بود، کوتاهی نکنید، چرا که اطاعت امر خدا، رسول خدا و جهاد در راه او، اولیتر از همه چیز است.
« قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ » (التوبة، 24)
ترجمه: بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مىداريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوستداشتنىتر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمىكند.
اطاعت از پدر و مادر:
پس، پدر و مادر، واسطه و کانال رسیدن فیوضات الهی هستند، چه خودشان بدانند و چه ندانند، چه دانشمند و عالم و متقی باشند، چه انسانهای عوام و چه بسا بداخلاق باشند. اگر خداوند متعال، فیض وجود را ابتدا به واسطهی آنها موهبت نمود، بسیاری دیگر از فیوضات را نیز به واسطهی آنها موهبت مینماید، اگر چه خودشان ندانند و حتی از همان فیض بیبهره بمانند. مثل مجرایی که آب را منتقل میکند، تا شما بنوشید، حیوانات بنوشند، زمینهای زراعی بنوشند…، اما خود آن مجرا نمینوشد. پس اگر این همه به احترام، محبت و مودت والدین، تأکید شده است، برای هماهنگی با نظام خلقت، جهت اخذ بیشتر فیوضات الهی میباشد. پس دقت و رعایت کنیم.
*- آن چه از ما پس از سنّ تکلیف و رشد خواسته شده است، احترام، محبت، مودت، مراقبت و رعایت پدر و مادر میباشد، نه الزاماً اطاعت از آنان و در هر امری؛ هر چند که اغلب نمود این احترام، محبت و مودت، در اطاعت از آنان است.
از این روست که پس از رعایت واجبات و محرمات الهی، در دیگر موارد که به اصطلاح شامل مستحبات، مکروهات و یا مباحات میشود، اطاعت از آنان، عبادتی اولاتر شمرده شده است –مثلاً اگر خواستید به سفر زیارتی بروید و پدر یا مادر راضی نبودند، یا حتی دو رکعت نماز مستحبی بخوانید و آنها راضی نبودند، نباید انجام دهید و اطاعت از آنها عبادتی بزرگتر است. یعنی این اطاعت، برای خدا و عبادت خداست، و البته خدا هم اجر و فایدهاش را به فرزند میرساند.
احکام:
اما به احکام نیز نباید همینطور ساده، سطحی و گذرا نگاه کرد. به عنوان مثال: اگر برای سفری (چه زیارتی، چه سیاحتی، چه تجارتی و …) ضرورتی مترتب باشد، آن را از حد مستحب و مباح خارج میکند. پس در احکام نیز تفرعاتی وجود دارد، چارچوبهایی هست، بحث الزام، ضرورت، اضطرار و … نیز مطرح است.
شما اگر در خانهی دیگری باشید، حق ندارید بدون کسب اجازه، چیزی بخورید و یا بیاشامید و اگر چیزی برای پذیرایی شما روی میز یا سفره گذاشته باشند، به مثابهی همان اجازه است. اما آیا در خانه پدر و مادر، اجازه میگیرد که آبی بنوشید یا نانی بخورید؟ آیا سالهای ممتدی که در خانهی آنها بودید، برای مصارف خود و تصرفف در مال آنها اجازه گرفتید؟ حال آیا اگر پدر یا مادر به خانهی شما بیایند، باید برای آشامیدن جرعهای آب، از شما اجازه بگیرند؟!
از این رو، گفته شده است که برای پدر منعی ندارد در اموال فرزند خود تصاحب کند، منتهی به حد ضرورت. نه این که مثلاً درآمد او را مالک شود و تصاحب کند.
حتی در بحث ازدواج، میبینیم که شرط “اذن پدر”، فقط برای ازدواج اول و دختر باکره است، آن هم تازه اما و اگرهایی دارد که در فقه مطرح است و در رسالهها درج شده، و گاهی ساقط میشود.
در روایت است که فردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «من مىخواهم با زنى ازدواج کنم ولى پدر و مادرم مايلند با ديگرى ازدواج کنم». امام عليه السلام فرمود: « با زنى که خودت مايل هستى ازدواج کن، و زنى را که پدر و مادرت [بدون رضايت تو] انتخاب کردهاند، رها کن» (تهذيب، الاحکام، ج ۷، ص ۳۹۲)
مشکل اصلی:
مشکل اصلی، در ناآگاهی از یک سو و افراطها و تفریطها از سوی دیگر و التقاط و مخلوط کردن مباحث و حدود و احکام از سوی دیگر میباشد. مثل این که مردی تا چهل سالگی ازدواج نمیکند و میگوید «مادرم راضی نیست» – یا پدری دخترش را شوهر نمیدهد و میگوید اذن با من است – یا اموالش را تصاحب میکند و میگوید: شرعاً حق دارم …، یا فرزند نسبت به پدر و مادر خود، بیمحبت، لجوج و حتی دشمن میشود – نسبت به آنان یاغی میگردد – هر نوع هماهنگی، جلب رضایت و مشورت را کنار مینهد – همه جا خودسر عمل میکند – شیرازهی خانواده را به هم میزند و …، بعد میگوید: من به سن تکلیف رسیدهام و مستقل هستم!
پس باید دقت کنیم که استقلال باید ابتدا در تعقل، تفکر، بصیرت، اخلاق، صبر، تحمل، ایثار، گذشت، مدیریت و به ویژه مدیریت بحران و …، ایجاد و تقویت گردد.