پرسش:
با توجه به اینکه امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) با خلفای زمان خود بیعت کرده بود و امام حسن (علیهالسلام) نیز با معاویه بیعت کرده بود، چه اشکالی داشت امام حسین (علیهالسلام) نیز با یزید بیعت میکرد تا کار به فجایع کربلا نکشد؟
پاسخ:
پاسخ این سؤال، درگرو توجه به چند نکته است: یکی ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی یزید که او را از خلفای قبلی متمایز ساخته بود؛ و دیگری شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زمان امام حسین(ع) که اقتضا میکرد تصمیمی متناسب بازمان خود بگیرد. تکلیف شرعی هر فرد، به عوامل و زمینههای مختلفی بستگی دارد. مثلاً کسی که پول دارد، در مقابل نیازمندان وظیفهای دارد که دیگران ندارند. پزشک در مقابل یک بیمار وظیفهای دارد که دیگران ندارند. امام حسین(ع) نیز حتی با صرف نظر از مقام امامت و تنها به عنوان فردی آگاه و عالم از خاندان پیامبر با توجه به شرایط زمان، وظیفه خود را تشخیص داد. آن حضرت در زمان خود، وظیفهای داشت که امامان دیگر در زمان خود چنین وظیفهای نداشتند.
ویژگیهای یزید:
درست است که از نگاه اعتقادی، خلفای سهگانه و معاویه و یزید، همگی غاصب مقام خلافت شمرده میشوند؛ ولی ویژگیهای شخصی و رفتار اجتماعی آنان یکسان نبود. خلفای قبلی و حتی معاویه، در حفظ ظاهر کوشا بودند و دست کم پیش چشم دیگران، مرتکب معاصی بزرگ نمیشدند. معاویه سعی میکرد خود را حلیم و بردبار نشان دهد. او میفهمید که اگر بخواهد بر مسند قدرت باقی بماند، باید تا حدود زیادی مصالح اسلامی را رعایت کند و از این رو است که هیچ گزارشی دال بر این نداریم که معاویه در یک مجلس علنی شراب خورده باشد.(۱) بدین سان، عموم مردم به او خوش بین بودند و مبارزه با او، آسان نبود. ولی یزید جوانی عیاش و بیبندوبار بود که آشکارا به انواع فسق و فجور دست میزد.(۲) بعد از واقعه عاشورا، گروهی از بزرگان مدینه به شام رفتند. یزید قصد داشت با خلعتها و هدیههای گرانبها، آنان را نسبت به خود نرم کند؛ ولی وقتی برگشتند، گفتند: «ما از نزد شخصی آمدهایم که دین ندارد؛ شرابخوار است و سرگرم سازوآواز. سگبازی میکند. زنان در مجلسش آواز میخوانند و خودش با بدکاران شب نشینی میکند». هر کس سخنی در نکوهش او گفت و منذر بن زبیر گفت: «یزید چنان شراب میخورد و چنان مست میشود که متوجّه گذر زمان نمیشود و نمازش از دستش میرود».(۳)
این ویژگیها جای هیچ گونه دفاعی از او باقی نمیگذاشت.
شرایط اجتماعی و سیاسی:
بعد از رحلت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، نوظهور بودن اسلام و وجود تازه مسلمانانی که بسیاری از آنان از سرِ ناچاری مسلمان شده بودند و در فقدان پیامبر، زمینه را برای بازگشت از اسلام بسیار فراهم میدیدند، وجود منافقان در میان مسلمانان که در آیات متعدد قرآن(۴) نیز به فعالیتهای آنان اشاره شده وجود دشمن خارجی و خطر حمله سپاه روم؛ سر برآوردن مدّعیان دروغین پیامبری و ارتداد برخی از قبایل جزیره العرب، چنان شرایطی را پدید آورده بود که اگر امام علی(ع) به مخالفت با دستگاه خلافت ادامه میداد، ممکن بود نهال نوپای اسلام، از بیخ و بن کنده شود.(۵)
در زمان امام حسن(ع) نیز شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار و نیز روحیات و ویژگیهای رفتاری معاویه، صلح را امری اجتناب ناپذیر کرده بود: نداشتن نیروی کافی از یک سو و نیرنگباز بودن معاویه و نفاق او که باعث شده بود نامشروع بودن حکومت او به سادگی برای عموم مردم قابل اثبات نباشد؛ احتمال حمله قریب الوقوع روم در کنار ضعف جامعه اسلامی به سبب درگیریهای داخلی مسلمانان در طی ماجرای عثمان و سه نبرد جمل و صفّین و نهروان؛ کم بودن تعداد شیعیان واقعی و احتمال اینکه با ادامه نبرد، همان تعداد اندک باقی مانده نیز کشته شوند و… مجموع این شرایط باعث شد که امام حسن (علیهالسلام) با بستن پیمان آتش بس، هم از اصل اسلام دفاع کند و خطر حمله دشمن خارجی را دفع کند؛ هم جان شیعیان و مؤمنان حقیقی را حفظ کند؛ و با گنجاندن برخی مطالب در متن صلحنامه، حیلهگریهای معاویه را آشکار کند و چهره واقعی وی را به مردم ناآگاه و سطحینگر بشناساند.(۶)
اما اوضاع در زمان امام حسین(ع) دگرگون شده بود. بیش از هفتادسال از ظهور اسلام میگذشت؛ تعداد مسلمانان، بسیار زیاد و قلمرو جغرافیایی اسلام بسی گسترده شده بود و کمتر خطری میتوانست اصل اسلام را در معرض خطر قرار دهد. به علاوه، تعداد قابل توجهی از مردم مخصوصاً از کوفیان از سالها قبل آمادگی خود را برای قیام تحت رهبری امام اعلام کرده بودند و به حسب ظاهر، مشکلی از جهت یار و یاور نبود.
از سوی دیگر، یزید کسی نبود که بتوان با او مماشات کرد. این بار، خطر از جانب مدّعیان پیامبری نبود، بلکه از جانب فردی مدّعی «خلافت» بود که آشکارا به فسق و فجور دست میزد و با این حال خود را جانشین پیامبر خدا میخواند! پس خطر، خطر انحراف اسلام بود و اگر آن حضرت بایزید بیعت میکرد، فاتحه اسلام خوانده میشد!(۷)
بر اساس سخن معروفی که از خود امام حسین(ع) نقل شده، امربه معروف و نهی از منکر، قطعاً یکی از اهداف قیام آن حضرت بوده است؛(۸) ولی آیا این همه مصائب برای این به بار آمد که یزید شراب نخورَد؟ یا میمون بازی را ترک کند؟ چنین برداشتی نادرست است. منکَر اصلی، خود یزید بود که به دروغ و با حیله گریهای پدرش معاویه، بر جان و مال مسلمانان چیره شده بود و خود را «خلیفه پیامبر خدا» میخواند، در حالی که هیچ تناسبی میان او و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود نداشت. دورترین فرد از سنّت و سیره رسول خدا(ص)، مدّعی جانشینی او شده بود و اگر امام با بیعت یا سکوت خود او را تأیید میکرد، حق برای همیشه در پشت ابر باقی میماند و آیندگان هرگز نمیتوانستند حق را از باطل تشخیص دهند.
در چنین شرایطی، امام حسین (علیهالسلام) میبایست مردم را آگاه کند؛ ولی اگر تن به بیعت صوری میداد، این هدف حاصل نمیشد و مردم گمان میکردند که او حکومت یزید را پذیرفته است؛ دقیقاً همان اتفاقی که برای برادرش امام حسن و پدرش امام علی (علیهماالسلام) نیز افتاد و بسیاری از مردم، بیعت آن دو با حاکمان وقت را به معنای تأیید حاکمان گرفتند. البته شرایط در دوران قبل به گونهای بود که مخالفت صریح با حاکمان به صلاح نبود و اساس اسلام را با خطر مواجه میکرد؛ ولی با به حکومت رسیدن یزید، دیگر جای هیچ مماشاتی باقی نماند.
با توجه به آنچه گذشت، یکی از مهمترین دستاوردهای قیام امام حسین نیز همین بود که ماهیت دستگاه اموری را آشکار کرد و هرچند دستگاه خلافت هم چنان باقی ماند، ولی دیگر قداستی در چشم مردم نداشت و همه میدانستند که این «جانشینی» هیچ حقیقتی ندارد و تظاهری بیش نیست. پس ازآن، دیگرکسی اسلام را در قامت خلفا نمیدید.
نتیجه:
پس امام حسین در شرایط ویژهای قرارگرفته بود که بیعت او باعث تأیید مشروعیت یزید میشد. به تعبیر دیگر، بیعت امام بایزید، آثار خاصی داشت که بیعت دیگران نداشت و این شرایط، باعث شد که امام حسین (علیهالسلام) تکلیف شرعی خود را «بیعت نکردن بایزید» تشخیص بدهد؛ و در یک جمله: امامان قبلی، با خلفا «بیعت کردند» تا با پرهیز از تنش و درگیری، اصل اسلام حفظ شود؛ و امام حسین(ع) بایزید «بیعت نکرد» تا اسلام حفظ شود.
پی نوشتها:
۱. ر.ک: روحانی، سید سعید، تاریخ اسلام در آثار استاد مطهری، ویراست دوم، قم، دفتر نشر معارف، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ ش، ص۱۴۸ ۱۵۸.
۲. فاسق بودن یزید در تاریخ، روشنتر از خورشید میانه روز است. برای نمونه، ر.ک: بلا ذری، احمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶ م، ج۵، ص۲۸۶ (چاپ زکار، ج۵، ص۲۹۹).
۳. برای مشروح این ماجرا، ر.ک: گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیهالسلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۹۲ ش، ج۲، ص۲۴۸ ۲۵۰.
۴. مانند آیه ۱۱۰ سوره توبه.
۵. نگ: نهج البلاغه، نامه ۶۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۱۳.
۶. دراین باره، ر.ک: صلح امام حسن (علیهالسلام) پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ (ترجمه کتاب صلح الحسن، نوشته شیخ راضی آل یاسین)، ترجمه سید علی خامنه ای.
۷. دراین باره به گفتگوی امام حسین با مروان بنگرید. محمدی ریشهری و همکاران، دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، قم، دارال حدیث، چاپ سوم، ۱۳۸۸ ش، ج۳، ص۴۱۰.
۸. دانشنامه امام حسین(ع)، ج۳، ص۴۳۲.




